واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > دیگر ورزشها - دختران ووشو کار ایرانی ، پدیده کاروان ایران لقب گرفته اند. دو ورزشکار بانوی ایرانی که مبارزات شان را با برتری مطلق آغاز کرده اند به دلیل تمرینات سخت و طاقت فرسای شان بین همه اعضای کاروان شاخص شده اند. آنها که در مبارزات روز اول، حریفان شان را بر اثر شدت ضربات راهی بخش مراقبت های ویژه پزشکی دهکده ورزشکاران کرده بودند شب قبل از آغاز رقابت های شان، در محوطه باز پایین ساختمان های کاروان ایران، با لباس های ویژه مبارزه شان و زیر نظر مربی چینی شان تمرین می کردند. رقابتی آنچنان جدی که بر اثر شدت ضربات و هیاهویی که راه انداخته بود ، همه کاروان ایران را از اتاق های شان بیرون کشیده بود. رقابتی این قدر جدی که علی نژاد ، رئیس فدراسیون ووشو درباره اش می گوید: «ماشاالله در تمرین هم این قدر جدی کار کردند که اعضای ستاد برگزاری از همان جا بردن شان برای انجام تست دوپینگ! خدا را شکر حسن المپیک ها این است که ورزشکاران رشته های دیگر ، می بینند رزمی کاران برای رسید ن به یک مدال چقدر باید زحمت بکشند.» یکی از اعضای کادر پزشکی کاروان ایران هم به شوخی درباره این دو ورزشکار می گوید:« یکی شان چنان دختر بیچاره افغانی را زد که طرف در همان اول مسابقه غش کرد. به ورزشکارمان گفتم دختر این چه کاری است می کنی . بابا کشتی بچه مردم را . این که تا یکسال نمی تواند برای خانواده اش آشپزی کند!» «مدال تان را بیاورید در رستوران تا برای تان کف بزنیم» دختران تیم قایقرانی این جمله را به محمود پراش می گویند، به عضو تیم ملی دوچرخه سواری که همراه با اعضای دیگر تیم سه نفره شان تک مدال روز سوم ایران را کسب کردند. همه اعضای 370 نفره کاروان ایران در دو بلوک کنار هم مستقر شده اند ، در ساختماان شماره 10. دهکده بزرگ ورزشکاران بازی های آسیایی گوانگژو ، جایی که نزدیک به 10 هزار ورزشکار حاضر در بازی ها را در خود جای داده است ، محلی شده برای دوستی ورزشکارانی که شاید در سال یکبار هم همدیگر را نبینند یا اصلا خبری از رقابت ها و موفقیت های هم نداشته باشند اما روح المپیک و زندگی جمعی حالا اتحادی میان شان برانگیخته. این جا زندگی یعنی: «یکی برای همه، همه برای یکی.» ///// محمود پراش ، محمد ورپشتی و فرشید فارسی نژاد توانستند در رقابتی سخت یک مدال برنز را برای دوچرخه سواری ایران کسب کنند. این تنها مدال ورزشکاران کشورمان در روز دوم بازی ها بود. تک مدالی که اگرچه تاثیری در رنک ایران نداشت اما کسبش افتخاری بود برای همه اعضای خانواده ایرانی حاضر در دهکده. پراش از تراس اتاقش داشت مدالی که به گردن آویخته بود را برای دوستان عکاسش نمایش می داد که ورزشکاران تیم ملی تکواندو سر رسیدند؛ «بابا مبارکه محمود جان، پس کو شیرینیش؟» و درست لحظه ای بعد نوبت رسید به حضور ورزشکاران تیم ملی قایقرانی؛ «مبارکه. مدال تان را بیاورید در رستوران تا همه کاروان تشویق تان کنند و برای تان کف بزنیم.» این البته الگویی است که چینی ها مبدع اش بوده اند. آنها تقریبا در هر ساعت از بازی ها تنها 2 مدال طلا می گیرند اما فارغ از همه مدال هایی که کسب می کنند ، هر مدال برای شان ارزشی برابر با طلای قبلی دارد. هر شب آنها در ساعتی مشخص ، تمام کاروان بیش از هزار نفره ورزشکاران شان را در بخشی از ورزشگاه ، دور هم جمع می کنند و به افتخار طلایی های آن روز شان جشنی کوچک می گیرند. همه دور هم می نشینند ، مدال ها به نمایش گذاشته می شود و هر قهرمان به ازای مدالی که گرفته با صدای کف های هم تیمی هایش تشویق می شود. نامش فریاد می شود تا دیگران بدانند کسب مدال یعنی تشویق جمعی. یعنی « همه برای یکی!» /////// دلخورند. دلخور از اینکه چرا همه به آنها گیر می دهند. تقریبا منزوی تر از باقی تیم ها فقط با خودشان می گویند ، می خندند و حرف می زنند. این حال این روزهای فوتبالیهاست. اعضای تیم ملی امید فوتبال. آنها که از همه مشهورترند و به بچه پولدارهای کاروان معروفند. هرکس می خواهد بهانه از نداری بگیرد، تیکه ای هم نثارشان می کند. بازی خوبی را برابر تیم ملی ویتنام نداشتند تا انتقاد ها از همه سو اوج بگیرد. فارغ از اینکه چه شرایطی برآنها گذشته ، حتی روسای فدراسیون های دیگر هم از ساختار تیمی شان انتقاد می کنند. انتقادهایی که سخت برای شان دشوار است. قهرمانی در فوتبال بازی های المپیک آسیایی شاید برای خیلی از بازیکنان این تیم ارزش افزوده ای به همراه نیاورد. آنها اینجا برای کاروان 35 نفره شان فقط یک طلا می گیرند و اصلا المپیک جای خوبی برای فوتبالیست ها نیست. تقریبا یک ماه دوری از خانواده. این بیشترین تایمی است که اگر آنها تا فینال پیش بروند برای شان اتفاق می افتد و تازه هر جا که از بازی ها کنار بروند باید منتظر انتقادهای ویران کننده رسانه ها باشند. خودشان امید چندانی به مدال ندارند. در گوشی این را می گویند: «رسیدن به 4 تا یعنی معجزه. تازه اگر به ژاپن بخوریم که یعنی بای بای فینال!» با تجربه تر ها این را می گویند. حتی دوستان صمیمی تر شاغلام به او توصیه کرده اند که بعد از مدال گوانگژو ، حتی اگر رنگش طلایی بود ، اینجا نماند که فوتبال امید مان باز هم در راه المپیک نا امید می شود. این نظر البته شاید کمی سیاه نمایی باشد اما آنها که در تیم هستند و به عشق شاغلام آمده اند گوناگ ژو می دانند که با این تدارکی که فدراسیون دیده خبری از موفقیت برای تیم پیروانی نیست چون اصلا برنامه ای برای شان مدون نشده. فقط سهم شان حرص است و غصه. سهمشان شنیدن جملات قصار و طعنه های نیشدار است! نه، المپیک جای خوبی برای فوتبالی ها نیست. به خصوص اگر المپیکش آسیایی باشد. /////// «سال 90 چین ، یادم هست ما مشوقین زیادی نداشتیم. خود ما می رفتیم در سالن های مختلف و ورزشکاران مان را تشویق می کردیم. یادم هست خود من لیدر شدم تا بتوانیم ایوب بنی نصرت را برای رسیدن به مدال طلا، تشویق کنیم.» این جمله را حمید سجادی در مراسم بدرقه تیم های ملی اعزامی به بازی های آسیایی گوانگژو گفت و از بچه های کاروان خواست روح جمعی سرلوحه کارشان باشد. به همین دلیل هم بود که شاید بچه های رشته های مختلف ، شب مسابقه فینال شنا رفتند به سالن بازی ها تا محمد علیرضایی را تشویق کنند. بچه هایی از دوچرخه سواری ، شنا و جودو. ///// «hello coach» صمد نیکخواه ناگهان در اتوبوس حمل و نقل داخلی ورزشکاران با مربی سابقش ترومن روبرو می شود و او را در آغوش می کشد؛ سرمربی سابق بکستبال ایران که اولین بار المپیکی مان کرد. او که مربی حریف روز سه شنبه تیم ملی ماست؛ مربی فیلیپین . بچه های تیم ملی داشتند در زمین کناری فیلیپینی ها با تیم ملی اردن بازی دوستانه برگزار می کردند و بچه های تیم رقیب داشتند تمرین شان را می دیدند. ایرانی ها اما در بسکتبال ، این قدر به اعتماد به نفس رسیده اند که در اولین کوارتر سمت مربی سابق شان بروند، او را در آغوش بکشند و پیش چشمان او پرتاب های سه امتیازی شان را به نمایش بگذارند. //////////// پایین ساختمان شماره 10 یک زمین بازی ساخته اند. زمینی برای بازی های کامپیوتری. بچه ها کنار ورزشکاران پاکستانی و اردنی ، ماشین بازی می کنند. تبحرشان را در کوبیدن با پتک بر سر قورباغه ها نشان می دهند و سری به ایمیل های شان می زنند. شرایط بد نیست. همه شادند. مربی تیم دراگون بت دختران ، شاگردانش را به دلیل تاخیر در حضور به موقع جریمه کرده و نیمی از بچه ها باید یک دور کامل ، دور دهکده را بدوند. می خواهند سر مربی انگلیسی کلاه بگذارند اما او تیزتر از بچه هایش است! خلاصه در عصر روز دوم بساط خنده شان جور است. همه در تلاشند و امیدوار. امیدوار به لحظه ای که برای اولین بار سرود جمهوری اسلامی در بازی ها نواخته شود و پرچم در اوج به اهتزاز در آید. به شوق آن لحظه غرور انگیز همه با هم می کوشند. همه درکنار هم و برای هم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 692]