تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كاغذى را كه روى آن بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم نوشته شده است از روى زمين برد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828118845




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شناختن دنیا


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شناختن دنیاشفقت با همسایه
همسایه
آورده‌اند كه درویشی در همسایگی توانگری خانه داشت. روزی كودكی از خانه توانگر به خانه درویش آمد؛ دید كه آن درویش با عیال و اطفال خود طعام می‌خورد. آن كودك زمانی ایستاد و میل طعام داشت، كسی او را مردمی نكرد و گریان گریان بازگشت و به خانه خود آمد. پدر و مادر از گریه او متألم شدند و سبب پرسیدند. گفت به خانه همسایه رفتم و ایشان طعام می‌خوردند مرا ندادند. پدرش فرمود تا طعامهای گوناگون حاضر كردند؛ او چنانچه طریقه كودكان بدخو باشد می‌گریست و می‌گفت: «مرا از آن طعام كه در خانه همسایه می‌خوردند می‌باید داد.» پدر درماند و به در خانه همسایه آمد و او را بیرون طلبید و گفت: «ای درویش! چرا باید كه از تو به ما رنجی رسد؟» درویش گفت: «حاشا كه از من رنجی به شما رسد.» توانگر گفت: «رنجی از این بدتر چه باشد كه پسر من به خانه تو آید، تو با كسان خود طعام بخوری و او را ندهی تا گریه كنان باز گردد و حالا به هیچ چیز آرام نمی‌گیرد و طعام شما می‌طلبد.» درویش زمانی سر در پیش افكند و گفت: «ای خواجه! در ضمنِ این سرّی است. از من مپرس كه پرده من دریده می‌شود.» خواجه مبالغه كرد كه سرّ خود را بازگوی. گفت: بدان كه آن طعام كه می‌خوردیم بر ما حلال بود و بر پسر شما حرام، نخواستیم كه طعام حرام بدو دهیم. خواجه گفت: «سبحان الله! طعامی هست در شرع كه بر یكی حلال باشد و بر دیگری حرام؟» درویش گفت كه در قرآن نخوانده‌ای كه (هر كس درماند به بیچارگی و تنگدستی، مردار بر او حلال است و بر آن كه درمانده نباشد حرام؟ «مائده، آیه 3») بدان كه سه روز عیال و اطفال من طعام نخورده بودند و به هیچ نوع چاره آن نتوانستم كرد. امروز در فلان ویرانه دراز گوشی مرده دیدم، قدری گوشت از وی ببریدم و آوردم و طعامی پختیم و می‌خوردیم كه كودك شما درآمد. صورتِ حال این بود كه به سمع شما رسید. تو را شب به عیش و طَرَب می‌رود              چه دانی كه بر ما چه شب می‌روددرویش زمانی سر در پیش افكند و گفت: «ای خواجه! در ضمنِ این سری است. از من مپرس كه پرده من دریده می‌شود.» خواجه مبالغه كرد كه سر خود را بازگوی.
جزیره
خواجه كه این سخن بشنید، بسیار بگریست و گفت: «واویلاه! اگر حضرت خداوند تعالی در روز قیامت با من عتاب كند كه در همسایگی تو چنین صورتی بود و تو از حال همسایه بی‌خبر بودی، چه جواب دهم؟» پس دست درویش بگرفت و به خانه خود آورد و از نقد متاعی كه داشت یك نیمه به وی داد. شبانه حضرت رسالت ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در واقعه دید كه او را می‌گویند ای خواجه بدان شفقت كه با همسایه كردی گناهانت آمرزیده شد و در مال تو بركت پدید آمد و فردا در بهشت همنشین من خواهی بود… واعظ كاشفی   شناختن دنیا مثل اهل دنیا، در مشغولی ایشان به كار دنیا و فراموشی كردن آخرت، چون مثل قومی است كه در كشتی باشند و به جزیره‌ای رسیدند؛ برای قضای حاجت و طهارت بیرون آمدند؛ و كشتیبان منادی كرد كه: «هیچ كس مباد كه روزگار بسیار برد، و جز به طهارت مشغول شود كه كشتی به تعجیل خواهد رفت» پس ایشان در آن جزیره پراكنده شدند. گروهی كه عاقلتر بودند، سبك طهارت كردند و باز آمدند؛ كشتی فارغ یافتند؛ جایی كه خوشتر و موافق‌تر بود بگرفتند. و گروهی دیگر در عجائب آن جزیره عجب بماندند و به نظاره بازایستادند و در آن شكوفه‌ها و مرغان خوش آواز و سنگریزه‌های منقش و ملون نگریستند. چون بازآمدند، در كشتی هیچ جای فراخ نیافتند. جای تنگ و تاریك بنشستند و رنج آن می‌كشیدند. گروهی دیگر نظاره اختصار نكردند، بلكه آن سنگریزه‌های غریب و نیكوتر چیدند و با خود بیاوردند، و در كشتی جای آن نیافتند. جای تنگ بنشستند و بارهای آن سنگریزه‌ها بر گردن نهادند. و چون یك دو روز بر آمد، آن رنگهای نیكو، بگردید و تاریك شد و بویهای ناخوش از آمدن گرفت، جای نیافتند كه بیندازند، پشیمانی خوردند و بار و رنج آن بر گردن می‌كشیدند. و گروهی دیگر در عجائب آن جزیره متحیر شدند تا از كشتی دور افتادند و كشتی برفت. و منادی كشتیبان نشنیدند و در جزیره می‌بودند، تا بعضی هلاك شدند ـ از گرسنگی ـ و بعضی را سباغ هلاك كرد. آن گروه اول مثل مؤمنان پرهیزكارن است؛ و گروه بازپسین مثل كافران، كه خود و خدای را ـ عزوجل ـ و آخرت را فراموش كردند و همگی، خود را به دنیا دادند كه (... حیات فانی دنیا را بر حیات ابدی آخرت برگزیدند... «نحل، آیه 107») و آن دو گروه میانین مثل عاصیان است كه اصل ایمان نگاه داشتند. ولیكن دست از دنیا بنداشتند. گروهی با درویشی تمتع كردند و گروهی با تمتع، نعمت بسیار جمع كردند تا گران بار شدند. امام محمد غزالی و چون یك دو روز بر آمد، آن رنگهای نیكو، بگردید و تاریك شد و بویهای ناخوش از آمدن گرفت، جای نیافتند كه بیندازند، پشیمانی خوردند و بار و رنج آن بر گردن می‌كشیدند. قرب خدا
قرب
... ای درویش! خدا به غایت نزدیك است، كما قال تعالی:‌ (و ما از رگ گردن به او نزدیكتریم. «ق، آیه 16») و در قرآن و احادیث مانند این بسیار است، اما چه فایده كه مردم دور دور دور افتاده‌اند و از معرفت قرب خدای بی‌بهره و بی‌نصیب‌اند. همه روز فریاد می‌كنند و می‌گویند كه خدای می‌طلبیم و نمی‌دانند كه خدای حاضر است و حاجب به طلب كردن نیست. ای درویش! خدای از بعضی دور و از بعضی نزدیك نیست، خدای تعالی با همه است. جمله موجودات در قرب، او را برابرند. اَعلی علیین و اَسفَلُ السافِلین در قرب او یكسان است. قرب و بعد نسبت به علم و جهل ما گفته‌اند، یعنی هر كه عالم‌‌تر است نزدیك‌تر است و اگر نه هیچ ذره‌ای از ذرات موجودات نیست كه خدای به ذات با آن نیست و بر آن محیط نیست و از آن آگاه نیست… عزیزالدین نسفی تنظیم : بخش ادبیات تبیان 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن