واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: نخستين ساندويچ فروشىهاى ايران در سالهاى اول افراد محترم و آبرومند رفتن به ساندويچفروشىها را دون شأن مىديدند و حداكثر رضايت مى دادند به چلوكبابى و چلوخورشتى بروند. روزنامه تهران امروز در شماره امروز خود نوشت: كمتر كسي ميداند اما «مغازه خزر»، ابتداى خيابان استانبول پس از چهارراه فردوسى- استانبول- نادرى اولين ساندويچ فروشي ايران بود. مغازهاي در پاساژ كه مدتي بعد در طبقه زيرين آن رستورانى افتتاح شد كه در آنجا چند نوع غذا مثل سوسيس سرخ كرده يا مغز گوسفند يا كتلت يا شير ماهى را همراه با تودهاى از سيبزمينى پوره خوشمزه كه روى غذا و سيبزمينى سس گوجه فرنگى يا كچاپ هم مىريختند به بهاي نازل هر پرس شش قران و بعدها ۱۲ ريال و در دهه 40، ۱۸ريال! ميفروختند. آنجا محل جمع شدن و سخن گفتن و وقت گذراندن شعرا، نويسندگان، روزنامهنگاران، دانشجويان و دانشآموزان كلاسهاى بالاى مدارس متوسطه بود. دانشجويان دانشكده افسرى تهران هر شبجمعه در خزر و طبقه بالاى پاساژ اجتماع مىكردند و با خريدن يك لوله بلند و باريك كالباس آن را با نان بولكا (سفيد) و خيارشور و گوجه فرنگى مىخوردند. صاحبان اين مغازهها معمولا از ارامنه جمهوري بودند كه با خوشرويى جوانان را مىپذيرفتند. شب جمعه در ساندويچفروشىهاى خيابانهاى استانبول، نادرى، لالهزار و لالهزارنو غلغلهاى بود. دانشجويان دانشكده افسرى ارتش از مشتريان وفادار ساندويچفروشهاي لالهزار نو بودند زيرا آنها در طول هفته هر روز ناهار ساچمه پلو (عدس پلو)، علف پلو (سبزي پلو)، آش گل گيوه (آش كشك) طاس كباب، راگو، قيمه پلو، چلوخورش علف دانشكده (قورمه سبزي) و كتلتهايي كه از سفتي و سختي شباهت به آجر پاره داشتند خورده و شب جمعه ميل داشتند ساندويچ كالباس و سوسيس بخورند. آنها هر دو، سه نفر دور يك لوله نيم مترى كالباس سيردار جمع شده قطعات بريده آن را با رغبت و اشتهاي زيادى همراه نان بولكاى ترش مزه و گوجهفرنگى و خيارشور به معده مىفرستادند. آن زمان از سس ساندويچ اثرى نبود و به جاى آن ساندويچفروشها در نهايت سخاوت مقداري كره اعلا لاى نان مىماليدند. در خيابان جمهورى(شاهآباد سابق) دكه ساندويچفروشى اسلامى جمع و جورى بود كه به جاى كالباس، كوكو، كتلت و تخم مرغ لاى نان مىگذاشت و كار او هم بسيار گرفته بود. ساندويچ از سالهاي حدود ۱۳۳۵ به شهرستانها نيز انتقال يافت. در سالهاى اول افراد محترم و آبرومند رفتن به ساندويچفروشىها را دون شأن مىديدند و حداكثر رضايت مى دادند به چلوكبابى و چلوخورشتى بروند. همان طور كه در عصر ناصرى نيز رفتن به رستوران و چلوكبابى كارى خلاف آبرو تلقى مىشد و مىگفتند فلاني سفره درست و حسابى ندارد كه به دكه نان وكباب يا دكان چلوكبابى مىرود اما كمكم رفتن به دكان ساندويچفروشى متداول شد و امروز بسيارى خوردن ساندويچ را بر صرف غذا در خانه ترجيح ميدهند. حتي حدود سالهاي دهه ۴۰ گفته مىشد كه تعداد كارگران ساندويچفروشىها تنها در شهرستان رشت به 16هزار نفر ميرسيد. در دهه ۱۳۴۰ در بلوار كشاورز يك ساندويچفروشى بزرگ به نام ۴۴۴ افتتاح شده بود. نام فروشنده خوش اخلاق و خندهروى آن به نام علىآقا را كسى نمىدانست و او را عليآقا ۴۴۴ ميخواندند. على آقا كه حتى بعدا معلوم نشد نام خانوادگياش چيست با برادرش آقا داوود از ساندويچفروشان موفق تهران بودند و سالها عده زيادي دوست داشتند به مغازه ۴۴۴ بروند و ساندويچ ۴۴۴ بخورند. على آقا بعدها خود مستقلا فروشگاهى در سهراه طالقانى تاسيس كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]