واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: راه تشخيص مقام بندگان نزد خدا
…وَ مَنْ يتَّقِ اللهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا. وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لاَ يحْتَسِبُ وَ مَنْ يتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدْراً« و هر كس از خداوند پروا كند، او برايش راه برون رفت (از مشكلات) قرار ميدهد. و از آنجا كه گمان نبرد، روزيش دهد و هر كس بر خدا توكّل كند، پس او (خدا) برايش بس است، بيگمان، خداوند سر رشتهدار كار خويش است، خدا براي هر چيز اندازهاي قرار داده است.» (سوره طلاق، آيه 3 ـ 2)از ميان خليفههاي اموي، عبد الملك مروان در خونريزي و آدمكشي نمونه بود! او كه شنيده بود، شمشير پيامبر اكرم در نزد امام سجّاد(ع) به ارث مانده است ـ گاه كساني كه در باور و كردار از پيامبران و مؤمنان دورتر هستند، بيشتر سعي ميكنند، به ظاهر خود را شبيه آنان كنند؛ لباس آنان را بپوشند، مانندشان سخن گويند يا در خانه آنان زندگي كنند و…در نامهاي از امام(ع) خواست، شمشير را به او بسپارد، اما حضرت(ع) نپذيرفتند؛ زيرا نميخواستند، وسيله دفاع از حقيقت، اجراي عدالت و كيفر مجرمان به دست آدمكشي زشت كار افتد؛ تا با آن خودنمايي كند و فخر بفروشد! عبدالملك هم در نامهاي ديگر امام را تهديد كرد كه اگر شمشير را نفرستد، سهم ايشان را از بيت المال قطع خواهد كرد. امام(ع) هم، در پاسخ اين جنايتكار مفهوم ايههاي2و3سوره طلاق را اين گونه يادآوري فرمود كه:«خداوند نجات پرهيزكاران را از آنچه نميپسندند و روزي رساندن براي آنان را از آنجا كه گمان ندارند، ضمانت كرده است». 1 در حديث آمده است كه اگر ميخواهي بداني نزد خدا چه مقام و جايگاهي داري، بنگر خداوند نزد تو چه جايگاهي دارد!بلي! عبد الملك حاكمي خونريز و صاحب زندان و جلاد و تازيانه بود، تهديد او دل هر كس را ميلرزاند، مگر پايههاي استوار دلي را كه خداوند صاحب خانهاش بود و مگر آن كس را كه به جاي پروا از اين و آن، تنها از خدايش پروا مينمود!آيه بالاابتدا از تقوا ميگويد و قرآن، بيش از همه، به تقوا فرمان ميدهد؛ زيرا آن نتايج و آثار پرشماري دارد و اين آيه دو نتيجه مهم آن را بر ميشمرد. در گرفتاريها و مشكلات آدمها دو گونهاند؛ برخي دين و ايمانشان را فداي نجات خويش و رهايي از آنچه دوست ندارند ميكنند احكام الهي را ناديده ميگيرند و چه بسا كه از در دوستي با خدا ناباوران در ايند. در واقع اينان كساني هستند كه ايمان به خداوند نزدشان عزيز و محترم نيست!در روايات آمده است: فردي از امام باقر(ع) پرسيد كه موشي در كوزهي روغن افتاده و مرده است، چه كنيم؟ حضرت جواب داند:مردار موش نجس و نجس كننده است، روغن بايد به دور ريخته شود! آن فرد گفت: براي يك موش كوچك، كوزهاي روغن را دور بريزيم؟امام فرمود: تو با اين سخنت موش را كوچك نميشماري، بلكه حكم خداوند را كوچك و سبك دانستهاي!2 بله در برابر يك اتفاق ناخواسته ـ چه ريختن كوزهاي روغن باشد و چه از دست دادن يك موقعيت شغلي خوب ـ برخي، از همه يا بخشي از دين دست بر ميدارند؛ تا از بن بست رهايي يابند. در برابر، مؤمناني نيز يافت ميشوند كه خداوند و سخنان و احكام او از هر چيزي برايشان مهمتر است، ايمان اينان را نميتوان خريد؛ و آنها انسانهايي هستند كه در خوشي و ناخوشي، همواره پروا و پرهيزكاري را پيشه خود ميكنند!در حديث آمده است كه اگر ميخواهي بداني نزد خدا چه مقام و جايگاهي داري، بنگر خداوند نزد تو چه جايگاهي دارد!چنانچه خدا و ايمان به او را عزيز ميشماري، تو نيز، در پيشگاه او، عزيز و محترم خواهي بود و اگر در هنگام گرفتاري و سختي، جانب خدا را نگه داشتي، او كريمتر از آن خواهد بود كه رهايت كند و دستت را نگيرد!پيامبر فرمود: نتيجه تقوا و توكّل، رهايي از مشكل و روزيِ گمان نابرده است! در يكي از كشورهاي استقلال يافته از شوروي سابق، حكومت برآن شد كه شناسنامه و گذرنامه را با عكس زن محجبه صادر نكند! گروهي از زنان، بدون هيچ مقاومتي و با اين توجيه كه گرفتن شناسنامه و گذرنامه ضرورت دارد، حجاب از سر برگرفتند، در مقابل عدهاي هم فرمان خداوندشان را بر خواسته حكومت برتري دادند؛ از گرفتن شناسنامه و گذرنامه گذشتند؛ تا حكم الهي را نقض نكنند!پس از مدتي، وقتي حكومت ديد شمار اين زنان مؤمن، روز به روز، بيشتر ميشود، حكومت كوتاه آمد و عكس با حجاب را نيز براي صدور شناسنامه و گذرنامه پذيرفت!خداوند، نه تنها پرهيزكار را از مشكل و گرفتاري نجات ميدهد، بلكه او را از آنجا كه گمانش را ندارد، روزي ميدهد! بهترين نمونهي اين نجات و روزي، ماجراي حضرت يوسف(ع) است، او در برابر درخواست گناهآلود زن شوهرداري مقاومت ميكند و براي حفظ دين و ايمان خود، زندان را به جان ميخرد، در مقابل خداوند هم، نه فقط به واسطه يك رؤيا پيامبرش را نجات ميدهد، كه خزانهداري مصر و سپس حكومت آن سرزمين را روزيش ميكند!رهايي و روزي يافتن انسان باتقوا، عموميت و گسترش دارد؛ خداوند بندهي پرهيزكارش را چه در سختيهاي دنيا و چه در دشواريهاي آخرت دستگيري ميكند و روزي او را هم در نيازهاي مادي و هم در نيازهاي معنوي وسعت ميبخشد. بخش بعدي ايه، در مورد «توكّل» است، پيش از اين، سخن از آن بود كه خداوند مؤمني را كه در سختيها و تنگدستيها از ايمان خود نگذرد ، نجات ميدهد و حال، سخن در مورد آن ميباشد كه چنانچه، آدمي براساس ايمانش، بر خداوند اعتماد و به او توكّل نمايد، پروردگارش او را از همه چيز و همه كس بينياز ميگرداند و خود، انجام امور بندهاش را بر عهده ميگيرد واين مرحلهاي بالاتر است؛ چرا كه پيشتر، ايمان موجب پرهيز از گناه و نافرماني بود و اينك مايه اعتماد، اطمينان و دل سپردگي است:«هر كس از خدا پروا به دل داشته باشد، از دشواري رهاييش دهد و از آنجا كه گمان نبرد، روزيش بخشد». «هر كس بر خدا توكّل كند، «خداوند او را «كفايت» كند». اينها قانونهاي خداوند هستند كه ادامه ايه دليل اين دو قانون را بيان ميكند:خداوند سر رشتهدار همه كار است!و او براي هر چيزي ، اندازه و مقداري قرار داده است!» مصيبت و نعمت، خوشي و ناخوشي، دارايي و نداري، آرامش و اضطراب و…، همه و همه، به دست او ميباشد و به اندازه و مقداري كه او بخواهد بر آدمي فرو ميايد!خداوند، نه تنها پرهيزكار را از مشكل و گرفتاري نجات ميدهد، بلكه او را از آنجا كه گمانش را ندارد، روزي ميدهد! به هنگام نزول اين آيات، دو اتفاق درميان ياران پيامبر اكرم(ص)روي داد؛ مسلمان تنگدستي به نام «عوف» نزد پيامبر(ص) آمد و بيان داشت:گذشته از تهيدستي، پسرم را نيز كافران به اسارت گرفتهاند، چه كنم؟! پيامبر(ص) وي را به بردباري، رعايت تقوا و بر زبان جاري ساختن ذكرِ «لا حَولَ وَ لا قُوَةَ اِلاّ بِاللهِ» دعوت كرد. عوف هم، چنين كرد، تا اينكه پس از چندي، پسرش به هنگام غفلتِ كافران از دستشان گريخت و شتري از اموال آنان را نيز برداشت و نزد مسلمانان بازگشت. پيامبر(ص) نيز آيههاي ياده شده (طلاق/3 و 2) را در رابطه با اين جريان خواندند و توضيح دادند: نتيجه تقوا و توكّل، رهايي از مشكل و روزيِ گمان نابرده است! از آن پس، چند تن از ياران حضرت كه معناي ايه را به اشتباه فهميده بودند، از كسب و كار دست كشيدند و دليلشان اين بود كه تقوا و توكّل براي گذران زندگي كافي است! رسول خدا(ص)، آنان را به اشتباهشان متوجه ساخت و فرمود: همان خدايي كه سر رشتهدار همه چيز ميباشد، براي هر چيزي نيز سبب و وسيلهاي قرار داده است، آن كس كه به سبب و وسيله مادّي چشم ميدوزد و خدا را نميبيند، ايمان ندارد و آن كس هم كه به بهانه توكّل بر خدا، دست از اسباب و وسايل كشيده است، توقّع نابجايي از خداوند دارد؛ چرا كه خدا براي هر چيز سببي قرار داده است و انسان بايد سبب را پيگيري كند كه: «با توكّل زانوي اشتر ببند».3 ــــــــــــــــــــــ1. كنز الدقائق، ج 1، ص 308. 2. وسائل الشيعه، ج 1، ص 206. 3. مجله بشارت، شماره 64تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه _ شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]