تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835241987




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: داستان روباه و كفشگر و اهل شارستان سندباد نامه 
داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان
آورده‌اند كه در روزگارِ گذشته،‌ روباهي، هر شب به خانة ‌كفشگري در آمدي و چرم پاره‌ها بدزديدي و بخوردي؛ و كفشگر در غصّه مي‌پيچيد، و روي رستگاري نمي‌ديد، كه با روباهِ دزد، بسنده نبود،‌ چه زبون شده بود.  عادت چو قديم شد طبيعيت گردد. چون كار كفشگر به نهايت رسيد، شبي بيامد و نزد رخنة شارستان،‌ كه روباه درآمدي مترصّد بنشست،‌ چون روباه از رخنه در آمد، رخنه محكم كرد، ‌و به خانه آمد. روباه را در خانه ديد،‌ بر عادتِ گذشته گِرد چرمها بر مي‌آمد. كفشگر چوبي برگرفت و قصد روباه كرد. روباه چون صولت كفشگر، و حِدّتِ غضبِ او مشاهده كرد،‌ با خود گفت: راست گفته‌اند كه: «اذاجاءَ اَجَلُ البَعير يَحوم حَولَ البير. » هر كه جنايت و دزدي، پيشه سازد،‌ او را از چوبِ جلّاد و محنتِ زندان،‌ چاره نَبُوَد؛ و حرص و شَرَه مرا درين گردابِ خطر، و مهلكه افگند، و در ورطة عذاب و عقاب انداخت؛ و مردِ دانا را چون خطري روي نمايد، و بلا، استيلا آرَد، خود را به نوعي كه ممكن گردد،‌ از غرقاب خطر، بر ساحل ظفر افگند؛ و اكنون وقتِ هزيمت و فرارست، «الفِرارُ مِمّا لا يُطاقُ مِنْ سُنَنِ المُرسَلينَ » و بزرگان گفته‌اند: هزيمتِ به هنگام،‌ غنيمتي تمام است؛ و به تگ از درِ خانه بيرون جَست، و روي سويِ رخنه نهاد. چون به رخنه رسيد، راهِ رخنه استوار ديد،‌ با خود گفت: بلا آمد و قضا رسيد: بهــر حــال مــر بنــده را شكــر به          كه بسيــار بــد باشــد از بـد بتــر درهاي حوادث بازست، و درهاي نجات فراز. اگر دهشت و حيرت به خود راه دهم، بر جانِ خود ستم كرده باشم، و بر تنِ عزيز، زينهار خورده. وقت حيلت و مكرست،‌ و هنگامِ خداعِ و غدر . باشد كه به حيلت ازين مهلكتِ خطر نجات يابم و بِرَهَم، كه گفته‌اند: «اَلفَرارُ في وَقْتِهِ ظَفَرُ»؟هر كه جنايت و دزدي، پيشه سازد،‌ او را از چوبِ جلّاد و محنتِ زندان،‌ چاره نَبُوَد؛ و حرص و شَرَه مرا درين گردابِ خطر، و مهلكه افگند، و در ورطة عذاب و عقاب انداخت؛پس، خويشتن را مرده ساخت،‌ و بر رخنه رفت و چون مردگان بخفت. كفشگر چون به وي رسيد، و او را مرده ديد؛ چوبي چند بر پشت و پهلويِ او زد، و با خود گفت: الحمدلله كه اين مُدْبِر شوم،‌ از عالمِ حيات،‌ به خطّة ممات نقل كرد و ضررِ‌ اقدام و مَعرّتِ‌ اقتحام او بريده شد، و مشقّتِ اعمال و افعالِ‌ او منقطع گشت؛ و با فراغِ بال، مُرَفّه الحال به خانه رفت، و بر بسترِ‌ فتح و ظفر، خوش بخفت. روباه با خود گفت، اين ساعت،‌درهاي شارستان بسته‌ست، و رخنه، استوار؛ اگر حركتي كنم، سگان آگه شوند، مرا بيم جان بُوَد، چه هيچ دشمن مرا از وي قوي‌تر نيست. صبر كنم تا مقدّمة‌ صبح كاذب در گذرد، و طليعة صبحِ صادق در رسد، و ابواليقظانِ رواح ، در تباشير صباح، نداي حيّ علَي الفلاح در دهد؛ درهاي شارستان بگشايند،‌ سرِ خويش گيرم، و تدبيرِ كار كنم، كه ازين بلا، جان به كران بَرَم. چون راياتِ‌ خسروِ اقاليمِ بالا از افق مشرق پيدا شد. وَ اَعلامِ ظلام در افقِ باختر ناپديد شد، خروس صباح در صياح چون موّذنان، ظلام حيّ علي الفلاح در داد و اهل شارستان از خانه‌ها بيرون آمدند. روباهي ديدند مرده به رخنه افكنده. يكي گفت: چنين شنيدم كه هر كه زبانِ روباه با خويشتن دارد، سگ بر وي بانگ نكند؛ كارد بكشيد، و زبان روباه از حلق ببريد. روباه بر آن ضرر مصابرت نمود، و بر آن بلا و عنا جلادت بَرزيد ؟!
داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان
ديگري بيامد و گفت: دُمِ روباه نرم روبِ نيك آيد،‌ و به كارد دُم روباه از پشتِ مازو جدا كرد. روباه برين عقوبت نيز دندان بيفشرد. ديگري گفت: هر كه گوشِ روباه از گهوارة طفل در آويزد، طفلِ گريان و كودكِ بد خوي از گريستن باز ايستد و نيك خوي گردد؛ گوشِ روباه از كلّة سر جدا كرد. روباه بر آن مشقّت و بليّت نيز صبر كرد. ديگري گفت: هر كه دندانِ روباه با خويشتن دارد، دردِ دندانش بيارامد و تسكين پذيرد؛‌ سنگي بر گرفت، و دندانِ روباه بشكست. روباه بدين شدايد و مكايد و نوايب و مصائب،‌ احتمال و مُدارا مي‌كرد، و تصبّر و اصطبار مي‌برزيد،‌ و بر چندان تعذيب و تشديد،‌ صبر و جلادت مي‌نمود. ديگري بيامد و گفت: هر كه را دل درد كند،‌ دل روباه بريان كند و بخورد،‌ بيارامد. كارد بر كشيد تا شكم روباه بشكافد. روباه گفت: اكنون هنگامِ رفتن و سرِ خويش گرفتن است،‌ تا كار به دُم و گوش و به دندان و زبان بود، صبر كردم؛ اكنون كارد به استخوان و كار به جان رسيد، تأخير و توقف را مجال نماند،‌ و نطاقِ طاقت بگسست. و از جاي بجست و به تگ از درِ شارستان بيرون جَست. (سندباد نامه، به تصحيح احمد آتش، ص 329-326) 1- در متن «شود» است تصحيح قياسي است.2- «اذا جاء ....» : هنگامي كه اجلِ شتر برسد دور چاه مي‌گردد (تا در چاه بيفتد).3- «الفرار ... » گريختن از آنچه در طاقت نيست از سنن پيامبران است.4- فراز: بسته. 5- خداع و غدر: مكر و فريب. 6- «الفرار في ... » : گريختنِ بهنگام، پيروزي است.7- معرّت: عيب و زشتي.8- اقتحام: بي‌انديشه در امري داخل شدن، خود را به سختي افكندن (معين).9-ابواليقظان رواح: هميشه بيدار شبانگاه (كنايه از خروس).10- تباشير: سپيدي.11- «حَيّ ... » بشتابيد براي رستگاري.12- ظلام: تاريكي.13- صياح: يكديگر را آواز دادن، آواز بلند (معين).14- عنا: رنج، سختي.15- جلادت: چابكي.16- برزيد: ورزيد.17- مازو: استخوان تيرة پشت، ستون فقرات (معين).18- مكايد: جمع مكيدت، كيد، مكر.19- احتمال تحمّل، بردباري.20- اصطبار: شكيبايي كردن، صبر كردن (معين).21- نطاق: كمربند.  سبك‌شناسي
داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان
1. سندباد نامه از متون داستاني است نويسنده كوشيده است نثر خود را به اشعار فارسي و حكم و امثال عربي و فارسي بيارايد.2. سجع و موازنه در عبارات اين كتاب فراوان ديده مي‌شود و همچنين ديگر صنايع و آرايه‌هاي ادبي، مترادفات فراوان به كار مي‌برد مانند: «حيلت و مكر» «خداع و غدر» «هزيمت و فرار».3. گاه تصنّع در كلام او آشكار است مانند: «ابواليقظان رواح: در تباشير صباح، نداي حي علي الفلاح در دهد» و همچنين در دو سطر بعد از آن:‌ «خروس صباح در صياح، چون مؤذنان، حيّ علي الفلاح در داد.»4. شماره لغات عربي در اين كتاب بيش از سي درصد است.محمّد ظهيري سمرقندي    تنظيم براي تبيان : زهره سميعي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن