واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پرسشهاي نکير و منکرآماده مرگ باش سفر آخرت نزديك است - قسمت ششم
آنچه گذشت: قسمت اول قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم قسمت پنجم ارباب کرامت و عصمت به جهت هشدار و آمادگي بندگان خدا فرموده اند : چون به سرازيري قبر رسيدي در شب اول نکير و منکر به هيئتي هولناك به سوي تو آيند ، صداى ايشان مثل رعد غرنده و چشمهايشان مثل برق خيره كننده .مي پرسند : پروردگارت كيست و در دنيا که را مي پرستيدي ؟پيغمبرت كيست و به چه کيشي هستي؟ و دينت کدام است ؟ از ولى و رهبرت و ييشوايت بپرسند؟پس در آن حال چون پاسخ دادن بر مرده سخت و نيازمند کمک است ، خوب است که براي او در دو جا تلقين بگويند.يكى وقتى كه او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست كه، با دست راست، دوش راست ، و با دست چپ ، دوش چپ او را بگيرند و حركت دهند و کلمات مورد نياز را به او تلقين كنند.و ديگر وقتى كه او را دفن كردند، مستحب است كه ولى ميت يعنى نزديكترين خويشان او بعد از آنكه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر ميت بنشيند و با صداى بلند او را تلقين كند و بهتر است كه دو كف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزديك قبر برد، و چنانچه درد سوزان فراق به او مجال نداد ديگري را به اين کار بگمارد.در حديث آمده است؛ که چون اين تلقين را كنند، منكر به نكير مى گويد: بيا برويم که نيازي به پرسش نيست ، پس برمى گردند و سؤال نمى كنند.
در كتاب "من لا يحضره الفقيه" آمده است كه چون پسر جناب ابى ذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات كرد ابوذر بر سر قبر او ايستاده و دست بر قبر ماليد و گفت : خداى ، تو را رحمت كند اى ذر. به خدا سوگند كه تو نسبت به من نيكوكار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال كه تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند كه رفتن تو بر من باكى نيست و نقصانى به من نرسد، "و ما لى الى احد سوى الله من حاجة" يعنى بغير از خدا به احدى نياز ندارم ، و اگر نبود هول مطلع [يعنى جاهاى هولناك آن عالم كه بعد از مرگ ديده مى شود] هر آينه خوشحال مى شدم كه به جاى تو رفته باشم ولكن مى خواهم چند روزى تلافى کوتاهي هاي گذشته نمايم و آذوقه براي آن عالم برگيرم و هر آينه اندوه تو مرا مشغول خود ساخته كه كارى كه برايت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا كه براى مرگ تو گريه نمى كنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى توست.فليت شعرى ما قلت و ما قيل لك؟ يعني پس ايكاش مى دانستم كه تو در قبر چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را كه براى من بر او واجب كرده بودى بر او بخشيدم پس تو هم حقوق خود را كه بر او واجب كرده بودى ببخش چه آنكه تو به جود و كرم از من سزاوارترى .و از حضرت صادق (ع) منقولست كه چون مؤ من را داخل در قبر كنند نماز در طرف راست و زكوة در طرف چپ او و برّ يعنى نيكويى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحيه اى قرار گيرد، پس وقتيكه نکير و منکر براي سؤ ال بيايند صبر به نماز و زكوة و بِر و نيکي گويد: صاحب خود را دريابيد يعنى پيکر مرده را نگاهدارى كنيد پس هر گاه از آن ناتوان شديد من نزد آن هستم .كسى كه شب بيست و سوم ماه رمضان احياء بدارد و صد ركعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نكير و منكر را از او برطرف مى كندعلامه مجلسى از امام صادق يا عليه السلام روايت كرده است كه چون مؤ من مى ميرد با او در قبرش شش صورت داخل مى شود يكى از آنها خوشروتر و پاكيزه تر از باقى صورتهاست ، پس يكى در جانب راست و يكى در جانب چپ و يكى در پيش رو و يكى در پشت سر و يكى در پائين پا مى ايستند و آنكه خوش صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤال يا عذاب از هر جهت كه مى آيد آنكه در آن جهت ايستاده است مانع مى شود پس آنكه از همه خوش صورت تر است به ساير صورتها مى گويد: شما كيستيد؟ خدا از جانب من شما را جزاى خير دهد. صاحب طرف راست مى گويد: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گويد: من زكاتم . آنكه در پيش روى است مى گويد: من روزهام . آنكه در عقب سر است مى گويد: من حج و عمره ام . و آنكه در پايين پا است مى گويد: من بِر و احسان به برادران مؤ منم. پس آنها به او مى گويند: تو كيستى كه از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گويد: من ولايت آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين هستم.و شيخ صدوق در فضيلت روزه شعبان روايت كرده كه هر كه نُه روز از آنرا روزه بگيرد منكر و نكير وقت سئوال به او مهربانى مى كنند.و از حضرت باقر (ع) روايت شده كه براى كسى كه شب بيست و سوم ماه رمضان احياء بدارد و صد ركعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نكير و منكر را از او برطرف مى كند.حكايتعلامه مجلسى (رحمه الله ) نقل كرده كه مرد صالحى از اهل كوفه گفت : من در يك شب بارانى در مسجد كوفه بودم . ناگاه درى را كه در جانب قبر حضرت مسلم (ع) است كوبيدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را داخل كردند و در بلندي کنار فبر حضرت نهادند ، تني چند همراه جنازه بودند يكى از ايشان را خواب ربود. در خواب ديد كه دو شخص نزد جنازه حاضر شدند، و يكى به ديگر گفت كه ببين ما را با او حسابى هست؟ تا پيش از آنكه بگذرد از او بگيريم زيرا پس از آنکه به وادي السلام و نجف نزديک شد، به نزديك او نتوانيم رفت . پس بيدار شد و خواب را براى رفيقان خود نقل كرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف كردند كه از حساب و عذاب نجات يابد.حكايت از استاد اكبر، محقق بهبهانى (رحمه الله عليه ) نقل است كه فرمود: در خواب حضرت امام حسين را ديدم گفتم اى سيد
و مولاى من آيا از كسى كه در جوار شما دفن شده سئوال مى كنند؟ فرمود: كدام ملك است كه جرئت اين كار را داشته باشد؟محدث قمي گويد: كه در امثال عرب است كه مى گويند "احمى من مجير الجراد" يعنى فلانى حمايت كردنش از كسى كه در پناه او است ، بيشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است كه مردى باديه نشين از قبيله طى كه نامش (مدلج بن سويد) بود روزى در خيمه خود نشسته بود ديد جماعتى از طايفه (طى) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسيد چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسيار در اطراف خيمه شما فرود آمده اند. آمده ايم آنها را بگيريم . (مدلج) كه اين را شنيد برخاست و سوار بر اسب خود شد. نيزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر كس مزاحم اين ملخها شود من او را خواهم كشت . آيا اين ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگيريد؟ چنين چيزى نخواهد شد و پيوسته از آنها حمايت كرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پريدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از كنار خانه من رفتند ديگر هر كارى كه مى خواهيد بكنيد.به حضرت گفتم: صحيح است كه مى گويند هر كس امام حسين (ع) را در شب جمعه زيارت كند در امان است؟ فرمود: آرى والله، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريستحکايت از كتاب حبل المتين نقل است كه ((مير معين الدين اشرف )) كه يكى از صلحاء خدام روضه رضويه بود نقل كرده كه در خواب ديدم كه در دارالحفّاظ يا كشيك خانه مباركه هستم و به جهت تجديد وضو بيرون آمدم پس چون به بلندي امير على شير رسيدم ، جماعت بسيارى را ديدم كه داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظيم الشاءنى بود و در دست جماعتى كه پشت سر او بودند كلنگها بود، پس همينكه به وسط صحن مقدس رسيدند آن شخص بزرگوار كه در جلو آن جماعت بود به آنها گفت اين قبر را بشكافيد، و اين خبيث را بيرون بياوريد و اشاره كرد به قبر مخصوصى پس چون شروع كردند به كندن قبرش ، از شخصى پرسيدم كه اين شخص بزرگوار كه امر مى فرمايد كيست ؟ گفت : حضرت اميرالمؤ منين (ع) است .
پس در اين حال ديدم كه امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مباركه بيرون آمد و خدمت حضرت اميرالمؤ منين رسيد و سلام كرد. آن حضرت پاسخ داد.پس امام رضا (ع) عرض كرد يا جداه از شما خواهش مى كنم كه شخصى را كه مدفون است ببخشيد و عفو فرمائيد. فرمود: كه مى دانى كه اين فاسق فاجر شرب خمر مى كرد؟ عرض كرد: بلى لكن وصيت كرد در وقت مرگ خويش كه او را در جوار من دفن كنند. پس ما اميدواريم كه شما عفو بفرمائيد فرمود: او را به خاطر تو بخشيدم . پس آن حضرت تشريف برد و من از وحشت بيدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بيدار كردم و آمديم به همان موضع كه در خواب ديدم . ديدم كه قبر تازه اى است كه مقدارى از خاك آن بيرون ريخته شد.پس پرسيدم كه صاحب اين قبر كيست ؟ گفتند: مردى از اتراك است كه ديروز در اينجا دفن شده است .محدث قمي گويد كه در حكايت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤالات او از آن حضرت نقل شده كه گفت : به آن حضرت گفتم : سيدنا! صحيح است كه مى گويند: هر كس امام حسين (ع) را در شب جمعه زيارت كند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريست.گفتم : سيدنا! مساءلة .فرمود: بپرس .گفتم : سنه 1269 هجري قمري حضرت امام رضا (ع) را زيارت كرديم و در ورود، يكى از عربهاى شروقيه كه از باديه نشينان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات كرديم و او را مهمانى نموديم و از او پرسيديم كه چگونه است ولايت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است كه من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منكر و نكير چه حق دارند كه در قبر نزد من بيايند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسيده است . آيا صحيح است ، كه على بن موسى الرضا مى آيد و او را از منكر و نكير خلاص مى كند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست .برگرفته از کتاب منازل الاخرةتنظيم و ترجمه: آقاميري - گروه دين و انديشه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]