تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833307650




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرا ترمه بايد نادر را انتخاب كند؟


واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: روایت هایی در مورد دروغ و قضاوت چرا ترمه بايد نادر را انتخاب كند؟ شايد سه‌گانه اصغر فرهادي با ساخت «جدايي نادر از سيمين» كامل شده باشد. روايت‌هايي در مورد دروغ و قضاوت‌ چيزي بود كه در اين تريلوژي از سوي فرهادي به تصوير كشيده و قدم به قدم باورپذيرتر شد.



شايد سه‌گانه اصغر فرهادي با ساخت «جدايي نادر از سيمين» كامل شده باشد. روايت‌هايي در مورد دروغ و قضاوت‌ چيزي بود كه در اين تريلوژي از سوي فرهادي به تصوير كشيده و قدم به قدم باورپذيرتر شد. بعد از «درباره الي...» سخت بود كه بشود تصور كرد مي‌توان فيلمي در حد و اندازه‌هاي آن يا حتي برتر از آن ساخت اما اين اتفاق افتاد. اما چرا جدايي نادر از سيمين با اين حجم استقبال از سوي مخاطب روبه‌رو شده؟ اين سؤالي است كه براي خيلي‌ها شايد پيش آمده و براي كشف آن بايد با آنهايي كه فيلم را ديده‌اند حرف زد اما آنچه بعد از گپ و گفت به‌عنوان پاسخ مشترك حاصل مي‌شود، شايد يك چيز بيشتر نيست، «هم‌ذات‌پنداري شخصيتي»، هر يك از ما بعد از ديدن جدايي نادر از سيمين سعي كرديم خودمان را جاي هر يك از شخصيت‌ها بگذاريم تا به‌علت عكس‌العمل‌ها و رفتارهاي آنها در طول فيلم برسيم و اين شايد همان هدفي باشد كه اصغر فرهادي در اين فيلم و حتي فيلم‌هاي ديگرش داشته. ارتباط خوب فرهادي با مخاطب سهم به ‌سزايي در اين باورپذيري دارد، اين‌كه او مي‌داند شخصيت‌هاي فيلم هر يك چه ما به‌ازاهاي بيروني دارند. در زندگي روزمره، نادرهاي زيادي را مي‌بينيم كه گره‌هاي عاطفي آنها را در شرايطي قرار مي‌دهد كه مجبور مي‌شوند دست به انتخاب بزنند. راضيه‌هايي را مي‌شناسيم كه در عين حفظ اعتقادات ديني و باورهاي ذهني‌شان، براي حفظ زندگي ممكن است متحمل وضعيتي سخت و بحراني شوند كه در لايه‌هاي دروني با وجدان‌شان در تضاد است و ترمه‌هاي زيادي هستند كه اسير بحران جدايي والدين مي‌شوند و تمام ترفندها را به كار مي‌برند تا بتوانند پدر و مادر را در كنار هم داشته باشند. نمونه‌هاي عيني سيمين و حجت هم در جامعه ما كم نيستند. پرداختن به اين فيلم تحسين‌شده در داخل و خارج از كشور از نگاه ما، ‌دليل ديگري جز اتفاق ويژه سينمايي آن داشت. دوست داشتيم بدانيم شما مخاطبان فيلم درباره شخصيت‌ها چه نظري داريد و در نهايت فكر مي‌كنيد ترمه از ميان نادر و سيمين كدام را انتخاب مي‌كند، به‌همين دليل نظرسنجي انجام داديم و با شما گپ زديم. از ميان صحبت‌هاي مخاطبان به اين نتيجه رسيديم كه منطقي‌تر است كه ترمه در ادامه نادر را انتخاب كند. چرايي اين انتخاب را در صفحات گفت‌وگو با مشاور و وكلا بخوانيد. بعد هم تلاش كرديم تا ادامه‌اي براي اين قصه بنويسيم. اما شايد جالب‌ترين قسمت ماجراي پرونده‌ ما، كنار هم قرار گرفتن بازيگران تحسين‌شده فيلم در يك قاب رسانه‌اي براي نخستين‌بار پس از اكران عمومي فيلم و در جريان يك فعاليت خيرخواهانه براي كودكان بي‌سرپرست باشد. در راستاي همين هدف، شهاب حسيني هم گفت‌وگويي مفصل با ما داشت كه در شماره آينده خواهيد خواند. در آخر بايد تشكر ويژه‌اي داشته باشيم از اصغر فرهادي، پيمان معادي، ساره بيات و سارينا فرهادي بابت همه صبوري و همكاري كه با ما براي به سرانجام رسيدن اين پرونده داشتند.

حكم وكلاي رسمي دادگستري براي يك  دادگاه جنجاليدلايل ما براي انتخاب نهايي اوترمه، مادرش را انتخاب خواهد كرد يا پدرش را؟ با عقلش انتخاب خواهد كرد يا احساسش؟ خواهد توانست كاري بكند كه مادر‌و‌پدرش در زير يك سقف گرد هم بيايند؟ اين‌ها سوالاتي است كه به ذهن هركس كه فيلم «جدايي نادر از سيمين» را ديده است آمده و هركدام از ما آن‌جوري كه دوست داشته‌ايم‌ يا آن‌جوري كه فكر يا احساس‌مان متمايل به آن بوده، به اين سوالات پاسخ داده‌ايم اما واقعا در پايان فيلم چه اتفاقي خواهد افتاد؟ ما تلاش كرده‌ايم كه پايان اصغر فرهادي را پايان فيلم ندانيم و داستان را كمي جلو ببريم. در واقع از 2 وكيل با تجربه خواسته‌‌ايم كه فرض كنند وكيل سيمين و نادر هستند و هركدام دلايل خود را براي آن‌كه ترمه را بايد پيش موكل خود نگه دارند ارائه  دهند. در ضمن از يك روان‌شناس با تجربه هم پرسيده‌ايم كه به نظر او بهتر است ترمه پيش مادرش بماند يا پدرش. ادامه داستان را كه مي‌شود يك فيلم دادگاهي خوب از آن درآورد، بخوانيد.

چرا بايد پيش مادرت بروي؟دكتر «اصغر كيهان‌نيا» وكيل، مشاور خانواده و نويسنده در اين سال‌ها تجربه‌هاي زيادي در خصوص مشاوره‌هاي خانوادگي داشته است. از او پرسيديم به‌عنوان يك مشاور خانواده، گمان مي‌كند انتخاب درست براي ترمه كدام است؟ بچه‌ها از مادر يتيم مي‌شوندآقاي دكتر اگر «ترمه» به‌عنوان كودكي كه در معرض چنين انتخاب بزرگي است يا «نادر» و «سيمين» به‌عنوان پدر و مادر او به شما مراجعه مي‌كردند، شما چه پيشنهادي به آنان مي‌داديد؟ اعتقاد شخصي من بر اين است كه هميشه كودك با از دست دادن مادر خود است كه آسيب بيشتري مي‌بيند و به‌اصطلاح يتيم مي‌شود. به‌خصوص اين موضوع، براي دختران بسيار شديدتر است و آنها نياز بسيار شديدي به مادر خود دارند به‌خصوص زماني كه در حال طي كردن سن رشد خود هستند. براي مثال يك دختر، بسياري از مسائل و نيازهاي خود را تنها مي‌تواند به مادرش بيان كند نه پدرش. به‌همين دليل است كه در بسياري از كشورهاي دنيا، بعد از طلاق والدين، حق حضانت كودكان به مادر سپرده مي‌شود. مادر هسته اصلي كانون خانواده به حساب مي‌آيد و به همين دليل است كه او توانايي مراقبت و پذيرايي بيشتري از كودك خود دارد و علاوه بر آن در اين راه ايثار بيشتري به خرج مي‌دهد و اگر لازم باشد در اين راه فداكاري مي‌كند. اما به‌نظر مي‌رسد كه ترمه رابطه عاطفي عميقي با پدر خود دارد؟ هميشه استثنائاتي در اين خصوص وجود دارد. ترمه رابطه عاطفي خوبي با پدر خود دارد اما اين به آن معنا نيست كه رابطه‌اش با مادرش خوب نيست يا با او مشكلي دارد. ضمن اين‌كه قاعده كلي بر اين است كه مادران در مسئوليت پذيري و اداره فرزندان توانمند‌تر از پدران هستند.سيمين  همه شرايط لازم را داردصرف‌نظر از مسائل عاطفي، چرا فكر مي‌كنيد سيمين مي‌تواند زندگي بهتري براي ترمه فراهم آورد؟ چون سيمين، خودش سن و سالي از سر گذرانده كه هم‌اكنون ترمه در آن به سر مي‌برد. بنابراين بهتر مي‌تواند او را درك كند. مسائل عاطفي چيز كم اهميتي نيست چون مي‌تواند بر تمام زندگي او تاثير بگذارد. ضمن آن‌كه به‌نظر مي‌رسد سيمين تمام شرايط حضانت از فرزند خود را دارد. هم استطاعت مالي اين كار را دارد و هم اينكه خود به‌عنوان يك فرد مستقل مي‌تواند زندگي خود يا كودكش را تامين كند. اين‌كه تصميم به‌خود ترمه واگذار شده است، چه نقشي در اين وسط ايفا مي‌كند؟ همان طور كه شايد بسياري بدانند، حق انتخاب محل زندگي و بودن در كنار هركدام از والدين براي فرزندان دختر در 9 سالگي و براي فرزندان پسر در 15سالگي است. بنابراين ترمه هم اين حق را دارد كه ميان پدر و مادر خود يكي را انتخاب كند. البته شايد هيچ فرزندي قادر نباشد اين تصميم مهم را بگيرد و ميان والدين خود يكي را انتخاب كند. آن نگاه گذراي ترمهآقاي فرهادي پايان فيلم را باز گذاشته اند اما شما با توجه به شناختي كه از كودكان داريد، گمان‌تان بر اين است كه ترمه كدام را انتخاب مي‌كند؟ شايد نگاه گذرايي كه ترمه در يك لحظه كوتاه به مادر خود مي‌اندازد، كليد اين معما باشد اما به هر حال اين پايان باز يكي از نقاط قوت فيلم بود و من كارگردان فيلم را براي آن بسيار ستودم. نه من و نه هيچ‌‌شخص ديگري حق نداريم بگوييم انتخاب درست كدام است. تنها نظر شخصي من بر اين است كه سيمين مي‌تواند نيازهاي ترمه را بيش از پدر خود برطرف كند. حال فرض كنيم ترمه انتخاب خود را انجام داده است و هم‌اكنون در معرض آسيب‌هاي بعد از آن قرار گرفته است، شما به‌عنوان مشاور خانواده چه كمكي مي‌توانيد به او كنيد؟ من نمي‌توانم براي همه يك نسخه بپيچم، ضمن اين‌كه بايد او قبل از اين انتخاب نيز به يك مشاور با تجربه مراجعه مي‌كرد تا مشاور براساس آن‌كه او به كدام يك وابستگي بيشتري دارد يا كدام يك توانايي مالي بهتري دارند، احساس خود دختر در اين باره چيست و... او را در انتخاب درست كمك كند.استدلال وكيل نادر براي سپردن ترمه به پدرآسيب‌هايي كه انتخاب سيمين به تو مي‌زندمطابق ماده ۱۱۶۹ قانون مدني؛ مادر براي حضانت از كودك تا ۷ سالگي، اولويت دارد و پس از آن، حضانت فرزند با پدر است و مطابق تبصره‌ اين قانون، پس از ۷ سالگي درصورت بروز اختلاف، حضانت طفل با رعايت مصلحت كودك با تشخيص دادگاه است. بر اين اساس، زماني كه حضانت فرزند با پدر است، صلاح‌ديد اين‌كه او كجا زندگي كند نيز با پدر است. اما در اينجا يك تبصره قانوني وجود دارد و آن اين است كه «هرگاه در اثر عدم‌مواظبت يا انحطاط اخلاقي پدر يا مادري كه طفل تحت حضانت اوست، صحت جسماني يا تربيت اخلاقي طفل در معرض خطر باشد، محكمه مي‌تواند به تقاضاي نزديكان طفل يا به تقاضاي قيم او يا به تقاضاي رئيس حوزه قضايي، هر تصميمي را كه براي حضانت طفل مقتضي بداند، اتخاذ كند.‌» اعتياد زيان آور به الكل، مواد‌مخدر و قمار،  مشهور بودن به فساد اخلاقي و فحشا، ابتلا به بيماري‌هاي رواني با تشخيص پزشكي قانوني، سوءاستفاده از طفل يا اجبار او به ورود در مشاغل ضد‌اخلاقي مانند فساد و فحشا، تكدي‌گري و قاچاق، تكرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف از مصاديق ‌مواظبت نكردن يا انحطاط اخلاقي هر يك از والدين است. به اين ترتيب پدري كه كودك را پس از ۷ سالگي مورد حضانت خود قرار مي‌دهد، درصورتي كه خلاف مصالح كودك رفتار كند، دادگاه پس از اثبات اين ادعا،  حضانت را از پدر سلب خواهد كرد و فرزند را به مادر خواهد داد. مگر آن‌كه مادر نيز صلاحيت نگهداري فرزند را نداشته باشد. به‌عنوان مثال كودك را در مشاغل ضد‌اخلاقي نظير قاچاق،  تكدي گري،  فساد و فحشا وارد كند. پس از 7 سالگي، مسئوليت حضانت از فرزند و تامين مخارج او هر دو بر عهده پدر است و تعيين حضانت فرزند توسط قانون تا زماني است كه فرزند به سن رشد برسد و پس از اين سن، كودك تصميم مي‌گيرد كه با كدام يك از والدين زندگي كند.

دفاعيه‌اي براي نادر قرار سيمين و نادر ابتداي زندگي، اين بوده است كه در ايران زندگي كنند. نادر همچنان بر اين اصرار دارد كه در كشور خود ادامه حيات دهد و بر اين اساس، اين تصميم را دارد كه فرزند خود را نيز در كشوري كه دوستش دارد و براي زندگي انتخاب كرده است، نگه دارد. به‌خصوص آن‌كه همسرش درصورت طلاق، زن تنهايي خواهد شد كه از اين پس بايد تجربه زندگي در غربت را نيز از سر بگذراند و بر همين اساس او حق دارد كه نگران سرنوشت فرزند خود كه اتفاقا دختري در سنين حساس بلوغ است، باشد. از طرفي زندگي ترمه در ايران اگر چه از اين پس بدون وجود مادرش سخت‌تر از گذشته خواهد بود اما او لااقل در كشوري به زندگي خود ادامه خواهد داد كه با فرهنگش آشنا بوده و در عين حال تعداد زيادي دوست و همراه دارد. حقي كه نادر دارد... شايد در كشور ما به‌علت تغييرات متعددي كه رخ داده است، مسئله مهاجرت به امري عادي بدل شده باشد اما در عين حال نمي‌توان اين مسئله را ناديده گرفت كه باز سهم كساني كه از كشور خود مهاجرت مي‌كنند، بسيار اندك است و در بدترين شرايط حتي به يك درصد از كل جمعيت كشور نمي‌رسد. به هر حال مهاجرت در تمام دنيا، امري غيرمعمول به شمار مي‌رود، مگر ميان مردمان سرزمين‌هايي كه با يكديگر اشتراكات فرهنگي و اجتماعي بسياري دارند، براي مثال اين اتفاق در ميان مردمان كشورهاي اروپايي يا آمريكا آسيب‌هاي كمتري به فرد مهاجر وارد مي‌كند تا مهاجرت از يك كشور شرقي به غرب. گاهي برخي به سوداي زندگي بهتر خانه و زندگي خود را رها كرده و پا در سرزميني ديگر مي‌گذارند، بي‌اينكه به اين مسئله توجه داشته باشند كه اين تصميم ريسكي بزرگ در زندگي‌شان به حساب مي‌آيد و مي‌تواند نتيجه‌اي كاملا معكوس داشته باشد. در اين ميان بيشترين آسيب را كودكاني مي‌بينند كه در معرض اين ماجرا قرار مي‌گيرند. آنها تا امروز با يك فرهنگ زندگي كرده‌اند و از اين پس بايد با فرهنگ ديگري كنار بيايند. ضمن اين‌كه با خانواده‌اي روبه‌رو خواهند شد كه خود دچار تناقضات بسياري شده‌اند. به همين دليل است كه نادر اين حق را دارد و علاوه بر آن بايد تمام تلاش خود را انجام دهد تا فرزندش كمتر در معرض چنين آسيب‌هاي فراواني قرار گيرد. او تمام تلاش خود را مي‌كند تا فرزندش را نزد خود نگه دارد و او را از اين مشكلات در امان بدارد. نادر گذشت مي‌كند... در اين فيلم نادر بسيار با گذشت با همسري كه قصد طلاق دارد، برخورد مي‌كند. او مي‌تواند اينگونه عنوان كند كه به‌علت آن‌كه هيچ مشكل قانوني يا عرفي ندارد، نمي‌خواهد همسر خود را طلاق دهد و به همين‌دليل مشكلاتي را متحمل نشود كه احتمالا كوچك‌ترين آن، دوري از فرزندي است كه تا اين اندازه با او رابطه عاطفي دارد. او مي‌توانست اينگونه بيان كند كه سيمين تحت تكلف اوست و به همين دليل اجازه خروج از كشور را به او نمي‌دهم و او بايد براي اين‌كه فرزند خود را داشته باشد، از تصميم خود منصرف شود اما همه چيز را به همسر خود واگذار مي‌كند. ضمن آن‌كه نه تنها همسر خود را براي ادامه دادن يا ندادن زندگي آزاد مي‌گذارد بلكه از آن‌چه در بطن فيلم بر مي‌آيد كليه حقوق قانوني او را نيز به وي خواهد داد.

ترمه و حق انتخابي كه دارد براساس آنچه در فيلم آمده است، ترمه بالاي 9 سال سن دارد، بنابراين مي‌تواند خود انتخاب كند كه پدر را براي ادامه زندگي خود انتخاب كند يا مادرش را. هر چند اين انتخاب در هر صورت، انتخاب مشكلي براي او و هر فرزند ديگري است بنابراين با وجود تمام تلاشي كه قوانين براي حمايت از كودكان انجام داده‌اند همچنان بسياري از آنها با خلاهاي بسيار در زندگي خود مواجه هستند، بايد خانواده‌ها اين تلاش را انجام دهند تا كودكان‌شان كمتر در معرض چنين آسيب‌هايي كه بدون شك تا پايان عمر گريبان‌شان را خواهد گرفت، روبه‌رو باشند. اصغر فرهادي و تيمي كه او را در تحقيقات و نگارش اين فيلمنامه ياري كرده‌اند، به درستي از قوانيني كه در اين زمينه وجود داشته است، آگاهي داشته و براساس آن، فيلم خود را ساخته‌اند. علاوه بر آن، كليه اصول اخلاقي و اجتماعي نيز در اين فيلم رعايت شده و به مخاطب گوشزد شده است. استدلال وكيل سيمين براي سپردن ترمه به مادرپدر لجباز و خشمگينت را انتخاب نكندادگاه بايد تصميم بگيردحضانت به معني پروراندن كودك است اما در اصطلاح حقوقي به نگهداري مادي و معنوي طفل توسط افرادي كه قانون مشخص مي‌كند، گفته مي‌شود. در بحث قانوني، در ايران، مطابق قانون 1168 قانون مدني نگهداري اطفال هم حق و هم تكليف است، يعني والدين نمي‌توانند از نگهداري فرزندان خود سر باز بزنند. اما در مورد تعيين وضعيت سرپرستي كودك،‌ هميشه «بلوغ» نقطه پايان حضانت محسوب مي‌شود. براساس قانون چه فرزند دختر باشد و چه پسر، تا 7 سالگي حضانت ‌آن‌ها با مادر است. بعد از 7 سال دختران تا 9 سالگي و پسران تا 15‌سالگي با پدر هستند، سپس مي‌توانند انتخاب كنند. اما نكته‌اي بسيار مهم در اين ميان است كه حضرت امام خميني (ره) يك‌بار در پاسخ به سوالي‌؛ فرمودند: «بعد از 7 سالگي دختر و 2 ساله شدن پسر(در آن زمان سن واگذاري فرزند پسر به پدرش 2 سال بود) هم باز اگر جدايي فرزند از مادر غيرقابل تحمل باشد يا سبب مشقت غيرقابل تحمل شود، پدر نبايد فرزند را از مادر جدا كند » كه اين حكم امام (ره) بسيار راهگشا بود. در مورد ترمه چون اين دختر 11 ساله است و 2 سال از بلوغش گذشته، بحث حضانت به پايان مي‌رسد و اين‌جا دادگاه است كه تعيين مي‌كند كودك به چه كسي سپرده خواهد شد. با كمال ميل وكيل سيمين مي‌شوممن اگر به عنوان وكيل سيمين انتخاب مي‌شدم‌ تمام تلاشم را مي‌كردم تا كاري كنم كه ترمه به مادرش سپرده شود. به نظر من سن ترمه سن شروع بلوغ جسمي و عاطفي اوست.‌ طبيعي است كه در اين سن بچه‌ها با مادر خود ارتباط نزديك‌تري دارند، طبيعي است كه احساس امنيت و اعتماد را از پدر خود بگيرند و همين‌طور الگوبرداري صحيح از جنس مخالف را  اما در مجموع دختران در اين سن با مادران خود نزديك‌ترند و بيشتر به او احساس نزديكي مي‌كنند. به نظر من موارد بسياري هست كه مي‌تواند انتخاب مادر براي نگهداري ترمه را موجه نشان دهد مثلا يكي از آن‌ها وقت مادر است. حتي اگر مادر شاغل باشد، باز هم شرايط كاري او مي‌تواند به گونه‌اي چيده شود كه مادر وقت آزاد بيشتري براي فرزندش بگذارد. در واقع در اجتماع ما اين حق به مادران داده مي‌شود كه تا حدودي برنامه كاري خود را براساس برنامه خانوادگي خود تنظيم كنند اما اين انعطاف در مقابل مردان وجود ندارد و همين كار را سخت مي‌كند.پدرومادر حق خودشان را به فرزند مي‌دهنددر مورد سرپرستي يك زماني هست كه يكي از والدين مشكلي دارد، مثلا جنون دارد، يا فاسد است در اين‌جا قانون وارد مي‌شود و سرپرستي را از اين فرد مي‌گيرد و به ديگري مي‌دهد. اما در مورد اين فيلم، سيمين يا نادر هيچ‌كدام اين مشكلات را ندارند  در نتيجه پدرومادر مي‌توانند با توافق خودشان اين حق را به فرزند بدهند كه او خودش انتخاب كند كه دوست دارد پيش كدام يك از والدينش بماند، البته نكته‌اي كه بايد ذكر شود اين است كه حتي اگر ترمه بخواهد پيش مادرش بماند هم حق خروج از كشور بدون اجازه پدر يا ازدواج بدون رضايت پدرش را ندارد. پدر نمونه، اما با يك كودك درون‌لجبازبه نظر من مي‌توان نادر را در اين فيلم يك پدر نمونه دانست. او شخصيت و تفكرات خوبي دارد و انسان بدي نيست، از همه مهم‌تر او پدر خوبي است؛ يك پدر توانمند كه براي دخترش ارزش قائل است و براي او وقت مي‌گذارد و ارتباط خوبي با او دارد، اما مسئله‌اي كه در نادر ايجاد مشكل مي‌كند، غرور اوست. به نظر من نادر، نماينده گروهي از مردان روشنفكر امروزي است كه تفكرشان در بعضي مسائل سنتي و متحجرانه است. اين تفكر اوست كه باعث مي‌شود حتي يك‌بار هم به زنش نگويد: «نرو...» حتي در يك مقطع از فيلم،‌ ترمه و مادرش نمايشي را اجرا مي‌كنند تا او فقط يك كلمه بگويد و باعث شود زنش بماند، اما او اين كلمه را نمي‌گويد. حتي وقتي دخترش با گريه از او مي‌خواهد كه مادر را نگه دارد اين كار را نمي‌كند. درضمن يادتان باشد وقتي دروغ گفتن او براي ترمه فاش مي‌شود، ابهت او نزد دخترش شكسته مي‌شود و مي‌بينيم كه ترمه چطور از اين مسئله ناراحت مي‌شود. به‌نظر من سيمين فقط منتظر يك درخواست واقعي از نادر بود تا بماند و نرود ولي نادر اين درخواست را انجام نداد. به نظر من، كودك درون نادر، بسيار فعال است؛ كودك درون او يك كودك لجباز و خشمگين است. اين را هم بگويم كه به نظر من زن‌ها اصولا در جمع كردن مسائل و حل مشكلات توانايي بيشتري از مردان دارند و براي همين در شرايط سخت و بحراني بهتر تصميم مي‌گيرند و اين يك دليل ديگر براي اين است كه دوست داشتم تا ترمه سيمين را انتخاب كند.فكر مي‌كنم ترمه پدرش را انتخاب كنداز نظر احساس و منطقي من فكر مي‌كنم ترمه پدرش را انتخاب مي‌كند، چون دختربچه است و با پدرش ارتباط خاصي دارد اما بيشتر از همه به اين دليل اين كار را مي‌كند كه احساس مي‌كند با اين انتخاب احتمال برگشت مادرش به زندگي مشترك را بيشتر مي‌كند. من يك دختر 8 ساله دارم به نام كيانا، فكر مي‌كنم اگر او در شرايط ترمه اين فيلم قرار بگيرد، پدرش را انتخاب كند نه من را، اما مدت طولاني نزد او نمي‌ماند و بعد پيش من مي‌آيد. دختر من با پدرش ارتباط بسيار قوي دارد اما تصميم‌هاي مهمي را كه مي‌خواهد بگيرد حتما بايد با تائيد من باشد. اما در مورد تصميم ترمه،‌ به نظر من بهترين كار اين است كه قبل از تصميم‌گيري يك تيم مددكاري زبده با او صحبت كنند و به او مشاوره بدهند و او را در اين وضعيت بحراني كمك ‌كنند. درضمن اين را هم بگويم كه به نظر من نادر و سيمين آن‌قدر خوش‌فكر و منطقي هستند كه هيچ‌وقت بچه را مجبور نكنند كه تا سال‌ها تصميم خود را ادامه بدهد. درواقع به نظر من آن‌ها مي‌دانند توافق‌شان دائمي نيست و همزمان كه ترمه بخواهد نزد آن يكي برود آن‌ها ممانعتي نخواهند كرد.

مشكل با خانه سالمندان حل نمي‌شد!من كاملا با اين نظريه كه نادر به‌خاطر پدرش زندگي خانواده خود را از هم مي‌پاشد مخالف هستم، كاملا مخالف سپردن پدر نادر به خانه سالمندان هم هستم، زيرا حضور اين پدربزرگ در خانه به گرم‌تر‌شدن كانون خانواده كمك كرده و باعث بهتر شدن روابط اعضاي خانواده مي‌شود. مشخص است كه همه اعضاي خانواده از بودن او راضي هستند و مشكلي با او ندارند ، حتي مي‌بينيم كه او چه ارتباط خوبي با عروسش دارد و عروسش چقدر براي او احترام قائل است و رفتن سيمين  بود كه براي پدربزرگ خانواده يك شوك ايجاد كرد. در مجموع به نظر من مشكل خانواده، حضور پدربزرگ نيست كه با فرستادن او به خانه سالمندان حل شود.

