محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846594892
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: با خلوص تمام ،عشق سوزان خود به مام ميهن را وقف سربلندي وطن ايران کرد و با خون دل شاهنامه نوشت و خريدار احترام و محبت ملت ايران و همه مردم جهان گرديد. فردوسي با تاريخ ، افسانه ، انديشه هاي بلند ، غيرت و هميت ايراني درآميخت و شاهکاري خلق کرد که به واقع شاهنامه نام گرفت تا در همه زمانها اثري جاودانه و بلندآوازه از ايران و ايراني بر بلنداي تاريخ باشد، آينگونه که خود او گفت : بناهاي آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پي افکندم از نظم کاخي بلند که از باد وباران نيابد گزند و امروز ايرانيان نيک نامي و پاکي تبار گذشتگان خويش را در شاهنانه فردوسي مي بينند و در هر دودماني و طايفه اي باشند برآن راه خواهند بود. بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده کردم بدين پارسي داستانهاي فردوسي، افسانه و قصه نبود بلکه نظم واقعيتهايي است که بايد زندگي ميشد و با زندگان به زندگي جاويد ميرسيد. شاهنامه داستان ملت ايران است و فردوسي نشان دادن آن را ميشناسد. بزرگ مرد ادب پارسي عمر گرانقدر خود را در زماني که ايران و ايرانيت به مخاطره افتاده بود در راه پاسداشت زبان و فرهنگ ايران زمين با خلق بزرگ ترين سرمايه فرهنگ ملي ايرانيان يعني شاهنامه صرف کرد، شاهنامه اي که شناسنامه ايران و ايراني است. او بدرستي حيات و جاودانگي خود را در استواري و ماندگاري اين سرزمين ، فرهنگ و زبان ايراني يافت. چو ايران نباشد تن من مباد در اين بوم و بر زنده يک تن مباد شاهنامه اثري بي نظيري است که به جهت حفظ روايات کهن ملي و پاسداري از فارسي دري ، گرانبهاترين متن تاريخ زبان پارسي است. سلطان حماسه سرا ،اسطوره هاي باستاني ايران و افسانه هايي را که مي رفت تا در گردش ايام غبار فراموشي بگيرد و از خاطره ها پاک شود، به نظم کشاند. اما نه داستانهاي شاهنامه در آن دوران اسطوره نبود بلکه واقعيتي تاريخي بود و فردوسي تاريخ ايرانيان و حماسههاي ملي آنان را به نظم کشيد نه اسطورههاي آنان را. فردوسي ميخواست شاهنامه در جايي امن و استوار بماند و کجا امن تر و استوار تر از دل ايرانيان مي توانست بيابد . امروز شاهنامه با جان و نام ايراني در هر کوي و برزن ، شهر و روستا درآميخته و در دل هر طايفه و قبيله اي جا دارد و همه آن را عزيز مي دارند و اينگونه جاودانگي فردوسي با اين کتاب پيوند خورد. نميرم از اين پس که من زندهام که تخم سخن را پراکندهام برخي موارد چون آنچه که درباره شاهان پيشدادي، کيانيان ، پارت ها و ساسانيان در شاهنامه به نظم کشيده شده منحصر به فرد است و جز در اين کتاب هيچ متني از آنها در هيچ اثر ديگري بر جاي نمانده است. شاهنامه، شاهکاري است که حکيم توس با نگاشتن آن نه تنها زبان پارسي را قوام و ثبات بخشيد و يک زبان ملي را تثبيت کرد، بلکه چارچوب يک دستگاه فکري و نوع نگرش به جهان و هستي را هم بر پايه اعتقادات بومي و مردمي دوران خود ارائه و پايه هاي مذهب و ايرانيت موجود را تقويت کرد. شاهنامه، دستاورد ارزشمند مردمان ايران زمين در قرون سوم و چهارم هجري براي احياي ارزشهاي ملي، مبارزات و پاسداري از سرزمين پدران خويش در برابر بيگانگان و متجاوزان و اعراب بوده است. زشير شتر خوردن و سوسمار عرب را به جايي رسيدست کار که تاج کيان را کند آرزو تفو بر تو اي چرخ گردون تفو خلق شاهنامه در قرن چهارم هجري را بايد دستاورد فرهنگي، عاطفي و ملي مبارزات و کوشش ها عليه وضعيتي دانست که با از دست رفتن استقلال، اقتدار و يکپارچگي ملي ايران به مرور آثار خود را در زمينه هاي مختلف آشکار مي کرد. نمانيم، کين بوم، ويران کنند همي غارت از شهر ايران کنند نخوانند بر ما کسي آفرين چو ويران بود بوم ايران زمين دريغ است ايران که ويران شود کنام پلنگان و شيران شود اثر منحصر به فرد حکيم توس، دستاورد گرانقدري از به هم پيوستن بازمانده هاي تاريخ، فرهنگ و اسطوره هاي ايران زمين است که متن آن به رغم گذشت قرن ها در خاطره و سينه هاي فراخ مردمانش زنده ماند و شهرتش بزرگترين کتابخانه هاي جهان را هم در نورديد. شاهنامه روايت نبرد خوبي و نيکي با بدي و شر ، از قيام کاوه آهنگر بر ضحاک ظالم، کين خواهي منوچهر از سلم و تور، مرگ سياوش به دسيسه سودابه و دهها و دهها قصه و فسانه ديگر است. تفکر استاد سخنسراي توس و انديشه حاکم بر شاهنامه او هميشه مدافع خوبي ها و نيکي ها در برابر ظلم ها و تباهي ها بوده است. بازيگر اصلي اين روايتهاي بي نظير پهلواناني هستند که نمونه هاي متعالي انساني را روايت مي کنند و با تمام توان به دفاع از موجوديت اين کشور و ارزشهاي عميق انساني مردمانش بر مي خيزند و جان در طبق اخلاص مي نهند. فريدون، سياوش، کيخسرو، رستم، گودرز و توس همه نامهايي آشنا و عزيز از پهلواناني است که هنوز هم پدران و مادران ايراني به احترام دلاوري و مردانگي و پهلواني آنان، فرزندان خود را بدانها نام مي نهند. شاهنامه هيچگاه قديمي و کهنه نمي شود از آن جهت که حکيم توس علم و دانايي را ريشه توانايي ميداند، اما خرد و حکمت را ژرفتر و عميقتر از علم و دانايي ميداند، بطوريکه خرد و حکمت را ريشه معرفت، صفا، عشق، حقيقت، آزادي و عدالت مي خواند. استادي مي گفت : مردمان امروز بيش و پيش از آنکه به علم برتر و فناوري نوتر نيازمند باشند به خرد برتر، حکمت والاتر و بينش ژرفتر براي زندگي بهتر نيازمندند زيرا اگر خردمنديها ضعيف باشد و بينشها، سطحي و حکمتها مهجور شود، دنيا به سمت جنگ و خونريزيها و کشمکش و جنايت پيش ميرود. خردي که فردوسي توصيف ميکند، قابليت شناخت نيکيهاست و نه علم و دانش و قدرت ادراک و خود سندي است از عمق وجودي اين ملت. به راستي که داناي بزرگ توس با خلق اين شاهکار ادبي نه تنها فرهنگ و تاريخ که همه سند اصالت ايرانيان را جاودانگي بخشيد، اثري که حافظ راستين سنتهاي ملي و شناسنامه بزرگ يک ملت است و بيش از همه حکيم توس خود بر آنچه که مي کرد و عظمت آن آگاه بود. ملک الشعراي بهار هم مي گويد: آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زرتشت مهين زنده گشت از همت فردوسي سحر آفرين نام ايران رفته بود از ياد تا تازي و ترک ترکتازي را برون راندند لاشه از کمين اي مبارک اوستاداي شاعر والانژاد اي سخنهايت به سوي راستي حبلي متين باتو بدکردند و قدر خدمتت نشناختند آزمندان بخيل و تاجداران ظنين به راستي در حيات او هيچ کس قدر اين بزرگترين حماسه سراي جهان را در نيافت جز خود او. جهان از سخن کرده ام چون بهشت از اين بيش تخم سخن کس نکشت و در جايي ديگر خود او مي گويد : از اين نامور نامه ي شهريار به گيتي بمانم يکي يادگار تو اين را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان ازو هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معني برد چنين يادگاري شد اندر جهان برو آفرين از کهان و مهان و آن زمان که بالاخره محمود غزنوي بعد از چندين سال از پايان کار، باري 60 هزار درهمي از سکه هاي زر را بر بار اشتران ، صله اين شاهکار ارزشمند به درخانه بزرگ نامدار ادب پارسي فرستاد تا جفاي خود و اطرافيانش را در حق حکيم توس جبران کند ديگر دير شده بود. آن هنگام که حکيم توس از دروازه اي به بيرون شهر سوي قبرستان برده مي شد ، کاروان صله شاهي از دري ديگر به شهر وارد شده و بر در خانه حکيم توس توقف کرد، اما مناعت طبع فردوسي در دخترش هم بود و او عزت و شان والاي پدر را بدين صله بي ارزش نداد. زيرا واقعيت آن بود که حکيم توس شاهنامه را نه براي صله به سلطان محمود غزنوي بلکه به خاطر علاقه و عشق وافري که به ايران و فرهنگ و زبان پارسي و جاودانگي آن داشت سالها قبل از آنکه محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد. اما طي 30 سال به مرور ثروت و جواني از دست داد و درصدد برآمد آن را به نام پادشاهي بزرگ کند، بدين گمان که سلطان غزنين قدر او را خواهد شناخت اما محمود که به مدايح و اشعار ستايش آميز شاعران بيش از تاريخ و داستانهاي پهلواني علاقه داشت، قدر سخن شاعر را ندانست و او را چنانکه شايسته اش بود ارزش ننهاد. برخي در علت اين بي حرمتي گفته اند به سبب بدگوئي حسودان، فردوسي نزد محمود به بدديني متهم گشته بود و از اين رو سلطان به او بي اعتنايي کرد و شاهنامه را بي ارزش دانست و از رستم به زشتي ياد کرد. مولف تاريخ سيستان در اين باره مي گويد:بر فردوسي خشم آورد که شاهنامه خود هيچ نيست مگر حديث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. فردوسي از اين بي اعتنايي محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بيتي چند در هجو سلطان محمود گفت و غزنين را ترک کرد. بزرگمرد ادب پارسي سرانجام به سال 411 هجري قمري در زادگاه خود، آن هنگام که صله محمود براي او به شهر وارد مي شد دنيا را با تمام زرق و برق و طلا و نقره و دلبستگي هايش به سلطان وا نهاد و روي در نقاب خاک کشيد. سلطان که اين را بشنيد از اعماق جان نادم گشت که چرا زودتر از کاروان غفلت رها نگرديده است و از اين رو دستور داد تا با آن سکه هاي زر کاروانسرايي در مسير مرو ساخته که مردم در آن بياسايند و دعا و فاتحه اي را نثار روح اين بزرگ مرد ادب پارسي کنند،غافل از آنکه استاد توس بنايي مستحکم تر و جاودانه تر را استوار گرداند که تا تاريخ هست باقي است و همواره قلب که نه گوهر و تمدن ايراني و ايرانيان را با خود دارد. يکي فرش گسترده شد در جهان که هرگز نشانش نگردد نهان حکيم توس بيش از30 سال از هستي اش را در پاسداري از زبان و فرهنگ ايراني در طبق اخلاص نهاد و پيشکش تاريخ نمود و اسطوره اي بي مانند را از براي حيات ايران زمين آفريد. چو عيسي من اين مردگان را تمام سراسر همه زنده کردم به نام امروز بعد از قرنها شاهنامه و شاهنامه خواني و حماسه سرايي آرام بخش جانهاي شيفته ايرانيان در زورخانه هاو قهوه خانه هاي سنتي و واپسين لحظات شب به هنگام فراغت از زندگي دشوار کنوني است. نقالي و حماسه خواني و شاهنامه خواني زينت بخش محافل اين مردمان از دير باز بوده و بايد همچنان هم باشد هر چند اين روزها مشغله هاي بسيار موجب دوري مردم از اين اصالت ها و بازخواني آنها شده است. دامنه اين اثر بزرگ و ماندگار هم محدود به سرزمين ايران نيست و گستره آن جهان را فرا گرفته است. هنوز آرامگاه بزرگمرد ادب پارسي مملو از خيل مشتاقاني است که حيات زبان و فرهنگ ايراني را وامدار اويند و روز به روز هم بر گستره آنها افزوده مي شود. دستگاه فکري ، فلسفي و تاريخي تدوين شده در اين شاهکار برجسته تا عصر کنوني، جانشين تاريخ گمشده و پرکننده خلا و گسست تاريخي اين سرزمين بوده و هست. در واقع تاريخ قوم ايراني از اسطوره تا واقعيت، بر پايه زندگي 50 پادشاه از افسانه کيومرث تا واقعيت مرگ يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني به دست شخصيتي سترگ چون فردوسي با انديشه پوياي او جان مي گيرد و سروده مي شود. حکيم ابوالقاسم فردوسي در اين اثر در عين ويژگي ملي و سرزميني اش در آخر با ستايش از پيامبر(ص) تن به تقابل با مذهب رسمي حاکم نمي دهد و از فراز منازعات و مناقشات مذهبي و فلسفي حاکم بر زمانه و متکي به فرهنگ سامي عربي آنان با تردستي مي گذرد. فردوسي بارها دقيقي توسي ، مولف شاهنامه منثور ابومنصوري را که پايه کار نوشتن شاهنامه مي شود در اثرش مي ستايد و با بنياد نهادن اين پي براي شاهنامه، چيره دستانه در بازگويي فرهنگ غني اين سرزمين در قالب اساطير کهن ايراني، در حقيقت به جهان بيني عامه مردمش مي پردازد. قصه در شاهنامه از کيومرث که در زرتشت نخستين انساني است که اهورامزدا آفريده آغاز و در اين قالب به حکومت هوشنگ که آتش را کشف کرد و جشن سده را از خود به يادگار گذاشت، پادشاهي تهمورث ديوبند و پسرش جمشيد(جم) که از بزرگترين پادشاهان پيشدادي و بنيانگذار جشن بزرگ نوروز است تا داستان قيام کاوه آهنگر و شکست ضحاک ماردوش و پادشاهي فريدون با افراشتن درفش کاويان و نيز حمله و سلطه اعراب ادامه مي يابد. فردوسي، سيامک، هوشنگ، تهمورث و جمشيد را با شخصيت هايي اساطيري به تصوير مي کشد و مي سرايد تا به داستان فتنه ضحاک مار دوش و خاموشي آن با قيام کاوه آهنگر و فريدون مي رسد و در ادامه جهان با مرگ فريدون ميان سه پسرش تقسيم مي شود و دوران جنگ و برادرکشي آغاز و آمدن سام، زال و رستم به ميدان اوج مي گيرد. رستم همان پهلوان اساطيري و محور اسطوره اي شاهنامه است. به اعتقاد محققان، بينش مسلط بر دوران کهن تر شاهنامه آميزه اي از اسطوره، افسانه و حماسه،رمانس (داستانهاي عاشقانه) و فلکلور (ادب عامه) ، جنگ رستم با ديوان و اژدها و گذر از هفت خوان و بسياري ديگر است. فردوسي در روايت جنگ با تورانيان و ترکان حکايت هااز عشق بيژن و منيژه زال و رودابه، خسرو و شيرين در مي اندازد و روايتي خيال پردازانه، عاشقانه و بي نظير را به تصوير مي کشد. او آنجا که به زندگي سودابه و تهمينه مي پردازد تصويري روشن از جايگاه زن در باورها و اساطير و فرهنگ آن روزگاران ارائه مي دهد. حکيم توس با داستان پايان کار کيخسرو به عرصه عرفان مي رود و آنگاه در اوج تراژدي کار خود در داستان رستم و سهراب ، به عاطفي ترين نحو، پيروزي انديشه ديرين بر جواني را به چالش مي کشد. الااي برآورده چرخ بلند چه داري به پيري مرا مستمند دو تا گشت آن سرونازان به باغ همان تيره گشت آن گرامي چراغ مرا کاش هرگز نپرورده اي چو پرورده بودي نيازده اي عبور سياووس از آتش پاک کننده، جنگ با افراسياب، جنگ رستم با اکوان ديو، طرح قيصر و داستان کتايون دخترش، حکايت اسکندر همه و همه مروري بسيار بي نظير، جذاب و حماسي بر تاريخ ايران زمين است. پس از آن مسير شاهنامه از داستانهايي اساطيري به دوره هاي نيمه تاريخي و ريشه سلسله ساساني مي گرايد و داستان با زاده شدن اردشير بابکان و ديگر شاهان ساساني چون اردشير، بهرام گور، کسري انوشيروان و قباد و قيام مزدک، جنگ با سعد وقاص ادامه و با کشته شدن رستم و يزدگرد سوم پايان مي يابد. ارزش بنيادين اين شاهکار ادب پارسي در واقع با ايجاد تفکري بر پايه اساطير و داستانهاي ملي، بومي و مردمي سرزمين ما پديدار گشته و با خط و نگرش ويژه آن، پايه هاي زبان، خط و فرهنگ امروزين ما رقم مي خورد آنگونه که تا هميشه ماندگار است. گويي فردوسي ، اين ابر مرد پارسي گوي که در حياتش هرگز روي راحتي و آسايش نديده بود، مي دانست که بعد از مرگ، خود و ايرانيت را حياتي جاودانه بخشيده است که امروز چنين آرام در باغي مصفا در ساختماني با معماري قديم و متاخر ايران با سبکي بر گرفته از دوران هخامنشيان که نمادي از ايرانيت و معماري ايراني است آرام گرفته است. امروز توس به يمن وجود حکيم ابوالقاسم فردوسي سرزميني نامدار در تاريخ و اسطوره ايران زمين است، سرزميني که با نام شاعر بلند آوازه و حماسه سراي پارسي گوي عظمت يافته است،خطه اي که اسطوره هاي فرهنگ غني و باستاني ايراني درآن به دست بزرگمرد فرهنگ اين سرزمين حيات يافته اند و همچنان هم ماندگارند. امروز هيچکس فردوسي را جدا از اين سرزمين و خاک نمي داند و بايد فردوسي و موطنش با هم بزرگ داشته شوند، چرا که مردمي را که در راستاي خوار شماري، عجم(کندزبان) ناميده بودند فردوسي با اين رزمنامه ملي که به پارسي سره سرود و شناسنامه ملي اين قوم شد از هر گزندي در امان داشت.2713
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 537]
صفحات پیشنهادی
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني-با خلوص تمام ،عشق سوزان خود به مام ميهن را وقف سربلندي وطن ايران کرد و با خون دل شاهنامه نوشت و ...
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني-با خلوص تمام ،عشق سوزان خود به مام ميهن را وقف سربلندي وطن ايران کرد و با خون دل شاهنامه نوشت و ...
شاهكارهاي ادب فارسي
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... شاهنامه، شاهکاري است که حکيم توس با نگاشتن آن نه تنها زبان پارسي را قوام و ثبات بخشيد و يک .
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... شاهنامه، شاهکاري است که حکيم توس با نگاشتن آن نه تنها زبان پارسي را قوام و ثبات بخشيد و يک .
شاهنامهشناسنامهی ملی ایران است
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... فرهنگ ملي ايرانيان يعني شاهنامه صرف کرد، شاهنامه اي که شناسنامه ايران و ايراني است. ... کس نکشت ...
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... فرهنگ ملي ايرانيان يعني شاهنامه صرف کرد، شاهنامه اي که شناسنامه ايران و ايراني است. ... کس نکشت ...
جاودانگی یک عشق
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... با خلوص تمام ،عشق سوزان خود به مام ميهن را وقف سربلندي وطن ايران کرد و با خون دل شاهنامه ... چو ايران ...
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني. ... با خلوص تمام ،عشق سوزان خود به مام ميهن را وقف سربلندي وطن ايران کرد و با خون دل شاهنامه ... چو ايران ...
شاهنامه فردوسي شناسنامه ملت ايران است
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني شاهنامه داستان ملت ايران است و فردوسي نشان دادن آن را ميشناسد. ... ترين سرمايه فرهنگ ملي ايرانيان ...
سرايش شاهنامه/عطشي از براي جاودانگي ادب پارسي و مليت ايراني شاهنامه داستان ملت ايران است و فردوسي نشان دادن آن را ميشناسد. ... ترين سرمايه فرهنگ ملي ايرانيان ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها