تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826181699




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پیش‏نیازهای بهداشت روانی در سوره مباركه یوسف (رویكردی تربیتی و روان‏شناختی)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پیش‏نیازهای بهداشت روانی در سوره مباركه یوسف (رویكردی تربیتی و روان‏شناختی
پیش‏نیازهای بهداشت روانی در سوره مباركه یوسف (رویكردی تربیتی و روان‏شناختی) نويسنده:حجة الاسلام دكتر عباسعلى شاملىمنبع:فصلنامه معرفت چكیده: مرور بر سوره مباركه یوسف و بررسی دیدگاه‏های تفسیری ذیل آن، به برداشت‏هایی (1) در این مقاله، نویسنده كوشیده است‏با به كارگیری شیوه تحلیل محتوا×( روان‏شناسانه دست‏یابد.این برداشت‏ها در راستای كشف و اصطیاد پیام‏های مربوط به بهداشت روانی خانواده، با پیگیری روابط و رفتارهای اجتماعی حضرت‏یعقوب‏علیه السلام و فرزندان، حضرت یوسف و پدرعلیه السلام و حضرت یوسف‏علیه السلام و برادران پردازش شده‏اند.نگارنده به عنوان یك پژوهشگر مسلمان، بر این باور است كه گذشته از خطاناپذیر بودن محتوای قرآن، حضور دو پیامبر می داده‏ها و اطلاعات ارائه شده در این داستان قرآنی معتبر و بی‏خطا هستند.با معصوم و تشابه وقوع حوادث داستان به پژوهش‏های دراز مدت، (2) این پیش فرض، هرگونه خطاپذیری به پردازش و تفسیر نویسنده باز می‏گردد.پس از مرور داستان، برخی از حوادث كه حاوی پیامی روان‏شناختی، به ویژه در ارتباط با پیش‏گیری از آسیب‏های مربوط به رفتار و روابط خانوادگی بوده‏اند، جمع‏آوری و سامان‏دهی شده‏اند.چه بسا توجه به یافته‏های این پژوهش، راه را برای پژوهش‏های كامل‏تر در آینده هموارتر و امید به دستیابی به موضع‏گیری‏های وحیانی به شكلی مطلوب و درخور را پابرجاتر كند. پیش درآمد از نگاه تمامی مسلمانان، قرآن كریم هماره بی‏بدیل‏ترین و محوری‏ترین منبع شناخت، دانش و معارف اسلامی بوده است.با به‏كارگیری رویكردهای گوناگون می‏توان به دل این اقیانوس بیكران زد و به استنطاق، پردازش و سامان‏دهی موضع‏گیری‏ها، دیدگاه‏ها، مدل‏ها و نظریه‏های وحیانی، كه ناظر به جهت‏دهی و هدایت رفتارهای اختیاری و آگاهانه انسان است، نائل آمد.از میان رویكردهای موضوعی در مطالعات قرآنی، رویكرد داستان‏شناختی (4) از چشمگیرترین رویكردها در قلمرو تعلیم و تربیت و روان‏شناسی تربیتی است.جالب توجه است كه در سراسر قرآن، تنها این سوره یوسف است كه تمامیت منسجم و درهم تنیده یك داستان را با جزئیات و ریزه‏كاری‏های آن (5) دربرگرفته است.دیگر داستان‏های قرآنی به گونه چشمگیری كوتاه‏تر و مشتمل بر محورها و پیام‏های گوناگون است.مهم‏تر آن‏كه محتوای داستانی این سوره توسط خود قرآن به عنوان بهترین داستان (احسن القصص) (یوسف: 3) شناسانده شده است.از این‏رو، اولین سؤالی كه ذهن هر جست‏وجوگری را به خود مشغول می‏دارد این است كه چه شاخصی در این داستان وجود دارد كه آن را به عنوان بهترین داستان‏ها مطرح می‏كند؟ مفسران به فراخور دیدگاه‏های خود، پاسخ‏های گوناگونی به این سؤال داده‏اند كه به برخی اشاره خواهیم داشت: از بین شخصیت‏های این داستان قرآنی، حضرت یوسف‏علیه السلام برجسته‏ترین نقش را ایفا می‏كند.این نقش برجسته، در عهد باستان، سفر تكوین، (6) و آیات 37 - 50 نیز تقریبا به همین صورت توصیف شده است. (7) با این تفاوت كه سفر تكوین، داستان یوسف را در چارچوب داستان‏های مربوط به خاندان حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق‏علیهما السلام و در آغاز داستان حضرت یعقوب‏علیه السلام قرار می‏دهد، در حالی كه، در قرآن كریم این داستان به عنوان بخشی از یك تاریخ مستمر مطرح نشده است.داستان یوسف‏علیه السلام پیش از آن‏كه تمامی سوره دوازده به پایان برسد، تمام می‏شود و از نقطه نظر محتوا به ظاهر ارتباطی با سوره‏های پیش و پس از خود ندارد. (8) سوره مباركه یوسف 111 آیه دارد.دو آیه اول این سوره، مربوط به وحیانی بودن قرآن و اهمیت فهم عقلانی آن است.سومین آیه بر نقش خداوند در وحی قرآن و آسمانی بودن داستان و چه بسا راز بهترین بودن آن تاكید می‏ورزد.این سه كریمه، كه به ظاهر از كلیت داستان جدا و بیرون به نظر می‏آید، از نقطه نظر روش‏شناسی به كلیت اطلاعات مطرح شده در داستان اعتبار وحیانی می‏بخشد.ضریب اعتبار داده‏ها در هر مورد بسته به اتقان منابع اطلاعات یا روش جمع‏آوری داده‏هاست.از منظر یك پژوهشگر مسلمان، بالاترین ضریب اعتبار به داده‏هایی مربوط می‏شود كه از منبع وحی سرچشمه گرفته باشد. سوره یوسف همانند سایر سوره‏های قرآنی، دارای پیام‏های متعددی است كه همگی گرد یك محور دور می‏زند.این پیام‏ها در جای جای داستان و در گذر حوادث آن عرضه می‏شوند.به گمان نویسنده، مهم‏ترین پیام در این سوره، پیام توحید و تربیت توحیدی است كه به گونه‏ای جالب و در اوج داستان هنگامی كه حضرت یوسف در زندان به سر می‏برد، از زبان خود او بیان شده است: بر ما (خاندان ابراهیم) روا نبوده است كه هرگز چیزی را با خدا شریك گردانیم.ای هم بندان! آیا خدایان متعدد و پراكنده بهتر است‏یا خداوند یكتا، قاهر و قدرتمند؟ ! (آیه 38 - 39) تاكید این دو آیه بر محوریت توحید در اوج داستان، هنگامی كه شخصیت اصلی به سنگین‏ترین آزمایش‏ها دچار شده است، حكایت از این دارد كه در نظام تربیتی قرآن هماره جهت‏دهی تربیتی به سوی توحید و خدامحوری است.از این‏رو، اگر در قلمرو بهداشت روانی خانواده هم، از این سوره مجموعه اصول و هنجارهایی به دست آید، نوعی مجموعه بهداشت روانی توحید محور خواهد بود; چرا كه توحید محوری مرز اولیه تفكیك یك نظام تربیتی قرآنی از نظام غیرقرآنی است. سایر محورهای مهم‏تر سوره عبارت است از: رؤیاها، طبقه‏بندی رؤیاها، تحلیل و تعبیر آن‏ها، اهمیت و ویژگی پیراهن حضرت یوسف در بازگرداندن بینایی به حضرت یعقوب‏علیه السلام، روابط و رفتارهای اجتماعی شخصیت‏های داستان، كه دارای پیام‏های تربیتی، بهداشت روانی و روان‏شناختی است، استمرار و تداوم نبوت در میان نیاكان حضرت یوسف‏علیه السلام، راز بهترین داستان بودن و رابطه بین پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله و حضرت یوسف‏علیه السلام در این داستان.هر یك از این محورها و سایر موضوعات مطرح در این آیه، نیازمند پژوهش مستقل است. شخصیت‏خود حضرت یوسف به عنوان برترین چهره‏ی داستان، موضوع بسیاری از متون دینی مسیحی و یهودی بوده است.برخی از پژوهشگران علاقمند به پژوهش‏های تطبیقی مایلند این شخصیت را در متون گوناگون دینی ردیابی و شناسایی كنند تا از این رهگذر، به نقاط مشترك و جدایی در این متون دست‏یابند.در این پژوهش، نویسنده كوشیده است‏با تكیه بر داده‏های قرآنی روابط بین حضرت یوسف‏علیه السلام و سایر شخصیت‏های داستان را با رویكردی تربیتی و روان‏شناختی مطالعه و تحلیل كند.روش اصلی در این مطالعه، روش تحلیل محتوا در بستر قرآن‏پژوهی همراه با استفاده از داده‏ها و مفاد احادیثی است كه پیرامون آیات مورد بحث، از امامان معصوم‏علیهم السلام رسیده است.در این رهگذر دیدگاه‏های برخی از مفسران مسلمان نیز، مورد توجه قرار گرفته است.به هدف آشنایی با برخی از یافته‏های مطالعات برون دینی مستشرقین و نقد آن‏ها، به برخی از دیدگاه‏های این پژوهشگران نیز اشارت رفته است. داستان‏شناسی در قرآن داستان‏های قرآن كریم را می‏توان از منظرهای گوناگون مورد مطالعه قرار داد. برخی با هدف كشف سنن و قوانین الهی حاكم بر تاریخ و جامعه این داستان‏ها را مرور و مطالعه كرده‏اند (9) و برخی نیز ممكن است‏با رویكردهای تربیتی و روان‏شناختی این داستان‏ها را مرور كنند.روان‏شناسان یادگیری، داستان را یكی از ابزارهای مناسب برای تحقق و تثبیت فرایندهای یادگیری و همانندسازی با شخصیت‏های برتر داستان دانسته‏اند.برخی، از داستان به عنوان ابزاری برای روان‏درمانی در كودكان و نوجوانان بهره جسته‏اند.در این موارد، روان‏شناس درمانگر، با دادن زمینه‏های ایفای نقش به درمان‏جو، می‏كوشد تا ناكامی‏های وی و نیز ریشه‏هایی را كه به آسیب‏روانی خاصی منجر شده‏اند، شناسایی و درمان كند.این روش، به ویژه در مورد كودكانی كه در یك بازی قصه‏گویی، ایفای نقش و ابراز آرزو و یا حكایت ناكامی‏ها می‏كنند، كارآیی چشمگیری دارد. كارشناسان در روان‏شناسی تربیتی ممكن است از داستان برای ارائه آموزه‏های اخلاقی، تربیتی و یا عرضه مدل و الگویی كه نقش‏های رفتاری متربی و فراگیر را تصحیح یا تعدیل می‏كند، استفاده كنند.گاهی مربی ترجیح می‏دهد راه‏های صحیح و مؤثر مقابله با یك بحران یا ناهنجاری را در قالب ایفای نقش شخصیت‏ها و چهره‏های موفق یك داستان به فراگیر آموزش دهد.در این موارد، فراگیر داستانی را مرور می‏كند كه نقش‏های مورد نظر در آن برجسته و مورد توجه قرار گرفته‏اند. داستان‏ها همچنین می‏توانند دارای كاربرد مؤثری در آموزش و پرورش باشند.گاهی مربیان می‏كوشند در چارچوب مواجه ساختن فراگیران با داستان‏ها، ارزش‏های (1995) و تاپان و برون (11) (1991) در مقالات خود به نمونه‏هایی از این كاربردهای داستان اشاره داشته‏اند. تاپان و برون همچنین افزوده‏اند كه بازگویی و مطالعه داستان‏ها می‏تواند فرایند رشد اخلاقی و تربیت اخلاقی كودك و نوجوان را تسهیل و هموار كند.بهره‏گیری از داستان برای مواجه‏سازی فراگیر با یك بحران تنش‏زای اخلاقی روشی بود كه لورنس كلبرگ از آن كمك‏می‏گرفت‏تافرایندومقطع‏رشداخلاقی نوجوانان را توصیف و اندازه‏گیری كند. (12) بهترین داستان‏ها چنانچه گذشت، اولین سؤالی كه ذهن هر تلاوتگر سوره مباركه یوسف را به خود مشغول می‏دارد این است كه چه شاخص و معیاری، داستان این سوره را به عنوان بهترین داستان‏ها مطرح كرده است؟ در سومین كریمه این سوره می‏خوانیم: «با وحی این قرآن، ما بهترین داستان‏ها را بر تو (ای محمد) باز می‏گوییم‏».سؤال این‏جا است كه چه ویژگی از این داستان بهترین‏ها را ساخته است؟ پی‏گیری پاسخ این سؤال در خود قرآن، نشانگر این است كه چه بسا "احسن القصص" (بهترین داستان‏ها) ، نقطه مقابل "اساطیر الاولین" (افسانه‏های پیشینیان) باشد.واژه دوم، نه بار در قرآن تكرار شده است.برای نمونه، در آیه 95 سوره انعام آمده است: «كسانی كه كفر ورزیده‏اند می‏گویند این قرآن چیزی بیش از افسانه پیشینیان نیست‏». امروزه در برخی از رشته‏های علوم تربیتی (آموزش و پرورش ارزش‏ها) مطالعه اسطوره‏ها و افسانه‏ها از جایگاه ویژه‏ای برخوردار است.برخی از مربیان اسطوره‏شناسی را نقطه مقابل رویكرد مطالعه داستان (14) تلقی می‏كنند.از این منظر، ممكن است اسطوره‏ها، تنها ارزش سرگرم‏كنندگی برای كسانی داشته باشد كه به ایده‏آل و آرمان مستحكمی در زندگی دست نیافته‏اند.در مقابل، یك اسطوره نیز به ایده‏آل و آرمانی اشاره دارد كه فرد به طور اختیاری برای رسیدن به آن تلاش می‏كند.تلقی این آرمان‏ها به عنوان اسطوره، تنها به این دلیل است كه نقش اهداف دست‏نایافته برای فرد را بازی می‏كند. (15) پیش از این یادآور شدیم كه، به رغم صراحت قرآن بر "احسن القصص" بودن سوره یوسف، دو گروه از خوارج، كه دارای افكار و گرایشات افراطی بوده‏اند، این سوره مباركه را اسطوره‏وار و رمان‏گونه تلقی‏كرده‏اند. (16) اسطوره‏انگاری یا احسن القصص بودن داستان، به نوع تلقی و برداشت از پیام‏های داستان باز می‏گردد.داستان‏های‏قرآنی‏جملگی در بافت كلی هدایتی و تربیتی انسان معنا می‏یابند و با افسانه‏هایی، كه صرفا بار ارزشی سرگرم‏كنندگی دارند، قابل مقایسه نیستند. اولین نشانه بهترین داستان بودن، مفاد كریمه سوم این سوره است كه صراحتا داستان را به خداوند نسبت می‏دهد، به ویژه وجود ضمایر جمع (نحن، نا) و فعل حاكی از مشاركت جمع (نقص) دخالت عناصر غیبی و در راس آنان خداوند را برجسته‏ترمی‏كند.چنین سرنخ‏هایی، كلیت داستان را از ابتدا به برجسته‏سازی پیام تربیتی‏وخدامحوری‏داستان‏متوجه‏می‏سازد. گروهی، معیار بهترین بودن این داستان قرآنی را در سبك و روش بیان آن می‏دانند. از این منظر، داستان حضرت یوسف‏علیه السلام به دلیل فشردگی و اشاره‏ای بودن، اقتصاد قصه‏گویی (17) را به اوج خود رسانده است.بسیار مهم است كه داستان در قالبی كوتاه اما جذاب، مخاطب را به سرعت و با اطمینان به اهداف اصلی مورد نظر منتهی كند.در داستان حضرت یوسف‏علیه السلام، با آن كه بسیاری از جزئیات با ابهام مطرح شده است، خواننده بدون سردرگمی و خستگی، حوادث را ردیابی و سرانجام به فرودگاه‏های تربیتی و جهت‏دهنده، كه همه چیز بر محور تقوا و توحید تمام می‏شود، فرود می‏آید.این قلم بر این باور است كه ویژگی ایجاز در داستان‏های قرآنی همانند ایجاز در سایر موارد، یك ویژگی ممتاز قرآنی است كه می‏تواند حكایت از ضرورت وجود ترجمان مطمئن و بدون خطا (معصوم‏علیه السلام) برای تفسیر و تبیین نقاط كور، مبهم و ناگفته باشد. البته، تذكر این نكته نیز مهم است كه چه بسا ابعاد فروگذار شده در توصیف حوادث داستان راهی برای جلب توجه به ابعاد مهم‏تر و كلیدی داستان است.برای نمونه، بسیاری از مكان‏ها، توقف‏گاه‏ها، هنگامه‏ها و نام شخصیت‏ها و حتی نام كاروان و كاروانیانی كه یوسف را از چاه نجات دادند به ابهام گذاشته شده تا توجهات و حساسیت‏های مخاطبان به موضوعات محوری و كلیدی كشانده شود.این ایجاز، در كریمه 94 نیز به گونه‏ای دیگر رخ نموده است و مخاطب نمی‏داند كه در این مقطع داستانی، طرف گفت‏وگوی حضرت یعقوب‏علیه السلام، آن‏گاه كه برادران یوسف همراه با كاروان راهی مصر بودند، چه كسانی هستند؟ ! این شیوه ابهام‏گذاری در موارد دیگری مثل بیان نام و ویژگی‏های برادر بزرگ‏تر یوسف‏علیه السلام، پادشاه مصر، عزیز و همسرش، شاهد ماجرای اتهام بزهكاری یوسف، و دراهمی چند كه بهای خرید یوسف بود، قابل بررسی است. (18) اقتصاد قصه‏گویی و ایجازگویی در این داستان چنان چشمگیر است كه برخی از مفسران همانند زمخشری در تفسیر خود بیش‏تربه‏برجسته‏سازی و توضیح احتمالی نكات به ظاهر فروگذار شده داستان پرداخته‏اند تا تفسیر محتوای خود سوره! به گمان نویسنده، به اقتضای شیوه تربیتی قرآن، به جز مواردی كه حاوی پیامی اخلاقی است، قرآن، به تشریح و تفصیل ریز برجستگی‏ها و صفاتی كه شیوه معمول داستان‏سرایی‏ها، به ویژه رمان‏پردازی‏هاست، نپرداخته است.یك چشم‏انداز كلی بر این سوره، حاكی از آن است كه تاكید قرآن كریم هماره بر نكات اخلاقی و هدایت‏گر است.مثلا در این داستان، قرآن به جای تصویرسازی و پردازش زیبایی‏های ظاهری یوسف‏علیه السلام همانند آنچه در سفر تكوین (6: 39) آمده است، به برجسته‏سازی ویژگی‏های نبوی وی، همانند حكم و علم، پرداخته است.جالب این كه حتی آن‏گاه نیز كه قرآن درصدد تصویرپردازی جذابیت‏خیره‏كننده حضرت یوسف برمی‏آید، در فرازی شگفت‏انگیز اما اخلاقی می‏فرماید: «این (موجود) آدم نیست، این یك فرشته بزرگوار است.» (آیه 31) برخی نیز بر این باورند كه این داستان بخشی از قرآن یعنی فرازی از كلام خدای متعال است و در این صورت، ممكن نیست كه در میان آدمیان كسی از این بهتر حرف بزند.بنابراین، راز بهترین بودن این داستان كلام خدا بودن است. (19) ناگفته نماند كه توجیه فوق، در حقیقت توجیه بهترین بودن خود قرآن و به یك واسطه، توجیه بهترین بودن داستان حضرت یوسف است.برخی دیگر از مفسران، بهترین بودن این داستان را در واقعی بودن (ساختگی و خیالی نبودن) و جهت‏گیری چشمگیر اخلاقی آن می‏دانند.بیضاوی، زمخشری، ابن كثیر و به ویژه غزالی در كتاب بحرالمحبه فی تفسیر سوره یوسف، از این گروه‏اند.اهمیت و برجستگی این نكته زمانی آشكار می‏شود كه كسی موضع‏گیری تند و طردكننده قرآن كریم را در موردافسانه‏ها و اسطوره‏های خیال‏انگیز مورد توجه و بررسی قرار دهد. (20) ثعلبی ویژگی و راز برجستگی این داستان را در این می‏داند كه در پیوند حوادث داستان، پیامبران، فرشتگان، شیاطین، جنیان، آدمیان، حیوانات، پرندگان، حكمرانان، كارگزاران و شهروندان هر یك در گوشه‏ای به ایفای نقش پرداخته‏اند. (21) سورآبادی از دیگر مفسران ، معتقد است‏بهترین بودن این داستان به این دلیل است كه حوادث ناهمگون و متعارض، به طرز جالب توجهی، در یك بافت داستانی به هم پیوند می‏خورند.داستان به شیوه‏ای بسیار حیرت‏انگیز زندانیان را در كنار پادشاهان، دانشمندان را در برابر نادانان، عشق را در كنار نفرت، عصمت رامشرف بر بزهكاری، ثروت را در حاشیه فقر، امید را در بستر ناامیدی، وحدت رادر زمینه از هم پاشیدگی و بالاخره آزادی را در ردیف بندگی، اسارت و بردگی مطرح می‏كند! این تنوع و پیچیدگی خیره‏كننده كه با تنوع، پیچیدگی و در هم تنیدگی فضای روانی انسان همگون است، خواننده را به دنبال كردن و پی‏گیری كلیت داستان ترغیب می‏كند. (22) رابطه یوسف با پدر در نگرش قرآنی، از آن‏جا كه حضرت یعقوب و یوسف‏علیهما السلام هر دو پیامبر معصومند، بازتاب گفتار، كردار و روابط آن دو در این سوره الگو و معیار رفتار درست است.هم از این‏رو است كه در این سوره، داستان به این پیام ختم شده است كه در قصه زندگی این پیامبران برای اهل اندیشه و خردپندگیری و درس‏آموزی است. (آیه‏111) حكایت داستان‏های هر یك از انبیا در قرآن كریم، گذشته از ارتباط آنان با قوم و ملت‏خاصی، می‏تواند برای تمامی صاحبان خرد و اندیشه در طول عصرها و نسل‏ها درس‏آموز و پندگیر باشد.داستان حضرت یوسف‏علیه السلام در این سوره، با یك رؤیا و پیش‏گویی آغاز می‏شود كه ایشان در گفت‏وگو با پدر خود به شیوه رمزگونه به موقعیت و منزلت‏برتر و نهایی خود اشاره می‏كند.در این زمان حضرت یعقوب‏علیه السلام، كه از موهبت غیبی تعبیر رؤیا برخوردار است، یوسف را از درستی و واقعیت این رؤیا با خبر كرده و از وی می‏خواهد كه این ماجرا را با برادران خود در میان نگذارد! نكته جالب توجه این‏كه، اگر چه یوسف در سنین كودكی، رؤیای خود را با پدر در میان می‏گذارد و از وی می‏خواهد كه او را در فهم محتوای آن یاری دهد، اما بعدها موهبت تعبیر رؤیا از جانب خدای متعال به خود وی اعطا می‏شود و این هدیه، نشانه‏ای از رحمت‏خاص خداوند بر نبوت و پیامبری وی می‏باشد: «و تعبیر رؤیای تو این است كه پروردگارت تو را برمی‏گزیند و دانش تاویل رؤیاها را به تو می‏آموزد». (23) كتمان، اولین شیوه مؤثر در بهداشت روانی خانواده دنباله ماجرا حاكی از این است كه برادران یوسف، تحمل پذیرش برجستگی وی را نداشته و از این‏كه یوسف از سهم بیش‏تری از محبت پدری برخوردار بود، رنج می‏بردند.پس از آن‏كه تلاش خود در دست‏یابی به عواطف ویژه پدری و یا تساوی تقسیم توجه و حمایت وی را ناكام می‏یابند، می‏كوشند بحران احساس ناكامی و نابرابری را از راهی دیگر فرو نشانند.از نخستین محرك‏های بروز رفتار نفرت‏آمیز و كینه‏توزانه در بین اعضای یك خانواده احساس نابرابری و ناكامی است. برادران و خواهران در یك خانواده دوست دارند كه از توانایی‏ها و امكانات یكسان و مساوی برخوردار باشند.خواهران و برادران متمایلند تا والدین احساسات عاطفی خود را به صورت مساوی بین فرزندان خود تقسیم كنند.اگر احساس نابرابری فرزندان با رفتار تبعیض‏آمیز یكی از والدین تایید شود، بحران، تنش‏آمیزتر خواهد شد.در این داستان، حضرت یعقوب‏علیه السلام، به یوسف ابراز محبت‏بیش‏تری می‏نمود و وی را بر دیگر پسرانش ترجیح می‏داد. برخی از مفسران در توجیه این رفتار حضرت یعقوب معتقدند كه در این زمان یوسف و برادر تنی وی از سایر پسران یعقوب خردسال‏تر و نیازمند عواطف بیش‏تر و مایت‏بیش‏تری بودند. (24) چه بسا این ابراز عاطفه بیش‏تر، نه برخاسته از صرف عاطفه پدر - فرزند، كه به دلیل ویژگی‏هایی بود كه حضرت یعقوب‏علیه السلام در یوسف سراغ داشت; زیرا پس از آن‏كه حضرت یعقوب‏علیه السلام از رؤیای یوسف باخبر می‏شود، با مهربانی از وی می‏خواهد كه رؤیایش را با برادران در میان نگذارد.آن‏گاه می‏افزاید كه بازگویی رؤیا، كینه و نیرنگ آنان را بر خواهد انگیخت: «پس (برادران) درصدد كید و نیرنگ تو بر خواهند آمد».(آیه 5) مفاد این آیه، نشانگر این است كه كتمان، می‏تواند شیوه‏ای برای دست‏یابی به بهداشت روانی در تنظیم روابط اجتماعی، حفظ نعمت‏های الهی و تسهیل رسیدن به منزلت‏ها باشد و چه بسا به همین دلیل بود كه حضرت یعقوب‏علیه السلام از یوسف چنین درخواست كرد: «پسرم! از رؤیای خود با برادران چیزی در میان مگذار، نكند در اندیشه نیرنگی برآیند.» (همان) اهمیت توجه به شیوه كتمان ویژگی‏ها، نعمت‏ها و حتی برنامه‏ها در پاره‏ای از روایات معصومین‏علیهم السلام نیز مورد توجه و گوشزد قرار گرفته است.برای نمونه، پیامبر بزرگ اسلام‏صلی الله علیه وآله در روایتی فرمودند: «برای دست‏یابی به نیازمندی‏ها، بر شما باد به مكتوم داشتن آن‏ها، به درستی كه هر صاحب نعمتی مورد رشك دیگران قرار می‏گیرد.» (25) حضرت یعقوب‏علیه السلام به روشنی از حسد و احساسات منفی برادران نسبت‏به یوسف خبر داشت.وی بسیار خشنود بود كه می‏دید خط نبوت و رسالت در خاندان او از طریق فرزندش یوسف تداوم می‏یابد.از این‏روی، احساسات و عواطف خود را بر این مبنا شكل و جهت می‏داد.حتی وقتی می‏شنود فرزند دیگرش بنیامین، كه برادر تنی یوسف بود، در مصر از كاروان بازمانده و به فلسطین باز نخواهد گشت، احساس اندوه و رنج كنونی را هم با یاد یوسف ابراز می‏نماید: «و از آنان روی برگردانید و گفت افسوس بر یوسف‏» (آیه 84).وابستگی و عشق یعقوب به یوسف به اندازه‏ای شدید بود كه در فراق او بینایی خود را از دست داد (آیه‏های 84 و 85).یعقوب‏علیه السلام زمانی از فرزندش بنیامین یاد می‏كند كه از پسران می‏خواهد به مصر رفته و در جست‏وجوی برادران گمشده‏شان برآیند (آیه 87). نقش والدین در ابراز عواطف پیام اصلی این بخش از داستان قرآنی، ضرورت توجه والدین به تقسیم درست و عادلانه عواطف در بین اعضای خانواده است.بسیاری از اختلالات در رفتار اعضای یك خانواده، ناشی از برخورد و رفتار نادرست والدین است. حضرت یعقوب‏علیه السلام، علاوه بر ایفای نقش و تربیت نبوی، یك پدر هم هست و باید عواطف پدری خود را به فراخور شایستگی‏ها و نیز با توجه به اقتضای فرایند رشد فرزندان ابراز كند.در تصویر قرآنی رفتارهای احساسی و عاطفی حضرت یعقوب‏علیه السلام به گونه‏ای است كه از او یك پدر نگران به وجود آورده است.این نگرانی و اضطراب وقتی آشكار می‏شود كه وی می‏ترسد از یوسف جدا شود و یا گرگ‏ها فرزندش را بدرند (آیه 13) ، بنابراین، در پاسخ درخواست‏برادران مایل نیست‏یوسف با آنان همراه شود.نكته جالب توجه این است كه اگرچه حضرت یعقوب‏علیه السلام به شدت به یوسف وابسته است و وی را به دلیل ویژگی‏ها یا قابلیت‏های نبوی‏اش احترام می‏گذارد، در عین حال می‏كوشد تا با تحمل بحران‏های روحی در هنگامه فراق و جدایی به تدریج فرزندان را به آگاهی و شناخت لازم برای درك بهتر یوسف كمك كند.این رفتار حضرت یعقوب‏علیه السلام، حاكی از آن است كه تنها راه تضمین بهداشت روابط خانواده این نیست كه والدین، فرزندان را در هر شرایط و با هر ویژگی به یك چشم بنگرند.در عین حال، مهم این است كه فرزندان راز تفاوت‏واكنش‏والدین را به درستی دریابند.دراین‏داستان‏زمانی كه حضرت یعقوب‏علیه السلام متوجه بروز رفتار خصمانه برادران نسبت‏به یوسف می‏شود، بار دیگر آنان را هشدار می‏دهد كه رفتارشان نابهنجار و به گونه چشمگیری متاثر از انگیزه‏های شیطانی است: «این امر زشت را نفس‏های شما برایتان زیبا جلوه داده، پس در برابر آن به نیكویی‏شكیبایی‏می‏ورزم‏» (آیه‏های‏18و83) به هر حال حضرت یعقوب‏علیه السلام فرزندان و رفتار تنش‏زای آنان را تحمل می‏كند و در برابر این رفتارهای خصمانه آنان می‏فرماید: «فصبر جمیل‏».بیضاوی در تفسیر «صبر جمیل‏» از مفاد روایتی كمك می‏گیرد و می‏گوید زیبایی این صبر به این است كه فرد درگیر با بحران، مشكل و ناكامی خود را به هیچ مخلوقی بازنگرداند و او را مقصر نداند. (26) با این تلقی، حضرت یعقوب‏علیه السلام هیچ‏یك از فرزندان را سرزنش نكرد و خود را به خدا سپرد.این برخورد متین و سازنده، سرانجام برادران یوسف را به خطای خود متوجه كرد، به گونه‏ای كه از پدر درخواست نمودند كه برایشان از خداوند درخواست مغفرت كند (آیه 97).شیوه شناخت درمانی و رفتار درمانی حضرت یعقوب‏علیه السلام در برابر رفتار نابهنجار فرزندان به گونه‏ای بود كه آنان سرانجام به خود آمده و دو بار به خطا و اشتباه خود آشكارا اعتراف كردند: «به درستی‏كه مادراشتباه‏بودیم‏».(آیه‏های 91 و 97) پس از دور شدن یوسف، یعقوب همچنان برای برادر تنی یوسف - بنیامین - نگران بوده و به فرزندان خود نمی‏تواند اعتماد كند (آیه 66). روش قرآنی بهداشت روانی در برخورد با بحران‏ها حضرت یعقوب‏علیه السلام هنگام مواجهه با بحران، فرزندان را سرزنش و محكوم نكرد و با شیوه‏ای مؤثر و از طریق شناخت درمانی، آنان را به درك خطای خود هدایت نمود.برخورد اول حضرت زمانی رخ داد كه برادران، یوسف را در چاه انداخته و شب هنگام، كار خود را در برابر پدر وارونه جلوه دادند.این رفتار كینه‏توزانه موجب شدكه‏حضرت‏یعقوب‏علیه السلام‏برای‏سالیان‏درازی از فرزندش یوسف دور بماند و بالاخره به آنچه از آن می‏ترسید، گرفتار آید.برخورد دوم نیز زمانی رخ نمود كه بنیامین در مصر گروگان بود و اطرافیان در توجیه این گروگان‏گیری به یعقوب گفتند كه پسرت در مصر به اموال مردم دست‏یازید، و به همین دلیل او را گرو گرفته‏اند.در این دو موقعیت تنها واكنش حضرت یعقوب این بود: «بلكه نفس‏های شما این كار را برای شما زیبا جلوه نمود و من در برابرآن به نیكویی شكیبایی می‏ورزم‏». (آیه‏18و 83) واكنش‏های افراد در هنگامه بحران برخی هنگام برخورد با یك بحران، به ویژه در بحران‏های سنگین، به سادگی خود را تسلیم كرده و به طور طبیعی توانایی‏های خود را نیز معطل می‏گذارند.واكنش این افراد، انفعالی و تسلیم شونده است و معمولا بحران‏زده قربانی فشارها و خطرات برخاسته از بحران می‏شود.گروه دیگری در چنین موقعیت‏هایی، با بحران درگیر شده و خود را در یك دایره معیوب فكری و رفتاری قرار می‏دهند.ناكامی‏ها و شكست‏های ناشی از بحران فرد را نسبت‏به توانایی‏ها و قابلیت‏هایش مشكوك و به وی‏ذهنیتی شكست‏پذیرمی‏دهد.دسته‏سوم نیز، با مهارت و زبردستی خاصی بحران را كنترل نموده و با قدرت یا بر آن سوار می‏شوند و یا از كنار آن با شكیبایی می‏گذرند. به شهادت دو آیه فوق حضرت یعقوب‏علیه السلام در برخورد با این بحران‏های شكننده، راه سوم را برمی‏گزیند و بدون این‏كه هیچ‏یك از فرزندان خود را متهم كند یا اشتباه آنان را به رخ آنان بكشد، ایشان را متوجه‏نقش ناخودآگاه انگیزه‏ها و گرایشات منفی درونی‏شان نموده و در واكنش به آنان می‏گوید: «شما درگیر انگیزه‏های شیطانی‏نفس‏های خود هستید.» جالب این‏جاست كه حضرت، نابهنجاری رفتاری و انگیزشی فرزندان را با رفتار نابهنجار دیگری پاسخ‏نمی‏دهد، بلكه به آنان فرصت می‏دهد كه به اشتباه و انحراف خود پی ببرند و خود به آن اعتراف كنند.از این‏رو، فقط به آنان می‏گوید: «فصبر جمیل‏». این‏برخورد، شبیه برخوردی است كه تاریخ‏از پیامبر بزرگوار اسلام‏صلی الله علیه وآله در ارتباط با آزاردهندگان مكی در اولین روزهای معرفی اسلام به دست می‏دهد.