واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پرونده حلنشده قتل یك زن جوان مبنایی شد كه «راز چشمهایشان» جایزه اسكار را به چنگ بیاورد. نكاتی در مورد این معمای پیچیده، توسط یك ذهن مغشوش افشا میشود كه هركدام به نوعی اسرارآمیز است و این تنها یكی از... «راز چشمهایشان» برنده اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان 2010 كه یك درام جنایی محصول سینمای آرژانتین است درحالی این جایزه باارزش را از آن خود كرد كه بهنظر میرسید میان گزینههای پرامیدی چون «پیامآور» و «روبان سفید» و حتی «شیراندوه» بختی برای درخشش در اسكار ندارد. اما اعضای آكادمی با انتخاب نماینده سینمای آرژانتین یكی از شگفتیهای مراسمی را رقم زدند كه با انتخاب «جعبه درد» بهجای «آواتار» بهعنوان بهترین فیلم نیز خیلیها را بهتزده كرد. این فیلم اسپانیاییزبان در سال2009 توسط خوان خوزه كامپانلا و براساس رمانی از ادواردو ساچری جلوی دوربین رفت. ریكاردو دارین، سولداد ویلامی، خاویر گودینو، گیلرمو فرانسلا و پابلو راگو بازیگران این درام تأثیرگذار هستند.«راز چشمهایشان» پس از اكران موفقیتآمیز در آرژانتین و اسپانیا كه موفق شد عنوان پرفروشترین فیلم سال را نیز بهدست آورد، در اكران اروپایی نیز موفق عمل كرد گرچه منتقدان، خیلی فیلم را تحویل نگرفتند و برخی آن را ضعیفترین اثر راهیافته به فهرست نهایی نامزدهای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسكار دانستند؛ درحالی كه آخرین ساخته كامپانلا یكی از دوستداشتنیترین درامهای جنایی سالهای اخیر است و بعید است مخاطبی كه با حس و حساسیت كاراكترها همراه میشود نتواند با آن ارتباطی بیواسطه برقرار كند. پرونده حلنشده قتل یك زن جوان مبنایی شد كه «راز چشمهایشان» جایزه اسكار را به چنگ بیاورد. نكاتی در مورد این معمای پیچیده، توسط یك ذهن مغشوش افشا میشود كه هركدام به نوعی اسرارآمیز است و این تنها یكی از زیباییهای «راز چشمهایشان» است. كسی كه رشتههای عقده درونی او با تلاطم و شیفتگی مسیری كه میپیماید درهم تنیده شده و همه این ویژگیها مسبب برد جایزه اسكار زبانهای خارجی سال شد. نویسنده و كارگردان آرژانتینی خوان خوزه كامپانلا به بینندگان، فیلمهایی زیبا و محسورشده از نگاه و حسهای سنتی؛ یك ازدواج ایدهآل را ارائه میدهد. این داستان براساس معمای قتل حلنشده همسر مردی است كه بازرس و كاراگاه جنایی بن اسپوزیتو (ریكاردو دارین) از فكر آن حتی بعداز 25 سال بازنایستاد. كامپانلا یكی از پرآوازهترین كارگردانان آرژانتینی است، او جایزه «امی» را برای كارگردانی سریالهای؛ خانه، نظم و قانون و واحد قربانیان ویژه بهدست آورد. او همه این موارد را آزمود و از تجربیاتش در این فیلم كه از روی رمان ادواردو ساچری اقتباس شده بهكار گرفت. داستان در بوینس آیرس در دهه70 شروع میشود. با قتل وحشیانه همسر 23ساله ریكاردو مورالز (پابلو راگو). مردی عامی با عشق بسیار نسبت به همسرش و زندگیای كه با او ساخته بود. در تمام سالهای بعدی اسپوزیتو در حال نوشتن رمانی بود كه جوابهای بیپاسخ این معما را بدهد. مانند قطعات پازلی كه در فلشبكهایی هوشمندانه كنار هم چیده میشدند. به زمان حال بازمیگردیم. اسپوزیتو عشق گذشتهاش آیرن (سولداد ویلامی) را بازمییابد. آن هم در حالی كه او حالا وكیلی بلندپایه است. هرچند اسپوزیتو تنها و پابهسنگذاشته در برزخی به سر میبرد كه تنها بارقهای از عشق گذشته، سرپا نگاهش داشته است.رشتههای ریسمان داستان كامپانلا از درهمآمیزی گفتوگوهای بین اسپوزیتو و آیرن به هم رسته است. با تمام كشش و جذابیتهای زوجی كه بر لبه تیغ یك رابطه، حركت میكنند. فیلمساز با دقت نظری شایسته تحسین در استفاده از هر نوع عنصر اضافهای در فیلم پرهیز میكند و به لحنی پالوده و استوار دست مییابد و در عین حال تلاش میكند از گرمایی كه عشق بازیافته به جهان تیره و تار درام میبخشد استفاده مطلوبی كند. اسپوزیتو تلاش میكند تا دریابد چرا سرنخ او سالها پیش نادیده گرفته شده و در این جا پای ساندوال (گیلرمو فرانسلا) به درام باز میشود؛ یك محقق دائمالخمر كه فرانسلا با اجرایی دركشده نقشش را با آمیزهای از كمدی همراه ساخته و به این كاراكتر، روح و جان میبخشد. كامپانلا با استفاده از تواناییهای تكنیكیاش بهعنوان كارگردان موفق میشود با تسلط بر دستمایه، طیف وسیعی از عشق و واكاوی گذشته گرفته تا میل به كشف حقیقت و عطش سیرابنشدنی رسیدن به عدالت را در این درام نفسگیر، مدنظر قرار دهد. مجموعهای از رفتارهای انسانی در مدار یك واقعه خاص شكل میگیرند و نگاه تیزبین فیلمساز به رویدادها باعث میشود به همهچیز عمق و معنایی خاص بخشیده شود و همین نقطه تمایز «رازچشمهایشان» از نمونههای مشابه است. وگرنه فیلم بهراحتی میتوانست تریلری كاملا معمولی و متداول باشد. «راز چشمهایشان» از گذشته وام میگیرد و به حال بازمیگردد. طبقه اجتماعی اسپوزیتو، دیدگاهش و تجدیدنظرها و تصمیمهای او و دیگران پلی میان گذشته و حال میسازند و در این حال كارگردان به یاری تكنسینهای توانایی چون مدیر فیلمبرداریاش، فلیكس مونتی موفق میشود این تفاوت «زمانی» را با فوكوس كردن بر چهرهها و بخصوص چشمها بهرخ بكشد. بخصوص در لحظاتی كه دوربین برای اینكه این تفاوت زمانی بیشتر به چشم آید، به عقب كشیده میشود، این مسئله نمود برجستهتری مییابد. مانند زمانی كه اسپوزیتو، شوهر زنی كه به قتل رسیده را میبیند و متوجه میشود تمام روز از این ایستگاه به آن ایستگاه میرود به امید اینكه قاتل را به چنگ آورد... . در تكتك لحظات فیلم دقتی هنرمندانه به چشم میخورد و بر همین مبنا قتلی كه هسته مركزی درام را شكل میدهد و معمایی كه سالها در حافظه كاراكترها باقیمانده، بهخوبی میتواند نقطه قوت «رازچشمهایشان» را رقم بزند. كامپانلا در پرداخت پیچوخمهای داستانی، حتی از دید برخی منتقدان با هیچكاك قابل مقایسه دانسته شده است. او هزارتویی را میسازد كه تماشاگر را در آن غرق میكند، درواقع در دنیایی كه خلق كرده میهمانش میكند.به راههای آسان و در دسترس جلب مخاطب اعتنایی نشان نمیدهد و كاملا دور از انتظار عمل میكند. اما مهمترین راز موفقیت فیلم نه در مهارت فنی كارگردان و در پرداخت تكنیكی یا شیوه داستانگوییاش، كه در رویكرد انسانی- احساسیاش نهفته است. بهندرت پیش میآید كه درامی معمایی اینچنین احساسات متناقض و چندگانه بشر را بهنمایش بگذارد و چنین بیواسطه به درونیات كاراكترها نقب بزند و وقتی در «راز چشمهایشان» این اتفاق میافتد كه با تاكیدهای فراوان كارگردان بر چهرهها و چشمها و انبوه كلوزآپها، گویی این جمله معروف جانفورد عینیت یافته است: «هر وقت خواستید بر تماشاگر تأثیر بگذارید از باشكوهترین چیزی كه در دنیا وجود دارد فیلم بگیرید؛ از چهره انسانها...».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]