تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804848863




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگوی خواندنی با قدسی (میوه ممنوعه)


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
گفت‌ وگو با بازيگر نقش قدسي در مجموعه تلويزيوني «ميوه ممنوعه» غافل از قدسي، محو تماشاي حاج يونس گوهر خیراندیش :حاضر نيستم اين تجربه را تكرار كنم

a-che-mehr-gohar-1.jpg
در روزهايي كه «ميوه ممنوعه» در حال پخش بود، تمام كساني كه مشتاقانه سريال را دنبال مي‌كردند، از ته دل برايش دل مي‌سوزاندند، اميدوار بودندكه در پايان داستان عاقبت خوشي براي قدسي و بچه‌ها و حتي همسرش رقم بخورد و... البته وقتي حرف از دلسوزي مي‌شود، خودش مي‌گويد: «من بيشتر از اينكه بخواهم براي قدسي دلسوزي كنم، آنقدر غرق تماشاي سرنوشت نقش آقاي نصيريان شده بودم كه در خيلي مواقع دلم براي حاج يونس مي‌سوخت». گوهر خيرانديش تا آخرين روزهاي پخش اين سريال مشغول بازي در نقش قدسي بود، وقتي ساعت دوازده و نيم شب او را براي ضبط سكانس «كنسرت مصطفي» در فرهنگسراي ارسباران ديديم، آنقدر خسته بود كه مي‌شد خستگي تمام شب‌هاي كاري را در چهره‌اش ديد. گفت‌وگوي پيش رو در حدفاصل ضبط پلان‌هاي مختلف آخرين قسمت سريال «ميوه ممنوعه» در فرهنگسراي ارسباران انجام شد. تجربه بازي در يك مجموعه روتين چطوربود ؟ صرف‌نظر از اينكه مجموعه موفقي بود، احساس مي‌كنم به هيچ عنوان حاضر نيستم اين تجربه را تكرار كنم، آن هم به جهت خستگي اين كار و عجله‌اي كه براي توليد وجود داشت. روزانه رساندن متن‌ها، طاقت‌فرسا بودن ساعت كار،‌اينكه بيست و پنج، شش ساعت به طور مداوم سر صحنه باشيم، بي‌خوابي‌هايي كه براي اين مجموعه كشيديم، خستگي در تن همه ما باقي مانده است. با اين توصيف، واقعا ديگر تصميم ندارم، چنين تجربه‌اي را تكرار كنم. از نوع شخصيت‌پردازي‌ «قدسي» بگوييد. قدسي زني است كه از همان دوران تحصيل، تدريس مي‌كرده، معلمي بوده زحمتكش كه به كمك همسرش كه در گذشته كار آنچناني نداشته در واقع شاگرد بازار و جواني كوشا بوده و به كمك هم يك زندگي را مي‌سازند. قدسي در طي مراحل زندگي‌اش پس از دوران معلمي به سمت مدير يك دبيرستان و از مدير دبيرستان به رئيس ناحيه ارتقا پيدا مي‌كند. زني روشنفكر و مومنه كه در زمينه كار خودش داراي تحصيلات آكادميك است و... . او سعي داشته در دامانش فرزنداني خوب و صالحي رشد كنند. پس چرا جلال به خلاف كشيده شده است؟ جلال با رشدي ناكافي در بستر خانواده وارد بازار كار شده و به مرور آلوده مسائل اقتصادي مي‌شود. مي‌توان گفت كه شكل‌گيري تربيت و شخصيت او از دست خانواده خارج مي‌شود و مسائل بيمارگونه بازار و اقتصاد اين فرزند را به ورطه نابودي مي‌رساند. ولي قدسي يك مدير امروزي است. اوكه سعي در كنترل فرزندان سركش خانواده‌ها دارد، يعني آنقدر ساده است كه نمي‌داند يا اينكه نمي‌خواهد بداند كه پشت ظاهر انسان‌دوستانه پسرش چه چيز ديگري نهفته است؟ ببينيد، قدسي مثل پدر خانواده آشكارا در جريان معاملات پسرش قرار نمي‌گيرد. براي همين از كارهاي جلال كاملا بي‌اطلاع بوده. همان‌طور كه گفتم جلال فردي است كه قبل از شكل‌گيري درست شخصيتي وارد بازار مي‌شود و با روبه‌رو شدن با پول‌هاي هنگفت و مسائل اقتصادي به دامان دزدي و احتكار و...مي‌افتد. براي همين مي‌شود گفت كه جلال در اين جامعه دچار لغزشي شده، بدون اينكه خانواده متوجه‌اش شوند. در صحنه‌اي كه قدسي خبر طلاق عروس‌اش را مي‌شنود با توجه به اينكه فردي امروزي است، نوع بي‌تابي‌هايي كه از خودش نشان مي‌دهد سنتي است. آيا خود شما تصميم گرفتيد كه اين‌گونه اين صحنه را به نمايش بگذاريد يا خواست كارگردان بود؟ در مورد آن صحنه، قدسي مي‌فهمد زن پسرش در كشوري ديگر طلاق گرفته و اين وسط بچه كوچكش دربه‌در شده است. پسرش را مي‌بيند كه بي‌قراري و گريه مي‌كند بعد قضیه حاج یونس و ...گويي به نوعي دچار مرگ و عزا شده است. در اين شرايط ديگر نمي‌تواند يك گوشه بنشيند و فقط مات و مبهوت به اطرافش نگاه كند يا كمتر تألماتش را نشان دهد. در آن صحنه من به خواست آقاي فتحي عمل كردم كه مي‌خواست بيشتر در بازي‌ام گريه، ناراحتي و خودزني را نشان بدهم، من دستور كارگردان را در شرايطي كه مي‌دانم ايشان حتما به كليات كار هم فكر مي‌كنند، اجرا كردم. چرا وقتي قدسي متوجه موضوع عشق حاج يونس به هستي مي‌شود،‌چندان به دنبال راه‌حل نيست و خيلي بي‌تفاوت، به اتفاقي كه افتاده تن مي‌دهد؟ قدسي شخصيتي است كه از ابتدا محكم زندگي‌اش را اداره كرده است. هيچ‌وقت فكر نمي‌كرد كه مرد زندگي‌اش، كسي را به جاي او جايگزين كند. آن‌قدر در اين ناباوري فرو رفته كه وقتي اين اتفاق مي‌افتد، فكر مي‌كند كه حتما انتخاب نشده است. پس ترجيح مي‌دهد بي‌خودي سعي نكند كه خودش را به زندگي مردش تحميل كند. در واقع بيشتر اين غرورش است كه اجازه نمي‌دهد و فكر مي‌كند وقتي مردش او را لايق ندانسته و كس ديگري را انتخاب كرده است، پس چه بهتر كه از زندگي او آرام‌آرام كنار برود و فقط به فكر فرزندش كه هنوز به ثمر نرسيده و مشغول تحصيل است، باشد. به او كمك كند و با تنهايي‌هايش بسازد. ولي اين طوري به نظر مي‌رسد كه به عنوان يك زن آگاه و تحصيل‌كرده خيلي زود تسليم خواسته شوهرش مي‌شود كه... قصه به من مي‌گويد زود تسليم شو يا نه. ضمن اينكه از ابتدا با نويسندگان هم صحبت كرده بودم كه دوست ندارم اين زن پس از اينكه شوهرش انتخاب نمي‌كند، وبال او باشد. درست است كه در وهله نخست سرخورده مي‌شود، اما از آنجا كه تحصيلكرده است، آگاهانه زندگي‌اش را مهار مي‌كند تا بتواند در آينده حتي الگو شود و... بعد از مدتي مي‌بينيم كه هم خودش و هم بچه‌هايش قانع مي‌شوند كه يك زندگي 38 ساله را نمي‌شود به راحتي از بين برد. در واقع قدسي در ابتدا و به‌طور طبيعي از اتفاقي كه افتاده ناراحت و شوكه مي‌شود اما بعد از مدتي به فكر نجات زندگي‌اش مي‌افتد. به هر حال قدسي در قصه زني است كه با همه ذكاوت و درايت خودش توانسته مشكلات شاگردان و اطرافيانش را به خوبي حل كند، بالطبع چنين آدمي نمي‌تواند عكس‌العملش خنثي باشد. ما مي‌خواستيم در روند قصه اين لحظات بحراني را در زندگي آدم‌ها محك بزنيم و در قصه مي‌بينيم كه حاج يونس تا انتها در اين عشق پيش مي‌رود و زن هم كمي غصه‌دار و مريض مي‌شود، اما در پايان اين زن هست كه به فكر نجات زندگي‌اش مي‌افتد و مردش را با همه اتفاقاتي كه افتاده، مي‌پذيرد و حتي بچه‌ها را قانع مي‌كند كه آنها هم سعي كنند مشكل پدرشان را درك كنند و يادشان باشد كه قبل از اينكه پدر عاشق شود، پدر خانواده و مدير خانواده بوده است. مدير احترامش واجب است. هرچند كه دچار لغزش شده بود. هنگام بازي لحظاتي بود كه در طول كار آنقدر غرق در نقشتان شويد كه براي قدسي دلسوزي كنيد؟ شايد باور نكنيد اما بيشتر از اينكه بخواهم براي قدسي دلسوزي كنم، آنقدر غرق در نقش آقاي نصيريان شدم كه در خيلي از سكانس‌ها براي حاج‌يونس دلسوزي مي‌كردم. مواردي بود كه به پيشنهاد شما، نكته‌اي در مورد قدسي يا ساير كاراكترها دستخوش تغيير شود؟ بله، بارها پيش آمد. كارگردان و نويسنده‌ها از هر كدام از اين پيشنهادات كه به كار نزديك بود، استقبال مي‌كردند و آنهايي هم كه كاربرد نداشت، كنار گذاشته مي‌شد. مخصوصاً در مورد زندگي و محل كار قدسي كه من پيشنهاد دادم محل كار قدسي را هم در قصه داشته باشيم و اينكه ببينيم كه قدسي در مقابل مسائل و مشكلات زندگي‌اش چگونه خودش هدايت‌‌كننده زندگي خودش مي‌شود. پيشنهادهاي من در جهت تعالی و رشد شخصيت قدسي و در جهت درك بهتر قصه از طرف مخاطب بود. در مورد ساير نقش‌ها هم اين اتفاق افتاد. منظورم تغييراتي است كه با نظر شما صورت گرفته باشد؟ بله، مثلاً‌ در فيلمنامه اوليه، هستي مادري داشت كه در خانه بود. مادر فلج بود و تقريباً هيچ كاري انجام نمي‌داد. پيشنهاد من به نويسندگان اين بود كه اين چه مادري است كه نمي‌داند شوهر و دخترش دارند چه كار مي‌كنند و از مسائل اطرافش بي‌خبر است. آيا بهتر نيست كه به جاي مادر، يك مادربزرگي كه سال‌هاست با اين خانواده زندگي مي‌كند و حضورش هم به روند طبيعي قصه لطمه وارد نمي‌كند را جايگزين كنيم. خوشبختانه دوستان هم از اين پيشنهاد استقبال كردند و آن قسمت از قصه را تغيير دادند. طراح گريم اين مجموعه، خانم مهين نويدي، معتقد است كه طراحي گريم يك بازيگر بايد به نوعي باشد كه وقتي بازيگر بعد از گريم در اولين لحظه خود را در آينه ديد، در قالب نقشش فرو رود. آيا اين اتفاق براي شما هم افتاد؟ بله، من علاوه بر سريال «ميوه ممنوعه» پيش از اين در چندين پروژه در خدمت خانم نويدي بوده‌ام و مي‌توانم اين را بگويم كه ايشان يكي از نادرترين گريمورهايي هستند كه به كاراكتر يا شخصيت بسيار اهميت مي‌دهند. ابعاد مختلف شخصيتي به لحاظ گريم برايشان خيلي اهميت دارد. ايشان بارها و بارها با من كار كرده است. ويژگي صورت من را مي‌شناسد. شخصيت‌هايي را كه من بازي كردم، مي‌شناسد و در مورد اين نقش هم سعي كرده كه نوع گريم قدسي نسبت به نقش‌هاي قبلي‌ام متفاوت باشد. در طول روند كار معمولاً‌به كمك كارگردان مي‌آيد و با بازيگران همفكري مي‌كند و سعي مي‌كند ايده‌هايي مطرح كند كه براي نزديك شدن بازيگر به نقش كمك دهنده باشد. ما تا حالا اجراهاي درخشاني از ايشان را شاهد بوده‌ايم. شباهت‌هاي خيلي زيادي بود بين نقش قدسي، زن حاج يونس و زن حاجي در فيلم سينمايي دنيا. انگيزه‌تان درباره انتخاب مجدد اين نقش چه بود؟ اين روزها اين قضيه را خيلي‌ها مطرح كردند. خط قصه اينكه يك مرد بازاري عاشق يك زن جوان شده است، شايد شبيه فيلم «دنيا» باشد ولي نوع پرداختن به قصه زندگي قدسي و حاجي در بستري كه مطرح شد، به هيچ‌وجه شبيه فيلم «دنيا» نيست. بلكه در اينجا مسائل گوناگوني در چارچوب قصه ما مطرح مي‌شود كه به ما گوشزد مي‌كند يادمان باشد كه زلزله‌اي بود، بمي بود كه نابود شد و يادمان باشد احترام بين پدر و مادر، فرزند و خانواده و مساله عشق و اینکه اگر اقتصادي زير بنايش درست و اصولي و الهي نباشد، چگونه و تا چه حد مي‌تواند آدم‌ها را به ورطه نابودي بكشاند. گنجاندن اين مسائل در قصه مي‌خواهد بگويد كه واقعاً‌ مي‌توانيم در جريان مشكلات خودمان را محك بزنيم. يعني تا اين مشكلات دامنگيرمان نشود، جوهر وجود هر كس آشكار نخواهد شد. به نظر من تك‌تك مسائلي كه در اين سريال مطرح شد، آنقدر ابعادش وسيع و روانشناسانه است كه به‌راحتي نمي‌شود گفت كه قصه ساده فيلم «دنيا» را دارد بلكه كاملاً مي‌شود جاي‌جاي اين قصه را تحليل كرد و به نتايج درستي از يك قصه‌اي كه از پس همه اين موارد توانسته بربيايد رسيد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن