تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 خرداد 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801187823




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اسلام گرایی در غرب-بخش دوم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسلام گرایی در غرب
اسلام گرایی در غرب-بخش دوم نويسنده:ياسر پرويز پور اسلام و قرن 20 آیا اسلام می تواند با روح قرن بیستم سازش کند؟ افرادی که دارای تحصیلات غربی هستند و طبقۀ حاکم را در کشورهای اسلامی تشکیل می دهند بارها گفته اند (اسلام نابود خواهد شد مگر اینکه با جهان تازه صلح کند)و می گویند ما دیگر نمی توانیم در دوران قدیم زندگی کنیم و به ما تعلیم داده اند که سعی و تلاش در این که عقربۀ زمان را به عقب برگردانیم بیهوده است؛ زیرا هیچ چیز نمی تواند سیر تاریخ را عقب بزند، بنابراین ما علاجی نداریم جز این که کیش خود را با احتیاجات روز و خواسته های خود را با اجتماع و نظامات عرفی که هر روز در حال تغییر است تطبیق دهیم و به ما گفته اند که برای این که قوی شویم باید تفسیر و تعبیر هائی را که بر اساس منقول از قرآن داریم کنار بگذاریم و آن را در سایۀ تعلیمات زندگی جدید براساس معقول و استدلالی بخوانیم، اینک ما در جستجوی آن هستیم تا مهمترین نکات و آثار آن را روی امت اسلامی، مورد تحقیق و آزمایش قرار دهیم. از آنجایی که فکر تشکیل دولت اسلامی برای جهانی که تحت سیطرۀ خالص فرصت طلبان قرار گرفته است در حکم کفر است.این رهبران تحصیل کرده در غرب به ما می گویندکه ما باید الغای خلافت را به عنوان امر ثابت و جاویدی قبول کنیم ، و امکان زنده شدن آن را برای آینده نیز از نظر دور داشته باشیم. سیاست و حکومت مبتنی بر مذهب مارک قرون وسطائی به خود گرفته است لهذا مسلمانان برای این که جای خود را با قانون سکولار (نظارت عرفی بدون مذهب) تطبیق دهند؛در کشورهای اسلامی برای وصول به چنین هدفی کتابها نوشته اند و به دلیل این که خلافت در سراسر تاریخ معایب و مفاسدی ایجاد کرده بر آن اعتراض می کنند و ادعا می کند که خلافت حقیقتاً جزئی از اسلام نیست زیرا رسالت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله و سلم) محدود به موعظه بود و هیچ وقت نمی خواست حکومت کند و فقط مقتضیات زمان و روز او را مجبور ساخته بود که در این امر مداخله کند.بعد از الغای خلافت از بین بردن شریعت است و چون بسیاری از رهبران تحصیل کردۀ غرب شریعت را مد روز نمی دانند و مفهوم عدالت شرع را نیز نازل تر از سیستمهای قضائی غرب تلقی می کنند معتقد شده اند که فقط قوانین سکولار می توانند مصالح اجتماعی را تأمین کند و جامعه را ترقی و تعالی بخشد و به عبارت دیگر اجرای قوانین قرآن را دیگر عملی نمی دانند.مسلم است بدون شریعت طریق زندگی اسلامی به صورت مجموعه ای از اوضاع و احوال پوچ و بی معنی در خواهد آمد و بس.پس از الغاءِ رهبری اسلامی و حذف قانون الهی دیگر مسأله ای برای خراب کردن و نابود ساختن امت اسلامی باقی نخواهد ماند برای اقتباس روح قرن بیستم به مسلمانان گفته شده است که ناسیونالیسم یعنی ملیت پرستی و حکومت ملی باید جانشین امت شود.نتیجۀ این طرح و نقشه این است که مردم یا ملیتهای مختلف مسلمان از یکدیگر دور شوند و هر ملتی در غرب به سر برد1 و کشورها را بجای حفظ و حراست از میراث مشترک اسلام رهبران این ملتها یک گذشتۀ افسانه مانندی را با شکوه و عظمت جلوه دهند به طوری که با آن گذشته به اوج رسیده و با آمدن اسلام به آن سرزمین به آنها ربوده است مثلاً رضا شاه نام پرشین را به ایران تبدیل کرده زیرا ادعا می نمود که این کشور سرزمین اصلی نژاد آریا بوده است یا مجسمۀ غول آسای رامسس در سه چهار راه قاهره نصب می کند و آن را یکی از شاهان بزرگ عرب معرفی می کند کمتر مسأله ای مانند موضوع (پان اسلامیسیم) یعنی وحدت جهان اسلام مورد بی اعتنایی متجددین قرار می گیرد زیرا این مسأله را مردمی انگارند.ناسیونالیسم پشت سر جار و جنجالی است که همیشه برای ترجمه رسمی قرآن بدون متن عربی در ترکیه شیوع داشته است ،بی اعتنایی به زبان عربی در تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش این کشورهای غیر عرب به جایی رسیده است که زبان قرآن به شکل روزافزون کمتر ترویج می شود و به جای آن زبان انگلیسی در سراسر جهان رشد روز افزون دارد که این مسأله در مرحله اول بر می گردد.به خود کشورهای مسلمان، اسلام مخالف ترقی و پیشرفت و تکنولوژی نیست ولی با ایدئولوژیهای امروز که حاضر نیستند از منافع عمده ای که می برند و از قدرتهای جنسی عظیمی که برخوردارند چیزی کاسته شود یا فداکاری به عمل آید به شدت مخالف است.این اکتشافات علمی نیست که ذاتاً بجایی صدمه بزند بلکه فلسفه مادی است که صنایع را مجبور می کند تا در راه هدفهای مخرب بکار افتد و برای امت مصیبت بار آورد.و روابط خانوادگی و علائق مذهبی را درهم شکند.بحث دیگر از آنجایی که زنان مسلمان باید بدنهای خود را در مجامع عمومی بپوشند این مسأله قابل بحث نیست که مدهای تازه که برای مقاصد مخالفی طراحی میشوند مخالف قرآن و سنت است.اقتباس لباسهای غربی روی هم رفته به وسیلۀ همۀ دولتهای اسلامی رسماً تشویق می شود: کشور ترکیه دراین باره به قدری افراط کرده است که به موجب قانون، پوشیدن لباسهای غربی را اجباری کرده است لباس غربی سنبل و نشانی ترقی و پیشرفت شناخته می شود.در صورتی که لباسهای محلی در حال حاضر مخصوص به طبقۀ فقیری است که اکثرشان در روستاها زندگی می کنند. و همین لباس محلی آنها نشانه عقب ماندگی و دور افتادگی از اجتماع می باشد باری بدینطریق ما خاطر نشان کردیم که چرا سازش اسلام با روح قرن بیستم غیر ممکن است.هر چه مردم مسلمان بیشتر سعی کنند و در صدد اصلاح بر آیند تا اسلام را با زندگی تازه سازش دهند همان قدر ضعیف تر خواهند شد و هیچ گونه نیرو و قدرتی کسب نخواهند کرد بلکه تنها راه مبارزه و جنگ با آنها همۀ تجهیزات و وسایل و رسانه های گروهی و جمعی سمعی و بصری باید برای بیدار کردن دولتها و مردم مسلمان در سراسر جهان بکار گرفته شود.به امید موفقیت اسلام و مسلمین در سراسر جهان.2 ایستادگی در برابر غرب آیا غربی شدن غیر قابل احتراز است. مخالفین ادعا می کنند که جامعه و تمدن اسلامی از بین رفته و نابود شده است و دورۀ خلافت آن جزء تاریخ گذشته دفن شده است و دیگر چیزی ندارد که به جهان بدهد آنها از بیان این مطللب که کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری به فرهنگ غربی تقسیم شده اند به شدت لذت می برند و می گویند که هیچ چیز نمی تواند مانع این امر بشود و باز می گویند: کسانی که از اسلام دفاع می کنند در عالم اوهام به سر می برند و در خور تمسخر و استهزا هستند و می گویندمدافعین اسلام در نتیجه محکومند خلاصه می گویند که تمدن غرب غیر قابل اجتناب است. تاریخ ثابت کرده است لازمۀ سقوط هر تمدنی گسیختگی فرهنگی آن است پس باید به خودمان بیایم و با غرب ستیزی و غرب گریزی وآموزشهای عمومی به تحصیلکردگان – حاکمان –مسؤولان و عامۀ مردم بکوشیم با تمام قدرت و توان در برابر غرب باشیم.3 اسلام و جهان معاصراسلام در کوران حوادث و در محدودۀ کشمکش و در رویارویی با خطرات زاده شده است و به همین سبب تلاش در تکذیب و عیبجویی و پوچ جلوه دادن و برانگیختن شک و شبهه پیرامون آن تا به امروز همچنان ادامه داشته و متوقف نشده است و متوقف هم نخواهد شد.هم اکنون که تمدن غرب به اوج خود رسیده، تمامی بشریت به اسلام چشم دوخته است و پادزهر بحران خود و بهترین راه حل مشکلات پیچیده و مسائل آشفته خود را در آن می بیند.اسلام همچنان قادر است بشریت را بسوی حق هدایت کند ولی سؤالات بسیاری در جاهای مختلف مطرح است که اسلام چه چیز برای بشریت امروز می تواند به ارمغان آورد و حال آن که مصایب بسیاری برایش وارد شده و مسائل پیچیده گشته و تمدن مادی غرب به بن بست رسیده است.ما معتقدیم اسلام می تواند دستاوردهای بسیاری برای بشریت داشته باشد مشروط بر آن که بشریت نیز بدان پاسخ مثبت بدهد، اسلام می تواند بهترین شیوۀ زندگی را که امنیت روحی و یقین را برای انسان محقق می سازد، در اختیار بگذارد و نور راستین و آشکار کننده ای را در اختیار بشریت قرار دهد که موجب آرامش عقل و اندیشه است و اضطراب و چند دستگی را از میان بر می دارد «گلادستون»نخست وزیر بریتانیا می دانست که مسلمانان تنها بر قرآن تکیه دارند و به همین سبب اعلان داشت مادام که این کتاب در زمین باقی است ، نمی توان بر مسلمانان سیطره یافت و از این رو به اقدامات و فعالیتهایی همچون تبلیغ به منظور مسیحی کردن مسلمانان .شرق شناسی برای ایجاد شبهه در میان آنان4 و غربی کردن مسلمانان برای تبدیل آنها به طرفداران اندیشۀ غربی، دست یازیده استعمار اروپا در برابر اسلام موانعی را ایجاد کرد تا از انتشار آن جلوگیری کند و کوشید تا با نشاندن زبانهای غربی به جای زبان عربی یعنی زبان قرآن و با احیای لهجه ای محلی از گسترش آن جلوگیری به عمل آورد.اسلام ظهور کرد و خرافات فاسد را ریشه کن ساخت و علیه مسائل لاهوتی پوچ انقلابی برپا کرد و بر آن شورید و با رهبانیت موهوم به مخالفت برخاست و تقوا را بر اریکه ی قدرت نشاند و عقیده و دین را در ابعاد مختلف به ارمغان آورد.از هنگام ظهور اسلام تاکنون این دین با تهاجمات بزرگی از سوی نیروهای مختلفی جهانی اعم از کلیسا، صهیونیسم ،مارکسیسم و غرب استعمارگر مسیحی روبرو شده است هر یک از این نیروها می کوشیدند بر اساس سیطره یابند و آن را واژگون و تحریف سازند و پیروانش را از آن روی گردان کنند و با تبلیغات در میان ایشان از اسلام خارجشان سازند و همۀ ابعاد اسلام را از میان ببرند تأثیر اسلام تنها در مسیحیت محدود نماند بلکه یهودیت را نیز در برگرفت غربیها بسیاری از آنچه را که بشریت به آن نیاز دارد در اسلام یافته اند و بسیاری نیز از پیچیدگیهای تفاسیر مسیحی که از سوی خدا نازل نشده بلکه مسیحیت اروپاست که پولس آن را پایه گذاری کرده پرده برداشته اند.بحران دینی غرباندیشۀ مسیحی غرب دو ضربه و خطر متوجه آن است یکی صهیونیسم و دیگری مارکسیسم که پیوسته تیشه به ریشه مسیحیت می زنند و آن را به گونه ای مضمحل کننده از همۀ عواملش تهی می کنند و همۀ مقدرات آن را به تباهی می کشانند. منابع مختلف به این نکته اشاره می کنند که کشمکش و درگیری میان یهودیت و مسیحیت از هنگام ظهور مسیحیت ، هیچ گاه متوقف نشده است این منابع حاکی از آنند که یهودیت دوبار مسیحیت را از محتوا تهی کرده که یک بار به دست پولس و بار دیگر در عصر جدید صورت گرفته است.معروف است که یهودیان رسالت مسیح را کاملاً رد کردند و به نکوهش او و مخدوش ساختن رسالتش روی آوردند و تا آن جا طردش کردند که هیچ پیامبری در تاریخ ادیان چنین طرد نشده است.و آن را تحریف و تغییر ریشه ای در آن نمودند در همین جاست که بحران دینی در غرب اوج می گیرد و تلاشهایی برای تصحیح مواضع به عمل می آید.علم جدید با فرا خواندن به آزادی اندیشه و رها کردن آن از بندهایش، خطر بزرگی برای مسلمات قدیمی مسیحیت همچون اعتقاد به تجسم و ثالوت است.بدون تردید دو جنگ جهانی از خطرناک ترین دسیسه های یهود علیه غرب مسیحی بود ولی با وجود این هیچ کس نسبت به آن آگاهی کافی پیدا نکرد تا آنجا که به تمدنی امید ببندند که تمامی معارف بشری را تحقق خواهد بخشید و آن تمدن یهودی – صهیونیستی تلمودی است.5 دین از دیدگاه غربیها همچنان ارزش ذاتی خود را دارد و آن را پدیده ای می دانند که می تواند در تحقق بخشیدن به اهدافی دنیوی که غرب در جای جای جهان بدان دعوت می کند مورد استفاده قرار گیرد. متأسفانه کشورهای مسیحی تسلیم سیطرۀ اندیشۀ یهودی شده اند که اندیشۀ غربی را منحرف و مفهوم مسیحیت با گذشت را در اختیار گرفته است.مسیحیت خود را تسلیم ایدئولوژیهای مختلف کرده است.زیرا نتوانسته در ساختار کامل فکری، این ایدئولوژیها را یاری دهد ساختاری که می تواند اوضاع اجتماعی جامعه را تفسیر کند و ارزشهای والا را در اختیار آیندۀ آن بگذارد.ولی اسلام آن را تغییر داد.«فیلکس فارس» می گوید: اگر چه غرب فلسفۀ مسیحی خود را دگرگون کرد ولی نتوانست اسلام را به وجدانش همچنان در آن مانده برساند چنانچه نتوانست مسیحیت را به فطرت خود برساند و کشمکش میان فطرت و وجدان همچنان در آن ریشه دار باقی ماند زیرا فرهنگ مسیحیت پیوسته تحت تأثیر معما و چیستان قرار داشته است.6 یهودیت در تلاش منحرف کردن اسلامیهودیت می کوشد بار دیگر بر بشریت و مسیحیت و جهان اسلام از راه قالب ریزی مفاهیم آن در نظریه ها و مذاهب جدیدی که مقررات ادیان را می کوبد، سیطره یابد یهودیت در این راه توانست گام بلندی بردارد زیرا فرصت یافت بر اندیشۀ غرب مسیحی تحت تأثیر آن قرار گرفته است لذا تغییرات جدیدی که تحقق می یابد تحت تأثیر اندیشۀ فرما سونری و تلمودی و صهیونیسم قرار دارد و چنان می نماید که کشمکشهایی نو است و از همین رو هم اکنون چهارگانه رویارویی با اندیشۀ اسلامی به چشم می خورد: رویارویی اندیشۀ غرب مسیحی و اندیشه تلمودی صهیونیسم و اندیشۀ مادی مارکسیسم و اندیشۀ الحادی.اندیشۀ غرب مسیحی با به رسمیت شناختن طلاق و جدایی دین از جامعه و حکومت و برتر دانستن مفهوم قهرمان در داستان و نمایشنامه با استمداد از نظریۀ خطای نخستین و فدا شدن عینی ، اسلام را به مبارزه می طلبد.یهودیت، مسیحیت اروپا را در هم شکست تا آن را در محدودۀ اندیشه و اهداف خود جای دهد و هدفش آن بود که این مفهوم مهم را استقرار بخشد که برپا کردن حکومت اسرائیل به معنای رجوع به حیات بشریت و جهان انسانی و تاریخ ده قرن پیش از مسیحیت از نظر اخلاقی ، فکری و روحی است.بدون تردید سیطرۀ یهودیان صهیونیست بر فلسطین از طریق انگلستان و سپس آمریکا صورت پذیرفت این دو حکومت پروتستان بذر فرماسونری جهانی را کاشتند و همین بذر رشد کرد و به بار نشست و در اندیشۀ مسیحیان، افسانۀ سرزمین موعود را جایگیر ساخت تا آنجا که مسیحیان به آن ایمان آوردند.7 مارکسیسم در رویارویی با اسلاممارکسیسم خود را در برابر مسیحیت و اندیشۀ غربی مطرح کرد و در کمتر از 500 سال توانست بیش از صد میلیون مسیحی در سر تاسر جهان را یا به پذیرش خود وادار یا نام اندیشۀ آزاد و نظایر آن، از مسیحیت خارج سازد.نخستین تجربه در روسیه صورت پذیرفت ، زیرا کلیسای ارتدکس مظهر بزرگترین تهدید در برابر صهیونیسم جهانی بود و به همین سبب یهودیان انقلاب کمونیستی روسیه را مورد حمایت مالی قرار دارند و از طرفی با دشمنان حکومت روسیه تبانی کردند تا آنکه به انقلاب سرخ کمونیستی تحقق بخشیدند و ملت روسیه به ویژه مسلمانان را با قتل و سرکوب روبرو ساختند، مارکسیسم نظریه ای کلی و فراگیر است و شیوه ای است برای تفسیر سیاست ، اقتصاد، زندگی و تمایلات بشری. مارکسیسم نظریه و دعوتی است برای هر عملی و فلسفه ای است که همۀ ابعاد فعالیتهای بشری را در بر می گیرد.مارکسیسم می کوشد گذشته، حال و آینده تاریخ را نظامی منطقی گرداند که در لابلای خود سرنوشتی قطعی همچون قضا و قدر را جای دهد.مارکسیسم ماده را اصل هر چیز می داند و دین را نمود ناتوان انسان در برابر نیروهای اجتماعی و نظام های فئودالی می پندارد. مارکسیسم گمان می کند که هستی آفریننده ای ندارد و همۀ هستی تنها ماده است و دین مخدر اندیشه هاست و باید از آن رها شد.کمونیسم نظامی مادی است که از نظریۀ مارکسیسم استمداد می جوید.نظریه ای که علل اقتصادی را منشأ حرکتهای تاریخی می پندارد و از آنجا که بر اساس این دیدگاه تنها عوامل اقتصادی حرکت تاریخ را رقم می زنند و آن را به هر جا که بخواهد می بَرد لذا دیگر جایی برای اعتراف به خداوند خالق یا نیرویی غیبی که انسان را به سرنوشتش توجه می دهد باقی نمی ماند در مارکسیسم دین تنها تفسیری خطا از پدیده ای اجتماعی و باقیماندۀ نظامی های استثمارگر پوسیده است.بدون تردید مارکسیسم با چنین مفهومی دین جدیدی است که ادیان گذشته از جمله اسلام را به هیچ می گیرد. دینی مادی که خدا و پیام های آسمانی را انکار می کند و تلاشی است در تبدیل طبقۀ کارگر به طبقۀ حاکمۀ جدید برای ریشه کن کردن آزادی فردی و آزادی نگارش تأسیس حکومتی دیکتاتوری و استبدادی.اسلام مساوات و عزت و کرامت را بدون گرفتن آزادی فردی یا به کار بردن استبداد برای مسلمانان تأمین می کند در حالی که تجربۀ مارکسیسم، خود به وضوح از ناتوانی این آئین در تحقق بخشیدن به اهداف اساسی آن پرده بر می دارد. اسلام مسؤول عقب ماندگی و ضعف مسلمانان و فقر آنها نیست و این خود مسلمانانند که مسؤولیت آن را بر عهده دارند زیرا با شریعت الهی که برای مردم وضع شده به مخالفت بر خاسته اند .به طور کلی اسلام با شیوۀ اصیل فراگیر و کامل خودبا خطرات وارده از ناحیه مارکسیسم و صهیونیسم آگاه و به رویارویی پرداخته است.8 ارزیابی تمدن کنونی غرببا کمال تأسف باید اعتراف کرد که تمدن کنونی غرب با همۀ مظاهر چشمگیر و قابل توجهش نارسائی و نقاط ضعف فراوان دارد تمدن غرب با دنیای ماشینی در اوج ارتقاء قرار گرفته و در این زمینه ابتکارات بشری سریع و پردانه انجام می گیرد اما زندگی روحی مردم به حد صفر رسیده است.به همان نسبت که علم پیشرفت کرده ، افکار تنزل نموده. عوامل اختلاف و کشمکش مردم توسعه می یابد.غرب ارزشهای روحی و انسانی را رها نموده و زنجیر عبودیت ماشین را به گردن افکنده است تردیدی نیست که بردگان ماشین به خوشبختی و سعادت و آسایش واقعی دست نخواهند یافت در حالی که تمدن برای بشریت هدایای ارزنده ای آورد ولی یک بی بند و باری مهلک و کشنده نیز با هزاران جنایت و مفاسد هولناک به همراه آورده است بزرگترین شکست اخلاقی یک جامعه این است که نیرویی تشخیص خوبی و بدی را از دست بدهد.چنین اجتماعی هرگز به سعادت و خوشبختی دست نخواهد یافت.متأسفانه بعضی از خودباختگان، فقط به ظواهر فریبندۀ تمدن چشم میدوزند در اینجا ما نمی خواهیم بگویم زندگی اروپایی خالی از نقص است بلکه بلعکس نواقص فراوانی دارد.که بتفصیل دربارۀ آن ببحث خواهیم پرداخت.اخلاق در جهان غرباخلاق و پاکدامنی در غرب به کلی ارزش خود را از دست داده و گویی از صحنه جامعه کناره گیری کرده است و برای کنترل اخلاق هیچ گونه ضمانت اجرائی وجود ندارد عفت جنسی کاملاً از حریم اخلاق گام بیرون نهاده، و تباهی در این زمینه به اوج خود رسیده است.ترویج فحشا از ناحیه مقاماتی صورت می گیرد که وظیفۀ آنها نجات جامعه از سقوط اخلاقی است به جای این که نفوس بشری را تهذیب و اصلاح نموده، به عفت و تقوی و فضیلت سوق دهند خود رهبر و پیشرو انحراف و ناپاکی و گمراهی شده اند و از نادانی مردم سوء استفاده و پشتیبانی می نمایند و دستور گسستن قیود اخلاقی را صادر می کنند. غرب زمینه های شهوترانی را در محیط خود برای عموم آماده و آزاد ساخته و این میل سیری ناپذیر را روز به روز گسترش داده و می دهند با اعلام نظریۀ فروید و پذیرفتن آن از سوی انسانهای هوس ران غرب در لجنزار تمایلات جنسی غوطه زد و شئون جنسی از اخلاق جدا شد و امروزه اوضاع کشورهای غربی یکی از یکی بدتر می باشد ( از تمام بیمارستانهای ایالات متحده 650 بیمارستان تنها به امراض مقاربتی اختصاص داده شده) و عواملی از این قبیل و نارسایی های تمدن غرب و مسیحیت و کلیسا غرب را به سوی اسلام گرایی سوق داده و روز به روز شاهد افزایش مسلمانان در سراسر جهان هستیم.10 نقش اسلام در تمدن غربحرکتی که اسلام به بشریت داد چنان نیرومند و سازنده بود که در کوتاهترین مدت عقب افتاده ترین ملل روی زمین را پیش افتاده تر از همه نمود روزی که اسلام قدم به زندگی مردم گذاشت همه چیز را دگرگون کرد دگرگونی در تمام شئون زندگی و روابط فرد و اجتماعات پدید آورد.اسلام پس از در هم کوبیدن قدرتهای ضد انسانی و وحشیانه آن روز در پناه حکومت عادلانه خود به نشر حقایق و تنویر افکار ملل مغلوب پرداخت.در دورۀ تاریک قرون وسطی که اروپا در چنگال نظام تحمیلی و فشار کلیسادست و پا می زد و وحشیگری و ظلمت وپراکندگی سرتاسر اروپا را در بر گرفته بود، اسلام تمدن همه جانبه ای آورد که طرح تکامل صنعتی و علمی دورۀ پس از رنسانس ریخت.از نظر تاریخ نقش اسلام در پی ریزی نهضت علمی اروپا یک واقعیت غیر قابل انکاری است ، مورخین و دانشمندان غربی به طور صریح و روشن این حقایق را بازگو می کنند ما در اینجا به گوشه ای از پیشرفتهای علمی و فنی مسلمین از زبان دانشمندان غرب اشاره خواهیم کرد ( انقلاب فرهنگی ،پزشکی ، دارو سازی، بیمارستان ، شیمی ، صنایع ، ریاضیات ، جغرافیا ، هنر و غیره....)11 پاورقی ها:1. برگرفته از کتاب نقش اسلام در برابر غرب ،صفحات194 تا 198 .2. برگرفته از کتاب « نقش اسلام در برابر غرب» صفحات 198 تا 204 .3. برگرفته از کتاب « نقش اسلام در برابر غرب» صفحات 204 تا 209.4. برگرفته از کتاب (اسلام و جهان معاصر) صفحات 250 و 251 .5. برگرفته از کتاب اسلام و جهان معاصر ، صفحات 270 تا 272 .6. برگرفته از کتاب « اسلام و جهان معاصر» صفحات 275 تا 280 .7. برگرفته از کتاب اسلام و جهان معاصر صفحات 285 تا 290 .8. برگرفته از کتاب « اسلام و جهان معاصر» 295 تا 300 .9. برگرفته از کتاب « سیمای تمدن غرب»صفحات 11 تا 15.10. برگرفته از کتاب « سیمای تمدن غرب» صفحات 40 تا 50 .11. برگرفته از کتاب «سیمای تمدن غرب» صفحات 167 تا 171 .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 952]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن