واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، در اين ميان، ورزشكاران بيشتر روي بورس بوده و در كانون توجه سينماگران قرار داشته اند. نمونه هاي وطني اش را مي توان در فيلم هاي فوتباليست ها ساخته علي اكبر ثقفي و مثلث آبي به كارگرداني هادي صابر سراغ گرفت كه البته هيچكدام به دليل ضعف هاي ساختاري و محتوايي مورد توجه عموم قرار نگرفتند. حال اين بار حسن فتحي با كوله باري از سريال هاي موفق به سراغ اين قشر آمده و داستان تراژيكش را برپايه آن بنا نهاده است. در واقع عليرضا نادري كه به فيلمنامه نويس ثابت كارهاي فتحي تبديل شده با محور قرار دادن كاراكتر مهران سارنگ فوتباليست به دنياي آدم هاي مشهوري نقب زده كه شهرت كاذب از خود بي خودشان كرده و در لحظه اي غفلت فاجعه اي را خلق مي كنند. اين موقعيت تراژيك كه ساليان سال پاي ثابت صفحه حوادث روزنامه ها بوده تا به امروز بارها مورد استفاده سناريونويسان قرار گرفته اما نادري با زيركي خاصي كليشه ها را به كار گرفته و ظرافت هاي منحصر به فردي را به لايه هاي زيرين داستان تزريق كرده است. بحث تقابل سنت و مدرنيته كه اين روزها بسيار مورد توجه قرار گرفته، درونمايه اصلي داستاني است كه در پوسته ظاهريش خبري از آن نيست. نويسنده براي حصول نتيجه، بيشترين تمركزش را روي شخصيت پردازي گذاشته و كاراكترهاي با هويت و اصيل را خلق نموده است. سختي كار وي هنگامي بيشتر به چشم مي آيد كه به مكان وقوع داستان و كاراكترهاي آن توجه مي كنيم. در اينجا شهر اصفهان خود به شخصيتي كليدي تبديل شده و صرفا در تصاويري كارت پستالي و توريست پسند خلاصه نشده است. انتخاب ساختماني قديمي با معماري مسحوركننده دوره صفويه به عنوان خانه ملك منصور نقش مهمي در اتفاق هاي بعدي داستان داشته و ريشه تفكرات وي را به بهترين شكل به نمايش مي گذارد. اين كاراكتر خاكستري در طول داستان از پيرمردي زنده دل كه هوس تجديد فراش كرده به فردي درهم شكسته با قلبي ترك برداشته تبديل شده و اين سير تدريجي بسيار آرام و باورپذير طي شده است. در كنار وي بايد به كاراكتر بهزاد مصيب اشاره كرد كه پيش از اين نمونه هاي مشابه آن را در كارهاي حسن فتحي شاهد بوده ايم. كشتي گيري قديمي كه هنوز به ارزش هاي پهلواني پايبند بوده و تقابلش با مهران سارنگ دو روي سكه ورزش را به بيننده نشان مي دهد. سكه اي كه يك رويش شهرت و روي ديگرش محبوبيت است كه اين روزها بسياري از ورزشكاران بخصوص فوتباليست ها اولي را ترجيح مي دهند! در واقع بهزاد ستون خانواده اي است كه همه جور شخصيتي در آن ديده مي شود از ملك منصور گرفته تا فرهاد كه اين كاراكتر دلنشين آنها را به هم وصل كرده و مانع ريزش آن مي شود. كاراكتر مهران سارنگ با توجه به شغلش بسيار نزديك به لبه تيغ بوده كه اندكي لغزش مي توانست هم كليت اثر را زير سوال ببرد و هم واكنش هاي شديدي را از جانب اين قشر موجب شود كه البته اين اتفاق رخ نداده است. وي نمادي از انسان هاي خودشيفته اي است كه در هر حرفه اي وجود دارند و همواره از نوك بيني خود فراتر نمي روند!. تصادف او با مسعود مصيب نيز كه به قتل وي منجر مي شود، مهران را تكان نداده و از اسب غرور به زير نمي كشد كه اين امر بخوبي به تصوير كشيده شده است. شخصيت سماواتي به عنوان كاتاليزور در داستان قرار داده شده است. از يك سو دل در گروي سنت ها داشته و از سوي ديگر در تجارت بين الملل فعال است. اين وجوه متضاد، كاراكتر ياد شده را عمق خاصي بخشيده و رنگ خاكستري را بر آن غالب مي كند. استفاده از گويش اصفهاني ريسك بزرگي بوده كه فتحي و گروهش به جان خريده و مقتضيات قصه را فداي عافيت طلبي خويش ننموده اند. به عقيده نگارنده، اين گويش در اغلب موارد خوب و قابل قبول از كار درآمده و تماشاگر غيراصفهاني آن را مي پذيرد. استفاده از ضرب المثل هاي خاص آن محدوده و نيز بهره برداري دراماتيك از رسوم مانند: آش و كلوخ انداز بسيار جذاب بوده و از اين بابت بايد به فتحي و نادري دست مريزاد گفت. اين كارگردان با سابقه كه با مجموعه ميوه ممنوعه فضاي سريال هاي ماه رمضان را تجربه كرده در كارگرداني كم نگذاشته و با وجود ضيق وقت خبري از شتاب زدگي هاي مرسوم در آن نيست. سكانس تصادف مهران با مسعود به لحاظ دكوپاژ و ... عالي از كار درآمده و تماشاگر را بشدت شوكه مي كند. وي در انتخاب بازيگرانش هم با ظرافت عمل كرده و توانسته بازيگراني متناسب با نقش ها را برگزيند. حسين محجوب براي نقش ملك منصور انتخاب شايسته اي بوده كه نگاه نافذ و عجيبش به عمق روح بيننده نفوذ و پدري داغدار را برايش تداعي مي كند. اوج بازي وي را مي توان در قدم زدن هاي شبانه اش در حياط خانه مشاهده كنيد. اما شاه نقش در مسير زاينده رود متعلق است به مهدي سلطاني و مهرداد ضيايي. سلطاني كه تجربه هاي فراواني از سالها بازيگري در تئاتر را به دست آورده، كاراكتر بهزاد مصيب را به گونه اي ايفا كرده كه در نقش ذوب شده و تميز وي از نقش اساسا كاري دشوار جلوه مي كند. وي از زبان بدن به بهترين شكل سود جسته و كشتي گيري قديمي را تداعي مي كند. در كنار وي نمي توان از بازي درخشان ضيايي در نقش فرهاد گذشت. وي سودجويي و حقارت هاي اين شخصيت را با استفاده ريزه كاري هاي خاص خود به باور تماشاگر نشانده است و بخشي از تلخي داستان را مي كاهد. حسن فتحي كه اين سالها بسيار موفق در عرصه سينما و تلويزيون ظاهر شده، در اين مجموعه بخوبي فرو رفتن برخي از افراد مشهور در باتلاقي به نام شهرت را به تصوير كشيده و به زيبايي آن را به ريختن آب زاينده رود به باتلاق گاوخوني تشبيه نموده است. از: محمد جليلوند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]