واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دکتر رضا آمری نیا: وقتي بيست سال پيش را به ياد مي آورم که با دوچرخه کوچک خود به بقالي سر کوچه مي رفتم شايد به تعداد انگشتان دست در آنجا از تنقلات مورد علاقه ام بود. به ياد مي آورم بسته هاي نايلوني چيپس را که بدون نام و نشان بودند و با يک تکه مقوا و منگنه بسته بندي شده بودند يا فقط دو گونه از پفک نمکي به نام هاي پفک و کامک را به قيمت 5 ريال مي خريدم و مبلغ 10 ريال به اصطلاح جيب خرجي من صرف يک پفک براي خودم و يک کامک براي هم بازي ام بود. حال وقتي شما وارد سوپرمارکت هاي امروزي مي شويد و کالاهاي رنگارنگ با بسته بندي هاي متنوع بزرگ و کوچک و جذاب با تصاوير عامه پسند و کودکانه را مشاهده مي کنيد مبناي انتخاب براي خريد چيست؟ کودکانمان را مشاهده کنيم وقتي وارد سوپرمارکت مي شوند، آيا مبناي خريد آنها صرفاً به کيفيت محصولات برمي گردد؟ وقتي کودکي جلوي تلويزيون مي نشيند و مشاهده مي کند که با خوردن يک محصول غذايي بال درمي آورد و پرواز مي کند يا قوي شده و همه دشمنانش را از بين مي برد ذهن آن کودک وقتي وارد مغازه مي شود به دنبال چيست؟ وقتي آن محصول جادويي را مشاهده مي کند بي دريغ و بدون مکث از والدين خود درخواست مي کند که آن را خريداري کرده و آن هم مثل بچه کارتوني تلويزيون بال درآورد و قدرتمند شود. حال کمي جلوتر مي رويم. با پيشرفت تکنولوژي، افزايش روزافزون کارخانه هاي مواد غذايي، ايجاد تنوع در بسته بندي و چاپ هاي ديجيتالي، رقابت و هزاران مورد ديگر سبب شده که خود ما هم در انتخاب مواد غذايي مورد نياز روزانه سردرگم مانده و از معيارهاي نه چندان علمي در انتخاب خريد استفاده کنيم. مثال خيلي ساده در اين مورد انتخاب سس مايونز است. وقتي ما به عنوان خريدار يخچال سوپرمارکت را باز مي کنيم تنوع اين محصول از نظر شکل بسته بندي گرفته تا سايز آن ما را در انتخابمان دچار ترديد مي کند. سس مايونز بزرگ به اندازه چند برابر نوع کوچک آن ولي قيمت مناسب تر. شايد تصور بر اين باشد که خريد يک سس مايونز بزرگ به صرفه باشد ولي آيا در آن لحظه به فکر هستيم که وقتي در اين محصول باز مي شود يک مدت زمان محدودي براي استفاده آن وجود دارد يا بايد در آن مدت زمان همه آن مورد استفاده قرار گيرد يا بايستي دور ريخته شود. شايد در تبليغ يک سس مايونز بزرگ به قيمت مناسب آن نسبت به نوع کوچک آن بسيار تاکيد شود ولي آيا به فرهنگ مصرف آن در خصوص انرژي بسيار بالا و اسراف در صورت عدم مصرف هم اشاره اي مي شود؛ آنچه در اين مقوله لازم به توضيح است انتظار فرهنگ سازي مصرف مواد غذايي در بحث تبليغات رسانه اي است. و آنچه بايستي هميشه مدنظر باشد اين است که کارخانه هاي کوچک توليد مواد غذايي سالم همچون تخم مرغ به علت سرمايه کم نبايستي فداي توليدکننده هاي بزرگ تنقلاتي باشند که مصرف بيش از حد آنها سلامتي انسان را به خطر بيندازد و با بضاعت کم در بحث تبليغات به بوته فراموشي سپرده شوند. به ياد دارم چند وقت پيش يکي از مديران شبکه هاي تلويزيوني ماهواره اي نزد بنده آمده و از من دعوت کرد که به مدت 3 ماه هر روز يک برنامه 15 دقيقه اي در مورد تغذيه و نقش آن در سلامت جامعه داشته باشم بنده هم پذيرفتم که اين وظيفه را انجام دهم. ايشان قراردادي ارائه کردند که طي آن بنده براي هر جلسه مبلغ سيصد هزار تومان و در کل حدود بيست و هفت ميليون تومان به آن شبکه بپردازم،، ذکر اين نکته جالب است که در همين شبکه ها افرادي پزشک نما مدت هاي طولاني در خصوص ارائه محصولات غذايي و دارويي براي سلامتي جامعه صحبت مي کنند و متاسفانه از مواردي صحبت مي کنند که نه تنها من بلکه هيچ کدام از اساتيد علمي کشور عزيزمان تاييد اين محصولات اعم از غذايي يا دارويي را نمي کنند و در هيچ کتابي از کتب مرجع تغذيه سطري از اينها و نامي از اين مواد نيامده است. بارها و بارها مشاهده کردم که مراجعان من از اين محصولات خريداري کردند و تنها معيار براي انتخاب و خريد آنها تبليغات رسانه اي بوده است و خودشان اذعان داشته اند که اين مواد در بهبود وضعيت آنها هيچ تاثيري نداشته است و صرفاً با توجه به قدرت بالاي رسانه اي چون تلويزيون دست به اين انتخاب زده اند. در يک مقاله اي مي خواندم وقتي کودکي در اروپا به دنيا مي آيد هنگام ترخيص مادر و کودک از بيمارستان يک دفترچه راهنما به آنها ارائه مي شود که طي آن توصيه شده است براي کودک خود 3 پودر سفيد را منع کنيد 1- نمک، 2- شکر، 3- مواد مخدر پودري. حال توجه کنيم که تبليغات رسانه اي در مورد 2 گروه اول ذکر شده تا چه حد در سلامت جامعه ما رعايت مي شود. هدف حذف تبليغات موارد مذکور نيست بلکه ارائه فرهنگ مناسب براي مصرف است که شايد يکي از وظايف همه رسانه هاي عمومي و خصوصي باشد. آنچه وظيفه مي دانم توصيه کنم اين است که در کنار اين تبليغات رنگارنگ و مهاجم استفاده از اساتيدي که سال ها عمر خود را در جهت سلامت هم نوعان خود صرف کردند بسيار ضروري به نظر مي رسد. اين مقوله در رسانه هاي مطبوعاتي بسيار پررنگ تر از راديو و تلويزيون است و شايد در مورد ارتقاي سلامت جامعه دو رسانه اخير که رسانه هاي ملي و بسيار پرطرفدار هستند بيشتر بايستي توجه داشته باشند چرا که جاي خالي آن نبايستي با اطلاع رساني غيرعلمي شبکه هاي بدون مجوز علمي پر شود که در اين صورت جان و مال بسياري از افراد جامعه به خطر مي افتد. از طرف ديگر نقش رسانه ها در بيان استانداردهاي جهاني هم بسيار موثر است، به طور مثال استانداردهايي همچون ايزو 9000 در کيفيت مواد غذايي يا دارويي نقش صددرصد ندارند و آنچه وظايف اين سازمان هاي استانداردسازي است کنترل فرآيند توليد از نظر مستندسازي در قالب طرح هايي براي ارتقاي پروسه توليد است که کيفيت محصولات يکي از اجزاي نه چندان بزرگ اين روند است. معيار استاندارد ايزو در تاييد تبليغات ممکن است سبب شود کارگاه هاي کوچک توليدي نتوانند مجوزهاي لازم را بگيرند و در اين صورت راه براي پيشرفت فرآيند توليدشان به علت فروش کم در نتيجه تبليغات ضعيف و کاهش نقدينگي بسته شود به طوري که در سوپرمارکت ها مقدار و تنوع بسته بندي موادي چون کشمش، پسته، بادام و ... بسيار کمتر است و جاي آنها در گوشه فراموش شده اين مغازه ها است.اميد است با قانونمندتر کردن تبليغات رسانه اي در خصوص مواردي که سلامت جامعه وابسته به آنهاست افزايش برنامه سازي در خصوص ارتقاي فرهنگ تغذيه راه براي جامعه اي سالم هموارتر شود. لینک مقالعه در شرق:http://sharghnewspaper.ir/Released/86-03-19/293.htm#4538
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]