واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او كه از 20 سالگی روی صحنه بوده، برای بازی در نقش چاپلین حسابی مشهور شد و در فهرست نامزدهای اسكار قرار گرفت. او پس از بازی در یك دوجین فیلم موفق ناگهان از سینما فاصله گرفت و ... رابرت داونی جونیور با وجود توانایی در به كار بردن لهجه انگلیسی عصر ویكتوریایی هنوز یك چهره امریكایی است. برای خیلیها عجیب بود كه این بازیگر 45 ساله نیویوركی با یك قد متوسط 175 سانتی متری در برابر جرمی برت رشید و رعنا علم شود. او كه از 20 سالگی روی صحنه بوده، برای بازی در نقش چاپلین حسابی مشهور شد و در فهرست نامزدهای اسكار قرار گرفت. او پس از بازی در یك دوجین فیلم موفق ناگهان از سینما فاصله گرفت و 3 سال پیش پس از مبارزه با مشكلاتی كه برایش پیش آمده بود، دوباره به صحنه بازگشت. بازی در زودیاك و مرد آهنی از نقاط عطف كارنامه اوست. او شخصیت درونگرا و سرد جرمی برت را تغییر داد و با وجود استفاده از دو عنصر خونسردی و تفكر در كنار هم، هولمز را خیلی پرتحرك و چابك نشان داد. او كمی چاشنی طنز هم به این نقش اضافه كرد و به همین دلیل جایزه گلدن گلوب را بهعنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد به خانه برد. وقتی پیشنهاد بازی در یك فیلم جا افتاده انگلیسی را پذیرفتی نترسیدی؟ترس؟ من هیچ وقت نمیترسم، فقط سردرگم شدم. من فقط میدانستم كه كارگردانی گای ریچی موجب میشود تا این فیلم با یك نگاه جدید تولید شود. با تهیهكننده این فیلم یعنی جوئل سیلور هم قبلا كار كرده بودم، سوزان داونی تهیهكننده دیگر فیلم هم كه همسرم است. بنابراین میدانستم كه در دست خوب آدمهایی هستم. بنابراین تنها چیزی كه اهمیت داشت این بود كه از گرفتاریها كم كنم. خوشبختانه من در دهه 80 در بریتانیا برای بازی در نقش چاپلین حضور داشتم و میدانستم همه چیز درست پیش میرود، اما من قطعا احساس تعهد میكردم. این به معنی ترس از قضاوت دیگران نیست، بلكه به معنی نقطه اطمینانی است كه فقط وقتی به وجود میآید كه استانداردهایی كه مردم از تو انتظار دارند و تو از آنها انتظار داری، رعایت شود. نقشآفرینی روی صحنه در حالی كه جود نقش واتسون را بازی میكرد، چه حسی به تو میداد؟گای ریچی فضایی را ایجاد كرده بود كه واقعا وجود نداشت... ما مطمئن نبودیم كه این فضا از بین میرود یا نه، اما سعی میكردیم و باز هم سعی میكردیم. بنابراین برخلاف خیلی از فیلمهای دیگر كه یك زوج زن و مرد باید بتوانند با هم آن فضای مطلوب را ایجاد كنند، اینجا من و جود بودیم كه باید با هم یك كمدی رمانتیك و خیلی چیزهای دیگر را درمیآوردیم. با این حال این فیلم كمدی نبود، من آن را یك نوع عشق به كار مینامم. فكر میكنم هولمز و واتسون جنبههایی از همه ما هستند و فكر میكنم ما میدانستیم داریم چه كار میكنیم و از این جهت یك گروه خوب بودیم. اولین آشنایی تو با شرلوك هولمز كی به وجود آمد؟من فیلم سگ بسكرویلز را دیده بودم و چندتایی از داستانهای كوتاه ماجراهای هولمز را خوانده بودم، اما وقتی حرف قبول شدن باشد من شاگرد خیلی خوبی هستم و میتوانم یك هفته خودم را جایی زندانی كنم و همه چیزهای لازم را بخوانم. به نظرت این یك اقتباس كاملا وفادارانه به آرتور كونان دویل بود یا یك نگاه تجدیدنظرطلبانه؟یك عنصر درونی در این میان وجود دارد همان طور كه بعضی وقتها دقیقا فكر میكنی در مسیر درست هستی و تاریخ و میراث چیزها را درك میكنی. مطمئنم جود لاو میتواند این را درباره هملت شكسپیری كه بازی كرد هم بگوید، اما بعضی وقتها فقط فكر میكنی كاملا در سكوت از جایی یا زمانی تایید شدهای. زمانهایی بود كه ما دقیقا همان طور كه كونان دویل بیان كرده بود، عمل میكردیم و شما نمیتوانید واژههایی را كه «گای» به كار برده سرزنش كنید، آنقدر این واژهها جا افتاده بود كه یكی از نقل قولها را ما تقریبا هر روز به كار میبردیم. اما ما مجبور بودیم تا كمی پیچ و تاب در ماجراها به وجود بیاوریم. فكر میكنم بركسی پوشیده نیست كه شرلوك هولمز صداخفهكن را اختراع نكرده.اگر او آن را اختراع كرده بود یقینا كار مزخرفی میشد چون اصلا در این فضا جواب نمیدهد، اما این حقیقت كه او به نوشتههای روی دیوار شلیك میكند، دقیقا از یكی از قصههای كتاب بیرون آمده، یا كارهایی كه برای جشن میكند و چیزهای دیگر. این یك راه عجیب برای تقدیر از او بود... اما من درباره این كه این مرد چقدر عجیب است صحبت میكنم. این واقعا راه جالبی برای انجام این كار بود. ما داشتیم از او تجلیل میكردیم و در عین حال كاری سرگرمكننده هم انجام میدادیم. اما این فیلم هیچ اشارهای به فیلم و داستان «راهحل 7 درصدی» ندارد. آیا خودت اصرار داشتی كه شرلوك هولمز از مواد محركی استفاده نكند؟من عاشق آن داستان هستم، اما آنجا شخصیت كافی برای حضور من وجود نداشت. اگر میخواستیم ازهمه عناصر موجود استفاده كنیم، نمیتوانستیم او را چنان كه هست توصیف كنیم. و با توجه به دوره ویكتوریایی، استفاده از این مواد قانونی بود و هر كسی میتوانست به داروخانه برود و هر نوع ماده محرك یا مخدری بخرد و ما فكر كردیم پرداختن به این مساله یك كمی غیرمسوولانه است.تازه باید دوباره تاكید كنم كه برای ما مهم بود كه از میان همه منابعی كه برای شناخت او وجود داشت از كدامها استفاده كنیم؟ چطور او را در دسترستر كنیم؟ و چطور احترام او را نگه داریم؟ برای همین هم چیزهایی به فیلم اضافه شد كه در داستانهای هولمز وجود ندارد، اما دسترسی به آنها خیلی سختتر است؛ برای همین است كه او و واتسون به كمك هم موفق میشوند حیات روی كره زمین را نجات دهند. چطور برای صحنه بوكس آماده شدی؟این صحنه اصلا یك طراحی موزون داشت. من اول یك صحنه اجرا كردم، اما افتضاح شد. بعد «گای» آمد و باهم روی این صحنه كار كردیم، اما گرفتن این صحنه خیلی بامزه بود و هر بار كه این صحنه را فیلمبرداری كردیم برای من جالب بود. نه برای این كه من در مركز قرار دارم بلكه برای این كه «گای» یك ایده جسورانه را مطرح كرده بود. چرا كار كردن در بریتانیا را اینقدر دوست داری؟فكر میكنم كار كردن در بریتانیا برمبنای یك جور مكتب اخلاقی انجام میشود كه در مردم و فرهنگ آن هم وجود دارد. بدیهی است مثل آمریكاییها، گاهی نگرشهای غیرمنتظره هم وجود دارد، اما راههای انجام كارها خیلی متمدنانهتر است. برای من خیلی زیباست كه یك كمی پنیر بخوریم و لابهلای آن حرف بزنیم و بگذاریم تا ایدهها شكل بگیرد. آنجا كار كردن اصلا با ابتذال همراه نیست و البته مبلمان و دكوراسیون هم فوقالعاده است. كار در بریتانیا برای من تجربه بزرگی است و من تا به حال 4 بار این را تجربه كردهام. همكار شدن با همسرت سوزان كه تولیدكننده فیلم بود، چطور بود؟غیرقابل تحمل بود (میخندد). او فوقالعاده است، میدانی یك جور حس مادرانهای در این روند داشت. وقتی او را میدیدی كه وقتی لوینل (ویگرام) دارد سرش را میخاراند و آنها دارند با هم تصمیم میگیرند كه این صحنه را چطور پیش ببرند، خیلی جالب بود. یك تجربه فوقالعاده بود. مخصوصا وقتی گای با گیتار آواز میخواند و میخندیدیم و سوزان میگفت چرا میخندی؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 416]