واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگی عاشقانه ی علامه طباطبائیآشنایی با همسران بزرگان (1)
یکی از مواردی که در مورد اندیشمندان و اهل قلم مطرح میباشد ، توجه به زندگی و رفتار خانوادگی و نیز روابط متقابل این فرزانگان با همسران است.با وجود به آنکه چنین افرادی عمر خود را در جهت فرهنگ جامعه و احیای مکارم و فضایل و غنی نمودن دانش جامعه سپری کردهاند ، اما به موازات چنین تلاشهای قابل ارجی، رنج های زیادی را متحمل گشته و سختی های توانفرسایی را پشت سر نهادهاند که در این میانه و در این گونه تنگناها و چنین مشقات سنگین، همسران دانشوران در جهت کاهش چنین ناملایمات با آنان همکاری داشته و میکوشیدهاند به نحوی شوهران خود را در تیرگی های زندگی یاری دهند. از سوی دیگر نامداران عرصه اندیشه به دلیل آنکه بیشترین وقت خود را به مسائل علمی، اختصاص میدادهاند کمتر به مشکلات خانواده میرسیدهاند و گاهی از امور داخلی خانه غافل میشدهاند و معمولاً بیشترین دید و بازدیدها و روابط اجتماعی آنان با افرادی بوده که به نحوی به تلاش های آنان مربوط میشده است و همین موضوع برای اهل خانواده با سختی و رنج توأم بوده است. به رغم این گونه فداکاری ها و گذشت ها و همکاری های ارزنده اهل خانه با آنانی که در جامعه چون مشعل منیری پرتو افشانی کردهاند ، متأسفانه شرح حال نگاران و نویسندگان از ذکر نام همسران و نیز کوششهای آنان امتناع کردهاند و در کتابهای شرح زندگی کمتر اسمی از این زنان گمنام به میان آمده است و بدین جهت از کیفیت زندگانی آنان و نقش این همسران در تکوین حیات یک شخصیت تاریخی و علمی اطلاعی در دست نیست . در مقابل این گونه افراد انسانهایی بوده و هستند که در تألیف آثار خویش به تلاشهای همسران خود بذل عنایت داشته و از رنجهای طاقتفرسای آنان قدردانی به عمل آوردهاند. فقیه بزرگوار، شیخ مرتضی انصاری وقتی به رسالات و آثار علمی خویش مینگریست اعتراف میکرد؛ «اگر عیال من از حقش نمیگذشت نمیتوانستم این کتابها را بنویسم)» و در زمان معاصر ما علامه طباطبایی بارها در جلسات علمی و نشست های خصوصی که با شاگردان برگزیده خود داشت، به نقش ارزنده همسرش در زمینهسازی برای کوشش های علمی و فرهنگی خویش اشاره داشته و موفقیت های خود را در پدید آوردن تألیفات گرانسنگی چون «المیزان» مدیون همسرش دانسته و زحمات او را بارها ستوده است. او بسیار مهربان و فداکار بود و اگر همراهی های ایشان نبود، من موفق به نوشتن و تدریس نمیشدم.در مورد فداکاری های این بانو، علامه فرموده است: «خانم به حدی به من کمک میکند که گاه اطلاع از چگونگی تهیه قبای خود ندارم». به این معنا که میرفت پارچهای انتخاب میکرد و پس از خرید میدوخت و برای پوشیدن در اختیارش میگذاشت. ایشان در جای دیگر خاطر نشان نموده است که وقتی مشغول تحقیق و پژوهش و یا نگارش بودم با من سخن نمیگفت و سعی میکرد شرایط آرامی را پدید آورد تا رشته افکارم از هم گسسته نشود و برای اینکه خسته نگردم، رأس هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و چای میگذاشت و سراغ کار خود میرفت. استاد سید صدرالدین حائریشیرازی که از شاگردان نزدیک علامه است، نقل نموده است که روزی همسر استادم میگفت: هنوز هم بین من و ایشان تعارفات مرسوم وجود دارد و حضرت علامه تاکنون با تعبیر سبکی نام مرا نبرده و هرگز اسم مرا به تنهایی نمیبرد. بیجهت نیست که علامه در مرگ چنین همسر فداکار، مؤمن و باادبی اشک میریزد و ناله سر میدهد و بعد از فوتش میگوید: «وقتی این بانو از دار دنیا به سرای آخرت شتافت، زندگی من دگرگون گشت». حضرت آیتاللّه ابراهیم امینی گفتهاند: وقتی استاد در مرگ همسر میگریست، عرض کردم: ما باید درس صبر و استقامت و تحمل مصائب را از شما فرا بگیریم؛ پس چرا این گونه بیتابی میکنید؟ فرمود: او بسیار مهربان و فداکار بود و اگر همراهی های ایشان نبود، من موفق به نوشتن و تدریس نمیشدم.
آقای سید عبدالباقی ـ فرزند علامه ـ نقل کرده است: علامه در خانه، مهربان و بدون دستور بود و هر وقت به هر چیزی نیاز داشت خودش میرفت و میآورد و چه بسا هنگامی که عیال و یا یکی از اولادشان وارد اطاق میشد، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمیخاست. بارها اظهار میداشت: عمده موفقیت هایش را مدیونهمسرش بوده است.فرزند ایشان خانم نجمةالسادات اظهار نموده است: پدرم همیشه از مادرم به نیکی یاد میکرد و میگفت: این زن بود که مرا به اینجا رسانید، او شریک من در کارهای علمی بوده و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است. پس از فوت همسر نیز علت آن همه تأثر قلبی را چنین بیان میفرمایند:«مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمیکنم. گریه من برای صفا و کدبانوگری و محبتهای خانم است. ما زندگی پرفراز و نشیبی داشتهایم. در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدیم. من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بیاطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمیکرد ، یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی ما هیچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟» -علامه- تا سه چهار سال پس از فوت همسر خویش هر روز سر قبر او میرفتند و بعد از آن هم که فرصت کمتری داشتند، به طور مرتب، دو روز در هفته، یعنی دوشنبهها و پنجشنبهها بر سر مزارش حاضر میشدند و ممکن نبود این برنامه را ترک کنند و همواره میگفتند: بنده خدا بایستی حقشناس باشد. اگر آدمی حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمیتواند ادا کند.بنده خدا بایستی حقشناس باشد. اگر آدمی حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمیتواند ادا کند.در پاسخی که مرحوم علامه برای نامه تسلیت یکی از شاگردانش نوشتهاند شدت علاقه خویش را به همسرشان ابراز داشتهاند و با این که چندین بار در این نامه حمد خدا را به جای آوردهاند نوشتهاند:«با رفتن او خط بطلان به زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد.» خانم های همراه تبیان :ما خانم ها گاهی اوقات فراموش می کنیم که اگر به وظیفه ی اصلی مان به خوبی عمل کنیم ، می توانیم چه زندگی سعادتمندانه ای را برای خود و عزیزانمان فراهم سازیم.جمله ی پر معنی از دامن زن،مرد به معراج می رود .یک تعریف توصیفی از مقام زن نیست بلکه واقعیتی است که اگر فراموش نکنیم و گرفتار جاذبه های رنگارنگ هر روزه نشویم ، می توانیم به آن ها برسیم. منابع : مجله پیام زن - سایت رهپویان - مجله زن روزگردآوری :داوودی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]