واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا قرائات قرآن مختلف است؟شايد دشوارترين مشكلات قرآني، ايرادات دشمنان اسلام به اختلاف قرائات قرآن باشد؛ نه تنها به اختلاف آنها بلكه به جائز بودن بسياري از قرائت ها ايراد مي گيرند!!
سؤال اين است كه آيا وحي به صورت هاي مختلف نازل گشته؛ يعني آيا اساس اختلاف در قرائت قرآن از آسمان بوده است؟ تعالي الله عن ذلك علوا كبيراً. اين اعتقادي است كفرآميز، چنانچه از امام صادق‹ع› پرسيدند كه: ميگويند قرائات مختلف از آسمان نازل شد، فرمود: خداوند ايشان را لعن كناد، بلكه قرآن«انزل علي حرف واحد من عند الواحد؛ بر حرف واحدي از نزد خداوند يگانه نازل شده است[1]». عقل سليم نيز چيزي جز اين را نمي پذيرد. پس پاسخ آن مشكل چيست؟متأسفانه در هيچ تفسير يا كتب علوم القرآن - چه از اماميه وچه عامه – نديده ام چنان كه بايد و شايد به اين اشكال و ايراد كه دست آويز مستشرقان و مبشران كليساها و مخصوصاً معاندان از يهود است، پاسخي به نحو فصل الخطاب داده باشند و حال آنكه يكي از مهمترين بزنگاه هاي برخورد دشمنان با اسلام است. اختلاف در قرآئت قرآن امري است واقع و غير قابل انكار كه از عهد شخص پيا مبر (ص) وقوع يافته بود. دلايل اختلاف در قرائت قرآن چنين است:1. بي سوادي عمومي مردم كه كاتبان در آن ميان استثناء و انگشت شمار بودند.2. اختلاف لهجهها مانند همه زبان ها. لغت فصيح هر ملت به مرور زمان يكسان ميشود، به طور مثال كلمه «كرد» در لغت كتابت فارسي بر وزن سَرد، به معني انجام كاري است در زمان گذشته، كه به لهجه دزفولي «كُورد»؛ شوشتري «كُرد»؛ لري «بكرده»؛ مازندراني «كرده»؛ شيرازي «كِرد» و همچنين ده ها لهجه و گويش مختلف ديگر0 تحول و تكامل لهجه كودكي كه به مدرسه ميرود از زبان مادري به زبان كتابي و رسمي، با مرور زمان انجام ميگيرد. اين الزام در همه زبان ها قهري است كه زبان عربي نيز از آن مستثني نيست. اختلاف در قرائات امري ناگزير بوده است تا زماني خاص و محدود و نه هميشه. و پيغمبراكرم (ص) نيز از اين امر ناراحت بود اما براي رفع عسر و حرج بخشي از آن را پذيرفته بود3. اختلاف در رسم الخطها مانند اضافه كردن واو معدوله در امثال «خواندن» و «خوردن».4. اشتباه كاتبان مانند تبديل محل نقطهها يا تبديل كلمات قريب المخرج.5. اختلال در حافظهها هنگام رساندن اخبار شفاهي. اتفاق ميافتاد كه تازه مسلماني در مدينه آياتي از قرآن را حفظ ميكرد و هنگام برگشت به طايفه خود عين الفاظ و يا بخشي از آن آيه را به فراموشي ميسپرد؛ اما خود با تداعي معاني الفاظي را به جاي آن ميگذارد. خبر اين اختلافات و گاه مشاجرات در امر قرائت قرآن به محضر پيغمبر(ص) ميرسيد. قريب پنجاه روايت در اين باره در مقدمه تفسير طبري مندرج است. وجه اشتراك در همه اين روايات چنين است كه پيامبر (ص) از شدت ناراحتي، رنگش بر افروخته ميشد و از خداوند ميخواست كه از امت بپذيرد، زيرا در غير اين صورت مردم در عسر و حرج ميافتادند. ايشان براي مهار اين اختلافات ميفرمود: مادام كه حلالي را حرام و حرامي را حلال نكنند مورد قبولند؛ و وعده ميداد كه در آينده قرائت قرآن مستقيم خواهد شد. آنچنانكه قرآن از آسمان به حرف واحد و قرائت واحد نازل شده است. اينگونه رفتار عقل كل (پيامبر)، مصلحت جامعه آن روز بود؛ زيرا اگر در آغاز انس گيري مسلمانان با اسلام، به بسياري از ايشان ميفرمود شما قرآن را غلط ميخوانيد و يا بايد چنين و چنان بخوانيد، همه از اسلام مأيوس و دل زده ميشدند.نمونه ديگر اين مصلحت انديشي عاقلانه، كه البته حكم خداوند است، در جريان اسلام آوردن اهل طائف نمودار شد؛ آنجا كه از پيامبر درخواست كردند تا ايشان را از نماز عشاء معاف دارند به اين بهانه كه آن نماز در وقت شير دوشيدن حيواناتشان واقع شده بود. پيغمبراكرم (ص) نيز قبول كردند. چون آنها رفتند، بعض اصحاب اظهار تعجب نمودند. پيامبر (ص) فرمود بعداً نماز عشاء را هم خواهند خواند! اين مسئله يكي از مهمترين مسائل روانشناسي، جامعه شناسي و تعليم و تربيت است؛ يعني فرصت دادن به محكوم عليه، تا ذهن او به مورد حكم انس گيرد و طريق اولي و احسن را خود انتخاب كند. بنابراين مصلحت وقت، چنين اقتضاء مي كرد كه حضرت رسول (ص) در مسئله قرائت قرآن پا به پاي نو مسلمانان راه برود و مسئلهاي فراتر از امكاناتشان بر ايشان بار نكند كه ا ين رويه، حكم خداوند است در قوله تعالي: « هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ؛ اوست كه شما را برگزيده و بر شما در دين (تكليف) دشوار و ناممكني قرار نداده است[2]» و به همين دليل است كه گروهي از علماء فتوا داده اند كه جواز قرائات مختلف قرآن - البته در محدودهاي كه معين شده اند - جوازي موسمي و مادامي بوده نه هميشگي، پس هر كس توانست قرآن را به قرائتي كه از بين قرائات مختلف مورد قبول همه جامعه مسلمين است بخواند، ديگر براي او جايز نيست كه آن را به قرائات مختلف بخواند.بنابراين به طور خلاصه ميتوان گفت اختلاف در قرائات امري ناگزير بوده است تا زماني خاص و محدود و نه هميشه. و پيغمبراكرم (ص) نيز از اين امر ناراحت بود اما براي رفع عسر و حرج بخشي از آن را پذيرفته بود. پس چون علت پذيرش آن وجود عسر و حرج بود، بديهي است كه در وقت رفع عسر و حرج ادامه يافتن اختلاف قرائت، امري ناروا و بلكه حرام ميباشد. متأسفانه هنوز در ميان بعضي از ملل مسلمان، بقاي اختلاف قرائات به جاي اينكه تنها از منظر تاريخي مورد بحث قرار گيرد، از امتيازات ايشان به حساب ميآيد و قاري برجسته و ممتاز را كسي مي دانند كه قرآن را با دهها قرائت مختلف بخواند! ايشان با اين كار در حقيقت بهانه معاندان اسلام را در مسئله اختلاف قرائات ابقاء ميكنند. گرچه گفته شد كه در اين مختصر جايي براي ارائه دلايل نفيي و اثباتي، نيست اما بيان واقع بيني طحاوي ـ يكي از علماي بزرگ حنفي قرن چهارم ـ خالي از فايده نيست:جواز اين هفت حرف (قرائات هفتگانه) براي مسلمانان از آن روي است كه ايشان از اداء قرآن جز با اين توسعه، ناتوان بودند و چنان بود كه كاتبان در ميانشان بسيار شدند و زبان و لغت آنها در اثر عادت، با زبان پيغمبر(ص) يكسان گشت و قرآن را با آن حرفي كه نازل شد خوانده و حفظ كردند و به خلاف خواني قرآن نتوانستند؛ و معلوم ميشود كه جواز اين هفت حرف براي ضرورت و آن هم در وقت معيني بوده و در حال حاضر ديگر حكم آن مرتفع شده است چرا كه ضرورت آن پايان يافته و قرائت به حرف واحد بازگشته است[3]. ___________________[1] . الكافي، ج 2، ص 630، ح 13، باب النوادر.[2] . حج / 78.[3] مشكل الآثار، ص 186.تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]