واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار چهارشنبه 15 تیر 1390 تعداد مشاهده : 45 در حالی که امید به آینده یکی از نتایج رضایت از زندگی است، به طوری که وقتی شخصی از زندگی خود کاملا راضی باشد به آینده خویش (نسبت به کسی که رضایت نسبی به زندگی دارد) امیدوارتر است. رضایت از زندگی مفهومی بسیار کلی تر از امید به آینده دارد، رضایت زندگی به زعم عده ای یعنی ایده آل بودن تمام شرایط مکانی و زمانی و فراهم بودن تمام امکانات برای زندگی سالم و بی دغدغه، در حالی که مفهوم حقیقی رضایت از زندگی یعنی نگرش مثبت فرد نسبت به زندگی کنونی، با تمام مشکلات و سختی ها، تلخی ها و ناکامی ها و در کنار آن پیروزی ها و موفقیت ها، شادی ها و شکوفایی ها. البته بحث قانع بودن و تسلیم شرایط شدن و «جبرگرایی» نیز با رضایت از زندگی متفاوت است. و این تفاوت از آنجا ناشی می شود که رضایت از زندگی یعنی تمام شرایط، محدودیت ها، آزادی ها را دیدن و برای رسیدن به هدف متناسب با امکانات موجود تلاش کردن، اما جبرگرایی یعنی زندگی را همین طور با همین شرایط قبول کردن و به همین وضع راضی شدن. در اولی تحول و تلاش و کوشش وجود دارد اما در دومی رخوت و درجا زدن! تصور کنید زمانی که فردی از زندگی خود راضی باشد، تمام مش کلات و تهدیدها برای او فرصتی می شوند برای نیل به اهدافش و همان چیزی که در ادبیات کهن ما به آن اشاره شده است «شکست پلی به سوی پیروزی است» اما زمانی که فرد از اوضاع زندگی خود ناراضی باشد حتی از موفقیت های خود نیز نمی تواند لذت ببرد و پیشرفت کند، حتما بارها شنیده اید که «توانستن و انجام دادن هرگز بدون خواستن امکان پذیر نیست» کسی که از زندگی خود ناراضی است و نمی داند از زندگی چه می خواهد، نمی تواند حتی موفقیت های خود را ببیند، چگونه می تواند از فرصت به وجود آمده برای پیشرفت استفاده کند. زن، مرد و فرزندان اضلاع مثلث زندگی را تشکیل می دهند به همین نسبت نیز رضایت یا نارضایتی هر یک از آنان از زندگی می تواند به دو ضلع دیگر و یا حتی کل زندگی سرایت کند. اما در این میان زنان به دلیل نقش های چندگانه ای که در زندگی ایفا می کنند پل ارتباطی بین اضلاع خانواده هستند و رضایت یا عدم رضایت آنها می تواند ابعاد مختلف زندگی را متاثر کند. وقتی زنی از زندگی خود ناراضی باشد چطور می تواند همسر و فرزندان خود را که در برخورد با مسائل و مشکلات گاهی دچار یأس و ناامیدی و سرخوردگی می شوند به زندگی امیدوار کند. در یک تقسیم بندی کلی، زنان در جامعه فعلی به دو دسته تقسیم می شوند، زنان خانه دار و زنان شاغل؛ زنانی که به مفهوم عام، حداقل نیمی از روز در خارج از منزل در محلی مشغول به کار هستند و در پایان ماه دستمزد می گیرند و دارای زندگی شغلی اند و زنانی که با همان مفهوم سنتی به شغل خانه داری مشغولند، آنها شاید به فعالیت های متنوع علمی، فرهنگی نظیر شرکت در کلاس های آموزشی و هنری بپردازند و یا در گروه های دوستی در فعالیت های متنوع اجتماعی شرکت کنند، اما نسبت به گروه اول، زمان بیشتری را در خانه صرف می کنند و دستمزدی هم از بابت کار درون خانه دریافت نمی کنند. در بحث رضایت از زندگی عوامل مختلفی موثر است، اما توجه به نگرش کلی جامعه نسبت به زنان و توقع و انتظار از آنان می تواند جزء عوامل کلیدی در این قضیه باشد، چرا که در جامعه کنونی با تغییر در نگاه نسبت به اشتغال زنان، دیگر زن خانه دار بودن به عنوان مزیت محسوب نمی شود، موضوعی که شاید حتی تا چند سال قبل نیز جزو محاسن یک دختر جوان محسوب می شد، امروز به عنوان یکی از معایب او به حساب می آید! موید این صحبت نتایج منتشر شده از پژوهش پیمایش ملی ارزش ها و نگرش های ایرانیان در کتاب جنسیت و نگرش اجتماعی است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که باور به کار کردن زنان بیرون از خانواده در حال افزایش است. در دو سال ۷۹ و ۸۲ که پژوهشگران این پیمایش از شهروندان پرسیده اند نظر شما راجع به خانه داری زنان چیست؟ ۵/۶۳درصد مردان و ۶/۸۰درصد زنان مخالف این مسئله بوده اند یعنی در حالی که ۱/۶۰درصد مردان و ۴/۷۷درصد زنان در سال ۱۳۷۹ با خانه داری زنان مخالف بوده اند. در سال ۷۴ این نسبت به ۳/۴۶ درصد در مردان و ۶/۳۲ درصد در زنان می رسد، یعنی نگرش منفی جامعه نسبت به خانه داری زنان رو به افزایش است. با بیان این مطلب نمی توان نتیجه نهایی گرفت و گفت که زنان خانه دار نسبت به زنان شاغل رضایت از زندگی کمتری دارند، چرا که عوامل مختلف دیگری نیز در این زمینه موثر است و چه بسا از عامل نگرش جامعه نسبت به اشتغال قوی تر عمل کنند. برخی از آنها را چنین می توان فهرست کرد: سطح تحصیلات براساس یافته های پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان، هر چقدر سطح تحصیلات فرد بالاتر باشد، میزان رضایت او از اوضاع فردی و در نهایت از زندگی افزایش می یابد، به طوری که افراد دارای مدرک فوق لیسانس و دکتری ۱۰۰درصد از زندگی خود راضی اند در حالی که میزان رضایت از زندگی در بین دیپلمه ها ۴/۹۸، افراد زیردیپلم ۹/۹۶ و بی سوادها ۵/۹۵ درصد است. پایگاه اجتماعی – هرچند بعضی از صاحبنظران جامعه شناسی براین باورند که «طبقه در جوامع امروزی نسبتا بی اهمیت شده است و عموما پذیرفته شده است که یک قرن و نیم پیش، در دوران اولیه توسعه سرمایه داری صنعتی، اختلافات طبقاتی عمده ای وجود داشت و ادعا می شود که از آن زمان تاکنون، نابرابری های مادی در کشورهای صنعتی تا حد زیادی کاهش یافته است.» اما یکی از جامعه شناسان صاحب نظر در این زمینه می گوید: «تاثیر طبقه ممکن است کمتر از آن باشد که مارکس تصور می کرد، اما کمتر حوزه ای از زندگی اجتماعی است که اختلافات طبقاتی در آن تاثیر نداشته باشد، حتی اختلافات فیزیکی با عضویت طبقاتی همبسته اند.» با این توصیفات، میزان رضایت از زندگی هم متاثر از سطح پایگاه فرد است. به عبارت دیگر افراد دارای پایگاه های اجتماعی مختلف میزان متفاوتی از رضایت از زندگی را خواهند داشت. گروه همالان یکی دیگر از عوامل مهم در زمینه رضایت از زندگی ، نوع نگرش دوست صمیمی فرد در این زمینه است. گروه های دوستی (همالان) اغلب در سراسر زندگی شخصی اثر و اهمیت خود را حفظ می کنند، به ویژه در جوامعی که تحرک اجتماعی زیاد نیست، اما حتی در جایی که اینگونه نباشد نیز باز احتمال دارد که روابط گروه همالان در محل کار یا در حوزه های دیگر بر نگرش ها و رفتار افراد تاثیر مهم و پایداری داشته باشد. اعتقادات مذهبی _ میزان اعتقادات مذهبی نیز نقش مهمی در میزان رضایت زنان از زندگی دارد. لوئیس، با انجام دادن یک مطالعه در مورد «اثرات دین بر سلامت روانی»، دریافت که افراد دارای نگرش دینی بالا، نسبت به افرادی که سطح نگرش دینی پایین تری داشتند، در عین وسواس بیشتر، میزان روان رنجوری کمتری نشان داده اند. مطالعه لوئیس، با مطالعات مالتبی نیز هماهنگ است. رضایت از زندگی مفهوم بسیار نزدیکی با شادکامی دارد. کسی که از زندگی خود راضی است احساس شادی بیشتری نسبت به کسی که از زندگی خود ناراضی است دارد. مرور نتایج بررسی هایی که به بحث شادکامی و دینداری پرداخته با عنوان«تعیین میزان شادکامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران و رابطه آن با عمل به باورهای دینی و برون گرایی» نشان می دهد که بین شادکامی، با نگرش عمل به باورهای دینی، رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین این بررسی نشان می دهد جوانان دارای سطح نگرش دینی بالاتر، از شادکامی، خلق مثبت، کارآمدی، عزت نفس و خشنودی از زندگی بیشتری برخوردارند. از سوی دیگر نتایج تحقیقات فراوان در رابطه با رضایت از زندگی زناشویی و سلامت روانی که خود جزو عوامل تعیین کننده در میزان رضایت از زندگی است، نشان داد که بین این دو، رابطه وجود دارد و فشارهای زندگی مشترک با آسیب های روانی، مخصوصا افسردگی، اختلالات اضطرابی و بیماری های جسمی مرتبط است. در کنار عوامل بالا نمی توان نقش رضایت شغلی را درضایت از زندگی از نظر دور داشت. پژوهش ها نشان می دهند میزان رضایت از زندگی افراد شاغل، بیشتر از افراد بیکار است و همچنین اشخاصی که به کارهای تخصصی مشغولند، نسبت به کسانی که دارای مشاغل تخصصی نیستند، احساس رضایت از زندگی بالاتری را گزارش کرده اند. در بحث رضایت شغلی و رضایت از زندگی، بررسی های فراوان، نشان داده اند که وقتی کارکنان، کنترل بیشتری بر کار خود دارند و به آنها اجازه داده می شود که درباره هدف ها و ساعات کار خود تصمیم بگیرند و در تصمیم گیری ها دخالت داده شوند، رضایت شغلی و در نهایت، رضایت از زندگی شان بیشتر می شود. روزنامه همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]