حضرت در برابر آزارها، شكنجه‏ها و بی‏حرمتی‏ها مكرر می‏فرمود: «خداوندا! قوم مرا بیامرز و از آنان درگذر; چه، آنان هنوزبه‏شناخت و معرفت لازم دست نیافته‏اند.» (27) وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله ریشه كجروی‏های قوم خود را جهل و نادانی آنان می‏بیند، می‏كوشد ریشه این نابهنجاری رفتاری را بخشكاند و آنان را در راه رسیدن معرفت لازم برای درك پیامبر و راه و پیام او یاری دهد. نمودهای تعامل روانتنایی (28) در داستان عشق عمیق حضرت یعقوب‏علیه السلام به یوسف در دو جای سوره به خوبی ابراز شده است: مورد اول جایی است كه یوسف در اوان كودكی به سر می‏برد و به شدت نیازمند حمایت و عشق پدری است (آیه 13).مورد دوم هنگامی است كه برادران از مصر باز می‏گردند و بنیامین را در مصر باز می‏گذارند (آیه 84 - 85).فراق یوسف، آثار شكننده و مهیبی بر تن و روان حضرت یعقوب‏علیه السلام بر جای گذارد تا سرانجام‏به اختلالات روانتنایی می‏انجامد! حضرت یعقوب علیه السلام هماره از یوسف می‏گوید و آه می‏كشد. این فرایند سوختن و ساختن تا آن‏جا پیش می‏رود كه پیامبر پیر داستان ما، چشمان خود را از دست می‏دهد! (آیه‏های‏84-86).نكته‏كلیدی روان‏شناختی و درمان‏گرایانه كه منشا خاص فیزیولوژیك (30) نداشته باشد، پس از شناخت دقیق و درست علت روانی و معكوس كردن آن، می‏تواند به راحتی و گاهی به سرعت درمان‏پذیر باشد.عشق و اشتیاق دو سویه و بی‏نظیر پدر و پسر به یكدیگر چنان عمیق و نافذ است كه این دو می‏توانند آن‏راهر طور و هر جا كه بخواهند به كار گیرند، اگرچه اطرافیان نتوانند آن را باور كنند.از این‏رو، یوسف به طور شگفت‏انگیزی از برادران می‏خواهد كه پیراهنش را با خود ببرند و بر چهره پدر بیفكنند تا او بینایی‏اش را باز یابد (آیه 93).دلبستگی دو سویه یوسف و پدر چنان محكم و قابل اعتماد است كه یوسف تنها از بوی پیراهن خود برای بازگرداندن بینایی به پدر بهره می‏گیرد و بی‏درنگ به برادران می‏گوید: شما پیراهن مرا بر چهره پدر بیفكنید، خواهید دید كه او از آن پس بینایی خود را باز می‏یابد! حكایت همین طور هم می‏شود! با آن كه یوسف در مصر به سر می‏برد، همین كه كاروان از مصر بیرون می‏زند، یعقوب در فلسطین بوی پیراهن فرزند را استشمام می‏كند (آیه 94).اطرافیان یعقوب با شنیدن كلام وی، او را به كودنی و از كارافتادگی ذهنی متهم می‏كنند.آنان می‏پنداشتند كه یعقوب در اثر كهولت‏سن توانایی‏های شناختی خود را از دست داده است.تا این‏كه فردی از راه می‏رسد و پیراهن یوسف رابر چهره یعقوب می‏افكند و ناگهان چشمان پیامبر پیر به راحتی بینایی خود را مجددا باز می‏یابد.عشق پدر و فرزند چنان صمیمی و عمیق است كه كوری یعقوب را از بین می‏برد.این كار یوسف نشانگر این است كه عواطف و احساسات دوسویه‏ای همانند عشق و شیدایی‏ممكن است‏برای درمان اختلالات تنی كه ریشه روان‏شناختی دارد، به كار آید. بی‏تردید، این تاكید نویسنده به معنی نفی این احتمال نیست كه چه بسا این بازیابی در داستان ما نتیجه اعجازآمیز بودن پیراهن یوسف باشد.مرحوم طبرسی‏رحمه الله با استناد به روایتی شیعی ابراز می‏دارد كه این پیراهن توسط جبرئیل از بهشت‏آورده شده‏بودوحضرت یعقوب‏علیه السلام بوی یوسف را از این پیراهن بهشتی شنید! (31) .با این احتمال، برداشت روان‏شناختی و درمان‏گرایانه ما به دلیل اعجازآمیز بودن پیراهن قوت خود را از دست می‏دهد.این برداشت‏یك مؤید درون قرآنی هم به همراه دارد و آن این‏كه در آیه 93، پیراهن با واژه «هذا» همراه شده است; یعنی یوسف از برادران خواست كه پیراهن خاصی از پیراهن‏های وی را با خود به فلسطین ببرند. سورآبادی نیز خاطرنشان می‏سازد كه پیراهنی كه یوسف برای پدر فرستاد، پیراهنی بود كه وی از حضرت ابراهیم به ارث برده بود و پیش از این ابراهیم را از آتش نمرود رهانیده بود! به اعتقاد این مفسر نیز پیراهن از بهشت آورده شد و رازشفابخش بودنش، بهشتی بودن آن بود. (32) بر خلاف دیدگاه این مفسران، مرحوم علامه طباطبایی‏رحمه الله بر این باور است كه اعتبار روایاتی كه بر بهشتی و آسمانی بودن این پیراهن تاكید می‏ورزند، به شدت زیر سؤال است.ایشان با بیان فرازی از كتاب تفسیر عیاشی با وی همراه شده و گویی در این صددند كه ثابت كنند كه پیراهن فرستاده شده معمولی بوده است.تنها می‏افزایند كه ویژگی این پیراهن این بود كه یوسف با آن پیراهن اشك چشمان‏خودپاك‏می‏كرد!. (33) به‏نظرمی‏رسد، تنها با تكیه بر این برداشت می‏توان تحلیل روان‏شناختی و درمان‏گرایانه‏ای را كه پیش از این یادآور شدیم پذیرفت. روابط یوسف با برادران مرحله‏بندی روابط یك نگاه اجمالی بر كلیت داستان حضرت یوسف‏علیه السلام در قرآن كریم، خواننده را به این باور می‏رساند كه پس از بررسی روابط یوسف با پدر، روابط دیگری كه در بحث پیش‏نیازهای بهداشت روانی قابل استفاده است، وجود دارد و آن ارتباطی است كه حضرت یوسف با برادران خود داشته است.با مرور بر آیات مربوط، روابط حضرت یوسف با برادران خود را به دو دسته می‏توان تقسیم كرد: در مرحله اول، ایفای نقش حضرت بیش‏تر انفعالی است.اما در مرحله دوم و به موازات آن‏كه حضرت‏به‏قدرت‏آسمانی و زمینی (معنوی و مادی) دست می‏یابد، نقش‏ها فعالانه و تاثیرگذار می‏گردند.از این پس می‏كوشیم این‏دونوع‏نقش را بازنگری و تحلیل نماییم. روابط انفعالی یوسف با برادران به شهادت آیات داستان سوره یوسف، در نخستین مرحله برادران در نقش دشمنانی كینه‏توز و توطئه‏گر بازی می‏كنند.با آن‏كه بر اساس اطلاعات قرآنی معلوم نیست كه آیا بالاخره یوسف رؤیای خود را با برادران در میان گذاشته یا نه، اما آیه‏های 8 - 9 حاكی از این است كه وقتی برادران دریافتند كه پدرشان به یوسف محبت‏بیش‏تر می‏ورزد، درصدد توطئه و انتقام برآمدند.آنان تصمیم گرفتند كه برای جلب توجه پدر به خود، مانع خیالی را برداشته و یوسف را به هر قیمتی كه شده از پدر جدا كنند.این احساس و تصمیم خصمانه، ناشی از آن بود كه برادران باورشان نمی‏شد یا نمی‏دانستند چرا، به رغم آن‏كه تعداد آنان بیش‏تر بود، پدر به یوسف و برادر تنی‏اش بنیامین عشق بیش‏تری می‏ورزد! به استناد مفاد ضمنی این دو آیه، رفتار حضرت یعقوب‏علیه السلام با یوسف و برادر تنی، متفاوت با سایر فرزندانش بوده است.چه بسا آن حضرت به كمك امدادهای غیبی دریافته بود كه یوسف بر سایر فرزندانش برتری دارد یا می‏دید كه یوسف و برادر تنی‏اش به دلیل كوچكی سن نیازمند محبت و عاطفه بیش‏تری هستند.با این حال، همواره تلاش می‏كرد كه این موضوع حساسیت و خشم برادران را نسبت‏به برتری یوسف برنینگیزد.هم از این روی بود كه پس از شنیدن ماجرای رؤیای یوسف، از وی خواست‏به هیچ وجه برادران را از راز رؤیای خود باخبر نكند.وقتی یعقوب - به شهادت قرآن - فرزند را به مكتوم داشتن رؤیا توصیه می‏كند، خود نیز می‏بایست در برخورد با فرزندان و پرهیز از رفتار تبعیض‏آمیز به شدت محتاط باشد.با این حال، برادران یا از فقدان محبت پدر و یا از تبعیض در تقسیم محبت وی رنج می‏بردند. مرحوم طبرسی‏رحمه الله ذیل آیه «ان ابانا لفی ضلال مبین‏» (آیه 8) ، می‏گوید: برادران یوسف، پدر خود را به این خاطر بریده از واقعیت‏ها و گمراه می‏پنداشتند كه با آنان به طور نابرابر رفتار می‏كرد. (34) این احساس تبعیض، آنان را به آنجا كشاند كه كوشیدند محبت و علاقه پدر را دربست در اختیار خود قرار دهند: «تا این‏كه محبت پدر تماما به شما اختصاص یابد» (آیه 9) وقتی ذهنیت دور ساختن یوسف از پدر به منظور جلب انحصاری محبت او در آنان تثبیت‏شد، نزد پدر آمده و از وی خواستند كه یوسف را برای هواخوری و تفریح در حومه شهر با آنان همراه سازد.حضرت یعقوب‏علیه السلام در پاسخ آنان فرمود: «به درستی كه من آزرده و اندوهگین می‏شوم كه او را با خود ببرید و از من جدایش كنید» (آیه 13) بنابراین، یعقوب چنان به یوسف دلبسته بود كه‏حتی‏نمی‏توانست‏برای یك نیمروز هم او را نبیند! مرور بر آیات قرآن و دقت در چگونگی وقوع حوادث این قسمت از داستان نشانگر این پیام است كه بهداشت روانی روابط فرزندان در درون یك خانواده به طور چشمگیری بسته به نوع روابط والدین است.آنان باید به دقت مراقب رفتار و نقش‏هایی باشند كه در معرض دید فرزندان قرار دارد.هر رفتار تبعیض‏آمیز یا هر نقشی كه تبعیض‏آمیز تلقی شود، انسجام خانواده را از بین می‏برد و موجب بروز احساسات كینه‏توزانه و نفرت‏انگیز در بین فرزندان می‏شود.وقتی فرزندان نتوانند از راه بهنجار و معمولی حمایت و توجه والدین را جلب كنند، به طور ناخودآگاه ست‏به رفتارهای جایگزین نابهنجار و غیرطبیعی می‏زنند.نمود این اصل بهداشت روانی در این داستان، هنگامی است كه برادران تصمیم می‏گیرند یا یوسف را بكشند و یا او را به جایی ببرند كه برای همیشه از پدر دور باشد.قرآن از زبان آنان می‏گوید: «یا یوسف را بكشید و یا او را به سرزمینی دور دست‏ببرید تا این‏كه توجه و محبت پدر دربست در اختیار شما باشد.» (آیه 9) پی‏جویی از عوامل دخیل در ایجاد جو ناامنی در درون خانواده پیام دیگر نهفته در این بخش داستان قرآنی این است كه والدین باید بدانند رفتار تبعیض‏آمیز آنان در برابر فرزندان سرانجام به ایجاد یك فضای ناامن و غیرقابل اعتماد در خانواده خواهد انجامید.شاهد این مدعا، دقت در نحوه درخواست‏برادران از حضرت یعقوب‏علیه السلام است.برادران از پدر پرسیدند: چرا به آنان اعتماد نمی‏كند و یوسف‏راباآنان همراه نمی‏سازد؟ آیه یازده از زبان برادران می‏گوید: «گفتند: ای پدر! چه فكر می‏كنید كه در رابطه با یوسف به ما اعتماد نمی‏كنید، در حالی كه ما خیرخواه او هستیم؟ » این درخواست و بالاخره برخورد نابهنجار برادران با یوسف از رابطه خاص عاطفی حضرت یعقوب‏علیه السلام با یوسف ناشی می‏شود. به رغم تاكید بر پرهیز از داشتن رفتار تبعیض‏آمیز، تذكر این نكته ضروری است كه اگر والدین، هر نوع برتری یا قابلیت ویژه‏ای در یك یا برخی از فرزندان ببینند، باید از راه‏های مناسب و احتیاط‏آمیز كه به انگیختن حساسیت دیگران نینجامد آن را تقویت نمایند; چرا كه هر حالت مطلوب و یا هرگونه رفتار درست و دلخواه از طریق به كارگیری اصل تقویت، (35) تثبیت و توسعه می‏یابد و متقابلا در اثر نادیده‏انگاری یا بی‏تفاوتی مربی یا والدین افول كرده و خاموش می‏شود.از این روی، چنین نیست كه بهترین شكل رفتار منطبق با اصول بهداشت روانی والدین در خانواده، رفتاری باشد كه طی آن تمامی فرزندان به یك چشم نگریسته شوند.با توجه به این نكته، به نظر می‏رسد كه چه بساتوجه عاطفی و محبت‏بیش‏تر حضرت یعقوب‏علیه السلام نسبت‏به یوسف به این انگیزه بوده كه سایر برادران را سبت‏به بازشناسی و به رسمیت‏شناختن ویژگی‏های آسمانی یوسف متوجه و به آن ترغیب نماید. روش آگاهی‏بخشی و شناخت درمانی اما نكته روش‏شناختی مربوط به بهداشت روانی خانواده در چنین مواردی اين است كه والدين بايد به فرزندان خود، كه شاهد تفاوت واكنش و برخورد آنان هستند، اطلاعات و آگاهى لازم و كافى را كه توجيه‏گر تفاوت رفتارى آنان باشد، بدهند. از سويى، فرزندان و اعضاى خانواده حق دارند علت واقعى رفتار متفاوت والدين را به درستى بدانند و از ديگر سوى، اين مسؤوليت والدين است كه تفاوت‏هاى رفتارى خود را براى فرزندان توجيه و آنان را نسبت‏به منشا تفاوت در برخورد با فرزندان آگاه سازند. لازم است در تاكيد بر اين اصل در فرايند بهداشت روانى يا شيوه نافذ شناخت درمانى، به سخن در خور و قابل توجه فيلسوف برزيلى معاصر در تعليم و تربيت آقاى پولو فرير (36) اشاره شود.از جمله دستاوردهاى مهم وى در حوزه جامعه‏شناسى تعليم و تربيت‏يا آسيب‏شناسى آموزش ستمديدگان، (37) تاكيد وى بر اصل آگاهى بخشى (38) ستمديدگان است.وى، كه اين سخن را در توجيه تحول مفهوم نوين اهداف در هضت‏سوادآموزى بيان مى‏كند، مدعى است‏بر خلاف آنچه تاكنون تصور مى‏شده، هدف نهايى در نهضت‏سوادآموزى آگاهى بخشى فراگيران به منظور كمك به آنان براى باور خويشتن و شناخت امكانات و محدوديت‏هاى محيط سياسى و اجتماعى اطراف خود است. وى با ارائه اين ديدگاه، تاكيد مى‏كرد كه ديگر نمى‏توان مثل گذشته آرمان نهايى در نهضت‏سوادآموزى را فقط پيدا كردن توانايى خواندن و نوشتن دانست. (39) به نظر نويسنده، اصل يا روش آگاهى بخشى چنان فراگير و گسترده است كه در قلمرو بهداشت روانى و شناخت درمانى نيز كاربرد دارد.از جمله كابردهاى تعليم و تربيت در شكوفاسازى قابليت‏ها و كارآمد ساختن (40) فراگيران، استفاده از اصل يا شيوه آگاهى بخشى است.آگاهى بخشى يكى از عواملى است كه فراگيران را از درگيرى به ظنين شدن، توهمات وسواسى - اجبارى (41) و عواطف و احساسات منفى نسبت‏به اطرافيان باز مى‏دارد. دقت در معناى هشتاد و نهمين آيه از سوره يوسف، نشانگر اين است كه عامل اصلى رفتار خصومت‏آميز برادران نسبت‏به يوسف اين بود كه برادران از ويژگى‏هاى برتر يوسف نسبت‏به خود غافل بودند و او را برادرى همانند و در سطح خود مى‏پنداشتند. از اين روى، وقتى به قابليت‏هاى ويژه يوسف پى بردند كه در برابر او ايستاده بودند.يوسف از آنان پرسيد: آيا فهميديد كه در زمان جهالت‏خودبايوسف وبرادرش چه‏كرديد؟ (آيه‏89) اين سؤال يوسف حاكى از اين است كه رفتار نابهنجار برادران با وى، به ناآگاهى آنان باز مى‏گشته است.اما بين كسانى كه به تفسير آيات مربوط به اين قسمت داستان پرداخته‏اند، اختلاف نظر جدى وجود دارد.اين اختلاف نظر حاكى از اين است كه چه بساواكنش‏برادران‏نسبت‏به‏يوسف، پيش و پس از آگاهى از رؤياى او و منزلت ويژه‏اش نزد حضرت يعقوب‏عليه السلام فرقى نكرده است. برخى از مفسران بر اين باورند كه برادران يوسف پيش از پى بردن به رؤياى يوسف، واقعا به وى مهر مى‏ورزيدند و او را احترام مى‏كردند.اين رفتار و واكنش، درست همانند رفتار و واكنشى بود كه مكيان و به ويژه خويشان و نزديكان پيامبر بزرگوار اسلام‏صلى الله عليه وآله پيش از ماموريت آسمانى با ايشان داشتند.مشكلات از زمانى شروع شد كه برادران يوسف با شنيدن خبر رؤيا به ويژگى و برترى آسمانى يا زمينى وى پى بردند.برخى ديگر ادعا كرده‏اند كه حتى پيش از پى بردن به رؤيا هم برادران از يوسف نفرت داشتند و در انديشه كشتن او بودند. (42) راهكار استفاده از مكانيزم دفاعى فرايند روابط نفرت‏آميز و نابهنجار اين‏گونه تداوم مى‏يابد كه به هر حال، برادران يوسف موفق مى‏شوند پدر را راضى كنند كه يوسف را به همراه آنان به دشت و صحرا بفرستد.برادران در برابر پدر چنان وانمود كردند كه به شدت مراقب يوسف بوده و او را از جان خود عزيزتر دارند.اما همين كه از شهر دور شدند، همه چيز عوض شد. نمى‏دانستند عقده خود را چگونه خالى كنند و چه بلايى بر سر او بياورند.هر كسى چيزى مى‏گفت.تا اين‏كه همگى توافق كردند يوسف را به قعر چاهى كه در سر راه خود ديدند، بيندازند.شب همان روز وقتى نزد پدر بازگشتند، در جست‏وجوى عذرى (تلاش براى پيدا كردن مكانيزم دفاعى) بودند كه با آن رفتار خود را توجيه كنند.از گفته‏هاى صبح هنگام خود پدر كمك گرفتند.درست همان‏طور كه پدر گفته بود: «مى‏ترسم در حالى كه شما از يوسف غافليد، گرگ او را بخورد! » ، (آيه 13) ، عذر تراشيدند! شب‏هنگام، وقتى پسران از دشت‏بازگشتند، اشك در چشمانشان حلقه زده بود و آه و ناله كنان گفتند: پدر از همان كه مى‏ترسيدى بر سرمان آمد، يوسف را گرگ دريد; ما مشغول بازى و دويدن بوديم كه ناگه در يك گوشه دشت‏با پيراهن خونين يوسف مواجه شديم.چشمان پر اشكشان خبر از دريده شدن و از بين رفتن يوسف مى‏داد، اما پدر آنان را باور نمى‏كرد.براى اين گفته خود در جست‏وجوى شاهد صدقى بودند.پيراهن يوسف را در راه به خونى آغشته نموده بودند كه بگويند يوسف واقعا به وسيله گرگى دريده شده است.چون پيراهن پاره نشده و تنها خونين شده بود، پدر نمى‏توانست آنان را باور كند.در برابر اين شاهد ساختگى پيامبر پير ما فرمود: «نفس‏هاى شما اين كار را به دروغ برايتان‏آراسته‏است‏» گويى پدر مى‏خواست‏به آن‏ها بگويد كه راست نمى‏گويند. اين آيات نشانگر اين است كه برادران يوسف براى توجيه رفتار نابهنجار خود نيازمند نوعى مكانيزم دفاعى بودند.كشيدن آه عميق به نشانه تاسف و اندوه جانكاه، بى‏تقصير جلوه دادن خود از اين راه كه يوسف در زمانى طعمه گرگ شد كه آنان به مسابقه‏اى پر شور و رقابت‏انگيز مشغول بوده‏اند، و آوردن پيراهن خونين (البته آلايش ساختگى) مكانيزم‏هايى بوده‏اند كه برادران براى خود دست و پا كرده بودند. از يك چشم‏انداز روان‏تحليلى، آدمى هنگامى دست‏به تدارك و ارائه اين مكانيزم‏ها مى‏زند كه رفتار و واكنش‏هايش خالى از حقيقت‏باشد.البته، سوره مباركه اين جلوه از رفتار را در چارچوب آسيب‏شناسى روابط بين اعضاى خانواده مطرح نموده است. والد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن