تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 خرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801223918




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شبهه شناسی در قیام عاشورا(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شبهه شناسی در قیام عاشورا
شبهه شناسی در قیام عاشورا(1) نويسنده: نوروز اکبری زادگانمنبع:کتاب «عاشورا خروش بیداری» مقدمه دشمنان انقلاب اسلامی از آغاز پیروزی این نهضت ، در برخورد با جمهوری اسلامی ، بارواج شبهاتی در مبانی ، اصول و اهداف انقلاب ، همواره سعی در تضعیف و براندازی نظام داشته اند و در درجه ی اوّل پایه های اعتقادی و مردمی نظام را در مورد هجوم خود قرار داده اند . بنابراین شناخت ماهیّت این تبلیغات مُدرن و شیوه های مورد استفاده در جنگ های روانی و تبلیغاتی دشمن ، تأمین امنیّت ملّی ، بررسی آسیب پذیرهایی روانی و افزایش توان مقابله با توطئه های دشمن ، برای دوست داران این نظام مقدّس ، امری کاملاً حیاتی است . یکی از اهداف ما در باب شبهه شناسی جدید در قیام عاشورا ، در واقع مقابله با این هجوم روانی و روشن تر نمودن چهره ی اصلاح طلبان دین ستیز و ایجاد بستری عقلانی در پاسخ گویی به این شبهات است.شبهه ی « خارجی خواندن امام حسین(علیه السلام ) » در مورد سابقه ی خارجی گری در تاریخ اسلام ، هم چنان که قبلاً نیز اشاره کردیم بیشتر مربوط به تأثیر فتنه هایی بود که در جنگ صفّین اتّفاق افتاد؛ به طوری که عدّه ای پس از جریان حکمیّت ، معتقد شدند که امام علی (علیه السلام ) ، معاویه و عمر و عاص هر سه از طریق هدایت خارج شده اند و باید توبه کنند و گرنه ریختن خونشان واجب است. ریشه ی لغوی این مفهوم در فرهنگ عرب به « السّهم من الرّمیة » بر می گردد ؛ یعنی تیری که به هدف بخورد و از آن عبور کند ؛ و از نظر اصطلاحی با رواج این عبارت که فلانی « خارجی » است یا « خَرَجَ من الدّین » یا « مَرَق من الدّین » شده است ، کسانی را « خوارج » یا « مارقین » نامیده اند. به لحاظ تاریخ شکل گیری این تفکّر باید گفت که عدّه ی زیادی در کوفه پس از صفین به چنین تفکّری گرایش پیدا کردند . چون نمی توانستند جریان حکمیّت را هضم کنند . همان هایی که در واقع خودشان حکمیّت را به واسطه عدم بصیرت و جهالت شان به امام علی(علیه السلام ) تحمیل کرده بودند ، امّا در دوره ی امام (علیه السلام ) و حتّی بعد از آن هیچ گاه قدرت و حاکمیت سیاسی را در دست نگرفتند و اگر چه تفکّر آنان هم چنان ادامه داشت ، امّا این واژه به لحاظ سیاسی ، دست آویزی برای بنی امیه شد که مخالفی خود را خارجی تلّقی کند و با همین منطق (!) امام حسین(علیه السلام ) را نیز در جنگ روانی خویش ، « خارجی » خواندند. باید توجّه داشت که این مفهوم در حیات فکری و اجتماعی کوفه چندان مورد استقبال نبود ؛ امّا بر عکس در حوزه ی اجتماعی شام ، که دورتر از مرکز خلافت اسلامی بود و زمینه های تبلیغی مناسب تری برای تحقّق شعارهای اقتدارگرایانه ی بنی امیه وجود داشت ، بیشتر می توانست مطرح باشد ، که البته در آن جا هم با خطبه های امام سجّاد (علیه السلام ) و زینب کبری( سلام الله علیها) تبلیغات و جنگ روانی امویان ، نقش برآب شد. اینک به دلایل دیگری مبنی بر ردّ این شبهه اشاره می نماییم:1-رواج این شبهه از سوی دستگاه بنی امیه و حاکمان غاصبش ، بیشتر ناظر بر خروج و اعتراض امام (علیه السلام ) علیه دستگاه اقتدارگرایانه ی اموی بود .2- در هیچ کدام از منابع تاریخی و به ویژه آثار اهل سنّت ، بحث « خارجی گری » آن حضرت ، به عنوان خروج عقیدتی از دین مطرح نبوده است و آن چه در برخی منابع گفته شده ، بیشتر مربوط به « مکتب تاریخ نگاری شام » است که اغلب مؤید افکار بنی امیّه بودند .3- نامه های متعدّد مردم کوفه و بیعت 18 تا 20 هزار نفری مردم آن جا با نمایندگان امام حسین (علیه السلام ) ، همواره دال بر شرافت معنوی آن حضرت داشت و مفهوم خارجی گری در مورد امام (علیه السلام ) هرگز در کوفه مطرح نبود .4- هم چنان که در تاریخ این حماسه ی عظیم ثبت شده است ، اوّلین رویارویی امام حسین(علیه السلام ) با سپاه حرّ ، عالی ترین فرمانده ی ابن زیاد در کوفه ، در محل « بیضه » و خواندن نماز توسط هر دو سپاه به امامت آن حضرت،(1) به روشنی دلالت بر بزرگواری و شرافت مسلّم در خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهما السلام) دارد که اگر دلیل دیگری وجود نداشت ، تنها همین دلیل برای ردّ این شبهه کافی بود .ملاحظه ای بر رواج شبهات در مبانی انقلاب اسلامی و مبارزه ی امام راحل(رحمت الله علیه)استراتژی « ایجاد و ترویج شبهه در مبانی انقلاب اسلامی » ، همواره در دستور کار دشمنان اسلام از آغاز تا کنون بوده و خواهد بود . از آن جا که این انقلاب مقدّس در تداوم قیام ظلم ستیز عاشوراست، بی تردید بیشتر مورد کینه و خشم مخالفان قرار خواهد گرفت. براین اساس است که دشمنان ، در طول مبارزات امام راحل رحمت الله علیه ، برای عدم موفقیّت آن بزرگوار ، حملات شدیدی را علیه نهضت اسلامی آغاز کردند ، از قبیل آن که می گفتند: 1- شاه سایه ی خداست.2- با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد.3- ما مکلّف به جهاد و مبارزه نیستیم!4- جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد؟ ( و در دوران دفاع مقدّس نیز همین مطلب را با عبارات دیگری می گفتند.)5- هر حکومتی قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام ) باطل است. ( که این از همه شکننده تر بود.)(2) 6- تقسیم علما و مراجع و بزرگان شیعه به « حسنی و حسینی » و ایجاد اختلاف بین آنان و دهها شبهه ی دیگر.همه ی این شبهات در واقع مشکلات بزرگی می توانست باشد که نمی شد صرفاً با موعظه و مبارزه ی منفی جلوی آن ها را گرفت. از این رو امام راحلرحمت الله علیه برای مقابله با این همه شیطنت ، تنها راه حل را مبارزه و ایثار خون می دید که بر این استراتژی استوار و پابرجاماند و نهضت اسلامی را هدایت کرد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز که دشمنان ، کارآیی این فرهنگ عظیم عاشورایی و اسلام عزیز را دیدند ، درصدد القای شبهاتی برآمدند ؛ مثل:1- تأکید بر« جدایی دین از سیاست» ( به خصوص از سوی لیبرال ها در اوایل انقلاب که این استراتژی هم چنان ادامه دارد.)2- رقابت های سیاسی بین دو جناح عمده ی انقلاب را به ویژه در دوران رهبری امام راحل رحمت الله علیه ، رقابت سیاسی و جناحی برای رسیدن به قدرت و حاکمیت تلقّی کردند در حالی که هر دو جناح در حاکمیت حضور داشتند . امّا پس از دوران امام رحمت الله علیه متأسفانه بر اثر سرخوردگی ، خصایل نفسانی منفی ، امتیاز خواهی ، حسادت برخی رجال سیاسی و دلایل دیگر ، توانستند به برخی جناح های سیاسی نزدیک شوند و استراتژی مهر و آشتی خود را به قهر و ستیز تبدیل کنند . 3- قرائتی مردود از قیام عاشورا:در این شبهه می گویند که « حسینی بودن و این گونه بودن ، برای امام ، رنج به ارمغان می آورد نه پیروزی ، او به واسطه ی اصرار بر موضع خویش از سوی زعمای قوم و حاکمان شرع همانند سقراط و مسیح مورد غضب واقع می شود . مسأله ی امام حسین (علیه السلام ) همانند این دو ، بیشتر اخلاقی است و نه سیاسی ، حقوقی ، فقهی یا عقیدتی!!»(3) دشمنان با رواج این شبهه به دنبال تحقّق این مسأله هستند که حرکت امام حسین (علیه السلام ) ، مبارزه ای کاملاً فردی و اخلاقی است و به جنبه های حاکمیت و قدرت سیاسی هیچ گونه ارتباطی ندارد ، در حالی که بین این ادعا با آموزه های قیام ظلم ستیز عاشورا هیچ تناسبی نیست.شبهه ی « عاشورا مولود خشونت در صدر اسلام بود» در طرح این شبهه آورده شده است : « ... طرفین در روز عاشورا هر دو اهل خشونت بودند ...» و حرکت حرّ بن یزید ریاحی ، حرکتی علیه خشونت طلبی بود : « حرکت این فرمانده ی شجاع(حرّ) را می توان از زاویه ی دیگری بررسی کرد و آن پرهیز از خشونت و تحلیل عقلانی ماجرای کربلا و تشویق طرفین ماجرا به مدارای با یک دیگر است...»(4) نیز مطرح می کنند که « تأسی به امام حسین (علیه السلام ) در شهادت طلبی نوعی نگرشی خشونت گرایانه است»:«...نزدیک ترین مفهوم به کلمه ی « عاشورا» در ذهن ما « شهادت» است ... و جامعه ی ما هنگامی که در میانه ی خشونت و جنگ گرفتار آمده ، بی شک نگاهی خشونت آمیز بر این واقعه روا می دارد...»(5) در جایی دیگر می گویند : « عاشورا معلول خشونت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) در خیبر و بدر است»!: « ... پیامبر در بدر و خیبر و حنین و ... به حق بر کفار و مشرکان و معاندان شمشیر زد و در واقع گفتار و کردار و رفتار نبی ، « دلیل و حجت» است . اما آیا جنگ های جبهه ی حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد ؟ کینه ها و عقده های به جا مانده از بدر و حنین در کجا سرباز خواهند کرد؟! خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه ای جز خشونت به بار نمی آورد . هیچ کس حق ندارد به صرف این که خود را حق و دیگران را باطل می داند ، دست به خشونت بزند و درصدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید...»(6) برخی جراید نیز در مورد شرایط فعلی انقلاب اسلامی و در توجیه مبارزه ی ( به اصطلاح خودشان ] خشونت گرایان و جریان اصلاح طلب چنین نیز مطالبی را منتشر کردند : «... انقلاب اسلامی ایران ، شبیه استبداد قجری است ...»(7)«... بعد از انقلاب ، شاه مستبد رفت ولی استبداد هم چنان باقی است و تازه رنگ شرعی هم به خود گرفته است...»(8) « .. جریان کسروی و حکیم زاده قمی ، اصلاح طلب بودند و امام رحمت الله علیه و شهید نواب صفوی ، خشونت گرا و در مقابل جریان اصلاح طلب قرار می گیرند...»(9)در پاسخ به این گونه شبهات توجّه خوانندگان این سطور را به نکات زیر جلب می نماییم:1-نویسنده ی مقاله ابتدا بر این که جنگ های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) بر حق بوده است ، صحّه می گذارد.2- معتقد است که جنگ های حق و باطل ، آثار وضعیه دارد . غافل از آن که این آثار وضعیه ناشی از عمل کرد منفی جبهه ی باطل بوده است. یعنی همان اشراف قریش که جنگ را آغاز و تحمیل کرده بودند ؛ و هرگز نباید به خاطر عمل کرد جبهه ی باطل ، جبهه ی حق را زیر سؤال برد!3- هم چنین باید توجّه داشت که جنگ های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) با کفّار و مشرکین بر سر اسلام بوده است : 1-3- این جنگ ها پس از یک دوره ی نسبتاً طولانی از رسالت آن حضرت آغاز شده بود که اوّلین آن ها جنگ بدر و به طوری که منابع تاریخی اذعان دارند ، ابتدا کفّار قریش از مکّه حرکت کردند و آغازگر جنگ بودند .2-3- در زمانی جنگ ها آغاز می شود که قدرت اسلام ، به واسطه ی تشکیل حکومت اسلامی در مدینه ، محقّق شده بود و این مسأله برای کفّار خیلی گران تمام می شد.3-3- به گواهی منابع تاریخی ، تا قبل از شروع این جنگ ها ، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) همواره مورد غضب و کینه و خشونت قریش بود تا جایی که توطئه ی قتل او را قبل از هجرت ، در مکّه به اجرا درآوردند اما توفیقی نیافتند . از این رو پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) و یارانش از همان ابتدای دعوت ، مورد شکنجه و آزار کفار قریش بودند که شرافت و حیات جاهلی خویش را در معرض خطر می دیدند.4-3- سوال این جاست که آیا در یک برخورد عقلانی برای جلوگیری از آثار بد وضعیه ، می توان با دشمن صلح کرد و حتّی پیش از آن که دشمن دست دراز کند ، جبهه ی حق پیش تاز باشد و پیشنهاد صلح به دشمن نماید؟ آیا در این صورت ، این کار از موضع قدرت اسلامی بسیار نزدیک می دیدند و در آستانه ی فتح مکّه ، منافقانه اسلام آوردند و با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) پیمان صلح بستند . با این هدف که نهضت اسلامی را مهار کنند تا در فرصتی مناسب آخرین ضربات خود را به آن وارد سازند. و در آخر این سؤال مطرح است که چرا قبل از آن ، کفّار قریش تقاضای صلح نمی کردند؟!در دوران امامت امام حسین (علیه السلام ) نیز بنی امیه ، به دلیل آن که بازتاب شهادت امام علی(علیه السلام ) را به ویژه در کوفه و حجاز ( مکه و مدینه) خیلی جدّی می دید ، درصدد ایجاد فرصتی مناسب برای حذف امام حسن (علیه السلام ) بود تا هم آثار شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام ) را محو نماید و هم امام حسن (علیه السلام ) و شیعیان را زیر پوشش صلح نابود کند. بدین جهت معاویه پیشنهاد صلح کرد و امام (علیه السلام ) ، هم برای حفظ شیعیان و یاران اندکش و هم حیات اسلام به این نرمش قهرمانانه پرداخت ، امّا سؤال این است که چرا معاویه و حتّی یزید ، به امام حسین (علیه السلام ) پیشنهاد صلح نکردند و در عوض بیعت را پیشنهاد نمودند . پاسخ این جاست که پذیرش صلح ، از طرفی پذیرش حقّانیت جبهه ی امام حسین(علیه السلام ) نیز به حساب می آمد ، در حالی که آن ها اعتقادی به امام (علیه السلام ) نداشتند و بیعت تحمیلی و پذیرش حاکمیّت بنی امیّه را به آن حضرت پیشنهاد کردند . متقابلاً آن حضرت هم کسی نبود که به ظلم بنی امیّه تن دردهد. آن هم در شرایطی که تصمیم بر ترور و قتل امام (علیه السلام ) هم در مدینه و هم در مکّه داشتند.4- روشن فکران بیماری که جبهه ی امام حسین (علیه السلام ) را در کربلا اهل خشونت می دانند ، غافل از آنند که : 1-4- منابع تاریخی شیعه و سنی معتقدند که آغازگر جنگ ، سپاه عمر بن سعد بود که خودش اوّلین تیر را در صبح عاشورا پرتاب کرد و گفت: « همه بدانند که اوّلین تیر را من انداختم ...»(10) 2-4- آیا شهادت امام حسین (علیه السلام ) و یارانش که حتّی دشمنان از طفل شش ماهه اش هم نگذشتند ، و نیز اسب دواندن بر پیکر مطهر شهدا ، بریدن سرهای شهدا ، حمله ی ناجوان مردانه به خیمه ها ، آزار زن ها و بچه ها و کشتن اطفال یتیم و بی پناه و اسارت اهل بیت (علیهما السلام) و اهانت به سرهای مطهر شهدا در کوفه و شام ، همه و همه حاکی از اوج خشونت و کینه توزی مقابله کنند گان با قیام عاشورا نبود؟! ، آیا هر دو طرف اهل خشونت بودند ؟ آیا واردکنندگان این شبهه می توانند مصداقی از خشونت امام حسین(علیه السلام ) و یارانش در عاشورا بازگو کنند؟ آنان که می گویند حرّ پیامش دعوت به صلح و مدارا بود ، غافل از این هستند که : اوّلاً حرّ به کدام سپاه پیوست و از کدام سپاه بُرید؟ و اگر هر دو سپاه اهل خشونت بودند ، چگونه حرّ که از خشونت ابن زیادی فرار می کرد به سپاه امام حسین(علیه السلام ) پناه آورد؟!ثانیاً آیا مبارزه ی حق جویانه ی حرّ از روی تحلیل عقلانی و علاقه عاشقانه او به امام (علیه السلام ) نبود؟ثالثاً مگر حرّ اوّلین شهید سپاه امام حسین(علیه السلام ) در روز عاشورا نبود؟ آیا اگر او اهل صلح به معنایی که اینان می گویند بود ، چرا زودتر از همه مهیّای جنگ با سپاه بنی امیّه شد؟5- باید توجّه داشت ، سخنی که امروزه برخی روشن فکران بیمار و مجذوب غربی ها ابراز می دارند که قیام ظلم ستیز عاشورا معلول خشونت است ، بیشتر ناظر بر مواضع فعلی آن ها در شرایط امروز انقلاب اسلامی است؛ و برای این که مبانی فکری خود را تئوریزه کنند ، از زیر سؤال بردن قیام عاشورا شروع کرده اند ، تا دیگر هیچ توجیهی در برابر خود نداشته باشند.آنان که کربلا را معلول خشونت می دانند ، با زبان بی زبانی در پی القای این شبهه هستند که انقلاب اسلامی و حرکت جق جویانه ی امام راحل رحمت الله علیه نیز آثار وضیعه ای داشته است . مثل جنگ تحمیلی 8 ساله ، محاصره های اقتصادی و ده ها مشکل و توطئه ی دیگر ؛ و به جای این که مسأله را حل کنند ، در واقع صورت مسأله را پاک می کنند و می گویند : « تأسی به امام حسین(علیه السلام ) در شهادت ، نوعی نگرش خشونت گرایانه است.(11) 6- متأسفانه این منتقدین به جای آن که جبهه ی دشمن را قیام عاشورا و جبهه ی استکبار را در شرایطی فعلی انقلاب اسلامی به خاطر خشونت طلبی و اقتدارگرایی محکوم نمایند، بیشتر عنایت دارند تا جبهه ی حق را اهل خشونت و انتقام قلمداد کنند تا به طور غیر مستقیم نقش ستون پنجم دشمن را هم در جبهه ی خودی بازی کنند!.7- اگر قیام عاشورا معلول خشونت های پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) در جنگ ها بود باید توجیه مورد قبولی ارایه داد که همیشه در رویارویی دو لشکر متخاصم ، آن دسته ای پیروز خواهدشد که منطق خشونتش برتر از دیگری باشد . به بیان دیگر در مقابله ی دو پایگاه با یک دیگر ، خشونت برتر است که پیروز خواهد شد !. بنابراین اگر( العیاذبالله) امام حسین (علیه السلام ) خشونت طلب بود ، می بایست در مقابله با خشونت سپاه یزید که قریب به بیست هزار نفر یا بیشتر در بودند ، سپاهی برتر و یا حداقل متوازن با آن ها مهیّا می کرد . در غیر این صورت مقابله ی هفتاد و چند نفر در برابر آن همه سپاهی ، هیچ دلیل منطقی نداشت!.با توجّه به این نکات می توان اذعان داشت که امام حسین(علیه السلام ) صرفاً یک رویارویی نظامی را نمی خواست تا در این صورت شکست را برخود تحمیل کند؛ بلکه مقابله با ظلم و فساد بنی امیه در رأس استراتژی امام (علیه السلام ) بود که در نهایت مظلومیت ، شهادت طلبی ، ایثار ، شجاعت و جوان مردی انجام گرفت . 8- باید دقّت کرد که چنین حمله های سهمگینی به نهضت مقدّس و ظلم ستیز عاشورا در هیچ دوره ای از تاریخ شیعه سابقه نداشته است و امروز که قیام عاشورایی امام راحل رحمت الله علیه خواب راحت را از چشم مستکبران عالم ربوده است ، چنین حملات دقیق و محاسبه شده ای را علیه انقلاب اسلامی و فرهنگ عاشورایی آن آغاز کرده اند . البته این از سویی دیگر حاصل آزادمنشی و تحمّل و بردباری نظام جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر معلول سوء استفاده ی قلم به دستانی است که مجذوب دشمن شده اند و اگر به توصیه های مشفقانه و حکیمانه ی امام راحل رحمت الله علیه عمل می شد ، مسلّماً شاهد چنین هنجارشکنی هایی نبودیم ، آن جا که فرمودند:«... روزنامه ها آزادند مطالب بنویسند . مسایل را بنویسند . امّا آزاد هستند که اهانت به مثلاً مقدّسات مردم هم بکنند؟! ... هم چو آزادی نمی تواند باشد. اگر یک روزنامه ای بخواهد توطئه کند و راهی برود که دشمنان ملّت آن راه را می روند ، این طور آزادی ها را ملّت ما نمی توانند بپذیرند...»(12) و یا در فراز دیگری در رابطه با آزادی مطبوعات خاطر نشان می کنند که :« ...تبلغیات ، مقالات ، سخنرانی ها ، کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفّت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ی ما و مسلمانان جلوگیری از آن ها واجب است .از آزادی های مخرّب باید جلوگیری شود و از آن چه در نظر شرع حرام و آن چه بر خلاف مسیر ملّت و کشور اسلامی و مخالفت با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود ، همه مسؤول می باشند...»(13) اما متأسفانه عدّه ای از مدعیان اصلاح طلبی ، علیه خدا نیز سخن راندند. در خاتمه ی پاسخ به این شبهه به نظر ما آنان که در پروژه ی اصلاحات خویش ، حمله به مقدسّات دینی و به ویژه ساحت مقدّس امام حسین (علیه السلام ) را ناشیانه در دستور کار قرار داده اند ، حتّی درک سیاسی جبهه ی یزید را هم ندارند . زیرا آن گاه که یزید احساس خطر کرد ، منافقانه و از سر ملاطفت با اسرای اهل بیت (علیهما السلام) بر آمد و آنان را راهی مدینه نمود . اما اینان ... پی نوشت ها : 1- طبری : تاریخ طبری ، ج7 ، صفحات 2994-2991.2- حسینی ، سید ابوالفضل : خورشید شهادت ، دانشگاه امام حسین (علیه السلام ) ، 1376 ، ج5 ، ص196.3- روزنامه خرداد 5/2/78 ، مقاله : « حرّیت حاصل رنج نمادین حسین (علیه السلام ) ».4- روزنامه همشهری ، 31/1/78.5- روزنامه صبح امروز ، 5/2/78.6- روزنامه صبح امروز ، 23/2/78 ، مقاله « خون به خون شستن محال آمد محال – اکبر گنجی ».7- روزنامه ی توس ، مرداد 77.8- هفته نامه ی آبان ، فروردین 78 ، مصاحبه با ابراهیم یزدی.9- روزنامه ی نشاط ، اسفند 77 ، مقاله « سهراب بهداد».10- طبری : تاریخ طبری ، ج7 ، ص3022 و منابع دیگر.11- روزنامه صبح امروز 5/2/78.12- خمینی رحمت الله علیه ، امام : صحیفه ی نور ، ج7 ، ص19.13- خمینی رحمت الله علیه ، امام: وصیت نامه ی سیاسی الهی.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن