واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
غروب 4 شنبه بود كه موبایلم زنگ خورد و برای فردا شب به یه جشن ازدواج دعوت شدم. جشن ازدواج دوست خوبم علیرضا. قبلاً خبرشو داشتم كه در عید سعید غدیر خم خانوادگی به بیت رفته بودن و خطبه عقدش با خواهر زاده شهید كاوه خونده شده بود. پنجشنبه 26 خرداد 90 . شام ولادت باسعادت آقا امیر مؤمنان علی (ع) ساعت 21 وارد باشگاه فرهنگی ورزشی نهاد شدم. بیرون باشگاه رفت و آمد مردم و ماشین ها در خیابان فرشته و اطرافش بقدری عادی بود كه شك كردم كه شاید اشتباه اومدم. انگار نه انگار كه داخل این مجموعه جشن ازدواج پسر رییس جمهوره. وارد محوطه حیاط تالار شدم و با دیدن یك دستگاه ون در سمت راست خودم فهمیدم كه باید موبایلم رو تحویل بدم. صدای صلوات در گوشه ای از حیاط توجه ام رو به خودش جلب كردم. صف نماز جماعت تشكیل شده بود و نماز اول رو خونده بودن. وارد تالار شدم. میزهای خالی از مهمون كه همه برای نماز به محوطه حیاط رفته بودن. یك دیس میوه و شیرینی، یك بطری آب معدنی، پیش دستی و چاقو تموم اون چیزی بود كه برای پذیرایی رو میزها گذاشته بودن. از دكتر خبر گرفتم. گفتن در حیاط پشتی در حال نمازن. عده ای از مهمونها بدلیل كمبود جا به حیاط پشت رفته بودن. نماز رو به حاج آقا ثمره هاشمی اقتدا كردم و برگشتم به سالن. دكتر میز اول در ورودی سالن كنار حاج آقا اكبری (پدر عروس خانم) نشسته بودند. بعد از احوال پرسی گرم با ایشون و تعداد دیگه ای از مسئولین از جمله آقای مهندس زریبافان، آقای رحیمی، آقای دكتر زیاری سر میز نشستم. مداح اهل بیت (ع) ضمن خیرمقدم به میهمانان شروع به مدیحه سرایی و مولودی خوانی كرد تا اینكه آقا داماد وارد مجلس شد. مثل همه مجالس جشن ازدواج با تك تك میهمانان احوالپرسی كرد و خوش آمد گفت و بعد هم كنار دكتر و حاج آقا اكبری نشست . آقای خیرخواه مدیر باشگاه از دقت و اصرار دكتر به وضعیت پذیرایی برام تعریف كرد. از اینكه دكتر فقط یك نوع غذا سفارش داده و حدود 3.5 میلیون تومان كل هزینه سالن شده و دكتر پرداخت كرده . تعداد میهمانان مرد حاضر در سالن رو 180 نفر عنوان كرد. خودم هم هر چی دقت كردم غیر از چند مسئولی كه اسمشون رو آوردم از مسئولین كشوری و لشگری كس دیگه ای ندیدم. راستش قبلاً هم مراسم جشن ازدواج فرزندان مسئولین رفته بودم. از بریز و بپاش هاشون كه بگذریم حضور همه وزرا و مسئولین كشور برای آدم یك جلسه مهم مملكتی رو تداعی می كرد و شاید انتظار داشتم اون شب مسئولین و همراهانشون صف بكشن پشت هم و یه هزار نفری رو تو سالن ببینم! ولی اون شب مواجه بودم با یه مجلس ساده ساده. مجلس جشنی از جنس مردم. چون پدر داماد از جنس مردم بود. در همه جای جشن سادگی بود و سادگی. در پذیرایی، ماشین عروس، شام در عین سادگی خوشمزه و خوش عطر. مجری برنامه هم كمی با علیرضا شوخی كرد و از یارانه و هدیه یك میلیون تومانی فرزند آیندهش گفت كه دكتر هم لبخندی گوشه لبهاش نشست. مراسم تموم شد و دكتر و پدر عروس خانوم جلوی درب خروج ایستادن تا میهمانان از سالن خارج شوند. صحنه مواجهه بچه های 7. 8 ساله كه فریاد میزدن دایی دایی با دكتر جالب بود كه اونها رو در آغوش میگرفت و محبت میكرد. حاج خانوم مادر دكتر هم كه بخاطر ناراحتی پا روی ویلچر نشسته بود اومده بود. علیرضا ویلچر رو تا درب خروج حركت داد و به مادر بزرگ كمك كرد. خواهر دكتر ، پروین خانم احمدی نژاد كه عضو شورای شهر تهرانه از اوضاع منطقه 17 ازم پرسیدن. همه رفتند و دكتر هم كه صاحب مجلس بود به آشپزخونه رفت و به دست اندركارای سالن خداقوت گفت. همه رفتند و عروس و داماد هم بدون هیچ تشریفات اضافی سوار ماشین شدند و همراه خانواده هاشون به سمت خونه رفتند .... به دوست خوبم علیرضای عزیز ، دكتر و خانواده محترمشون ، همینطور خانواده بزرگوار شهید عزیز محمود كاوه تبریك میگم و از خدا میخوام بحق علی بن موسی الرضا (ع) عاقبت بخیر بشن و زیر سایه امام زمان (عج) زندگی خوبی داشته باشن.
پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]