واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
خیلی ها دچار افسردگی می شوند و بعد از گذشتن دوره چند ماهه از درمان، بهبود نسبی پیدا می کنند اما شاید اولین سوالی که در ذهنشان شکل بگیرد این باشد که چه کار می توانند بکنند که باز دچار آن تجربه ناخوشایند نشوند... دکتر مریم رسولیان، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران از روزهای بعد از افسردگی می گوید. ▪ خانم دکتر! خیلی ها از پذیرفتن اینکه دچار افسردگی هستند، طفره می روند تنها به این علت که گمان می کنند اگر این برچسب را قبول کنند تا آخر عمر با آنهاست. آیا افسردگی یک بیماری مادام العمر است؟ ترس از بیماری یکی از ترس های قدیمی انسان ها و ترس از مرگ و بیماری روانی شدیدترین نوع این ترس هاست. عامل مهمی که ترس از بیماری را شکل می دهد، ترس از نیستی یا از دست دادن کنترل است. برداشت انسان از بیماری و عوارض احتمالی آن عامل در شکل گیری ترس موثر است. باید توجه داشت که طفره رفتن فرد از پذیرش بیماری، نوعی انکار یا مکانیسم دفاعی ابتدایی است، همان طور که در رویا رویی با بیماری های بدخیم یا مزمن، انکار مشاهده می شود. چنین برخوردی با مشکلات سبب می شود که فرد به دنبال راه چاره نباشد و در نهایت با شدت بیشتری با سوژه مورد ترس روبه رو شود. باید توجه داشت که این ترس لزوما به دلیل ماهیت بیماری افسردگی نیست بلکه به ویژگی های شخصیتی افراد و محدودیت دانش جامعه در مورد بیماری مربوط می شود. در مجموع باید گفت وقتی ترس به عنوان یک هیجان منفی ناخوشایند تجربه می شود به دنبال این تجربه فرد دلایلی را برای ترس عنوان می کند که این دلایل ریشه واقعی ترس نیست، ترس از بیماری و ناتوانی مانند ترس از مرگ، واقعیتی است که وجود دارد و با پذیرش آنها بهتر می توان به زندگی مفید ادامه داد. انسان موجودی فانی است و عامل فنا هم بیماری های مختلف و همه تلاش های بشر برای داشتن عمر جاودان و... مبارزه با این واقعیت است. در نگاه واقع بینانه باید پذیرفت که بیماری جزء تفکیک ناپذیر زندگی انسان و فرار از آن فرار از واقعیت است. ▪ به هر حال نمی توان انکار کرد که خیلی از افرادی که دور و بر خودمان به عنوان فرد افسرده می شناسیم، سال هاست که با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. افسردگی درمان نشده یک بیماری مزمن و ناتوان کننده است و گفته می شود تا ۱۰ سال آینده بیشترین بار بیماری را در کشورهای پیشرفته به خود اختصاص خواهد داد. افسردگی اساسی و افسرده خویی دو نوع اصلی اختلال افسردگی هستند. این اسم گذاری ها بر اساس نوع علائم، سیر اختلال و شدت و تاثیر آن بر زندگی فرد است. اما باید توجه داشت که ما در مقالات یا کتاب ها در مورد بیماری ها صحبت می کنیم اما در عمل با افراد مبتلا به بیماری سروکار داریم. همان طور که وقتی از دیابت صحبت می کنیم مجموعه علائمی به ذهن می آید، اما شدت علائم و ناتوانی ناشی از دیابت در افراد مختلف بسیار متفاوت است. مثلا یک فرد مبتلا به دیابت ممکن است دچار کوری، نارسایی کلیه، زخم های مزمن منجر به قطع عضو شود در حالی که بیماری فرد دیابتی دیگری با رعایت رژیم غذایی و فعالیت بدنی مناسب کنترل شده و نه تنها عوارض خاصی ندارد، بلکه از زندگی فعال بهره می برد. در مورد افسردگی بهتر است اشاره کنیم که حدود نیمی از افرادی که با تشخیص افسردگی درمان می شوند از مدت ها قبل از تشخیص نشانه های بیماری افسردگی را داشته اند. تشخیص و درمان زودرس افسردگی از شدت علائم کاسته و سرعت بهبودی را افزایش می دهد. یک دوره افسردگی درمان نشده ۶ تا ۱۳ ماه طول می کشد در حالی که اگر درمان شود حدود ۳ ماه خواهد بود. یعنی تشخیص و درمان به موقع افسردگی سبب کاهش طول مدت و عوارض ناشی از آن خواهد شد. از دیگر سو باید توجه داشت که قطع درمان قبل از ۳ ماه در اغلب موارد منجر به عود علائم می شود. طول درمان کافی حداقل ۶ ماه و در صورت لزوم درمان نگهدارنده یعنی حداقل به مدت ۵ سال طبق نظر پزشک معالج از عود افسردگی یا شدت علائم در صورت عود به صورت قابل ملاحظه ای می کاهد. ▪ آیا بیمار به طور کامل بهبود پیدا می کند یا مجددا دچار افسردگی می شود؟ تشدید یا عود علائم هر دو در افسردگی دیده می شود. در سیر اختلال افسردگی گاهی علائم کاهش یافته و مجددا تشدید می شود و در مواردی بیماری بهبود پیدا می کند و یک دوره سلامت و بدون علامت وجود دارد و بعد از مدتی مجددا بیماری بازمی گردد. پژوهش ها نشان داده فردی که برای اولین بار مبتلا به افسردگی می شود ۵۰ درصد احتمال ابتلای مجدد دارد. اگر فردی دو بار مبتلا به افسردگی اساسی شود ۷۰ درصد احتمال عود مجدد برایش وجود دارد و در صورت ابتلا به افسردگی بیش از ۳ دوره احتمال عود حمله بعدی بیش از ۹۰ درصد خواهد بود. درمان دارویی یا شناخت درمانی بسته به تشخیص پزشک می تواند از عود افسردگی تا حد قابل ملاحظه ای جلوگیری کند. ▪ آیا به این خاطر نیست که عواملی که موجب افسردگی فرد می شوند بعد از درمان هم همچنان در محیط و نهاد او وجود دارند؟ مهم ترین عواملی که موجب بروز افسردگی می شوند شامل عوامل روانی ـ اجتماعی و بیولوژیک هستند و معمولا عوامل ژنتیک ثابت است. درمان دارویی بر این بخش اثرگذار است و الگوی بیولوژیک فرد را اصلاح می کند. امروزه ثابت شده استرس های اجتماعی شامل محیط اجتماعی و استرس های مربوط به آن مانند احساس ناامنی شغلی، محیط زندگی و فقر، حداقل ۵۰ درصد در بروز مشکلات و بیماری ها نقش دارند که کنترل این نوع استرس ها عمدتا در اختیار افراد نبوده و سیاست گذاران و مسوولان اداره کشور در اصلاح آن نقش دارند. عوامل روانی که شامل محیط زندگی، والدین و ارتباطات فرد و نگاه فرد به زندگی است بیش از سایر بخش ها احتمال تغییر دارد. ▪ ژنتیک در ابتلای مکرر به افسردگی چقدر نقش دارد؟ ژنتیک در ابتلا به افسردگی نقش مهمی دارد. در واقع والدین نه تنها ژن خود را به فرزندان منتقل می کنند بلکه مهم ترین بخش محیط تربیتی آنها را نیز تشکیل می دهند. پژوهش نشان داده که اگر یکی از والدین فرد مبتلا به افسردگی باشند احتمال ابتلای کودکشان حدود ۱۰ تا ۲۵ درصد است که این درصد در حدود شیوع افسردگی در جمعیت عمومی است اما اگر هر دو والد مبتلا به افسردگی باشند احتمال ابتلای فرزند به طور چشمگیری افزایش پیدا می کند. ▪ فرض کنید یک آقای جوان به شما مراجعه کرده و می خواهد در مورد ازدواج با خانمی مشاوره کند. به شما می گوید که فرد مورد نظرش چند سال پیش یک دوره افسردگی را پشت سر گذاشته است. به او چه می گویید؟ افسردگی جزو بیماری های دوره ای و قابل کنترل است. توجه به درمان و جنبه های پیشگیری از آن اهمیت ویژه ای دارد. اما باید دانست که بیش از ۷۰ درصد افسردگی ها به خوبی قابل کنترل هستند و درمان های موثری برای آنها وجود دارد و اگر بیش از ۲ سال از افسردگی قبلی و قطع دارو گذشته باشد، احتمال عود کمتر خواهد شد و در صورت عود، بیماری قابل کنترل خواهد بود. این مجموعه اطلاعاتی است که ما به فرد می دهیم و بدیهی است که تصمیم نهایی را خود فرد خواهد گرفت. باید توجه داشت که افراد در زبان روزمره هر نوع بیماری روان پزشکی را افسردگی می نامند، اما در اینجا صحبت اختصاصا در مورد اختلال افسردگی اساسی است. روزنامه سلامت پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]