تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826669950




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وداع با عشق


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وداع با عشقبخش اول ( سلسله ی ساسانی و عشق )بخش دوم :چشمه سوّم:
وداع با عشق
و آن به ماجرای خسرو و شیرین باز می گردد. این داستان را فردوسی، برخلاف نظامی، بسیار کوتاه به بیان آورده است.خسرو زمانی که هنوز خیلی جوان است و به پادشاهی نرسیده، با شیرین بر خورد می کند و او را دوست دختر خود قرار می دهد. امّا جریان های بعد، یعنی جنگ با بهرام چوبینه و مشکلات آغاز سلطنت، او را باز می دارد که به شیرین بپردازد.چند گاهی می گذرد. روزی که خسرو به شکار رفته است، شیرین خود را می آراید و جلو راه او می ایستد. به شاه می گوید: آیا این رسم وفاداری است که دوستی های گذشته را از یادببری؟ خسرو متنبّه می شود و دستور می دهد که او را به شبستان شاهی ببرند.پس از بازگشت به کاخ، قصد خود را دائر بر ازدواج با او آشکار می کند. سران کشور و موبدان با آن سخت مخالفند، زیرا شیرین را زنی سبکسر می پندارند که شایسته شبستان شاهی نیست. مگر نه هم او بود که چندی رابط? آزاد با خسرو داشت؟خسرو تمهیدی به کار می برد و آنها را متقاعد می کند که دیگر شیرین آن شیرین گذشته ها نیست. بدینگونه او به همسری پادشاه درمی آید، و حتّی در میان زنان به مرتبه سوگلی ارتقاء می یابد.خسرو نزدیک سی سال با شیرین زندگی می کند، و طیّ این مدّت، حشمت و شکوه او از همه شاهان گذشته درمی گذرد. فردوسی اینگونه از دستگاه او یاد می کند:   بر آن سان بزرگی کس اندر جهان ندارد به یاد از کهان و مهان ز  پرویز  چون  داستانی   شگفت ز من  بشنوی یاد باید گرفت کز  آن  بیشتر  نشنوی در جهان   اگر  چند پرسی ز دانا  مهان                                                         تعیّن او از باژوساوهائی است که از هر سو به جانب ایران سرازیر می شود، و انواع غلامان و کنیزان و خنیاگران؛ بااینهمه، در زمان اوست که سلسله ساسانی رو به نشیب می نهد. به روایت فردوسی وی که در آغاز پادشاهی، دادگر شناخته می شد، در اواخر عمر به بیداد روی می برد. چُن آن دادگر شاه بیداد گشت /به بیدادی کهتران شاد گشت!از این رو بزرگان کشور بر او می شورند، او را به زیر می کشند، به زندان می فرستند و پسرش شیرویه را که در زندان است، می آورند و بر تخت می نشانند.ولی از آنجا که دو فرمانروا در یک قلمرو نمی گنجد، می بایست خسرو از میان برداشته شود. امّا از سوی دیگر چون کشتن پادشاه را شوم می دانستند، و کسی زهره آن را نمی داشت، می بایست فردی را یافت که مرد این کار باشد. رفتند و جستند و کسی را یافتند که زشت ترین و زبون ترین مردان روزگار خود بود:  دو چشمش کبود و دو رخساره زرد تنی خشک و پر موی و لب لاژورد پر  از  پای  خاک  و  شکم   گرسنه  سر      مرد     بیدادگر،      برهنه ندانست  کس   نام   او   در  جهان میان      کهان    و   میان   مهان چنین مردی کار خسرو را می سازد.بازی روزگار آن است که او شبیه به همان کسی باشد که به تحریک خسرو کشتن بهرام چوبینه را به عهده می گیرد و باز شبیه به مردی که به دستور همین پادشاه مأمور ویران کردن شهر ری می گردد.چون فردوسی هرگز از نتیجه گیری عبرت آموز غافل نمی ماند، بعد از این واقعه نیز چنین اظهارنظر می کند:  بر این گونه گردد جهان جَهان همی راز خویش از تو دارد نهان اگر گنج یابیّ و گر گُرم و رنج نمانی  همی  در  سرای   سپنج بی آزاری  و   راستی  برگزین چو خواهی که یابی به داد آفرین          خسرو زمانی که هنوز خیلی جوان است و به پادشاهی نرسیده، با شیرین بر خورد می کند و او را دوست  خود قرار می دهد. امّا جریان های بعد، یعنی جنگ با بهرام چوبینه و مشکلات آغاز سلطنت، او را باز می دارد که به شیرین بپردازد.            پس از مرگ خسرو، نوبت به شیرین می رسد، بیوه نامدار. نخست شیرویه به او تهمت می بندد و جادوگرش می خواند. شیرین از خود دفاع می کند: به سی سال بانوی ایران بُدم به  هر  کار پشت دلیران بُدم  نجستم به هر کار جز  راستی ز من دور شد کژیّ و کاستی                       آنگاه بزرگان کشور را به شخصیّت خود گواه می گیرد، و آنان بر بزرگمنشی او گواهی می دهند. شیرین به وصف زن تمام عیار می پردازد که توصیف خود اوست:  به  سه  چیز  باشد  زنان  را  بهی  که  باشند    زیبای   گاه   مهی یکی آنکه با شرم و با خواسته است  که جفتش بدو خانه آراسته است  دگر     آنکه   فرّخ   پسر   زاید   او ز  شوی  خجسته   بیفزاید   اوی سه  دیگر   که   بالا و  رویش    بود به  پوشیدگی  نیز   مویش   بود بگفت  این  و  بگشاد  چادر  ز  روی  همه  روی ماه و همه پشت موی                                                                                         
وداع با عشق
آنگاه نقاب از رخ بر می دارد. چون شیرویه این زیبائی خیره کننده را می بیند، بی درنگ از او خواستگاری می کند. شیرین قبول این پیشنهاد را به پذیرفتن سه شرط موکول می دارد:یکی آنکه اموال او را که از او گرفته اند به او باز گردانند. دوم آنکه پادشاه خط بنویسد که هرگز نظری به این اموال نداشته باشد. سوم آنکه به او اجازه بدهند که به دخمه خسرو برود و با او وداع کند.شیرویه هر سه را می پذیرد.در بازگشت به کاخ خود، غلامان و کنیزانش را آزاد می کند و همه دارائی خود را به بینوایان و نیازمندان می بخشد، سپس می آید به دخمه خسرو پرویز:   نگهبان  درِ  دخمه  را  باز کرد   زن   پارسا   مویه  آغاز   کرد بشد  چهر  بر  چهر خسرو نهاد گذشته سخن ها بر او کرد یاد هم اندر زمان ز هر هلهل بخورد  ز  شیرین  روانش  برآورد گرد نشسته  بر  شاه  پوشیده  روی به تن بر یکی جامه کافور  بوی  به  دیوار  پشتش  نهاد و  بمرد  بمرده، ز گیتی ستایش ببرد                                                                                                                               (شاهنامه، متن خالقی مطلق، داستان خسرو پرویز و شیرویه)ماجرای خسرو و شیرین، که تا حدّی فرجام کارآنتونیوس و کلئوپاترا را در تراژدی شکسپیر به یاد می آورد، می بایست به مرگ خاتمه یابد، تا در آن فراز و فرود زندگی انسانی خوب نموده شود.سه ماجرائی که از آنها یاد شد، رویدادهای به ظاهر ساده ای هستند که منشاء آثار بزرگ می شوند.ادامه دارد...محمّدعلی اسلامی ندوشنتنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2296]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن