محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826772095
قالیچه جادویی
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قالیچه جادویی
آری، به نظر میرسد كه بعضی از دیدگاه های نظری شعر نیز تبدیل به چنین قالیچههایی شدهاند، یعنی آنچنان حكم وحی منزل یافتهاند كه دیگر كسی نمیتواند در آنها اندك چند و چونی كند. تصوّر نكنید پابند خرافات و تابوها شدن، فقط یادگار گذشتگان است. ما نیز گاه در این روزگار تعقل و اندیشه، به همانگونه تسلیم محض بعضی باورها میشویم، به ویژه باورهایی كه پوششی از مدرنیته دارند و شك و تردید در آنها همان است و پذیرفتن اتهام واپسگرایی و كهناندیشی همان. من با اجازهِ شما در این نوشته كمی واپسگرا و كهناندیش میشوم و میكوشم بعضی از عبارتهای مشهور این سالها را زیر ذرّهبین بگیرم. كاری هم به گویندگان این سخننان ندارم. مهم این است كه بسیار بر زبانها جاری میشوند، به ویژه بر زبان كسانی كه زبانشان در شعرسرایی قاصر و در نظریهپردازی رساست.1-«شعر همانند رقصكردن است و نثر همانند راهرفتن. راهرفتن به سوی مقصدی است؛ حال آنكه رقص مقصدی ندارد و رقصكنان به مقصدی رفتن، مضحك خواهدبود. پس هدف رقص، خودِ رقص است.» این، سخن مشهوری است از «پل والری» شاعر سمبولیست فرانسه كه نَقل هر مجلسی است و نُقل هر دهانی. اما در این سخن، مغلطهای نهفتهاست، یا لااقل در كاربرد آن، همواره این مغلطه را روا میدارند و كمتر متوجه ظرافت آن میشوند. نخستین مغلطهای كه در اینجا رخ داده، پذیریش بدون برهان این سخن است كه« نثر مانند راهرفتن است و شعر مانند رقص كردن» به راستی چه این مقدمه بر چه برهانی استوار است؟ وقتی میگوییم «مثل» باید حداقل یك وجه شباهت در میان باشد. آن وجه شباهت چیست؟ اگر بگویند وجه شباهت همین است كه هر دو هدف ندارند، كه این به اصطلاح منطقیها «دور» میشود، یعنی شعر هدف ندارد چون مثل رقص است و مثل رقص است، چون هدف ندارد! در واقع آن نتیجهای كه در آخر گرفته شده، باید در اول اثبات شده میبود تا بر آن اساس، اصل این شباهت را میپذیرفتیم. گویندهِ این عبارت، در واقع نتیجهای را كه باید در آخر گرفته شود در پیشفرضهای اولیه (صغرا و كبرا) دخالت داده است. من ممكن است بگویم: خیر، شعر به هیچ وجه مثل رقص نیست. شعر مثل سعی صفا و مروه است كه نه تنها هدف دارد، بلكه از راه رفتن معمولی هم بیشتر تابع قید و بند است. نه تنها باید هدف مشخص باشد كه قالب هم معین و ثابت است (زمان خاص، مكان خاص، تعداد خاص). به همین ترتیب راه ادعا باز است و راه برهان، بسته. شعر را به هر چیزی میتوان تشبیه كرد و به اعتبار آن تشبیه، هر صفتی میتوان برایش تراشید.از این كه بگذریم، وقتی چیزی را به چیزی دیگر تشبیه میكنیم، نمیتوانیم خاطرجمع باشیم كه این دو چیز دیگر از همهِ جهات عین هستند. در واقع این شباهتها فقط در بعضی صفات هستند یعنی همان وجوه شبه. وقتی میگوییم مثلاً«احمد مثل شیر است»، بلافاصله نمیتوان نتیجه گرفت كه احمد یال و دم دارد یا با چهار دست و پا راه میرود! این تشبیه فقط در حوزهِ شجاعت اعتبار دارد و بس. پس اگر هم بپذیریم كه شعر مانند رقص است (به اعتبار این كه هر دو هنر هستند و هر دو با موسیقی ربط دارند و هر دو نظام دارند و هر دو انسان را مجذوب میكنند) نمیتوان گفت هر حكمی كه در مورد رقص داریم، در مورد شعر نیز صادق است. اگر این گونه باشد باید شعر دستهجمعی یا شعر دو نفری یا شعر روی یخ (همانند باله روی یخ) و شعر كابارهای و چه و چهها نیز داشتهباشیم. اصلاً اگر اینگونه باشد باید جوامع مسلمان، شاعران را نیز همانند رقاصان ببوسند و به كنار نهند (ببخشید، نبوسند و به كنار نهند.) یا طبق سفارش «عبید زاكانی» آنان را به دجله اندازند.
ایراد دیگر این است كه رقص را بیهدف تصوّر كردهاند. رقص (در هر شكلش كه باشد، چه مشروع و چه ممنوع) هدفی دارد، ولی چه دلیلی دارد كه هدف داشتن را فقط «طی یك فاصله و رسیدن از جایی به جایی دیگر» معنی كنیم؟خلاصهِ كلام این كه اول، از كجا معلوم كه شعر مثل رقص باشد، و گیرم كه باشد، از كجا معلوم كه همهِ صفات رقص در شعر هم صادق باشد و گیرم كه باشد، از كجا معلوم كه رقص بیهدف است؟ ملاحظه میكنید كه این سخن، فقط یك عبارت زیبای شاعرانه است، نه یك برهان كه در مباحث نظری بتواند به كار آید. این از جنس داوریهایی كه حكمای ما دربارهِ شعر كردهاند، نیست، بلكه از جنس «كاریكلماتور»ها و یا «برادهها» كه البته زیبایند و تاءملبرانگیز، ولی به نیت نظریهپردازی ساخته و پرداخته نشدهاند.به راستی حتی یك جا در سخنان «شمس قیس» و «خواجه نصیر» و حتی «رشید وطواط» و دیگر و دیگران، سخنی تا بدین مایه بیمنطق و بیاساس نمیتوان یافت. ممكن است آنان كهناندیش باشند، ولی سخنشان - بر مبنای اندیشهِشان - دقیق است و استوار. 2-«شعر مثل گل است. ما از گل انتظار زیبایی داریم، نه این كه بخواهیم از آن داروی گیاهی بسازیم.»این سخن نیز مستمسك كسانی است كه شعر را بیسود و ثمر میپسندند. آنچه در این عبارت معرفی میشود، در واقع میتواند نوعی از شعر باشد، ولی هیچ مدركی نداریم كه ثابت كند همهِ شعرها اینگونهاند. به همین ترتیب، كسی دیگر میتواند بگوید: شعر هدفمند مثل گلی است كه در عین زیبایی، خاصیت دارویی داشتهباشد، هم میتوان از زیباییاش بهره برد و هم میتوان بیماران را با آن شفا داد. ولی شعر بیهدف گلی است كه ورای زیبایی دیگر هیچ خاصیتی ندارد. كدام آدم عاقل دومی را بر اولی ترجیح میدهد؟ میگویید سود و ثمر داشتن با زیبایی جمع نمیشوند. میگویم از كجا معلوم؟ مگر عسل سود و ثمرهِ زیباترین گلها نیست؟ملاحظه میكنید كه غالب این تشبیهها را میتوان به شكلی دیگر هم تاویل و تفسیر كرد و نتایجی كاملاً گوناگون گرفت. تا وقتی كه در مقام تشبیه و تمثیل هستیم، همهِ این سخنها اعتباری مساوی دارد. فقط بعضی دلفریبتر است و برای استفاده در جهت مقصود، مناسبتر.3-«هر شاعر در طول عمرش فقط یك شعر میسراید و باقی شعرهایش، تكرار همان شعر هستند.»این هم از آن حرفهاست! معلوم نیست این سخن بر چه پایه و مبنایی پرداخته شده است. مثل این است كه بگوییم هر انسانی فقط یك بار دچار یك حادثه میشود، و دیگر همهِ زندگیاش تكرار همان حادثه است. مگر نه این كه هر شعر، حادثهای است در ذهن شاعر؟اتفاقاً اگر نیك بیندیشیم، بدترین شاعر، كسی است همهِ شعرهایش تكرار یك شعر باشد. این یعنی چه؟ یعنی شاعر ما تبدیل به سنگواره شده است. انسان زنده چگونه میتواند در همهِ عمر، یك نوع احساس داشته باشد؟البته اگر این سخن را به معنی پایداری شخصیت شاعر بگیریم، راهی به دهی میبرد، یعنی همهِ شعرهای یك شاعر، بر مدار شخصیت او میچرخند، ولی انسانهای بزرگ (و همچنان شاعران بزرگ) شخصیتهای ساده، تكبعدی و ایستایی ندارند. پس شعرها هم علیرغم اتكا به شخصیت شاعر، متنوع و چندبُعدی خواهند بود.گاه، از عبارت بالا استفادهِ موردی هم میكنند، مثلاً میگویند فلان شاعر اگر فقط فلان شعرش را سروده بود هم كافی بود و دیگر لازم نبود تا آخر عمر شعر بگوید مثلاً میگویند همهِ مثنوی معنوی، شرح و تفسیر همان 18 بیت نخست است و اگر «مولوی» فقط همان بیتها را سروده بود هم بهواقع تمام مثنوی را سروده بود. یا میگویند اگر «نیما» فقط «ریرا» را سروده بود، كارش تمام بود. (سخن اخیر از آقای سیدعلی صالحی است در كتاب شرح شوكران) ولی واقعیت این است كه نه «مولوی» در دیباچهِ مثنوی خلاصه میشود و نه« نیما» در «ریرا».
البته ما شاعرانی داریم كه با یك شعر شهرت یافته و دیگر در تمام عمر، همان سخن را تكرار كردهاند، ولی اینان شاعران موفق نیستند.« سعدی» شاعری است كه اگر نگوییم یك غزل، میتوان گفت ده دوازده غزل دارد كه دیگر بقیهِ غزلیاتش تكرار همان غزلهاست، ولی این نقطهِ قوت سعدی نیست و نقطهِ ضعف اوست و درست در همینجاست كه شیخ اجل میدان را به «خواجهِ شیراز» واگذار میكند.جالب این است كه مدعیان آن حكم و نشان دهندگان این مصداقها، كمتر برای اثبات سخن خویش، دلیل و برهانی - ولو تجربی - بیان میكنند و جالبتر این كه همین سخنان بیدلیل و اساس، عین علفی كه در زمینی مساعد كاشته شده باشد، به هر سوی ریشه میدوانند.4 - «تاریخ مصرف»این هم حربهای شده برای از میدان بدر كردن بسیاری از شعرها. تا میگویند «این شعر تاریخ مصرف دارد» به نظر میرسد كه باید شعر را نیست و نابود كرد و شاعرش را دستبسته به مقامات قضایی سپرد.در واقع اگر نیك بنگریم، یكی از كارهایی كه «نیما» در حق شعر امروز انجام داد و این به واقع خدمتی بزرگ بود، این بود كه شعر ما را از «بیزمانی» و «بیمكانی» بدر آورد. پیش از آن، به ویژه در دورهِ قاجار، شعر هیچ نشانی از هویت زمانی و مكانی شاعرش نداشت. نه تنها زمان و مكان، كه حتی وضعیت اجتماعی و معیشتی شاعر هم در شعرش پیدا نبود. میدیدی كه درویش یكلاقبا هم از فقر مینالد و شاهزادهِ قاجار هم؛ یا فلان جوان دل از كف داده هم از فراق معشوق شكایت دارد و فتحعلیشاه با بیش از هشتاد ماهروی پردهنشین نیز.به همین ترتیب، معلوم نبود كه این معشوقها نیز چه هویت مكانی و زمانیای دارند. معشوق ترك و فارس و هندو و دیلم، همه ابروكمانند و باریكمیان و ماهسیما و سروبالا. مسلماً این شعرها، در قید زمان نیستند، و نه تنها در قید زمان، كه در قید مكان هم نیستند. به راستی این تا چه حد مطلوب و پسندیدنی است؟یكی از بختهای تاریخی شعر فارسی در عصر حاضر همین بود كه از این بیزمانی و بیمكانی و در واقع از این بیهویتی بدر آمد. «نیما» و پیروان او، كوشیدند به شاعر امروز گوشزد كنند كه ببیند در كجای زمین و كجای تاریخ ایستاده و آن موقعیت را توصیف كند. وقتی یك شعر با موقعیت زمانی و مكانی خاصی پیوند میخورد، در توصیف آن موقعیت قویتر میشود و تاءثیرش نیز بیش از یك شعر كلی و بیشناسنامه است. میگویید وابستگی به آن موقعیت، شعر را برای كسانی كه در موقعیتهای دیگر هستند، كمتاءثیر میكند؟ از كجا معلوم كه چنین باشد؟ كسانی كه در پی شناخت یك موقعیت هستند، در پی چه نوع شعری میگردند؟ شعری كه هیچ نشانی از آن زمان و مكان نداشتهباشد، یا شعری كه مشخصاً توصیفكنندهِ فضای زندگی و تنفس شاعرش است؟ما در آنچه میگویم، یك تجربهِ عملی داشتهایم. افغانستان در اواخر قرن گذشته، یك دورهِ اشغال به دست انگلیسیان و مقاومت مردم علیه متجاوزان را تجربه كرد كه در نهایت با رخدادن جنگهای سهگانهِ معروف افغان و انگلیس، به استقلال این كشور انجامید. ما در این دورهِ پرتبوتاب كه از لحاظ خلق افتخارات تاریخی از درخشانترین دورههای تاریخ معاصر افغانستان است، شاعر برجستهای داریم به نام «واصل كابلی»، كه غزلسرایی است توانا و تقریباً همردیف« فروغی بسطامی» و دیگر غزلسرایان دورهِ قاجار. غزلهای او غالباً در همان حال و هوای عراقیاند و فارغ از قید زمان و مكان. ولی این غزلها هیچگاه كسی را كه بخواهد در شعر آن دوره به دنبال احساسات واقعی مردم بگردد، به كار نمیآید. از یك زاویه میتوان گفت این غزل، تاریخ مصرف ندارد، چون نه به هیچیك از جنگها اشاره دارد، نه به قهرمانان ملی، نه به وقایع تاریخی و نه به خیانتها و رشادتهای آدمها. ولی به راستی این بیتاریخی پسندیده است؟
در دورهِ اشغال كشور به وسیلهِ قوای شوروی سابق كه حدود یكصد سال پس از آن رخ داد نیز ما شاعری داریم كهنسرا با نام «خلیلا... خلیلی». ولی شعر این شاعر، یك تاریخ زندهِ كشور افغانستان است. درست است كه گاه بسیار تاریخ مصرفدار است، اما همین رابطهِ تنگاتنگش با وقایع سیاسی كشور، آن را هم در عصر شاعر و هم برای آینده بسیار كارآمد ساخت. مطمئن باشید كه آیندگان هم به شعر مثلاً تاریخمصرفدار خلیلی بیشتر نیاز خواهندداشت، تا شعر بیتاریخ «واصل كابلی»، چون با این یكی میتوانند از وقایع تاریخی، احساسات، مصایب، رشادتها و بالاخره جوّ عمومی جامعه و كشور افغانستان در این دوره مطلع شوند و با آن یكی نمیتوانند. پس گاهی تاریخ مصرف داشتن چندان هم بد نیست. این یعنی عجینشدن شعر با زندگی، و شعری از این دست، یك سند زنده است از تاریخ اجتماعی یك كشور در یك مقطع تاریخی، یا اگر این را هم نگوییم، یك سند زنده است از احساسات راستین شاعر در یك موقعیت خاص، و این كم ارزشی نیست.واقعیت این است كه برای دریافت فضای زندگی شاعر، شعر «فروغ فرّخزاد» برای ما از شعر« فروغی بسطامی» مفیدتر است. امروزه بسیار میبینیم كسانی را كه از هراس تاریخمصرف داشتن شعر، و به امید آیندگان موهومی كه معلوم نیست چه خواستهایی خواهند داشت، هم امروز خود را میبازند و هم خود را در رقابت با كسانی قرار میدهند كه اصلاً آنها را ندیدهاند. اجتماع انسانی هیچگاه از شاعر تهی نبودهاست. مسلماً در آینده نیز شاعرانی خواهند بود كه موقعیت زمانی خویش را بهتر از ما لمس میكنند و شعری هم كه بسرایند، برای مردم آن روزگار، از شعر خود ما مفیدتر خواهد بود. ما باید كلاه خود را نگه داریم تا باد نبرد. آیندگان خود میدانند با كلاه خود چه كنند.با آنچه گفتم، میخواهم به این نتیجه برسم كه شعر تاریخمصرفدار بهتر از شعر بیتاریخ و جاودانی است؟ یعنی میخواهم بگویم «داد ما گیر از فلانالسلطنه»« سید اشرفالدین حسینی» بهتر از «زمستان» یا «كتیبه»« اخوان ثالث» است؟ نه ، فقط میخواهم به این نتیجه برسیم كه با جزماندیشی نمیتوان به نتیجهای رسید. شعر، پدیدهای است سیّال و رها و فارغ از متر و ترازوی ما. تجربه هم نشان داده كه غالباً قاعدههای بزرگ، استثناهای بزرگ هم دارند. هرچه در این قوانین و قواعد جزماندیشتر باشیم، با خلافآمدهای شدیدتری روبهرو میشویم.«مولانا جلالالدین» از شیفتگان وزنهای دوری و پرتلاطم است، ولی یكی از بهترین غزلهای او، یعنی «بنمای رخ كه باغ و گلستانم آرزوست» در یك وزن ملایم و جویباری سروده شده و «حافظ» كه در این نوع وزنها شهرت دارد، باز یكی از بهترین غزلهایش یعنی «زآن یار دلنوازم شكری است با شكایت» را در وزنی دوری سروده است. «خاقانی» به «شاعر صبح» اشتهار دارد، ولی مشهورترین قصیدهاش، «ایوان مداین» ، با توصیف صبح شروع نمیشود. ادبیات فارسی از این استثناهای قاعدهشكن بسیار دارد.باید به این عادت كنیم كه وجود صفات گوناگون و حتی گاه متضاد در یك شعر را بپذیریم و آنگاه ببینیم كه برآیند این صفات چه میشود. ممكن است شعری، در یكی از این وجوه، كمبیاورد و در وجوهی دیگر قدرت تمام داشتهباشد. قصیدهِ «نامهِ اهل خراسان»« انوری» ، كاملاً مقید به زمان و مكان است، ولی با اینهم، یكی از بهترین آثار این شاعر، و بل یكی از بهترین قصاید فارسی است.پس ما میتوانیم شعرهای خوب تاریخ مصرفدار و شعرهای خوب فارغ از هر گونه تشخص زمانی و مكانی هم داشتهباشیم. تجربه نشان داده كه در این میان، شعری از همه بهتر است كه از امتیازهای هر دو نوع برخوردار باشد و معایب هیچیك را نداشتهباشد. شعر «حافظ»، از اینگونه است. این شعر، هم موقعیت زمانی و مكانی شاعر را توصیف میكند (حسن اول) و هم در زمانهای دیگر به كار میآید (حسن دوم) و این، میسّر نشده مگر به مدد هنرمندی این شاعر.
اگر دور و بر خود را بنگریم، پر از این قالیچههای جادویی است. جالب اینجاست كه بیشتر این سخنان، در حلقههای روشنفكری یا روشنفكرنمایی بر زبانهایند، یعنی جایی كه انتظار میرود اندیشه و تعقل و خردورزی بیشتر باشد. چه بسیار شعرها كه با این معیارها سروده میشوند و چه بسیار شعرهای دیگر كه با همین سنگها به ترازو كشیده میشوند، ولی ما كمتر كوشیدهایم خود این سنگها را در ترازو بگذاریم و بسنجیم. شاید هم سنگ دیگری نداریم كه در كفهِ دیگر بگذاریم و این همه، حاصل این است كه كمتر به فكر كردن عادت كردهایم و بیشتر به تقلیدكردن.محمد كاظم كاظمیتنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1062]
صفحات پیشنهادی
قالیچه جادویی
قالیچه جادویی-قالیچه جادویی آری، به نظر میرسد كه بعضی از دیدگاه های نظری شعر نیز تبدیل به چنین قالیچههایی شدهاند، یعنی آنچنان حكم وحی منزل یافتهاند كه دیگر ...
قالیچه جادویی-قالیچه جادویی آری، به نظر میرسد كه بعضی از دیدگاه های نظری شعر نیز تبدیل به چنین قالیچههایی شدهاند، یعنی آنچنان حكم وحی منزل یافتهاند كه دیگر ...
کشف راز قالیچه های پرنده - واضح
کشف راز قالیچه های پرنده ! ... روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشتکه صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخنمود.
کشف راز قالیچه های پرنده ! ... روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشتکه صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخنمود.
Fun. برنج سیاه ، غذای جادویی+عکس
رنگ ها و نقش های زیبا و دلپذیر قالیچه جادو در تضاد با دنیای سیاه و سفید اطراف ... سجاده یی که روی فرش پهن شده و سفره یی رنگین از غذاهای ایرانی، و در نهایت جنازه یی ...
رنگ ها و نقش های زیبا و دلپذیر قالیچه جادو در تضاد با دنیای سیاه و سفید اطراف ... سجاده یی که روی فرش پهن شده و سفره یی رنگین از غذاهای ایرانی، و در نهایت جنازه یی ...
.:: نکات جادویی خانه داری ::.
نکات جادویی خانه داری ::. ... می توانید یا فرش بزرگ پهن کنید که کف را یکپارچه بپوشاند یا اینکه کف را سنگ یا سرامیک کنید و یک قالیچه ساده روی آن پهن کنید.
نکات جادویی خانه داری ::. ... می توانید یا فرش بزرگ پهن کنید که کف را یکپارچه بپوشاند یا اینکه کف را سنگ یا سرامیک کنید و یک قالیچه ساده روی آن پهن کنید.
یک رنگ جادویی و مجلل برای خانه
یک رنگ جادویی و مجلل برای خانه-دکوراسیون با رنگ بنفش src= ... در کف دکوراسیون با رنگ بنفش اتاق خواب، یک قالیچه کوچک به رنگ بنفش در کنار تخت انداخته شده ...
یک رنگ جادویی و مجلل برای خانه-دکوراسیون با رنگ بنفش src= ... در کف دکوراسیون با رنگ بنفش اتاق خواب، یک قالیچه کوچک به رنگ بنفش در کنار تخت انداخته شده ...
نکات جادویی خانه داری
نکات جادویی خانه داری 1. رفع لکه هاي شمع از فرش ... که کف را يکپارچه بپوشاند يا اينکه کف را سنگ کنيد و يک قاليچه ساده روي آن پهن کنيد . 8. اسباب خانه : در سبک ...
نکات جادویی خانه داری 1. رفع لکه هاي شمع از فرش ... که کف را يکپارچه بپوشاند يا اينکه کف را سنگ کنيد و يک قاليچه ساده روي آن پهن کنيد . 8. اسباب خانه : در سبک ...
خاورمیانه باستان از منظر هالیوود
خاورمیانه باستان از منظر هالیوود-«دزد بغداد» مملو از صحنههای جادویی شامل قالیچه پرنده، یک درویش مسلح، یک اسب مکانیکی و یک غول چراغ جادو بسیار تماشایی با بازی.
خاورمیانه باستان از منظر هالیوود-«دزد بغداد» مملو از صحنههای جادویی شامل قالیچه پرنده، یک درویش مسلح، یک اسب مکانیکی و یک غول چراغ جادو بسیار تماشایی با بازی.
دوست دارم شعرم معترض باشد
ستایش محضمجملى اندر باب نقدنویسى نقد شعر زمستان اخوان قالیچه جادویی دوست دارم شعرم معترض باشد( گفت و گو با محمد کاظم کاظمی) تهیه و تنظیم برای تبیان .
ستایش محضمجملى اندر باب نقدنویسى نقد شعر زمستان اخوان قالیچه جادویی دوست دارم شعرم معترض باشد( گفت و گو با محمد کاظم کاظمی) تهیه و تنظیم برای تبیان .
رنگ هایی که جادو می کنند
رنگ هایی که جادو می کنند-طراحان دکوراسیون امروزی تقریبا همه قوانین سابق در ارتباط ... قالیچه های چند رنگ، سرامیک ها یا شیشه های رنگی، نقاشی های رنگی و پر نشاط، ...
رنگ هایی که جادو می کنند-طراحان دکوراسیون امروزی تقریبا همه قوانین سابق در ارتباط ... قالیچه های چند رنگ، سرامیک ها یا شیشه های رنگی، نقاشی های رنگی و پر نشاط، ...
نگاهی به داستان کلید از مجموعه داستان صندلی کنار میز میترا داور
... عوالم جادویی و ناشناخته بر بسیاری از داستانهایکوتاه امروز ما چیره است، تلفیق آگاهانه و .... اندکی بعد خواننده متوجه می شود که اینقالیچه، یک قالیچه ی معمولی نیست.
... عوالم جادویی و ناشناخته بر بسیاری از داستانهایکوتاه امروز ما چیره است، تلفیق آگاهانه و .... اندکی بعد خواننده متوجه می شود که اینقالیچه، یک قالیچه ی معمولی نیست.
-
گوناگون
پربازدیدترینها