واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسیدن به خواسته ها ، بدون مرز؟
خواستن یکی از ملزمات زندگی است اما باید برای آن حد و مرزی قائل شد تا به عزت نفس فرد لطمه وارد نکند.چگونه مى توان به خواسته هاى دل، بى حساب و بى حد و مرز رسید ، بى آنكه از معنویت و كمال و ارزش، چیزى را فدا كرد و از دست داد؟صاحبان «عزت نفس »، هرگز آبروى خود را به كف نانى نمى فروشند و به خاطر « مناعت طبع » ، هرگز خواسته هاى دل را زمینه ساز حقارت و خوارى نمى كنند. انسان خود را با چه چیزى مقایسه مى كند و به چه چیزى مى فروشد و خود را به چه مى دهد و چه مى گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند مى ارزد؟حضرت على(ع) در سخن زیبا و بلند و شیوایى، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودى او مى فرماید: « بدانید كه براى جان ها و وجودهاى شما، قیمت و بهایى جز «بهشت »، نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید»: «انه لیس لانفسكم ثمن الا الجنة، فلا تبیعوها الا بها.» (1)كسى كه این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت كند ، هرگز به پستى و حقارت و طمع و ذلت كشیده نمى شود و گوهر خود را به تمنیات نفسانى و خواهش هاى مادى نمى فروشد. عزت نفس، مانع مى شود كه انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد. بیهوده نخواه، تا عزیز بمانى. طمع مدار، تا سربلند باشى و قانع باش، تااسیر نگردى. خواستن، پل ذلت«كیان وجودى » انسان، گاهى به خاطر «طلب » در هم مى شكند. هركس مى كوشد خود را كامل و بى نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولى گاهى افراد سست اراده و طماع در برابر«خواستن »، آن گوهر را از كف مى دهند. خواستن ، سند «احتیاج » است و نشانه فقر و نادارى. گاهى یك «آبرو» در گرو یك «درخواست » قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیت سالیان دراز، یكباره بر خاك مى ریزد و بر باد مى رود. امام على(ع) فرموده است: «ماء وجهك جامد تقطره السؤال، فانظر عند من تقطره؟»؛ (2) . آبروى تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره مى ریزد. بنگر كه قطرات آبرو را پیش چه كسى مى ریزى! و چه زیبا گفته است صائب تبریزى: دست طلب چو پیش كسى مى كنى دراز پل مى كشى كه بگذرى از آبروى خویش. بدترین وضع، آن است كه حرص و طمع و تكاثر و افزون طلبى ،انسان را به «خواستن » وادار سازد و براى دست یافتن به آنچه كه ندارد ، دست به هر كارى بزند و پیش هر كس و ناكسى كوچك شود و التماس و خواهش كند و كوچك شود ، غلام و چاكر این و آن گردد ، تا از این رهگذر، چیزى بر « داشته » هایش بیفزاید و یا به برخى از «خواسته » هایش برسد. مگر دنیا چه اندازه مى ارزد كه انسان، اعتبار و شرف خود را در گروآن بگذارد؟ مگر پول، چقدر مقدس است كه انسان، عزت نفس خویش را با آن مبادله كند؟ آیا باید به هر خواسته اى رسید؟ و هر چه را « دل » خواست، بایدتامین كرد؟ پس عفاف و كف نفس و كنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن بر حرص و آز، براى كجا و كى و چه كسانى است؟! در این داد و ستد ، چه مى دهیم و چه به دست مى آوریم؟ سخنى زیبا از حضرت على(ع) نقل شده است: «و اكرم نفسك عن كل دنیة و ان ساقتك الى الرغائب، فانك لن تعتاض بماتبذل من نفسك عوضا»؛ (3) . خویشتن را از هر چه كه پست باشد ، والاتر بدان و پرهیز كن. هرچند تو را به خواسته ها و آمالت برساند. چرا كه تو هرگز از آنچه كه از«خویش » مى دهى، چیزى عوض نخواهى یافت. مساله بر سر شرافت و كرامت انسان است. وقتى در این داد و ستد، در مقابل «دنیا» و خواهش هاى نفسانى قرار گرفت و بخشى از آن به هدر رفت و تباه شد ، دیگر جایگزینى براى آن پیدا نخواهد شد. چه بسیار عزیزانى كه در چاه «خواستن » افتادند و چون با طناب دیگران بیرون آمدند و به خواسته هاى نفسانى رسیدند، زیر بار منت دونان ماندند و عزت خویش را در همان چاه وا نهادند و كرامت را باوابستگى به دیگران معامله و مبادله كردند. این رهنمود مولاى آزادگان حضرت امیر(ع) است كه فرمود:«القناعة تؤدى الى العز»؛ (4) قناعت، عزت مى آورد. و نیز سخن او است كه:«العز مع الیاس »؛ (5) عزت، همراه با ناامیدى از دست مردم است. به آنچه دارى قانع باش و به داشته هایت بساز، تا عزیز باشى. حفظ گوهر عزت نگهبانى از گوهر عزت و كرامت ، وظیفه است. نباید خود را درمعرض تحقیر و توهین قرار داد. انسان باید از كارى كه به معذرت خواهى وادار شود پرهیز كند ، تا از این طریق هم وجهه و آبرو و اعتبارش صدمه نبیند. معاشرت بزرگوارانه، براى مصون ماندن ازتعرض و دشنام نااهلان، نگهبانى از عزت نفس است. رسیدن به این هدف، تنظیم خاصى را در روابط انسان با دیگران مى طلبد ، رابطه اى برمبناى هوشیارى و حفظ عزت و مناعت و زیر پا گذاشتن طمع ها وخواهش ها. باید چنان زیست كه به پرداخت جریمه، مجبور نشد ، باید چنان كار كرد ، كه مورد توبیخ و ملامت قرار نگرفت، باید آن گونه رفتار كرد كه از سوى دیگران، توهینى به انسان صورت نگیرد. حداقل، بخشى از اینها به دست ماست. البته نه به این معنا كه انسان از انجام وظیفه گفتارى و كردارى و موضع گیرى در جاى مناسب، شانه خالى كند ، بلكه موجبات وهن و توهین نسبت به خویش و تحقیر شدن در حضور جمع را فراهم نیاورد. اگر نسل نوجوان ما، مفهوم كرامت انسان و مناعت طبع و عزت نفس را در نیابد، با روح كوچك و همت محدود و چشمى همیشه گرسنه، اسیر دنیاداران مى شود. بزرگترین خدمت به فرزندان، تعالى بخشیدن به همت ها و غنا بخشیدن به شخصیت وجودى آنهاست. درسایه چنین تربیتى، صاحبان روح هاى بلند و وارسته، این گونه طلب ها راتلخ و دشوار مى یابند و به آن تن نمى دهند. پی نوشت ها :1) نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 456. 2) همان، حكمت 346. 3) همان، نامه 31. 4) غررالحكم. 5) مان. منبع : برگرفته از كتاب " اخلاق معاشرت – نویسنده : علی اكبر مظاهری "تنظیم برای تبیان :داوودی :انتخاب با شماست شما هم تسلیم قفس نشوید! معجزه اما به دست تو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 698]