تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802473518




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: دلايل شكست پروژه ايران هراسي «دلايل شكست پروژه ايران هراسي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي خوانيد؛ «خطر اول تهديد كننده امنيت منطقه كيست؟ و اساساً كدام كشور تهديدي استراتژيك براي منطقه محسوب مي شود؟» سالهاست غرب به سركردگي ايالات متحده و در راستاي منافع در هم تنيده و گره خورده اي كه با رژيم صهيونيستي دارد سعي كرده است در ميدان سياست و جزر و مد معادلات منطقه اي، الگوي ذهني دولت ها و ملت هاي منطقه را از تمركز بر روي رژيم جعلي و نامشروع صهيونيستي منحرف كرده و به سمت ايران اسلامي سوق دهد. بنابراين اين حركت طي 8 سال اخير و با افزايش چشمگير اقتدار ايران اسلامي، شتاب بيشتري گرفته است و رژيم صهيونيستي و حاميانش با لطايف الحيل و تاكتيك هاي به اصطلاح پيچيده و تو در تو همه توان و پتانسيل خود را در همين راستا به كار بسته اند با اين اميد كه نوك پيكان تهديدات منطقه اي را به طرف جمهوري اسلامي ايران تغيير دهند و از اين طريق ضمن عادي سازي روند سازش اعراب و اسرائيل، زياده خواهي ها و افزون طلبي هاي تمام نشدني خود را دنبال نمايند و از سوي ديگر با فعال كردن منطقه عليه ايران اسلامي، اين دشمن پا به كار آمريكا و اسرائيل را از صحنه معادلات منطقه اي خارج سازند. اينجاست كه پروژه «ايران هراسي» در دستور كار چند كشور غربي با همراهي رژيم جعلي صهيونيستي قرار مي گيرد، اما اكنون بايد ديد با توجه به اينكه فصل جديدي در عرصه ديپلماسي منطقه اي رقم خورده است اين پروژه قابليت اجرايي و عملياتي شدن دارد يا آنگونه كه از هم اكنون مي توان حدس زد، در مرحله جنيني سقط خواهد شد. 1- آمريكا و متحدانش با بزرگ نمايي برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ايران و دروغگويي درباره اهداف آن به كرات و بطور مستمر بر طبل اين توهم كوبيده كه ايران با دستيابي به فناوري هسته اي درصدد تهيه سلاح اتمي است تا به سرعت منطقه را تحت سيطره و اشغال خود درآورد. اين در حالي است كه بارها آژانس بين المللي انرژي اتمي بر نبود انحراف در برنامه هسته اي ايران تأكيد كرده است و هم محمدالبرادعي دبير كل اين سازمان كه بزودي جاي خودش را به دبير كل جديد مي دهد و هم يوكيا آمانو به صراحت بيان داشته اند كه هيچ نشانه اي مبني بر اينكه ايران در راستاي تسليحات هسته اي گام برداشته باشد وجود ندارد. 2- از طرف ديگر دو دليلي كه پروژه ايران هراسي را سبب شده است يعني عادي سازي روند سازش اعراب با اسرائيل و فعال كردن و شوراندن منطقه عليه جمهوري اسلامي ايران، تاكنون نتوانسته اند لباس عينيت بر تن كنند، چرا كه اولا هرگونه منفذي در روند صلح خاورميانه مسدود گرديده است. دو جنگ 2006 و 2008 ميان صهيونيست ها با حزب الله در لبنان و حماس در غزه نشان داد كه خوي سبعانه و وحشيانه صهيونيست ها تنها به دنبال كشتار و جنگ و خونريزي است و هيچ اعتقادي به مقوله صلح واقعي و حقيقي ندارند و ايده گستاخانه و زيادت خواهانه «از نيل تا فرات» در مخيله آنها باقي است. و در اين ميان به پيش كشيدن طرح به اصطلاح صلح خاورميانه از سوي آمريكايي ها نيز در راستاي تامين منافع صهيونيست ها و وجه المصالحه قرار دادن حقوق فلسطيني هاي مظلوم است. بنابراين برخلاف تبليغات رسانه هاي غربي و مانور بر روي طرح صلح اوباما كه قرار بود در اجلاس سازمان ملل در نيويورك به طور جدي به آن پرداخته شود اين ايده مسكوت ماند و هيچ اتفاقي نيفتاد و كماكان شهرك سازي هاي بي رويه و نامشروع اين رژيم تداوم دارد و حتي طي يكي، دو هفته گذشته گستاخانه و بي شرمانه مسجد الاقصي را نيز گلوله باران كرده اند. و ناگفته پيداست كه با اين وضعيت صلح خاورميانه و عادي سازي روابط اعراب و رژيم صهيونيستي ممتنع الوجود است و تنها راه باقي مانده همان نظر مبارك حضرت امام«ره» و سياست اعلام شده جمهوري اسلامي مبني بر محو رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي منطقه است. ثانياً آمريكايي ها و صهيونيست ها در فعال كردن منطقه عليه جمهوري اسلامي ناكام مانده اند و هرچند قصد داشتند از برنامه هسته اي ايران به عنوان اهرمي در اين زمينه بهره ببرند اما عملاً اتفاقي كه اكنون رخ داده است حكايت از واقعيت ديگري دارد. رجزخواني هاي آمريكا و يكي، دو كشور غربي مبني بر توقف غني سازي ايران، يا ايده به اصطلاح تعديل شده توقف در برابر توقف! و تاكيد بر اينكه مذاكره با ايران تنها با پيش شرط تعليق خواهد بود همگي فروكش كرده است و همگان ديدند كه در اول اكتبر در مذاكرات ژنو اين ايران بود كه با قوت و به شايستگي تمام از حق خود دفاع كرد بلكه محور گفت وگوها و مذاكرات را به سوي ريشه ها و علت هاي اصلي سوق داد به طوري كه مقامات برجسته آمريكايي و رسانه هاي غربي به پيروزي ايران اعتراف كردند. مذاكرات ژنو بهانه و دستمايه اصلي آمريكا و دو، سه كشور غربي را كه همواره از برنامه صلح آميز هسته اي ايران به عنوان تهديدي براي منطقه ياد مي كردند، سوزاند و بدين ترتيب افكارعمومي منطقه و حتي جامعه جهاني را به سوي تهديد اصلي منطقه معطوف كرد. 3- اكنون در شرايطي كه كشورهاي منطقه دريافته اند كه عادي سازي روابط با اسرائيل معامله اي سراسر زيان بخش و بازي در هر دو سر باخت است و از سوي ديگر صلح آميز بودن برنامه هسته اي ايران به اثبات رسيده و ملت هاي منطقه ريشه اصلي تهديدات را رژيم جعلي صهيونيستي مي دانند؛ برخي از كشورهاي عربي نيز با تاكيد بر عدم پايبندي اسرائيل به پيمان هاي منع گسترش و خلع سلاح اتمي، خواستار خلع سلاح هسته اي اين رژيم شده اند كه صدها كلاهك هسته اي در اختيار دارد. جالب اينجاست كه حتي البرادعي دبيركل آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز در سفر اخيرش به تهران اسرائيل را خطر اول در منطقه به خاطر داشتن سلاح هاي هسته اي دانست. 4- آنچه كه با يك حساب سرانگشتي بدست مي آيد اين است كه نه تنها آمريكا و غربي ها در پيشبرد پروژه ايران هراسي و جابجايي الگوي ذهني منطقه از رژيم صهيونيستي به سوي ايران به موفقيت دست نيافتند بلكه امروز پروژه ايران هراسي آنان نتيجه معكوسي به همراه داشته است چرا كه از يك سو نگاه ها و توجه ملت ها و حتي دولت هاي منطقه- البته بجز منافقين امت و سران سازشكار- بيش از گذشته بر رژيم صهيونيستي متمركز شده است و خلع سلاح هسته اي اين رژيم به خواسته اصلي ملت ها و افكار عمومي با ضرب آهنگي شديدتر تبديل گشته است و از سوي ديگر علاوه بر افزايش متحدان منطقه اي ايران بر عيار محبوبيت و توانمندي استراتژيك ايران اسلامي نيز افزوده شده است. ابتكار: رواج درشت گويي در مناسبات سياسي «رواج درشت گويي در مناسبات سياسي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي اسات كه در آن مي‌خوانيد؛عنصر زبان در محاورات روزمره نقش کليدي ايفا مي کند همين عنصر نشانگر بار فرهنگي و شخصيتي صاحب آن است و نمايانگر عادات و روش هاي تربيتي يک جامعه نيز بحساب مي آيد مطابق آموزه هاي ديني توجه به پيام و چگونگي استفاده از عنصر زبان از علائم زيست مومنانه مي باشداهميت چگونه گويي در مناسبات سياسي تا آنجاست که در حقيقت درشت گويي نقشي فراتر از اختلافات فکري و مبناي در بين سياستمداران ايراني ايفا مي کند بر اين اساس در اينجا بيشتر به اهميت توجه نخبگان و مسئولين سياسي به عنصر زبان اشاره خواهد شد چرا که گاه فراموش مي شود که در عصر ارتباطات هر پيامي برروي تمامي افکار عمومي تاثير مي گذارد با رصد و آسيب شناسي گويش سياستمداران وطني،مي توان گفت که درصد قابل توجهي از پيام هاي ارسالي در مناسبات سياسي از ويژگي اي که مي توان آن را درشت گويي ناميد برخوردار بوده است. به نظر مي رسد غفلت از ضرورت و فايده خوش سخني نه تنها به معناي سخنوري بلکه به معناي سخن نرم گفتن ريشه در خرده فرهنگ هاي ايراني دارد که به سياستمداران هم منتقل شده است. در حاليکه خوش سخني و رعايت ادب در گفتار وظيفه همه کنشگران اجتماعي است اگر سياستمداران عادت به درشت گويي کنند صدمات آن بر منافع ملي دوچندان است و سم مهلکي در پروسه کسب محبوبيت بحساب مي آيد. قرآن کريم در 113 سوره از 114 سوره با واژه مهر آغاز مي شود.بنابر اين قرآن کريم که مبناي رفتار ديني ماست يک نظام اخلاقي مودبانه را براي مومنان تدوين کرده است.پرهيز از مجادله يا انتخاب روش جدال نيکو،گزينش بهترين نحوه بيان براي پرهيز از ايجاد تنش در جامعه،گذشت از بدي ديگران و امثال آن همه و همه هندسه چگونه گويي را به نمايش مي گذارد بطوريکه تندخويي را عامل پراکندگي مردم از پيرامون يک فرد (آن هم پيامبر خدا)برمي شمرد سيره پيامبر (ص)گواه ديگري بر ضرورت پرهيز رهبران سياسي از تندخويي و تيز زباني است پرهيز پيامبر اسلام از هجو در هنگامي که در مکه به طور روزانه در معرض دشنام گويي قرار داشت و دستور پرهيز مسلمانان از دشنام گويي و تهديد به انتقام در روز فتح مکه معروف تر از آن است که نياز به ارائه سند باشد. مسلم است که نميتوان بر اساس مکتب فکري که مهرباني پروردگار و مهر گستري را اساس هستي و اصل دين مي داند با واژگان و زبان مخرب و خصمانه سخن گفت.پيامبر گرامي اسلام انقلابي اساسي تر و ريشه اي تر از انقلاب اسلامي را درشبه جزيره عربستان بنيان گذاشت ولي رفتار ما با مخالفان با الگوي رفتاري او با مخالفان تطابق ندارد. امام علي (ع) مومن را کسي معرفي مي کند که زشت گويي از او دور است و گفتارش نرم است توصيه ايشان براي زندگي اجتماعي مومنانه آن است که "در دشمني با دشمن خود نيز تندمران،بسا که روزي دوست تو گردد"در جنگ صفين خطاب به يارانش فرمود"دوست ندارم شما دشنام دهنده باشيد،ولي اگر به توصيف اعمال و بيان حالشان بپردازيد،سخن تان به صواب نزديکتر و عذرتان پذيرفته تر است. به جاي آنکه دشنامشان دهيد،بگوييد بار خدايا خون هاي ما و آنها را از ريختن نگه دار و ميان ما و ايشان آشتي انداز و آنها را که در اين گمراهي هستند،راه بنماي تا هر که حق را نمي شناسد،بشناسد و هرکه آزمند گمراهي و دشمني است از آن باز ايستد به هر حال چگونه گويي براي يک سياست مدار حکم برگ برنده را دارد چرا که گاه ما چه گوينده باشيم و چه شنونده در اثر تکرار برخي معاني و قوالب از درشتي و زشتي آنها غفلت مي کنيم و اين غفلت گاهي دامن خطبا» جمعه را هم مي گيرد آنها که مي بايست در آن جايگاه بر اساس منابع ديني،خود الگويي نرم گويي و حکيمانه گويي باشند در مواردي مروج فرهنگ درشت گويي و تيز گويي مي شوند. سياستمدار و خطيب و روشنفکر ديني حق ندارد مخالف را به جاي تحمل و از در گفت و شنود وارد شدن با هر کلامي به سکوت و لب فرو بستن وا دارد. اگر صبر و بردباري که توصيه اي بر خاسته از متن دين است اين گونه با درشت و تند گويي مغفول بماند از دين باغ بي در وازه اي ساخته مي شود که در آن هر گفتار و کرداري نام دين برخود مي گذارد و سکه قلبي مي شود که با آن فضاحت گويي رونق مي يابد.درشت گويي و تيز گويي اکنون در فرهنگ عمومي يکي از موانع مهم صفا و صميميت و علاقه مردم به همديگر بحساب مي آيد و شايد نقش مهمي در تضعيف انسجام اجتماعي و وحدت ملي ايفا مي کند. درشت گويي بنيان خانواده ها را بهم مي ريزد و امکان مفاهمه مشترک را به حداقل مي رساند.اگر زبان حاکمان با مردم به درشت گويي و تيز گويي عادت کند مهمترين مانع احساس مشترک و مفاهمه مشترک فراهم آمده است."چه خوي کند زبان به دشنامآن به که بريده با يد از کام" رسالت:علوم انساني؛ رويکردها و کارکردها  «علوم انساني؛ رويکردها و کارکردها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دکترامير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛قسمت نخست چندي است که بحث علوم انساني و تاثيرات اين علوم در راهبري فکر ايراني به کجا يا ناکجا آباد مطرح شده است؛ گروهي برآنند که از وقايع اخير و اعترافات عده اي از سران يک جريان مبني بر اين که خطاکار در ارزيابي واقعيت ها ما نبوديم و علوم انساني غربي بود که ما را به راه خطا برد ؛ لذا ماکس وبر وگيدنز را بر کرسي متهمين نشاندند ؛ بايد درس گرفت واين فرصت را بايد غنيمت شمرد و براي هميشه تکليف غرب و علوم انساني ماديگرايش را تعيين کرد. قسمت نخستچندي است که بحث علوم انساني و تاثيرات اين علوم در راهبري فکر ايراني به کجا يا ناکجا آباد مطرح شده است؛ گروهي برآنند که از وقايع اخير و اعترافات عده اي از سران يک جريان مبني بر اين که خطاکار در ارزيابي واقعيت ها ما نبوديم و علوم انساني غربي بود که ما را به راه خطا برد ؛ لذا ماکس وبر وگيدنز را بر کرسي متهمين نشاندند ؛ بايد درس گرفت واين فرصت را بايد غنيمت شمرد و براي هميشه تکليف غرب و علوم انساني ماديگرايش را تعيين کرد. گروهي ديگراز سوي مقابل برآنند که اشتباه کاران آن جريان سياسي که در بند گرفتار شده اند؛ اکنون در مقام تئوري پرداز اصولگرايي دو آتشه! تله اي جديد بر سر راه نظام اسلامي قرار داده و چون پيروزي نظام را بر خود ديده اند مسير انحرافي مبارزه با علم و بويژه علوم انساني را فرا روي نظام قرار داده اند و قصد دارند نظام اسلامي را نظامي علم ستيز بنمايانند. اين نوشتار قصد ندارد نيت کاوي کنديا بر پيکرعلوم انساني تن پوش قداست و عصمت کند و يا از سوي ديگر شمشير کشيده و سر از بدن آنچه که هيولاي علوم انساني غربي بر مي شمارند؛ جدا نمايد.اين نوشتار فقط قصد دارد بدور از تعصبات مرسوم حوزه سياست يا پيشداوري هاي کودکانه تا حد امکان اين منطق را برشکافد و اجمالا راهي منطقي تر را فرا رو نهد. دستاوردهاي بشري در حوزه هاي مختلف قابليت بهره گيري براي همگان را دارد.گروهي برآنند که دستاوردهاي دانشمندان يک منطقه از جهان چون غرب از جهت غربي بودن آن قابليت استفاده را براي جوامعي چون ما ندارد.به عبارتي ؛ نسخه هاي آنان چون متکي بر تجربيات آنان از جوامع خويش است نه تنها ممکن است براي “ما مفيد نبوده بلکه  شايدمرگ زا هم باشد. اين گزاره فارغ از هر قضاوت پيشيني مي تواند از جهاتي درست و از جهاتي نادرست باشد.از آن رو درست است که تجربيات تاريخي ملت ها يکتا و خاص خود آنهاست.بي گمان تجربيات تاريخي انگلستان که مي تواند براي انديشمندانشان چونان چراغي براي راه آينده آنان باشد و تجويزاتي مفيد نيز براي اصلاح امورشان ارائه کند لزوما و بلکه تحقيقا فايده اي براي جامعه ايراني که تاريخي متفاوت را تجربه کرده است؛ ندارد. اگر جز اين بينديشيم چونان طبيبي عمل خواهيم نمود که فردي را معاينه کرده و با ارزيابي علايم بدني او براي فرد ديگري نسخه تجويز نمايد ؛ البته گاه ممکن است که نسخه او اتفاقا براي آن فرد ديگرمفيد واقع شود ولي عقلا اين روش نابخردانه و در بيشتر مواردمضر تلقي مي شود. اما گزاره مذکور نادرست است ؛ آنجا که موضوع تحقيق دانشمندان و کشف گزاره ها و تجويزات آنها انسان را از آن رو که انسان است و نه از آن جهت که به جغرافياي خاصي وابستگي دارد؛ مورد مطالعه قرار مي دهد. در اين حالت اين پژوهشها انگليسي؛ آمريکايي يا آلماني نيست بلکه انساني است و قابليت بهره برداري براي تمام انسان ها را دارد ولو انساني باشد که در قبايل دور در گوشه اي ناشناخته از جنگل هاي آمازون باشد. مثال روشن اين دستاوردها ؛ کشفيات علمي پزشکي است که ما روزانه از نتايج آن بهره مي گيريم بدون آنکه دغدغه آن داشته باشيم که اين کشف خاص انسان آمريکايي يا آلماني يا فردي با هويت مليتي ديگري باشد. پس بايد پاسخ داد: اولا آيا علم غربي از جهت غربي بودن يا غير ايراني و اسلامي بودن بالذاته نامقبول است؟ يا فقط اين علوم انساني است که براي ما پذيرفتني نيست؟ و يا صرفا پاره اي از گزاره ها و يا جهت گيري هاي مادي آن ناپذيرفتني است؟ و اگر فرضا چنين باشد در برابر توليدات فکري اين گونه چه بايد کرد؟ آيا بايد مرزها را آن هم در دوران انفجار اطلاعات بست و اين ويروس هاي فکري را به جامعه راه نداد؟ يا بايد در برابر نسخه هاي نامربوط و بلکه مامفيد و حتي مضر آنان ؛ نسخه هاي مفيد ارائه کرد؟آيا چشم بستن بر توليدات فکري آنها(فارغ از شدني يا ناشدني بودن آن) به معناي مصونيت ماست؟ تلاش داريم به اين پرسش ها و ساير ابهامات در حد توان پاسخ ارائه نماييم؛ باشد ميدان فراخ بحث  در اين باب بجاي غوغاي سواران نابلد ميدان بحث صاحبان انديشه باشد. دنياي اقتصاد: برنج، سوسيس، كالباس، پارازيت ‌... «برنج، سوسيس، كالباس، پارازيت ‌...»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛در چند هفته اخير اخبار و شايعات گوناگوني منتشر و تكذيب شده‌اند كه همگي به موضوع سلامتي مردم ارتباط داشته‌اند.قضاوت درباره صحت يا كذب بودن اين اخبار موضوعي كاملا فني و نيازمند اظهارنظر مراجع علمي و باصلاحيت است. از روي شواهد و قرائن نيز نمي‌توان در اين باره سخن گفت. در هريك از موضوعات مطرح شده، طرفين استدلالات خود را ارائه مي‌دهند و از طرفي انگيزه اقتصادي يا سياسي كافي نيز براي وارونه كردن حقيقت وجود دارد. به طور مثال، در موضوع برنج‌هاي وارداتي بسياري از مردم ادعاي آلوده و خطرناك بودن اين برنج‌ها را حاصل لابي برنج‌كاران و توليدكنندگان داخلي مي‌دانند و برخي كارشناسان آن را به ناكارآيي روش‌هاي كشاورزي داخلي، بالا بودن قيمت تمام شده يا ثبات نرخ ارز نسبت مي‌دهند كه موجب شده توليدكنندگان داخلي، قدرت رقابت با كالاهاي خارجي نداشته باشند و به چنين ترفندهايي متوسل شوند. همچنين عده‌اي بر اين عقيده‌اند كه در اين موضوع، حق و حساب‌هاي رسمي (و احيانا غيررسمي) پرداخت نشده ‌است و پس از پرداخت آنها،‌ برنج‌ها به طور اتوماتيك سالم و بدون مشكل خواهند شد! در مقابل نيز بسياري ديگر، رد اين ادعا را حاصل لابي طرف مقابل، يعني واردكنندگان و مسوولان مربوطه مي‌دانند كه به جهت اقتصادي يا سياسي ذي‌نفع هستند. واردكنندگان از منافع اقتصادي عظيمي برخوردار هستند و بعيد نيست كه بتوانند تاثيرگذار باشند؛ همچنين اگر ثابت شود كه اين برنج‌ها واقعا آلوده بوده‌اند، مسوولان ذي‌ربط متهم خواهند شد كه چرا در همه اين سال‌ها اقدامي را انجام نداده‌اند. به اين ترتيب، هر دو طرف ماجرا داراي منافعي هستند و بدون بررسي علمي و مستقل نمي‌توان به نتيجه‌اي رسيد. اين شرايط از يك طرف حاكي از وجود فضاي بدبيني و بي‌اعتمادي در جامعه است و از طرف ديگر فقدان يك نهاد معتبر، مستقل و مورد وثوق براي اعلام‌نظر در اين زمينه را نشان مي‌دهد. به اين ترتيب، اين موضوع قابل تعميم به ساير كالاها و موضوعات از قبيل سوسيس و كالباس و پارازيت و غيره نيز مي‌باشد. آيا تشكيل سازماني مردمي و كاملا مستقل براي نظارت بر سلامت مي‌تواند چاره‌ساز باشد؟ ايراد نهادهاي مردمي و غيرانتفاعي اين است كه به دليل فقدان نفع شخصي، اراده قوي و مستمر براي تداوم آن وجود ندارد. آيا شكل‌گيري نهادي خصوصي براي ارزيابي سلامت موثر است؟ ايراد بخش خصوصي نيز اين است كه ممكن است تحت‌تاثير لابي‌ها قرار گيرد؛ ضمن اين كه نهادهاي مردمي يا بخش خصوصي بايد سال‌ها فعاليت كنند تا بتوانند وجهه و اعتبار لازم را نزد مردم كسب كنند. شايد بهره‌گيري از شركت‌ها و موسسات استاندارد بين‌المللي معتبر براي اين منظور مفيد باشد. به اين ترتيب كه از يكي از اين شركت‌هاي معتبر خواسته شود بعد از نمونه‌گيري از بازار به اظهارنظر در اين مورد بپردازد. اعتبار اين نهادها به عنوان مهم‌ترين دارايي آنها مانع از آن مي‌شود كه تحت‌تاثير لابي‌ها قرار گيرند؛ اما مهم‌تر از همه اينها، وجود اراده قوي و فراگير مردمي براي رعايت استانداردهاي سلامت است. مردم بايد همان طور كه خواهان امنيت، اشتغال و غيره هستند، خواستار امنيت در سلامت خود نيز باشند. سرمايه:عدم رعايت استانداردهاي جهاني در شبکه بانکي «عدم رعايت استانداردهاي جهاني در شبکه بانکي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم شاهين شايان آراني است كه در آن مي‌خوانيد؛38 هزار ميليارد تومان مطالبات معوق در مقابل 20 هزار ميليارد تومان سرمايه فعلي بانک ها هشداري جدي است که نشان دهنده افزايش احتمال خطر ورشکستگي شبکه بانکي است. کميته استاندارد «بال1» در سال 1993 ميلادي يعني حدود 16 سال پيش استاندارد کفايت سرمايه بانک ها را هشت درصد اعلام کرد. چند سال بعد همين کميته دوباره تشکيل جلسه داد و چندين ريسک جديد را به ريسک هاي قبلي افزود. همين دليل اخير موجب شد در نشست دوم که به کميته «بال2» شهرت يافت نرخ کفايت سرمايه از 8 به 12 درصد افزايش يابد؛ ضريبي که قرار است سلامت شبکه بانکي را تضمين کند و بر اساس آن، بانک ها بايد 12 درصد دارايي هاي خود را حفظ کنند و درصد مشخصي از دارايي ها را تسهيلات بدهند. متاسفانه با آنکه چندين سال از تعيين 12 درصد به عنوان نرخ کفايت سرمايه مي گذرد اما اکثر بانک هاي دولتي هنوز موفق به احراز اين نرخ کفايت سرمايه نشده اند چه رسد به استاندارد 12 درصدي. بانک هاي خصوصي نيز اگرچه موفق به رعايت نرخ کفايت سرمايه 8 درصدي شده اند اما اغلب آنها نتوانسته اند نرخ کفايت 12 درصدي را تحقق بخشند.اگر به آمار ارائه شده در سال گذشته رجوع کنيم بانک ها حدود 174 هزار ميليارد تومان تسهيلات پرداخت کرده اند در حالي که سپرده گيري آنها حدود 156 هزار ميليارد تومان بوده است. از اين ميزان حدود 38 هزار ميليارد تومان معوق شده که علاوه بر قفل شدن نقدينگي، احتمال ورشکستگي بانک ها را به طور جدي افزايش مي دهد.از سوي ديگر اين حجم مطالبات معوق تاثير منفي بر نرخ کفايت سرمايه مي گذارد يعني نرخ کفايت سرمايه 8 درصدي که اکثر بانک ها موفق به رعايت آن نشده اند به صورت معنا داري کاهش يافته است؛ اتفاقي که اگر در کشورهاي ديگر مي افتد به طور حتم منجر به تعطيلي بانک خاطي مي شد. اما بانک مرکزي ايران به دليل دولتي بودن بانک ها چندان براي رعايت استاندارد 12درصدي نرخ کفايت سرمايه بانک ها را تحت فشار نمي گذارد، حتي بانک هاي خصوصي را نيز براي رعايت نرخ مزبور تحت فشار قرار نمي دهد.بنابراين بهترين راه حل براي حل معضل کفايت سرمايه بانک ها و حتي ديگر کاستي ها، گشودن درهاي اقتصاد ايران براي ورود بانک هاي خارجي است؛ بانک هايي که در حوزه بانکداري اسلامي توانسته اند موفقيت هاي زيادي را کسب کنند. مردم سالاري:درس هاي انتخابات خانه احزاب «درس هاي انتخابات خانه احزاب»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛خردورزان و خرمندان جهان، چالش هاي هزاره سوم را چهار چالش بر شمرده اند:1- فناوري 2- اقتصاد 3- جمعيت 4- حکومت داري. در اين مقاله از 3 چالش اول سخني نمي گويم، اما به بهانه برگزاري انتخابات خانه احزاب که دو روز گذشته يعني 16 مهر برگزار شد، به چالش چهارم اشارتي هر چند مختصر را تقديم مي کنم. در جهان امروز که نتيجه دانش و تجربه چند هزار سال حکومت سازي و حکومت داري  بشر  است، بازيگران حکومت داري را: 1- دولت 2- جامعه  مدني شامل نهادهاي حزبي، نهادهاي دانشگاهي و تحقيقاتي، رسانه هاي جمعي، گروهاي مذهبي، سازمانهاي غير دولتي (NGO)، سازمانهاي محلي(CBO)، سازمانهاي داوطلبانه مردمي(PVO) و3- بخش خصوصي شامل شرکت هاي بزرگ، کوچک و متوسط، اتحاديه ها و انجمن هاي تجاري، اطاق هاي بازرگاني و شرکت هاي چند مليتي(MNC)  بر مي شمرند، که در قانون اساسي جمهوري اسلا مي ايران به عنوان ميثاق ملي که هيچ ترديدي در شرعي بودن و مردمي بودن آن نيست، پذيرفته شده اند و علا وه بر موارد ذکر شده، بخش هاي تعاوني نيز به عنوان يکي از بازيگران عرصه اقتصاد در قانون اساسي به رسميت شناخته شده است، و يک حکومت خوب و حکمران خوب با 6 مولفه ارزيابي مي شود. - پاسخگويي - شفافيت -حاکميت قانون - مشارکت - کارآيي و اثر بخشي- انصاف و عدالت. وبراي بالا  رفتن اين مولفه ها باز مهندسي، کوچک سازي و بهبود مستمر در روش هاي حکومت داري بايد مورد نظر قرار گيرد.همچنين وفق اصول قانون اساسي حکومت از 3 قوه مجريه، قضائيه و مقننه تشکيل شده است و با يک نگاه خيلي ساده مي توان قضاوت کرد که قوه مجريه که ما بنا به عرف و قانون اساسي آن را دولت مي ناميم بعد از جنگ 3 دوره را طي کرده است و هر دوره يک پرچم يا نماد مشخصي را در دست داشته و دارد. دولت پنجم و ششم با نماد سازندگي قد  بر افراشت و در سايه آن حداقل بازيگر سوم حکومت داري يعني بخش  خصوصي و تعاوني هويتي نو يافت و توانمندي هاي قابل توجهي از خود بروز داد که دراين مقال نفيا يا اثباتا نمي خواهم بهآن بپردازم. دولت هفتم و هشتم با نماد جامعه مدني و قدرت دادن به نهادهاي مدني اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، اعتقادي و سياسي در مشارکت عمومي و توزيع قدرت گام هاي موثري برداشت و به بازيگر دوم حکومت داري فرصت تجربه و حضور موثر اعطا کرد و در سايه سياست هايي از اين قبيل، شوراهاي اسلا مي و سازمان هاي مردم نهاد (NGO) در خدمت توسعه قرار گرفت و احزاب سياسي حمايت شدند و يارانه هاي قانوني در اختيار آنان گذاشته شد و افکار و انديشه هاي درون حکومت با انتشار روزنامه و مجله، کتاب، توليد فيلم و... توانستند به معرفي خود بپردازند در حقيقت بازيگران حکومت داري در مسير تعادل و توازن قرار گرفتند و شور و نشاط و بوي خوش زندگي سراسر کشور را فراگرفت و قانون و قانونگرايي و شفافيت و مردمي بودن حکومت جلوه هاي زيباي خود را به نمايش گذاشت. اما دولت نهم و در ادامه آن دولت دهم که در ابتداي راه و در امتداد دولت نهم است نماد عدالت، مهرورزي و کمک به بندگان خدا که در بازيگران حکومت داري تبيين و تعريف مشخصي از آن وجود ندارد را شاخصه اصلي خود قرار داد. اين دولت با بازيگران جامعه مدني و بخش خصوصي چندان ميانه خوبي ندارد يا حداقل در مولفه هاي پاسگوئي، شفافيت، حاکميت قانون و مشارکت نتوانسته است رضايت نسبي را در رابطه با نهادهاي مدني و بخش خصوصي کسب کنيد. باز اجازه دهيد از تحليل و چرائي اين موارد در اين مقال بگذرم تا برسم به اصل موضوع مورد نظر: از حاکميت تفکر دولت نهم بيش از چهارسال مي گذرد و در اين مدت نهادهاي مدني به ويژه احزاب سياسي با محدوديت هاي فراوان روبرو هستند و هزينه هاي معنوي حزب داري به شدت افزايش يافته است. افراد شاخص بسياري از احزاب و گروه هاي سياسي يا در بندند، يا در فشار. يارانه احزاب که در دولت اصلا حات به عنوان يک راهکار توسعه سياسي به بار نشسته بود، کاملا  قطع شد و عليرغم منظور شدن در بودجه سال 88 تاکنون اجرائي نشد و بنا به گزارش رئيس چهار دوره خانه احزاب مسوولين وزارت کشور از چنين مصوبه اي اظهار بي اطلاعي  مي کنند. محدوديت هاي وسيعي در رسانه هاي احزاب به وجود آمده است، رسانه ملي و روزنامه هايي که از بودجه مردم ارتزاق مي کنند نه تنها هيچ ظرفيتي از خود را به احزاب سياسي يا حداقل احزاب سياسي غيرهمسو با دولت اختصاص نمي دهند، بلکه گاه و بيگاه آنها را آماج حملات و اتهامات عجيب و غريب قرار مي دهند و ده ها محدوديت ديگر که به آنها نمي پردازم. با چنين شرايط و محدوديت ها، مجمع عمومي خانه احزاب روز 16 مهر در سالن اجتماعات فرهنگسراي ورشو در تهران برگزار مي شود و بنا بر گزارش خبرگزاري هاي دولتي و غيردولتي 127 حزب از 162 حزب عضو خانه احزاب يعني بيشتر از 78 درصد احزاب از همه طيف هاي سياسي در مجمع عمومي خانه احزاب شرکت مي کنند و افراد شاخص همه احزاب اصولگرا، اصلاح طلب، مستقل، نامزد شوراي مرکزي خانه احزاب مي شوند و پيش از 80 درصد نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان براي شوراي مرکزي راي مي آورند. معناي اين آمار چيست؟ اين آمار به دولت مي گويد که حذف نهادهاي مدني از جمع بازيگران حکومت داري نه ممکن است و نه مصلحت و نه مشروع. با اين همه محدوديت و با اين همه تبليغات منفي، شاهد گستردگي حضور احزاب هستيم، که در تمام دوره هاي چهارگانه قبلي خانه احزاب اتفاق نيفتاده است. 78 درصد نهادهاي حزبي در مجمع شرکت مي کنند و به اصلاح طلبان که نماد دوره زمامداري آنان جامعه مدني است راي مي دهند. آيا اين پيام به اندازه کافي گويا و شفاف نيست؟ آيا وقت آن نرسيده است که به روش هاي خود ساخته بازيگران حکومت داري پايان دهيم و بازيگران سياسي پذيرفته شده در قانون اساسي شرعي و ملي را وارد بازي کنيم و براي تحقق واقعي عدالت اجتماعي، استفاده يکسان از فرصت ها براي آنان را مجاز بشمريم و ابزارها و حمايت هاي قانوني را از آنان دريغ نداريم و در حضور رسانه اي آنان حساسيت ها را برداريم و راه را براي مشارکت حداکثري در حوزه سياست و سياست ورزي باز کنيم؟ در اولين گام براي تغيير رويکرد و نشان دادن حسن نيت، يارانه مصوب احزاب در بودجه سال 88  را اجرائي کنيم تا به نهادينه شدن فعاليت هاي سياسي بر مشکلات اجتماعي و فرهنگي فائق آييم و حلاوت جمهوري اسلامي را بر ذائقه هابچشانيم. آفرينش:تزريق نقدينگي؛ از چاله به چاه! «تزريق  نقدينگي؛ از چاله به چاه!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛اخيرا آمار رشد نقدينگي منتشر شد. آمار منتشر شده حکايت از آن دارد که نرخ رشد شتابان نقدينگي از 35 تا 40 درصد در سال هاي گذشته به 16 درصد در سال 88 رسيده است. در اين ميان نگاهي آماري به حجم نقدينگي در چهار سال فعاليت دولت نهم نشان مي دهد که نقدينگي از سال 83 که رقم آن چيزي در حدود 68 هزار ميليارد تومان بوده به 190 هزار ميليارد تومان در سال 87 رسيده که حدود سه برابر رشد کرده است. شايد در نگاه اول کاهش رشد نقدينگي خبر خوشي براي جامعه ايراني باشد آن هم از اين حيث که آنقدر نقدينگي در اقتصاد ايران نقشي منفي داشته و تورم را در مقاطعي مختلف رشد داده که وقتي خبر کاهش نرخ رشد نقدينگي شنيده مي شود همگان کاهش تورم افسار گسيخته را به انتظار مي نشينند. امروزه مردم ايران بيش از گذشته تورم را احساس مي کنند، افزايش قيمت کالاها و خدمات ، جزئي از زندگي روزمره مردم شده بنابراين وقتي رشد نقدينگي به عنوان عامل مهمي از ده ها عامل افزايش نرخ تورم کاهش مي يابد طبيعي است که تاحدي نگراني هاي مردم کاسته  شود و اميدهايي را براي مردم و در راس آنها اقشار آسيب پذير به وجود مي آورد که نشانه هايي از کاهش نرخ تورم را لمس کنند و حداقل از اثرات رواني آن برخوردار شوند. اما در پس ظاهر زيباي کاهش نرخ رشد نقدينگي علائم هشداردهنده اي وجود دارد که کمي بايد با ديد تامل برانگيز به آن نگاه کرد. مهمترين عامل کاهش رشد نقدينگي ضريب فزاينده پولي عنوان شده است. براساس اصول اقتصاد نقدينگي تحت تاثير دو عامل ضريب فزاينده پولي و پايه پولي است. يعني رشد يکي از اين دوعامل يا هردوي آنها نقدينگي را افزايش مي دهد. اما نکته در اينجاست که رشد نقدينگي در شرايط امروز اقتصاد کشور در حالي کاهش يافته که از طرفي رشد فزاينده پولي کاهش يافته اما در عين حال پايه پولي (پول پرقدرت) نيز رشد کرده است که هشداردهنده است. بنابراين رشد پايه پولي موجب مي شود: 1- دولت در تامين مالي مخارج خود ناتوان شود، 2- استقلال بانک مرکزي در کنترل و مديريت پايه پولي کمتر مي شود و در نهايت زمينه براي گسترش تورم در آينده اي نزديک فراهم مي شود. به گفته صاحبنظران اقتصادي يکي از عوامل کاهش ضريب فزاينده پولي خروج چک پول ها از چرخه مبادلات اقتصادي بوده است بنابراين مسوولان امر اکنون خيالشان راحت است که با وجود رشد 48 درصدي پايه پولي، به دليل کاهش ضريبفزاينده نقدينگي، رشد نقدينگي در حد  16 درصد مهار شده است; اما با اين حال، چندان هم جاي آسودگي خيال نيست! چراکه ضريب فزاينده نقدينگي، آن  قدرها تحت کنترل و اراده دولت نيست; اگر اوضاع اقتصادي و رفتار اقتصادي مردم تغيير کند، آنگاه ضريب فزاينده نقدينگي مي تواند مسير افزايش را در پيش گيرد و اگر ضريب فزاينده نقدينگي در آينده نزديک افزايش يابد، آنگاه حجم عظيم پول پرقدرت مي تواند با دامن زدن به رشد نقدينگي، خطرات تورمي نهفته در خود را آشکار نمايد. اما نگراني ها آنجايي تشديد مي شود که رييس کل بانک مرکزي گفته اقتصاد ايران در شرايط رکود ناچار است تزريق نقدينگي را انجام دهد تا صنعت و توليد راه بيفتد. حال در شرايطي که گفته مي شود تا آذرماه امسال رونق به اقتصاد بازمي  گردد و احتمالا اين رونق توام با تورم و رشد پايه پولي خواهد بود آيا اتخاذ چنين تصميمي از سوي بانک مرکزي (تزريق نقدينگي به اقتصاد) تورم سنگيني را بر جامعه تحميل نمي کند! مطمئنا بانک مرکزي که با اعمال سياست هاي پولي جلوي رشد نقدينگي را گرفته است، براي خروج از رکود اقدام به تزريق نقدينگي به اقتصاد نمي کند چراکه راه حل غلبه بر رکود و ايجاد رونق در فضاي اقتصاد کنوني کشور  تزريق نقدينگي نيست چراکه به اندازه کافي نقدينگي در جامعه وجود دارد. راهکا ر خروج از رکود افزايش سرعت گردش پول است. يعني بايد عوامل کاهش سرعت گردش پول را شناسايي کرد آنگاه نقش آنها را در اقتصاد کمرنگ کرد سپس رونق به اقتصاد بازخواهد گشت. بنابراين شايسته است بانک مرکزي براي خروج از رکود اقدام به تزريق نقدينگي به اقتصاد نکند که آن اتفاق مساوي است با اين ضرب المثل معروف از چاله به چاه افتادن!  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن