تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شكرگزارى در همه حال بود كه بندگان مخلصش با آن عبادتش ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820972935




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استاد به عیادت شاگردش می آید


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: استاد به عیادت شاگردش می آید
استاد به عیادت شاگردش می آید
خاطراتی از امام(ره) به نقل از آیت الله عزالدین زنجانی حضرت آیت الله حاج سید محمد عزالدین حسینی زنجانی از علما و مراجع تقلید حوزه علمیه مشهد و از برجسته ترین شاگردان امام خمینی (ره) از خاطرات خود با حضرت امام خمینی (ره) نقل می کنند : *** در آن زمان که من درس اسفار امام می رفتم ، مبتلا به حصبه شدم . از قضا ، فصل زمستان بود . آن موقع ، حصبه بیماری خطرناکی به شمار می آمد . منزل مادر گذر جدا بود . از قضا ، منزل امام در حوالی آن گذر بود . ایشان پس از آنکه اطلاع از بیماری من پیدا کردند، هر صبح و شب به عیادت من می آمدند . یادم است که ایشان یک شب به عیادت من آمده بودند ، دکتری قبل از ایشان آمده بود ، دوای اشتباهی داده بود و حال من بسیار بد بود . حضرت امام ، این مرد ربانی بزرگوار ، در آن زمستان سرد ، پیاده به دنبال طبیبی که به طرز قدیم معالجه می کرد ، رفته و او را آوردند و پس از بهبودی نسبی حال من ، منزل را ترک فرمودند . آن گاه وسایل انتقال مرا به بیمارستان فراهم ساختند . اینها فراموش شدنی نیست . دیگران هم بودند که در درسشان شرکت می کردم ، اما یک مرتبه هم به عیادت نیامدند . حتی یک نفر را نفرستادند که چرا درس شرکت نمی کنی . امام در ظاهر ، آن موقع کنار بودند و متصدی فقاهت و مرجعیت نبودند . فقط اسفار می گفتند و احتمال آن هم نمی رفت که ایشان ، العیاذ بالله ، بخواهد من را پرورش دهد که بعدا مروج رساله ایشان باشم . اصولا خدا می داند که ایشان ، فوق این حرفها بوده و هستند و این حرفها ، نسبت به ایشان تصور هم ندارد .***  کاملا به خاطر دارم در آن ایام طلبگی ، هر چه تلاش کردم که نسبت به ایشان ، سبقت در سلام داشته باشم ، موفق نمی شدم.آری « من کان لله کان الله له».*** در همان اوان یکی از اتباع کسروی کتابی به نام (اسرار هزار ساله ) نوشت و در آن از زیارت قبور و مشاهد ائمه و از این رقم انتقاد گرده بود . من با یک عده از طلاب به خدمت یکی از مراجع وقت رفتیم که ما چه باید بکنیم؟ شرح اجمالی مضمون کتاب را به ایشان گفتم . متاسفانه با کمال خونسردی ، ایشان گفتند : کاری نداشته باشید الباطل یموت بترک ذکره . فرق زیاد است میان غمخوار و غیر آن .امام در همان وقت به خاطر رد کردن آن کتاب ، درس اسفار را تعطیل می کنند و جواب او را می نویسند ، که فعلا به صورت (کشف الاسرار) در آمده است . یادم است که مقداری از نسخه خطی آن نوشته را به من لطف فرمودند که اظهار نظر کنم . از نهایت تواضع و فروتنی ایشان و تشویق این جانب بود ، نه این که به نظر محتاج بودند . بالاخره ، با این مقامات توانستند چنین انقلابی بیافرینند .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن