واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: افتاده در کام آتشکاربران گرامی عید سعید فطر بر همگی شما مبارک .اولین روز ماه شوال مقارن با سالگرد یکی از آیات برجسته الهی می باشد. از آنجایی که این حادثه ،عذاب قوم عاد بود پرداختن به این موضوع را اندکی به تاجیر انداختیم تا کام شیرین شده از مواهب ماه مبارک رمضان بر شما تلخ نگردد.گرچه می دانیم هر موعظه الهی پس از ماه مبارک رمضان برای شما بس شیرین است.
قوم عاد، مردمی در سرزمین "احقاف"، میان یمن و عمان بودند كه در آن جا به خاطر وفور نعمت، از حال و روز خوشی برخوردار بودند و به خاطر رفاه زدگی و جهل عمومی مردم، به تدریج روش بت پرستی و گریز از توحید و خداپرستی در پیش گرفتند و در فسق و فجور غوطه ور شدند و ظالمین و زورگویان آنان، به محرومان و مستضعفان ستم می كردند. خداوند متعال برای هدایت آن ها، حضرت "هود(ع)" را از میان آنان به پیامبری برانگیخت. ] و اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُوداً، قالَ یا قَومِ اعْبُدُو الله ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ… [(1) هود، برای هدایت قوم خویش، تلاش بلیغی به عمل آورد و در این راه، سختی ها و آزارهای فراوانی متحمل شد ولیكن جز عده ای اندك، گفتارش را تصدیق و اندرزهایش را باور نكردند و در مقابل، وی را از خود طرد نمودند. قوم عاد، بجای پذیرش مواعظ خیرخواهانه هود(ع) و گرایش به خداپرستی و رها كردن جهالت و بت پرستی، به تكذیب این پیامبر الهی پرداخته و هر روز وی را مورد استهزا و اذیت و آزار خویش قرار دادند،قوم عاد، بجای پذیرش مواعظ خیرخواهانه هود(ع) و گرایش به خداپرستی و رها كردن جهالت و بت پرستی، به تكذیب این پیامبر الهی پرداخته و هر روز وی را مورد استهزا و اذیت و آزار خویش قرار دادنn تا این كه ابر سیاهی بر آسمان آنان آشكار شد و بی خردان این قوم، گفتند: از این ابر، بارانی نافع و سودمند خواهد بارید، ولی هود(ع) به آن ها گفت: این ابر، ابر رحمت نیست بلكه غضب و عذاب است. ساعاتی نگذشت كه صدق گفتار هود(ع) آشكار گردید و باد تندی وزیدن گرفت و شدت آن چنان بود، كه اسباب و اثاثیه، حتی چهارپایان آنان را با نیروی شگرفی از زمین می كند و به نقاط دور دستی پرتاب می كرد. هفت شب و هشت روز، وزیدن این باد ادامه داشت و در این مدت، طوفان شدید، ریك ها و شن های بیابان را بر سر مردم و خانه هایشان می پاشید و تمامی آن ها را به هلاكت رسانید و به جز عده ای از اصحاب و یاران هود(ع)، كه به همراه وی در جای امنی، پناه گرفته بودند، كسی از آن قوم باقی نماند. پس از آن ماجرا، حضرت هود(ع) به سرزمین "حضرموت" رفت و بقیه عمر خویش را در آن جا گذرانید.(2) درباره تاریخ وقوع این حادثه عظیم، مورخان اتفاق نظر دارند، كه در ماه شوال واقع گردیده است ولی در روز وقوع آن اختلاف دارند، برخی اول ماه شوال و برخی دیگر سی ام شوال را ذكر كرده اند. آن هایی كه اول شوال را اختیار كرده اند، هفته اول شوال را "بردالعجوز" نامیدند. علت این نامگذاری آن است كه عجوزی در این ایام به خانه ای كه در زیر زمین داشت، پنهان شده بود و از طوفان ریك و شن در امان بود، تا این كه روز ششم، طوفان به خانه وی نیز سرایت كرد و او را نیز به هلاكت رسانید.(3) در قرآن آیات فراوانی به داستان قوم عاد و حضرت هود (ع) پرداخته است که از میان ما به آیات 5تا 15 سوره "فجر" می پردازیم.پروردگارت در كمین ظالمان است به دنبال آیات گذشته كه متضمن سوگندهاى پر معنایى درباره مجازات طغیانگران بود، در این آیات به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین كه هر كدام براى خود قدرتى عظیم داشتند، اما بر مركب غرور سوار شدند و راه طغیان و كفر را پیش گرفتند اشاره مى كند، و سرنوشت دردناك آنها را روشن مى سازد، تا مشركان مكه و اقوام دیگر كه شاید از آنها بسیار ضعیف تر بودند حساب خود را برسند، و از خواب غفلت بیدار شوند. نخست مى فرماید: ((آیا ندیدى پروردگارت به قوم عاد چه كرد؟))؟! (ا لم تر كیف فعل ربك بعاد). منظور از ((رؤ یت )) (دیدن ) در اینجا ((علم و آگاهى )) است ، منتها از آنجا كه داستان این اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده كه گویى مردم زمانهاى بعد نیز آن را با چشم خود مى دیدند تعبیر به ((رؤ یت )) شده است . البته مخاطب در این آیه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، ولى هشدارى است براى همگان . ((عاد)) همان قوم پیامبر بزرگ خدا ((هود)) است بعضى از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق مى شود: قبیله اى كه در گذشته بسیار دور زندگى داشتند، و قرآن از آنها تعبیر به ((عادالاولى )) كرده است (نجم - 50). آنها احتمالا قبل از تاریخ زندگى مى كرده اند. قبیله دوم كه در دوران تاریخ بشر، و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (علیه السلام ) وجود داشتند، و به نام ((عاد)) مشهورند در سرزمین ((احقاف )) یا ((یمن )) زندگى مى كردند. قامتهایى بلند و اندامى نیرومند داشتند، و به همین دلیل جنگجویانى زبده محسوب مى شدند. به علاوه از نظر تمدن ظاهرى نیز پیشرفته بودند، شهرهایى آباد و زمینهاى خرم و سرسبز، و كاخهاى عظیم و باغهاى پر طراوت داشتند. بعضى مى گویند ((عاد)) نام جد این قبیله است ، و قبیله را معمولا بنام جد آن قبیله مى خواندند. سپس مى افزاید: ((همان شهر ارم پرشكوه و عظیم )) (ارم ذات العماد). در اینكه ((ارم )) نام ((شخص )) یا ((قبیله )) است ، یا محل و شهرى است ؟ درمفسران گفتگو است . ((زمخشرى )) در ((كشاف )) از بعضى نقل مى كند كه ((عاد)) فرزند ((عوص )) و او فرزند ((ارم )) و او فرزند ((سام )) فرزند ((نوح )) است ، و از آنجا كه نام جد قبیله بر آن قبیله اطلاق مى شده به قبیله عاد نیز ((ارم )) مى گفتند. بعضى نیز معتقدند كه ((ارم )) همان ((عاد اولى )) است ، و عاد قبیله دوم است در حالى كه بعضى دیگر معتقدند ((ارم )) نام شهر و سرزمین آنها است . <14> ولى مناسب با آیه بعد این است كه ((ارم )) نام شهر بى نظیر آنها باشد. ((عماد)) به معنى ستون و جمع آن ((عمد)) (بر وزن شتر).هود، برای هدایت قوم خویش، تلاش بلیغی به عمل آورد و در این راه، سختی ها و آزارهای فراوانی متحمل شد ولیكن جز عده ای اندك، گفتارش را تصدیق و اندرزهایش را باور نكردند... بنابر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیكرهاى ستون مانند قوم عاد است ، و بنابر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و كاخهاى رفیع و ستونهاى عظیمى است كه در این كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشاره اى است به قدرت و قوت قوم عاد. <15> ولى تفسیر دوم (یعنى ستونهاى عظیم كاخهاى آنها) مناسبتر است . و لذا در آیه بعد مى افزاید: ((همان شهر و دیارى كه مانند آن در بلاد آفریده نشده بود)) (التى لم یخلق مثلها فى البلاد). این تعبیر نشان مى دهد كه منظور از ((ارم )) همان شهر است ، نه قبیله و طایفه . و شاید به همین دلیل است كه بعضى از مفسران بزرگ همین تفسیر را پذیرفته اند و ما نیز آن را ترجیح دادیم . <16> بعضى از مفسران داستان مفصلى از كشف شدن شهر زیبا و پرشكوه ((ارم )) در بیابانهاى جزیرة العرب ، و صحارى عدن ، نقل كرده اند كه از ساختمان با عظمت و زینت آلات فوق العاده عجیب و بى نظیر آن سخن مى گوید ولى داستان مزبور به افسانه یا خواب شبیه تر است تا به یك واقعیت ! اما به هر حال جاى تردید نیست كه قوم ((عاد)) و شهرهاى آنان از نیرومندترین قبائل ، و پیشرفته ترین بلاد بود، و همانگونه كه قرآن اشاره مى كند همانند آن در بلاد پیدا نمى شد. داستانهاى زیادى نیز از ((بهشت شداد)) كه فرزند ((عاد)) بوده در افواه ، و تواریخ وجود دارد، تا آنجا كه ((بهشت شداد)) و باغهاى ارم )) به صورت ضرب المثل درآمده ، ولى این داستانها به ((اساطیر)) شبیه تر است ، اساطیرى كه ریشه اى از واقعیت دارد، اما پیرامون آن شاخ و برگهاى زیادى درست كرده اند. سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین مى رود و مى فرماید: ((آیا ندیدى پروردگارت با قوم ثمود چه كرد، همان قومى كه صخره هاى عظیم را در وادى مى بریدند)) و از آن خانه ها و كاخها مى ساختند (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد). قوم ((ثمود)) از قدیمى ترین اقوامند و پیامبرشان ((صالح )) (علیه السلام ) بود، و در سرزمینى بنام ((وادى القرى )) میان ((مدینه )) و ((شام )) زندگى داشتند، تمدنى پیشرفته و زندگانى مرفه ، و صاحب ساختمانهاى عظیم و پیشرفته بودند. بعضى گفته اند: ثمود نام پدر قبیله بود كه به آن نام نامیده شده اند. <17> ((جابوا)) در اصل از ((جوبة )) (بر وزن توبه ) به معنى زمین پست گرفته شده ، سپس به معنى قطع و بریدن هر قطعه زمینى آمده است ، و پاسخ كلام را از این رو ((جواب )) نامیده اند كه گویى هوا را قطع مى كند و از دهان گوینده به گوش شنونده مى رسد (یا به این جهت كه سؤ ال را قطع كرده و به آن پایان مى دهد). به هر حال منظور در اینجا بریدن قطعات كوهها، و ایجاد خانه هاى مطمئن است ، همانگونه كه در آیه 82 سوره ((حجر)) درباره همین قوم ثمود مى خوانیم : و كانوا ینحتون من الجبال بیوتا آمنین : ((آنها در دل كوهها خانه هاى امن مى تراشیدند)) نظیر همین معنى در آیه 149 سوره شعراء نیز آمده ، و در آنجا تعبیر به بیوتا فارهین شده كه دلیل بر آن است آنها در این خانه ها به عیش و نوش و هوسرانى مى پرداختند. بعضى گفته اند قوم ثمود نخستین قومى بودند كه بریدن سنگها را از كوه و ایجاد خانه هاى محكم در دل كوهها اقدام كردند. ((واد)) كه در اصل ((وادى )) بوده ، و به معنى بستر رودخانه ، یا محل عبور سیلابها، و گاه به معنى ((دره )) نیز آمده چرا كه سیلابها از دره هایى كه در كنار كوهها است مى گذرد. و در اینجا مناسب معنى دوم یعنى دره ها و كوهپایه ها است زیرا با توجه به آیات دیگر قرآن كه درباره این قوم سخن مى گوید و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانه هاى خود را در دامنه كوهها مى ساختند، به این ترتیب كه سنگها را مى بریدند و در درون آنها خانه هاى امنى ایجاد مى كردند. <18> در حدیثى آمده است كه پیغمبر اكرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در غزوه تبوك در مسیر خود به شمال عربستان به وادى ثمود رسید، در حالى كه سوار بر اسب بود، فرمود سرعت كنید كه شما در سرزمین ملعون و نفرین شده اى هستید. گروه دین و اندیشه تبیان _رضاسلطانی 1- سوره هود (11)، آیه 50 2- قصه های قرآن (سید محمد صحفی)، ص 49 3- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 84 کاربران گرامی ادامه این مطلب رافردا مطالعه نمایید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]