واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چه کسي نان حضرت عيسي را دزديده؟
روشهاي کاذب کسب آرامش و راحتي 6اشاره:از آنجا که کسب آرامش و راحتي براي بشر، هدفي بسيار مهم و جدي به شمار ميرود، لذا در طي قرن اخير آدمي تلاشهاي فراواني کرده و روشهاي گوناگوني را براي مقابله با بيماريهاي روحي و رواني و ناآراميها و نگرانيهاي خود به کار برده است. اما تعمق در آنها مشاهده واقعيتهاي بيروني و موجود در عرصه زندگي فردي و اجتماعي، به خوبي نشان ميدهد که بشر موفق نبوده است.امروزه بسياري از مردم جهان، غالباً از روشهايي براي کسب آرامش و راحتي در زندگي استفاده ميکنند که ناکار آمده بوده و آنها را به مقصود نميرساند. اين روشهاي نادرست که ما از آنها به عنوان روشهاي کاذب نام ميبريم، بسيار فراوان و متنوع هستند. ابتدا در اين مجموعه 12 روش کاذب و سپس در مجموعه اي مستقل 100 عامل حقيقي آرامش براي شما بيان خواهد شد.آنچه گذشت: رقص و آواز ؛ شرابخواري ؛ حرامخواري ؛ کسب ثروت زياد ؛ تکنولوژي و اختراعات بشر
قسمت ششم - علايق دنيويبرخي افراد براي کسب لذت و آرامش و راحتي زندگي، به جلوههاي گوناگون دنيا تعلق خاطر پيدا کرده و تصور ميکنند از اين طريق ميتوانند بر مشکلات روحي و رواني خود غلبه کرده و به آرامش لازم در زندگي دست يابند. اينها با تمام قدرت به جلوههاي رنگين دنيوي حرص و طمع ورزيده و براي رسيدن به آنها دست به هر کاري ميزنند.روزي شخصي با حضرت عيسي همسفر شد. به کنار رودخانهاي رسيدند، در آنجا نشسته سفره پهن کردند. سه نان داشتند، دو تا را خوردند و يکي در سفره ماند. حضرت عيسي به سوي رودخانه رفت تا آب بخورد، وقتي برگشت ديد نان سوم در سفره نيست. از دوستش پرسيد: نان سوم چه شد؟ او گفت: نميدانم!در ادامه به بياباني رسيدند، حضرت عيسي مجدداً پرسيد آن نان چه شد؟ دوستش گفت نميدانم. اصرار حضرت عيسي نتيجهاي نداد. سپس حضرت عيسي مقداري شن از زمين برداشت و فرمود: به اذن خدا طلا شود! شنها طلا شدند. حضرت طلاها را سه قسمت کرده و به دوستش گفت: يک قسمت مال من، قسمت دوم مال تو، قسمت سوم مال آن کسي که نان سوم را خورده است.دوستش فوري گفت: آن نان را من خوردهام. حضرت عيسي فرمود: همه اين طلاها مال تو، تو به درد دنيا ميخوري، نه همسفري با من! سپس حضرت عيسي جدا شده و رفت.مدتي بعد دو نفر از راه رسيدند و ديدند که دوست حضرت عيسي مشغول جمع کردن طلاها است. خواستند او را بکشند تا دو نفري صاحب طلا شوند، اما او پيشنهاد کرد مرا نکشيد و اين طلاها را به سه قسمت تقسيم ميکنيم. آنها هم پذيرفتند. پس از مدتي يکي از اين سه نفر جهت تهيه غذا به شهر رفت. او با خود فکر کرد، بهتر است غذا را مسموم کنم تا آن دو نفر کشته شده و همه طلاها را من بردارم. آن دو نفر هم تصميم گرفتند وقتي سومي از شهر آمد، او را بکشند تا طلاها را دو نفري تقسيم کنند. وقتي نفر سوم از شهر آمد آن دو او را کشتند و مشغول غذا خوردن شدند. سپس آن دو نفر هم با خوردن غذاي مسموم مردند.مدتي بعد حضرت عيسي برگشت و از همانجا عبور کرد، ديد هر سه جنازه کنار طلاها افتادهاند. فرمود: اين است دنيا طلبي!از آن برحذر باشيد که فريبتان ندهد. 1امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «مثل الدنيا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتي يقتله» 2 يعني «دنيا مانند آب درياست که هر چه شخص تشنه از آن بيشتر بياشامد، تشنگياش بيشتر شود تا او را بکشد». و در جايي ديگر ميفرمايد: «حب الدنيا راس کل خطيئة» 3 يعني «حب و علاقه شديد به دنيا، سرچشمه همه خطاها و گناهان است».حال بايد اين سوال را مطرح کرد که وقتي دنيا طلبي مايه هر گونه خطا و گناهي بوده و فرد تشنه دنيا را تا سرحد مرگ به کام خود ميکشد، چگونه ميتواند مايه آرامش و راحتي بشر باشد! آري تعلق قلبي به دنيا آرامش بخش نيست، بلکه خود مايه اندوه و ياس و نااميدي است. در اين رابطه امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «من تعلق قلبه بالدنيا تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا يغني و امل لا يدرک و رجاء لا ينال» 4 يعني «هر کس دل به دنيا بندد، به سه خصلت دلبسته است: اندوهي که پايان ندارد و آرزويي که به چنگ نيايد و اميدي که بدان نرسد».آنچه در شماره آينده خواهيد خواند: گناه و بيبند و باريتنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه - حسين عسگري1 - محمد محمدي اشتهاردي، داستان دوستان، ج 1، ص 256.2 - اصول کافي، ج 3، ص 205.3 - وسايل الشيعه، ج 16، ص 9.4 - اصول کافي، ج 4، ص 9.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]