واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سالروز مرگ ابوبکر خلیفه اول
ابوبكر، در سال سوم عام الفیل (یعنی 50 سال پیش از هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ) در مكه معظمه پای به دنیا گشود. پدرش ابی قحافه، عثمان بن عمرو تیمی از مردان زمان جاهلیت قبل از اسلام بود و مادرش اُمّ الخیر سلمی بنت عمر بن عامر تیمی بود و گویا دختر عموی وی . نامش عبدالله و مكنی به ابوبكر بود. گویا ابوبكر از نخستین گروندگان به پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است، كه پس از حضرت علی(علیه السلام) و خدیجه كبری(سلام الله علیها) و ظاهراً همزمان و یا پس از زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر و شهید جنگ موته و بلال حبشی، مسلمان شد و در زمره اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت. بنا به گفته ابن خلدون، وی مردی نرم خوی بود و مردان قریش با او الفت داشتند و گروهی از اهالی مكه توسط او مسلمان شدند.
وی به هنگام هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از مكه معظه، همراه آن حضرت بود و در پنهان گاه غار ثور، بسیار اضطراب داشت و اظهار نگرانی می كرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وی را دلداری می داد.
اما هنگامی كه به روستای "قبا" در دو میلی مدینه رسیدند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن جا توقف نمود، تا جانشین و پسر عمویش علی بن ابی طالب(علیهما السلام) پس از رد امانات او و انجام سفارش هایش به همراه باقیمانده خانواده آن حضرت، به او به پیوندد. ولی ابوبكر، تأمل چندانی نكرده و از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جدا شد و به سَنَح، در حوالی مدینه رفت. ابوبكر از نخستین گروندگان به پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است، كه پس از حضرت علی(علیه السلام) و خدیجه كبری(سلام الله علیها) و همزمان با زید بن حارثه و بلال، مسلمان شد و در زمره اصحاب سابقین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت. بنا به گفته ابن خلدون، وی مردی نرم خوی بود و مردان قریش با او الفت داشتند و گروهی از اهالی مكه توسط او مسلمان شدند. وی، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی عده ای از مهاجران و انصار در سقیفه (سایبان) بنی ساعده به خلافت اسلامی برگزیده شد و با تلاش های عمر بن خطاب و تعدادی از هواداران وی، به اجبار و اكراه و یا به رضایت از سایر مردم بیعت گرفتند و حق قانونی و شرعی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) که توسط پیامبر تعیین گشته بود را غصب كردند و بدین وسیله اولین انحراف در شریعت محمدیه توسط او حاصل شد . ابوبكر به مدت دو سال و سه ماه و پنج روز خلافت نمود. وی بنا به نقل دخترش عایشه، همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، در روز هفتم جمادی الآخر به خاطر غسل كردن در هوای سرد، تب كرد و بیمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بیماری افتاد و در این مدت، نمی توانست در نماز جماعت حضور یابد و به جای وی عمر بن خطاب بر مردم نماز می گزارد. سرانجام در 22 جمادی الآخر، سال سیزدهم هجری قمری در مدینه منوره،با انبوهی از گرفتاریهایی که برای آخرت خویش تهیه دیده بود و خود در سخنان آخرش به عبدالرحمن بن عوف بیآن داشته ، دار دنیا را وداع و به سرای مكافات رهسپار شد. بدنش را پس از غسل و كفن و خواندن نماز توسط عمر بن خطاب، بنا به خواست دخترش عایشه، در حالی که سرای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق به شخص دیگری داشت، در جوار قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن نمودند و بدینوسیله گرفتاری دیگری را برای او تهیه ساختند. در تاریخ یعقوبی آمده است كه عبدالرحمن بن عوف (یكی از صحابه كبار) در آخرین روزهای زندگی ابوبكر، در آن ایامی كه وی در بیماری مرگ قرار داشت، به نزدش رفت و درباره برخی از مسایل، از جمله درباره جانشینی عمر بن خطاب با او گفتگو كرد و ابوبكر در حالی كه دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چیزی حسرت نمی خورم، مگر از سه أمری كه آن را مرتكب شدم و ای كاش آن ها را انجام نمی دادم و سه كاری كه انجام ندادم و ای كاش آن ها را به انجام می رساندم و سه چیز در ذهنم باقی است، دوست داشتم كه آن ها را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بپرسم ولی متاسفانه نپرسیدم. اما آن سه عملی كه مرتكب شدم، عبارتند از: 1- ای كاش، مسئولیت خلافت و حكومت را بر عهده نمی گرفتم و از آغاز، عمر را جلو می انداختم. من وزیر می شدم بهتر از آن بود كه امیر قرار گرفتم.
2- ای كاش خانه فاطمه(سالم الله علیها) دختر رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد تفتیش و هجوم قرار نداده و افراد (بیگانه) را وارد بر آن نمی كردم، اگر چه در را بر رویم می بست! 3- ای كاش سلمی را ناگهانی و غافلگیرانه آتش نمی زدم، بلكه دستور می دادم تنها گردنش را بزنند و یا او را رهایش گردانند. اما آن سه كاری كه انجام ندادم و ای كاش آن ها را به عمل می آوردم، عبارتند از: 1- ای كاش دستور می دادم (به جای بخشش و رهایی) گردن اشعث بن قیس را می زدند. زیرا او هر شر و فسادی را ببیند، آن را یاری می دهد (و به مفسده جویی می پردازد). 2- ای كاش ابوعبیده (جراح) را به سوی غرب و عمر را جانب شرق اعزام كرده و خود در راه خدا به پیش می تاختم. 3- ای كاش، خالد بن ولید را به سوی "بزاخة" نمی فرستادم (و آن جنایت بزرگ را مرتكب نمی گردید) ولیكن از او در راه خدا درگذشتم. اما آن سه چیزی كه دوست داشتم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بپرسم و این توفیق نصیبم نشد، عبارتند از: 1- خلافت و حكومت اسلامی حق چه كسی است؟ تا درباره آن كسی به نزاع نپردازد. 2- آیا برای انصار نیز در آن حقی است؟ 3- آیا عمه و خاله انسان (فوت شده) ارث می برند یا نه؟ وی در آخر گفت و گویش با عبدالرحمن گفت: و انّی ما اصبت من دنیاكم بشییٍ، و لقد اقمت نفسی فی مال الله و فی المسلمین مقام الوصی فی مال الیتیم ان استغنی تعفف، و ان افتقر اكل بالمعروف یعنی و بدرستیکه من از دنیای شما، هیچ نیندوختم و هر آینه خود را برای مال خدا و در راه مسلمین استوار ساختم ، آنگونه که وصی از مال بچه یتیم پشتیبانی می کند ، اگر بچه یتیم بی نیاز شد عفت پیشه می سازد و اگر فقیر بود لااقل به اندازه معمولی می خورد . شایان ذكر است كه ابوبكر از غصب خلافت و رنجاندن دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، بسیار ناراحت و متأسف بود و به قول خودش نمی دانست كه خلافت و حكومت، از آن چه كسی است؟ ویا اینکه خود را به نادانی می زد که البته دومی صحیح است ، ولی با این حال، بدون در نظر گرفتن رأی مردم و رضایت اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، عمر بن خطاب را به جانشینی خویش انتخاب كرد "و لیس هذا اول قارورة کسرت فی الاسلام" و ا ین اولین شیشه ای نبود که در اسلام شکسته شد و راه انحرافی در مسیر اسلام در زیر سایبان بنی ساعده طراحی شد و از آنجا امت محمدی به کجا رفتند که اکنون گروه نجات یافته فقط در تحت قبه علویه فاطمیه مهدویه گرد هم آمده اند و رنج فاطمه هنوز در بلندای تاریخ می غرد . تنظیم شده توسط موسویبخش دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]