تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى‏دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى‏شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838115462




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بانوی من !


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بانوي من!مروري بر «چهل نامه كوتاه به همسرم» قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ، قسمت چهارم(پاياني):
النگو
نادر ابراهيمي نوشته‌هايش را دوست دارد تا آن حد که آن‌ها را جزئي از زندگي‌اش مي‌داند. حرف‌هاي آنها را شاهد مي‌گيرد و با شخصيت‌هايش همذات‌پنداري مي‌کند. بانوي من! گالان اوجاي يموتي هنوز يادت هست؟ او روزي به بويان ميش گفت: من آن النگوي طلا را که براي سولماز خريده بودي دور انداختم چرا که سنگين بود و به دست همسرم افتادگي مي‌‌آموخت . من بازهم يکروز سر کار خواهم رفت قطع بدان! و يکروز برخلاف گالان براي تو النگويي بسيار سنگين خواهم خريد تا براي يک لحظه هم که شده به دست‌هاي تو افتادگي بياموزد ... (نامه سي و دوم) در اين نوشته، ابراهيمي، همسرش را با سولماز مقايسه مي‌کند. سولماز زني زيبا و مغرور بود و گالان هرگز نمي‌خواست که فروتني و افتادگي در همسرش ببيند. اما ابراهيمي بر اين عقيده است که همسرش چنان سربلند و غرورمند است که حداقل براي يکبار هم که شده به دستانش افتادگي بياموزد. در اينجا نشان مي‌دهد که چنان با شخصيت‌هاي داستانيش همذات‌پنداري مي‌کند که با دليل و توجيه، رفتار آنها را رد مي‌کند. گويي انسان‌هايي واقعي و مهمي هستند.  ... آيا وصيت‌نامه آلني براي مارال را که در کتاب چهارم آمده خوانده‌اي؟ من اما اگر نتوانستم آلني اوجاي دلاور باشم آرزومند آنم که تو همچون مارال در قلب يک جهاد سياسي بزرگ، ‌حضوري موثر داشته باشي. (نامه پانزدهم)  دراين جا، خود و همسرش را در قالب آلني و مارال دو شخصيت «آتش بدون دود» مي‌داند. آلني پزشک بود و مارال، ماما. اين دو از فعالان سياسي دوره رضاخان بودند و فداکارانه، براي ترکمن‌ها و براي ايران مي‌جنگيدند. هرچند ابراهيمي خود در دوره‌اي فعاليت‌هاي سياسي داشته اما اين را کافي نمي‌دانسته و اعتقاد داشته که اگرچه او نتوانسته مانند آلني آن گونه به مردم خدمت کند، همسرش که در کار تربيت و آموزش کودکان بوده است، بتواند همچون مارال در قلب يک جهاد سياسي بزرگ حضوري موثر داشته باشد.  طنز در نامه‌ها قدرت طنزپرداري ابراهيمي در نوشته‌هايش هميشه بر همه آشکار بوده. نمود اين هنر و قدرت در«آتش بدون دود»،‌ «ابوالمشاغل» و «ابن مشغله» پر‌رنگ‌تر است.
قدرت
مکالمات ردو بدل شده ميان گالان اوجا و بويان‌ميش، دو دوست و دو يار هميشگي، طنز شيريني را به تصوير مي‌کشد. «گالان از اسب فروجست، ‌به سوي بويان‌ميش دويد. گريبان او را گرفت و فرياد زد: اي بويان ميش ابله ! من به زودي صاحب يک پسر مي‌شوم. بويان‌ميش خنديد و گفت: هيچ چيزت به آدميزاد نمي‌ماند. تو از حالا چه مي‌داني که پسر است يا دختر؟ گالان که گهگاه در حد کودکان کم عقل، ‌ناتوان از درک و دريافت مي‌نمود، ‌گريبان بويان‌ميش را رها کرد،‌ کمي عقب کشيد و به فکر فرو رفت. - دختر؟ تو چه حرف‌ها مي‌زني مردک! مگر ممکن است پسر اول گالان اوجا دختر باشد؟ - من نگفتم پسرت دختر است. گفتم بچه‌ات ممکن است دختر باشد. - مگر بچه من با پسر من فرقي دارد؟ گالان به ناگهان و بار ديگر گريبان بويان‌ميش را چسبيد: خفه‌ات مي‌کنم بويان ميش؛ خفه‌ات مي‌کنم اگر بار ديگر از اين مزخرفات بگويي... گالان کمر راست کرد و به نقطه‌اي دور خيره شد. انگار که مشغول محاسبه‌اي بسيار پيچيده و دشوار است. -دختر ؟ آخر چطور ؟ چطور همچو چيزي ممکن است؟ هاه! بايد با خود سولماز حرف بزنم. جوابت را مثل مشت،‌ توي صورتت مي‌زند. خودش حتما مي‌داند که پسرم، بچه من است يا دختر من. بويان‌ميش ريسه رفت .... گالان نزد سولماز بازگشت، ‌زير لب سلامي کرد و گفت : اين مي‌گويد اگر دختر باشد چطور؟ سولماز لبخند زد: « اين» کيست؟ - تو چکار داري که کيست؟ مي گويد اگر دختر باشد چطور ؟ -«چطور» يعني چه؟ من بايد معني سوالت را بفهمم تا بتوانم جوابت را بدهم.»(آتش بدون دود، جلد اول) اما مکالمات ميان ابراهيمي و همسرش، اين دو يار مهربان، آنگونه در کتاب نيامده. شايد به اين دليل است که نوشته‌هاي اين کتاب عاشقانه، احساسي و بيان مشکلات و حتي گله‌مندي‌هاست، اما با اينحال رگه‌هاي طنز در آن ديده مي‌شود. اما اين بار نادر ابراهيمي، تلخي‌ها را به طنز مي‌کشاند. طنزي که بيشتر از اينکه بخنداند، به گريه وا مي‌دارد. طنزي تلخ. ديروز که ديدم صداي دلنشين صاحبخانه – که مهرمندانه تهديدمان مي کرد - تا آن حد بر اعصاب تو تاثير گذاشت و آنگونه برافروخته و دگرگونت کرد، ‌دانستم که بد نيست خيلي زود لزوم اين مساله را احساس کنيم که خاطره‌هايمان را از درون کوچک‌ترين ذره‌هاي طلا بيرون بکشيم و در تجرد و طهارت کامل از تک‌تک آن‌ها نگهداري کنيم. ....... من باز هم يکروز سر کار خواهم رفت قطع بدان.  و يکروز بر خلاف گالان براي تو النگويي بسيار سنگين خواهم خريد تا براي يک لحظه هم که شده به دست‌هاي تو افتادگي بياموزد. به يکبار تجربه مي‌ارزد. از اين گذشته، ‌تو، ‌بازهم مي‌تواني آن النگوي سنگين را براي صاحبخانه بعدي در گوشه‌اي پنهان کني. فکر مي‌کنم به قدر شش ماه کرايه خانه بيارزد و چيزي هم براي لباس‌هاي زمستاني بچه‌ها باقي بماند ... فکرش را بکن! دستکش کرک گرم براي برف‌بازي. کلي پول که صاحبخانه هرگز نخواهد دانست که با آن چه مي‌تواند بکند – حتي بعد از مرگ. (نامه سي و دوم )و خدايش آمرزش کناد اين نويسنده ي عزيز را...خبر گذاري کتاب ايران / تنظيم براي تبيان : زهره سميعي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن