واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - مهرزاد دانش نیمه اردیبهشت در مناسبات فرهنگی ما، مقطع برگزاری بزرگترین رویداد در این حوزه است: نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که هر سال خیل مشتاقان فرهنگ مکتوب را در دورهای 10 روزه به خود جلب میکند و به رغم همه کاستیها و کمبودها، واجد امتیازهایی متعدد برای اهالی قلم و فرهنگ است. ما سینمادوستان نیز از این باشگاه فرهنگی کلان بینصیب نیستیم و با وجود بسیاری از اگر و اماها، بسیاریمان دست کم یک بار در راهروهای پرغرفه نمایشگاه در جستوجوی کتابهایی با موضوع و یا پیشزمینههای سینمایی هستیم. این مناسبت بار دیگر یادآور موضوع مهم ارتباط سینما و کتاب است. معمولا در مواجهه با چنین ترکیبی اذهان معطوف به ماجرای اقتباس ادبی میشود که البته در مناسبات سینمایی/ادبی ما جایگاه چندان محکمی ندارد و صاحبنظران برای این نقیصه فرهنگی و هنری دلائل متعددی را برشمردهاند که تفصیل آن جایگاهی مجزا و گسترده میطلبد، اما منظور در این جا تمرکز روی این بحث نیست. سینما به رغم فراگیری ذاتی خود در ترکیب با هنرهای مختلف، بیشترین وجه تمایز بخش هویتیاش را در ساحت تصویر متجلی میسازد در حالی که کتاب از جنسی دیگر است و مخاطب آن با نشانههای قراردادی و دلالتی بین نظام واژگانی مکتوب و مفاهیم ذهنی به ادراکات مربوط مشغول میشود. در بسیاری از زمینههای تاریخی و فرهنگی، رویایی دو حوزه کلام و تصویر چنان در نظر گرفته شده که گویی بیش از تعامل، در موقعیت تقابل به سر میبرند و فضا را بر یکدیگر تنگ میسازند. ری برادبری در «فارنهایت 451» که بعدها فرانسوا تروفو ، فیلمساز فرانسوی از روی آن فیلمی به همین نام ساخت، همین موضع را در قالبی علمی تخیلی مطرح میسازد و با خلق فضایی رادیکالی آینده انسان را چنان ترسیم میکند که تصویر بر کلام و کلمه غلبه مییابد و بالتبع سطحینگری در میان مردمان افزایش مییابد. این ایده - حالا نه به این شدت و حدت - در بسیاری از گفتمانهای فرهنگی معاصر جاری است و از آن جمله در مملکت ما نیز مورد استناد قرار میگیرد. آمار پایین مطالعه در جامعه ما دلائلی برایش برشمرده میشود که یکی از آنها گسترش و غلبه تمایل به تماشای تصویر به جای ادراک مفاهیم در مدلولات واژگانی است. راستش نگارنده این موضوع را تا حدی در مورد رسانه تلویزیون صادق میداند، اما سینما که خود آمار مخاطبانش دست کمی از حوزه کتاب ندارد و حتی با نگاهی جدیتر و تحلیلی تر به مراتب اوضاعش از آن نیز اسفناکتر است، نقشی در این فضا ندارد. سینما و کتاب هر دو به دردی مزمن مبتلا شدهاند که عبارت از ریزش مخاطبانشان است. قطعا برای این موقعیت، دلائل مختلفی را میتوان درنظر گرفت، اما یکی از این ریشهها برمیگردد به خود برخی از اهالی سینما که به رغم حضور در عرصهای فرهنگی، فاقد اشتیاق و انگیزه و حتی سواد لازم برای مطالعه - حتی در زمینه های تخصصی سینما - هستند. در مقابل این آفت، نقیصه مخاطب کمسواد را هم بیفزایید که اوضاع را فجیعتر میکند و از همین رو است که سینمای ما یا فروش خوبی ندارد و یا اگر فراوان میفروشد، در زیر سایه لودگی و لمپنیسم و عوامانگی است که رسما به تقدیس جهل و الواتی میپردازد و صدالبته معدود موارد و مصداقهایی نیز هستند که این هژمونی نادانی را شکستهاند و فضای فرهنگی قابل ستایشی را که در تعامل بین سینماگر باسواد و مخاطب بافرهنگ شکل گرفته است متبلور ساختهاند. سینما پدیدهای به شدت فرهنگساز و فرهنگپرور است. در جوامع دیگر تأثیر این هنر/رسانه چنان است که حتی خود موجد اقتباس از سینما به کتاب شده است. نمونه مشهور آن، کتاب «2001 یک ادیسه فضایی» اثر آرتور سی کلارک است که با عطف به اثر سترگ استنلی کوبریک با همین نام نگاشته شده، اما این ویژگی ارزان به دست نمیآید و با مناسبات کاسبکارانه و لمپنی جاری در برخی از حوزه های سینمایی ما جور در نمیآید. این روزها سواد و بینش و دانش ناشی از فرهنگ مطالعه یکی از نیازهای اساسی سینما و سینماگران ما است. برای باروری سینما، به کتاب پناه بریم. 5858
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]