پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848721518
ترسيدن به سبك ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ترسيدن به سبك ايراني
سينماي وحشت، گونه جذابي است ميان انواع سبكهاي فيلمسازي جهان؛ به قدري كه هر كارگرداني را در دوران فعاليت حرفهاي خويش، به وسوسه مياندازد يك بار آن را تجربه كند يا دستكم برشي از آن را در گوشهاي از برخي فيلمهايش بگنجاند.در عرصه بينالملل، سينماي آمريكا به نتايج مطلوب و قابلقبولي در ژانر وحشت رسيده و با آثاري به شدت ترسناك، تبحر خود را در ساخت چنين فيلمهايي به ساير كشورها اثبات كرده است. سينماي ايران كه هميشه با محدوديت موضوع و سبك و ژانرهاي سينمايي مواجه بوده، پس از تجربه نسبتاً موفق«شببيست و نهم» (حميد رخشاني – 69) با وقفهاي طولاني، حالا دوباره به احساس نياز در توليد فيلمهاي ترسناك رسيده و گرچه تلاشهاي قابل تحسيني نيز در اين زمينه داشته ولي همچنان با وجود توليد چند فيلم ترسناك طي سالهاي اخير، هنوز چرخ سينماي مان در اين ژانر لَنگ ميزند و تا رسيدن به فيلمي با نمره قبولي، راه درازي در پيش داريم.«حريم» يكي از فيلمهايي است كه به نيت القاي وحشت به تماشاگركمديپسنداين سالها، توليد و روانه پرده شده و ميتوان درباره آن گفت«فيلمي ارزشمند و خوش ساخت كه ميتوانست با بازنويسيهاي بيشتر فيلمنامه، آغازگرجدي سينماي وحشت در ايران باشد اما به دلايل مهمي، در رقابت با نمونههاي پيشين فيلمهاي ترسناك وطني، به لحاظ منطقداستاني در فيلمنامه و گره افكني، نميتواند امتياز ويژهاي نسبت به ساير رقبا كسب كند.» «حريم»بيش از آنكه فيلمي ترسناك باشد، فيلمي پليسي – معمايي است و همين وجه معماگونه فيلم است كه تماشاگر را بهخود علاقهمند و تا پايان ماجرا همراه ميكند. در واقع جنبه ترسناك فيلم بهدليل نوع پرونده پليسي خاصي كه به شخصيت بازرس فيلم سپرده ميشود، الزاماً در فيلم گنجانده شده، وگرنه موضوع قتلهاي پي در پي آدمها و ناپديدشدن چند توريست در دل جنگل و كشف آثار باستاني، چنان دستخورده و تكرارياند كه جاي هيچ تنوع و خلاقيتي را براي شكل اجرايي آن برنميتابند، بهخصوص اگر قرار باشد اندكي هم وحشت، چاشني آن كنند. بنابراين چارهاي نيست جز آنكه پاي موجودات خيالي و ماورايي و ارواح را وسط بكشيم تا داستان، روندي منطقي و باورپذير براي تماشاگري كه به شوق ديدن فيلم ترسناك به سينما آمده، بهخود بگيرد.«حريم» يكي از فيلمهايي است كه به نيت القاي وحشت به تماشاگركمديپسنداين سالها، توليد و روانه پرده شده و ميتوان درباره آن گفت«فيلمي ارزشمند و خوش ساخت كه ميتوانست با بازنويسيهاي بيشتر فيلمنامه، آغازگرجدي سينماي وحشت در ايران باشد اما به دلايل مهمي، در رقابت با نمونههاي پيشين فيلمهاي ترسناك وطني، به لحاظ منطقداستاني در فيلمنامه و گره افكني، نميتواند امتياز ويژهاي نسبت به ساير رقبا كسب كند.» از اين منظر، كارگردان حريم بسيار موفق عمل كرده.ارواح اينجا كاركردي بجا و درست دارند و حتي موجودي مانند آن مرد مرموز سياهپوش، با وجود آنكه در طول فيلم آنگونه كه لازم معرفي نميشود ذهن تماشاگر را درگير ميكند؛ گرچه درگيري ذهني تماشاگر با اين كاراكتر، ناشي از جذابيت ترسي است كه او هر بار با ظهور ناگهاني خود ايجاد ميكند. از طرفي خود«ترس» هم در«حريم» چهرهاي تازه و ناآشنا براي تماشاگر ارائه ميكند. قطعاً كساني كه به تماشاي حريم آمده اند، پيش از اين بارها و بارها پاي فيلمهاي ترسناك سينماي جهان نشستهاند و با تماشاي آنها «نخنديدهاند» بلكه «ترسيدهاند»! و اينجا اگر همان تماشاگر به معدود موقعيتهاي ترسناك حريم ميخندد، اين خنده نه از سر كميك يا سادهانگارانهبودن تصويري است كه ميبيند، كه به خاطر ترسي است كه يك فيلم «ايراني» توانسته براي نخستين بار به او القا كند.
در واقع فيلم مذكور، با چنين شيوهاي به معرفي و آشناپنداري سينماي وحشت داخلي براي تماشاگر ايراني دست ميزند و چنين كاركردي، حتي اگر سبب ترس تماشاگر نشود، دست كم اين حسن را دارد كه او براي اكران فيلمهايي از اين دست با كيفيت و فيلمنامههايي مقبولتر آماده ميشود. بنابراين تماشاگر ايراني ميتواند دلخوش باشد گونهاي ديگر از سينما با عنوان سينماي وحشت، آهستهآهسته دارد در كشورش پا ميگيرد؛ گيرم با تجربه گرايي چند كارگردان تازه نفس. لابد ميدانيد كه طي يكي دو سال اخير، فيلمهاي زيادي با حال و هواي وحشتبرانگيز توليد شده و آماده اكرانند. از جمله ميتوان اشاره كرد به فيلمهاي خواب ليلا (مهرداد ميرفلاح)، آل(بهرام بهراميان)، خيابان بيست و چهارم (سعيد اسدي)، بارهستي (امير قويدل)و كلبه(جواد افشار). از اينرو گفتني است كه اتفاقاً به لحاظ اجرايي، گروه توليد حريم توانستهاند تماشاگر را به خوبي غافلگير و وحشت زده كنند. گريمهاي دفرمهاي كه «عاطفه رضوي» براي چهره اجساد و مقتولان طراحي كرده، فيلمبرداري دلهرهآور«محمد احمدي» با دكوپاژهاي فوقالعاده رضا خطيبي و صداگذاري شلوغ و خوفناك «سيد علي علويان» هر كدام در جاي خود به درستي عمل كردهاند و مجموعه اين تكنيكها، سربزنگاه يقه تماشاگر را گرفته و او را به ترسيدن از آنچه بر پرده ميبيند، وادار كرده است. با اين همه، مدل ترسي كه حريم ايجاد ميكند، ترسي به سبك ايراني است. وحشت تماشاگر لحظهاي بيشتر طول نميكشد و بيش از آنكه ترس باشد مثل واكنش فرد به يك «پِخ» كردن نابجا و بيموقع ميماند. ترسي كه حريم ميآفريند، يك شوك آني است در برابر تصاوير وحشتناكي كه بيمقدمه و ناگهان همراه با صداهاي عجيبي بر پرده ظاهر ميشوند. چگونگي ظهور اين تصاوير، هر تماشاگر را بيدرنگ، ياد همان برنامههاي سرگرمكننده كامپيوتري مياندازد كه بيننده بايد دقايقي به تصوير منظرهاي زيبا خيره شود و منتظر احساس خوبي باشد كه تا لحظاتي ديگر با ظاهر شدن نمايي رمانتيك از آن برخوردار خواهد شد ولي ناگهان چهره ترسناك شخصي بر صفحه مانيتور ظاهر ميشود و يك جيغ گوشخراش، كه اين همه، باعث شوكهشدن بيننده ميشود و پس از دقايقي به حقهاي كه خورده ميخندد، و اين درست همان كاري است كه حريم با ما ميكند.خطيبي در تازهترين ساختهاش از كپي برداريهاي سينمايي از فيلمهاي ترسناك و پليسي ايراني و خارجي ابايي نداشته و حتي آگاهانه از برخي فيلمها، ايدههايي را وام گرفته و در فيلم خود گنجانده. صحنه آغازين فيلم و تصوير پاي قطع شده و خونين آن توريست، يكسره ما را ياد مجموعه فيلمهاي آمريكايي با محوريت موجوداتي موسوم به «زامبي»ها مياندازد. پيشرفت داستان و روايت پليسي فيلم نيز بيشباهت به فيلم«صحنه جرم، ورود ممنوع»(ابراهيم شيباني) نيست. بهخصوص اين شباهت زماني قوت ميگيرد كه ميبينيم در هر دو فيلم، ايفاگر نقش افسر پليس، حميد فرخ نژاد است؛ با گريم و شخصيت پردازي تقريباً مشابه. شخصيت مرموز مرد سياهپوش تا حدودي يادآور فيلمهاي ترسناك «حلقه» است. لوكيشن اصلي فيلم(جنگل) و ترس از ورود به آن يا ترك نكردن آن پيش از غروب، فضاي فيلم «دهكده» (ام. نايت. شيامالان) را به خاطر ميآورد و... اگر بخواهيم باز هم مثال بياوريم، به ليستي بلندبالا ميرسيم. ذكر اين نمونهها، محض اشاره به اين نكته بود كه خطيبي كمترين بداعتي از خود در نگارش فيلمنامه و فضاسازي بروز نداده و به تقليدهاي صرف از فيلمهاي ديگر بسنده كرده. بهرهوري از اين شيوه ابداً اشكالي ندارد، به شرط آنكه در فيلمي با اين ميزان تقليد، بتوان مانند فيلمهاي ديگر به نتيجهگيري رضايتبخش و گرهگشايي از معماهاي مطرح شده بيشمار فيلم رسيد.مرد سياهپوشي كه مدام به ترسناكترين شكل ممكن پيش رويمان ظاهر ميشود، كيست و اصولاً چه نقشي – غير از ترساندنگاهوبيگاه تماشاگر – در داستان اصلي فيلم دارد؟ كسي كه مدام در دفتر بازرس محبي(حميد فرخ نژاد) و سردخانه و جنگل، از پشت پردهها، دريچههاي كانال كولر و شاخ و برگ درختان، زاغ سياه غريبهها و افراد پليس را چوب ميزند، كيست و چه هدفي از تعقيب و مراقبت آنها دارد؟آيا در حريم به تمام پرسشهايي كه بنابرپرونده پيچيده آن روستاي مخوف و قتلهاي پي در پي صورت گرفته، پاسخ داده ميشود؟ به هيچ وجه، و بهناچار، تماشاگر كه از تماشاي صحنههاي جذاب و تعليقهاي پرشمار فيلم لذت برده، با ذهني انباشته از سؤال سالن را ترك ميكند و تا رسيدن به منزل، مدام با خود تكرار ميكند«چه شد؟!». حريم دقيقاً از همينجاست كه بزرگترين لطمه را ميخورد؛ طرح پرسشهاي زياد اما بيجواب. به چند مورد از آنها دقت كنيد:مرد سياهپوشي كه مدام به ترسناكترين شكل ممكن پيش رويمان ظاهر ميشود، كيست و اصولاً چه نقشي – غير از ترساندنگاهوبيگاه تماشاگر – در داستان اصلي فيلم دارد؟ كسي كه مدام در دفتر بازرس محبي(حميد فرخ نژاد) و سردخانه و جنگل، از پشت پردهها، دريچههاي كانال كولر و شاخ و برگ درختان، زاغ سياه غريبهها و افراد پليس را چوب ميزند، كيست و چه هدفي از تعقيب و مراقبت آنها دارد؟ اگر مرد سياهپوش است، چه ميخواهد و چرا واكنش تهديدآميزي نشان نميدهد تا محبي و همكارانش دست از تلاشهاي پليسي خود براي حل معما بردارند؟ اهالي آن روستاي مرموز، ارواحند يا جسميت دارند؟
اگر ارواح نيستند، چرا پيرمرد ريش سفيدروستا، گاهي به چشم محبي و همكارانش ميآيد و گاهي ميان جمعي چندنفره، فقط توسط محبي رؤيت ميشود؟ اين ديده شدن و نشدنها شامل باقي اهالي دهكده نيز ميشود. شايد آنها از قدرتهاي جادوگري يا نيروهاي مابعدالطبيعه برخوردار باشند كه در اين صورت، هرگز اشارهاي به اين موضوع نميشود. تكليف تصويري كه محبي از مرد سياهپوش در گوشه فيلم ويدئويي توريستها كشف ميكند چه ميشود و چرا به سرانجامي نميرسد؟ اصلاً چه كسي ورود به حريم جنگل را و به چه سببي ممنوع اعلام كرده؟ آنها كه به حريم آن غار و جنگل تجاوز ميكنند توسط چه كسي يا كساني كشته ميشوند؟بعيد بهنظر نميرسد چنين قتلهاي دلخراش و فجيعي، كار مردم آن روستاي متروكه باشد، و در نهايت، قضيه كودكي محبي كه به آن كودك يافته شده در عكس تاريخي آن نويسنده و جهانگرد ارتباط مييابد، چگونه كشف و پي برده ميشود آن كودك گمشده، همان محبي است كه سالها در پرورشگاه زندگي كرده؟! اين يكي، از همه وقايع مضحكتر است، گرچه ظاهراً نتيجه داستاني و اخلاقي و انساني و عاطفي فيلم، همين بوده كه بدانيم مجموعه اين حوادث دست به دست هم داده تا محبي را به زادگاه و موطن حقيقي خود برگرداند! اما آيا براي رسيدن به چنين پاياني، اين همه كشت و كشتار و ترس و رمزآلودگي و پيچيدگي نياز بود؟اين به هم ريختگي داستان را بايد ناشي از بلاتكليفي رضا خطيبي و همكار فيلمنامه نويسش – مهدي حسين نژاد- دانست كه گويا نميدانستهاند بايد فيلم را به اثري صرفاً جنايي – ترسناك تبديل، يا براي ذهن ناآشناي تماشاگر ايراني، بايد فضا را كمي از فانتزي و خرافات ملزوم چنين دنيايي دور و به رئاليسم مزخرف ايراني و افسانههاي بومي نزديك كنند، و حالا محصول نهايي ملغمهاي از اين هر دوست. تصور كنيد اگر حريم فقط رويكردي فانتزي – تخيلي ميداشت، چه استفادههاي خوبي ميشد از موضوع آن دو تكه لوح تاريخي شكسته كرد. بامزه اينجا كه با ناخنك زدن به اين هر دو جنبه فضاسازي، باز هم تماشاگر آن را باور نميكند و به پايان ايرانيزه و سمبلكاري شده فيلم ميخندد.نگاه كنيد به واكنش تماشاگر، زماني كه اسماعيلي(عنايتالله شفيعي) در انتهاي ماجرا با اعتراف به سهل انگاري خود مبني بر ريختن روغن بر سطح جاده، چگونه خود را مقصرمرگ زن و بچه محبي جلوه ميدهد و از او حلاليت ميطلبد! و اينجاست كه حريم از فيلمي با رويكرد جنايي – ترسناك، به درامي احساسي تبديل ميشود. حالا حريم را مقايسه كنيد با چند نمونه ترسناك ايراني؛مثلاً با «خوابگاه دختران»(محمدحسين لطيفي)، پارك وي(فريدون جيراني)، اقليما(محمدمهدي عسگرپور)واحضارشدگان(آرش معيريان). ببينيد در نمونههاي نامبرده، اگر تكنيك ترسآفريني و شيوه كارگرداني اشكال داشت، دستكم فيلمنامهها، روندي باورپذير را طي كرده و مخاطب را راضي از سالن بدرقه ميكنند.در خوابگاه دختران، اگر تماشاگر از فضاي آن ساختمان مخروبه ميترسد و به صداها و سايههاي درون آن مشكوك است، سرانجام به پاسخ اين چرا و چگونهها ميرسد و ميداند در پس هر صدا يا سايهاي، چه كسي يا چيزي نهفته بوده، يا مثلاً در فيلم «اثيري» (محمدعلي سجادي)، زني كه از نخستين بار با چهرهاي ترسناك به چشم نوعروس فيلم ميآيد، در طول فيلم به تدريج معرفي ميشود و حتي شخصيت مييابد اما اينجا، مرد سياهپوش فقط هرازگاهي ظاهر ميشود، بدون آنكه بدانيم كيست و خواستهاش چيست. انگار براي دستيابي به جواب همه اين معماهاي نهفته در دل فيلم، بايد منتظر«حريم 2» باشيم.متأسفانه گرههاي كور حريم تا روشن شدن چراغهاي سالن، بسته ميماند و اين عدمرمزگشايي فيلم واقعاً آزارنده است.با اين همه نميخواهم بيانصافي كنم. چنانچه پيشتر اشاره كردم، حريم را با وجود همه كاستيهايش، به دلايلي دوست دارم، چرا كه توانسته با ايجاد لحظههايي، تماشاگر را شگفتزده و ميخكوب كند. به نقاط قوت«حريم» در 3مورد ميتوانم اشاره كنم؛ اول، فيلمبرداري تحسينبرانگيز محمد احمدي كه باعث زيبايي و تنوع بصري فيلم شده و به شكلگيري و تداوم حس وحشت در جريان فيلم كمك فراواني كرده است.بهترين نمونهها، صحنه نخستين ورود محبي به دفتر كارش كه از روي سقف فيلمبرداري شده و به محض رسيدن به لامپ روشن اتاق، چراغ خاموش شده و اتاق در تاريكي فرو ميرود و ديگر، جايي كه محبي در جنگل بهدنبال كشف ماجراي قطع و وصل شدن آنتن موبايل و بيسيم است.دوم، چهرهپردازي خوب «رضوي»كه با الهام از چند نمونه مشابه خارجي، چهرههاي مناسب و وحشتناكي براي شخصيتها ترسيم كرده، و سوم، جلوههاي ويژه«محسن روزبهاني»كه كاملاً هوشمندانه و در خدمت فضاي فيلم است. منبع : همشهريتنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ترسيدن به سبك ايراني-ترسيدن به سبك ايرانيسينماي وحشت، گونه جذابي است ميان انواع سبكهاي فيلمسازي جهان؛ به قدري كه هر كارگرداني را در دوران فعاليت حرفهاي ...
با این همه، مدل ترسی كه حریم ایجاد میكند، ترسی به سبك ایرانی است. وحشت تماشاگر لحظهای بیشتر طول نمیكشد و بیش از آنكه ترس باشد مثل واكنش فرد به یك «پِخ» ...
اين در حالي است که ترس از درد زايمان طبيعي، بهعنوان مهمترين علت گرايش به ... رييس انجمن مامايي ايران با بيان اينکه زمان مناسب تولد بين 38 تا 40 هفته است، ...
كمدی به سبك ایرانی!-رادان در سنتوری ثابت كرد ... اما لیلا حاتمی اگرچه به خاطر این فیلم گرفت... سینما برای تفریح ... ترسیدن به سبك ایرانیها! - vazeh.com :: واضح ...
وحشتآفرینی به سبک سینمای ایران-وحشتآفرینی به سبک سینمای ایران اکران فیلم ... فیلمهای خارجی همواره این نکته حیاتی را مورد توجه قرار دادهاند که ریشه ترس را در ...
حضور علی معلم به عنوان تهیهکننده که «گاوخونی» و «ازدواج به سبک ایرانی» را در ... برای باورپذیری و ریشهدار کردن ترس و وحشت قصه شده که به نظر کافی نمیآید.
رمز سرقت به سبک ایرانی از زبان 4 بازیگر گاو صندوق! ... اما این ترس باعث نشده او پیشنهاد خوب بازی در گاو صندوق را که او را بیشتر از همیشه به مخاطب عام معرفی ...
هاليوود به سبک ايراني-نگاهي به نام هاي ايراني فعال در سينماي امريکا ... اصولاً در وجود مهاجران و غيربومي ها ترس بيشتري براي ارائه وجود دارد. کاترين بل ...
هتلي به سبک موجودات فضايي-جام جم آنلاين: هتلي در سوئد گشايش يافته است که اتاقهاي آن در فاصله 4 تا 6 متري از زمين در هوا ... باغ کاملا ساخته شده به سبک ایرانی خود را با عقیدة تحسین برانگیز هندی و . ... طعم شيرين ترس - اضافه به علاقمنديها ...
زندگی به سبک چند قلویی-داشتن فرزندان دوقلو و سه قلو یک موهبت از جانب خداوند است، اما ممکن است ابتدا وقتی صاحب فرزند دوقلو یا چند قلو شدید کمی دچار ترس شوید و تصور ... ادامه «انتفاضه کشتیها» با کمکهای ایرانی · زندگی به سبک چند قلویی .
-