انتخاب او اگر نادر باشد...به اصغر فرهادي كه باشد، دلش نمي‌آيد ترمه را به نادر يا سيمين ببخشد. او در خيالش ادامه داستان را اينطور مي‌سازد كه ترمه ترجيح مي‌دهد داستان را تبديل به «جدايي ترمه از نادر و سيمين» كند و  كنار مادربزرگش  به زندگي ادامه ‌دهد. اين قصه را مي‌شود  در پاسداشت تخيلات مولف «جدايي نادر از سيمين» نوشت اما فعلا براي ما قدرداني از ذهن خلاق اصغر فرهادي مطرح نيست و انتهاي باز فيلم تنها واقعيتي، است كه وجود دارد و به ما اجازه برداشت شخصي را مي‌دهد. با اين حساب بياييد فرض كنيم بعد از صحنه پاياني فيلم كه در آن نادر و سيمين منتظر تصميم ترمه هستند، ترمه نادر را انتخاب مي‌كند.اين فيلم ديگري است به كارگرداني شخصي گمنام كه طرح اصغر فرهادي را از انتها ادامه مي‌دهد. فيلم اين‌طور آغاز مي‌شود كه ترمه از اتاق قاضي پرونده بيرون مي‌آيد، به چشم‌هاي منتظر نادر و سيمين نگاه مي‌كند و به سرعت از دادگاه خارج مي‌شود. نادر و سيمين به هم نگاه مي‌كنند و با عجله به سمت اتاق قاضي مي‌روند. نادر چون مرد باادبي است در را باز مي‌كند و به سيمين مي‌گويد:«پيليز.» سيمين مي‌رود داخل اتاق و پشت سرش هم نادر وارد شده و در بسته مي‌شود. صحنه بعد با نمايي بسته از دفتر مشق ترمه شروع مي‌شود. دوربين از دفتر مشق دور مي‌شود و ترمه را مي‌بينيم كه در خانه نادر مشغول درس خواندن است. صداي ترمه مي‌آيد كه به زبان انگليسي با خودش حرف مي‌زند و قدم‌زنان به اتاق پدربزرگ آلزايمري‌اش مي‌رود؛ پدربزرگ خواب است و ترمه بلند بلند با او انگليسي صحبت مي‌كند. صداي زنگ خانه مي‌آيد، ترمه مي‌رود در را باز مي‌كند و معلم زبان وارد خانه مي‌شود. خانم معلم همان كسي است كه در فيلم «جدايي نادر از سيمين» با او آشنا شده‌ايم. او از ترس شهاب حسيني كه مي‌آمد مدرسه و آبروريزي مي‌كرد، حتي ديگر براي بوق زدن‌هاي نادر سر هم برنمي‌گرداند اما در فيلم «جدايي ترمه از سيمين» به قول دكتر صدري كه در تحريريه قدم مي‌زند و مي‌خواند: «همه چيز آرومه، من چقدر خوشبختم.» همه چيز لااقل براي خانم معلم آرام است و او از اينكه معلم زبان دختر نادر است احساس خوشبختي هم مي‌كند و...

شفاي پدربزرگفيلم تا اينجا با زير نويس فارسي پخش مي‌شود. ترمه و خانم معلم با هم به زبان انگليسي صحبت مي‌كنند و اين غرب‌زدگي مي‌رود روي اعصاب جمعي از طرفداران فيلم اخراجي‌ها 4 و آنها در اعتراض به زبان بيگانه و زيرنويس فارسي فيلم، سالن را ترك مي‌كنند. حالا يك چهارم سالن سينما صحرا خالي شده و لحظه لحظه‌اي است كه پدربزرگ آلزايمري پابرهنه مي‌دود وسط مكالمه انگليسي ترمه و خانم معلم و يك بند مي‌گويد: «سيمين، سيمين، سيمين.» خانم معلم با تعجب به زبان انگليسي مي‌گويد: «ببخشيد؟!» پدربزرگ به انگليسي حرف مي‌زند و مي‌گويد: «سيمين لطفا ديگه ما رو ترك نكن.» معجزه شده. پدربزرگ كه از وقتي در «جدايي نادر از سيمين»، ساره بيات دست‌هايش را به تخت بسته بود يك كلمه هم حرف نمي‌زد حالا مثل شاگرد اول تافل، انگليسي حرف مي‌زند. ترمه از خوشحالي گريه مي‌كند و آن‌قدر هول شده كه متوجه نمي‌شود پشت تلفن دارد به زبان انگليسي ماجرا را براي نادر تعريف مي‌كند. نادر به خانه مي‌آيد و به انگليسي فرياد مي‌زند: «پدرم كجاست؟» و در صحنه‌اي كه اشك عاشقان فيلم هندي را درمي آورد، پدربزرگ پابرهنه مقابل خانم معلم و ترمه نشسته و به خانم معلم مي‌گويد: «سيمين، سيمين، سيمين...» حالا پدربزرگ راضي، ترمه راضي، خانم معلم و نادر هم راضي از ماجرا، ديگر چه اهميتي دارد سيمين واقعي چه فكري مي‌كند؟ به اين ترتيب طي مراسمي مبتذل و بسيار جلف، سيمين جعلي را در لباس عروسي مي‌بينيم كه به نادر وصل مي‌شود و شما بسيار انسان‌هاي ساده‌اي هستيد، اگر فكر مي‌كنيد كه آن‌ها سال‌هاي سال به‌خوبي و خوشي به زندگي ادامه مي‌دهند!تعويض كارگردانمطلب از اين قرار است كه هنوز نيم ساعت هم از فيلم نگذشته و تقريبا سه چهارم صندلي‌هاي سينما «صحرا» خالي شده است. يك شكست تجاري عظيم براي فيلم «جدايي ترمه از سيمين» در راه است. تهيه‌كننده به فكر چاره مي‌افتد و ادامه فيلم را به مسعود كيميايي مي‌سپارد. اسم مسعود كيميايي كه روي پرده حك مي‌شود، عده‌اي از افرادي كه سالن را ترك كرده‌اند، دوباره به سالن برمي‌گردند و سرجاهاي‌شان مي‌نشينند. همهمه‌اي در سالن ايجاد شده شبيه سروصداي تبليغاتي براي ديدن يك چهره در فيلم «اخراجي‌ها 4». مامور سالن سعي مي‌كند با چراغ قوه شماره بليت‌هاي مچاله شده را بخواند و مردم را سرجاي‌شان بنشاند. ناگهان پولاد كيميايي را مي‌بينيم كه با سر تراشيده و كت چرم، سوار بر موتوري بزرگ وارد فرودگاه مي‌شود و در سالن فرودگاه به تابلوي ساعت فرود پروازهاي خارجي نگاه مي‌كند. از آن صداهاي «دينگ دينگ: پرواز فرانكفورت به تهران هم‌اكنون به زمين نشست » مي‌آيد و تماشاگران فيلم سيمين واقعي را مي‌بينند كه به ملاقات پولاد كيميايي مي‌آيد و... صحنه بعدي يك ديالوگ قيصري است در لابي هتل هما ميان پولاد و سيمين. پولاد لنگ را دور پنجه دستش پيچيده و به سيمين مي‌گويد:« ببين خانم! شما ترمه رو مي‌خواي، من پول خون ترمه‌اي رو كه مي‌تونست اسم بچه برادرم باشه.»سيمين: « ببين آقا من زندگيم رو تو غربت ول كردم اومدم كه با شما به توافق برسم، پس لازم نيست با اين لحن حرف بزنيد. ما هردومون واسه توافق به اندازه كافي انگيزه داريم.»پولاد: « د نشد ديگه. دادش من از دست طلبكارا دربه‌در شد و دق كرد، زن داداشم هنوز لباس چرك پولدارا رو تو حوض چنگ مي‌زنه، اونم واسه ترمه‌اي كه هيچ‌وقت نشد مادرش بشه.»سيمين: « لطفا بس كنيد آقا.»پولاد: «چيه؟ شماها عارتون مياد اسم بچه ما بدبخت بيچاره‌ها ترمه باشه؟»سيمين: « چي مي‌خوايد؟»پولاد: «يه كلوم، پول خون ترمه ما و پول بيرون كشيدن ترمه تو از دست اون نامرد.»سيمين: «چقدر؟»پولاد: «بسته به كرم شماست كه زشته واسه خانمي مثل شما كرمش كم باشه.»اول قصهحالا دوباره همه صندلي‌هاي سالن سينما صحرا پر شده، حتي جماعت طرفداران افراطي اخراجي‌ها هم به سالن آمده‌اند كه ببينند پولاد چگونه مثل قيصر انتقام برادرش را از نادر آبمنگول مي‌گيرد. از آنجايي كه نوشتن كامل داستان يك فيلم، پيگرد قانوني دارد، نمي‌توانيم ادامه فيلم را با جزئيات براي‌تان بنويسيم اما شما حتما برويد و اين فيلم را روي پرده سينما ببينيد. در انتهاي اين فيلم جذاب، پرونده شكايت از نادر بابت قتل فرزند پرستار خانه‌اش دوباره باز مي‌شود. خانم معلم – همان سيمين جعلي – از پولاد با آن سرتراشيده بيشتر از شهاب حسيني مي‌ترسد و ناغافل فرار مي‌كند و مي‌رود خارج و... حسن فيلم «جدايي ترمه از سيمين» اين است كه ناصر فراستي در برنامه هفت بارديگر ناچار مي‌شود مواضعش در قبال فيلم‌هاي مسعود كيميايي را علني كند و بعد دارودسته كيميايي‌ها در سايت‌هاي سينمايي اعلام عزاي عمومي مي‌كنند و نفس‌كش مي‌طلبند. به اين ترتيب جماعت بليت‌هاي فيلم را رزرو مي‌كنند كه ببينند فيلم جدايي ترمه از سيمين چرا سروصدا به پا كرده است و شايد حتي ركورد فروش فيلم «اخراجي‌ها4» هم شكسته شود. توصيه ما به شما اين است كه تماشاي «جدايي ترمه از سيمين» را از دست ندهيد. وعده ما سينما صحرا! جدايي ترمه از نـــادراين يك فيلم ديگر است با اسم« جدايي ترمه از نادر» كه در آن، ترمه بزرگ شده و مي‌خواهد انتقام سيمين را از نادر بگيردالسا فيروزآذر از پله‌هاي هواپيما پايين مي‌آيد. اسامي عوامل فيلم  در فضاي باند فرودگاه و صداي كر‌كننده موتور هواپيما روي تصوير مي‌آيد. وارد سالن فرودگاه مي‌شود و چمدانش را كه روي ريل مي‌چرخد برمي‌دارد و راه مي‌افتد به سمت سالن خروجي. از پشت شيشه، مردي را نگاه مي‌كند و چمدان را مي‌گذارد زمين. ناگهان در سالن سينما شروع به دويدن مي‌كند، از ميان مردم شگفت‌زده مي‌گذرد و با پرشي بلند، يكي از فنون ورزش‌هاي رزمي را روي يك مرد رذل، اوباش و بي‌تربيت اجرا مي‌كند. السا فيروزآذر در فيلم «جدايي ترمه از نادر» نقش بزرگي‌هاي ترمه را بازي مي‌كند. اين لحظه‌اي است كه نام كارگردان روي پرده سينما آزادي حك مي‌شود. كارگردان: تهمينه ميلاني.قصه فيلم ترمه با بازي السا فيروزآذر، دختري است كه 15 سال پيش در «جدايي نادر از سيمين» مادر مهربان، زجركشيده و بسيار ساده‌اش را به پدر لاابالي و بددهنش ترجيح داد و همراه با مادر راهي خارج از كشور شد. او كه يك آرشيتكت است، از آمريكا به ايران برگشته تا هم معلوماتش را در اختيار زنان دور از زندگي مدرن بگذارد، هم به وطنش خدمت كند، هم ميزان آگاهي زنان درباره خودشان را بالا ببرد، هم در برابر زورگويي و خودخواهي مردان قدعلم كند، هم انتقام ظلمي را كه نادر به سيمين و آن زن كارگر بيچاره و حتي آن خانم معلم زبان كرد را بگيرد كه او هم اگر دقت كنيد فقط يك قرباني است و فريب زياده خواهي نادر را خورده است.نادر كه در «جدايي نادر از سيمين» نشان داده بود، مرد خودخواهي است كه به خاطر پدر آلزايمر گرفته‌اش، سيمين را طلاق داده، ترمه را رها كرده و حتي پرستار بدبخت را كتك زده است، در دوره ميانسالي بي‌رحم‌تر هم شده است و با پي بردن به بازگشت ترمه به ايران، تلاش مي‌كند دختر خودش را به دردسر بيندازد. دختر اما مقابل مقاصد شوم پدر مي‌ايستد و حربه‌هاي او را يكي پس از ديگري خنثي مي‌كند. او در نهايت در خانه پدري با نادر رودررو مي‌شود و در بخش پاياني فيلم با اين نطق، پدر بي‌رحمش را وادار به سكته مي‌كند: «چرا فكر مي‌كنيد ما زنان معصوم و بي‌گناه فقط براي استفاده شما آفريده شديم. پدر به من نگاه كن، تو يه قاتلي، تو يه ترمه رو به قتل رسوندي. دختر اون زن كارگر مي‌تونست يه ترمه باشه. درست مثل من، ترمه تو، با پوست و گوشت و احساس اما پدر اون ترمه هم اگه بود حالا مي‌تونست مثل من يه آرشيتكت باشه با كلي معلومات و مسلط به چند زبان زنده دنيا و تازه مثل من كمربند مشكي هم داشته باشه و بتونه از خودش مقابل مردهايي مثل تو دفاع كنه...»در اين لحظه تنها مرد خوب جهان بي‌بهانه وارد صحنه مي‌شود و از ترمه مي‌خواهد مثل روح لطيف زنانه‌اش بخشنده باشد و از گناهان پرشمار نادر بگذرد. نقش اين مرد را محمد نيك بين بازي مي‌كند. ترمه مثل هر زن فهيمي حرف‌هاي منطقي تنها مرد خوب جهان را مي‌پذيرد و پدر را مي‌بخشد. جمله آخر او به نادر اين است: «كاش همه شماها مثل اين آقا بوديد، اونوقت مي‌شد باور كرد جهان فقط سرزمين انسان‌هاست.»

نقد فيلمصداي فريدون جيراني مي‌آيد كه رو به تهمينه ميلاني مي‌گويد: «نه، قصه قصه، بگيد قصه چيه؟ اين حرف‌هايي كه شما مي‌زنيد درسته ولي تو فيلم هم ديده مي‌شه؟» كارگردان جواب مي‌دهد: «نه ديگه، اگه برداشت شما از فيلم من اينه، من اصلا نيازي به دفاع از خودم نمي‌بينم.» دكتر غياثي كارشناس داوري: «فيلم افتضاح بود، به هيچ وجه قصه ندارد و اين تمارض قطعا كارت زرد دارد كه كارت زرد دوم شما محسوب مي‌شود و از نظر من فيلم شما بايد در كميته نظارت اخراج مي‌شد.»تهمينه ميلاني: «شما به من بگيد براساس كدوم قانون، بازيگر نقش اول فيلم بايد مورد انتقاد قرار بگيرد؟»عادل فردوسي‌پور: «خانم ميلاني اين لگد رو نگاه كنيد. فنون رزمي رو كه تو زمين بازي اجرا نمي‌كنن.»امير قلعه نويي: «ببين عزيز دل! فوتباله، پينگ پنگ كه نيست.»هوشنگ نصيرزاده: «با احترامي كه براي آقاي امير  قلعه نويي قائلم و خودشون هم مي‌دونن بنده استقلالي هستم، بايد عرض كنم طبق بند 3 از قانون چهل وچهارم كتاب داوري فيفا، اين حركت خطاست و پيگرد قانوني دارد.»عادل فردوسي‌پور: «چه ربطي داره؟ من خودم پرسپوليسي‌ام ولي پاش بيفته با علي دايي هم كل كل مي‌كنم. پس نظر شما اينه كه داور بايد بازيگر نقش اول رو در همين صحنه از زمين اخراج مي‌كرد. اينجا هنوز بازي صفر- صفر بود و مي‌شد هر سرنوشت ديگه‌اي براي اين فيلم رقم بخوره. راستي آقاي نصيرزاده، امير  قلعه نويي هم دوستان ميگن مربي سپاهان است نه استقلال.»هوشنگ نصيرزاده: «بله اما من خبر دقيق دارم كه آقاي فتح‌الله‌زاده يك بمب ساعتي در جيب كت پرويز مظلومي كار گذاشته‌اند كه در فصل نقل و انتقالات مي‌تركد. اما من در مسابقه استقلال - سپاهان ديدم كه آقاي مظلومي اين كت و به امير  قلعه نويي بخشيدن!»فريدون جيراني: « عجب! پس فيلم داستان هم داره، داستان همين كته كه باعث مي‌شه امير  قلعه نويي در فصل نقل و انتقالات براي استقلال بتركه. خب ما از اين زوايه فيلم «جدايي ترمه از نادر» رو بررسي نكرده بوديم. پس استقلالي‌ها بايد منتظر اكران فيلم باشند.»عادل فردوسي‌پور: «خانم ميلاني خداوكيلي اگه خودتون بخوايد تو نظر سنجي ما شركت كنيد كدوم گزينه رو انتخاب مي‌كنيد؟»تهمينه ميلاني: «فيلم من فوق‌العاده است.» باز نشر اختصاصی: Bartarinha.ir





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 547]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن