واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مگر تماشاگر ما از تماشاگر روز جهان چه كم دارد كه نباید فیلم پرخرج ببیند؟ فیلمی كه روی آن وقت، وسواس و هزینه گذاشته شده است؟ اما مشكل اینجاست كه... هیاهویی برای هیچ نگاهی به فیلم «ملك سلیمان»، پرخرجترین فیلم سینمای ایران به كارگردانی شهریار بحرانی در شرایط كنونی سینمای ما، در شرایطی كه فیلمسازی چیزی شبیه ساخت و ساز شده است، روز به روز كیفیت فنی فیلمها پایین میآید. وضعیت اكران هر روز بحرانیتر از قبل میشود، فیلمها به سمت طنزهای بیپایه و اساس و سخیف میروند، بیشك باید از ملك سلیمان حمایت كرد. «ملك سلیمان» از هر نظر ظرفیتهای سینمایی ما را بالا میبرد اما نباید فراموش كنیم كه به هرحال نقد هم رسالت خودش را دارد. هر چیزی به جای خودش. شهریار بحرانی و گروهش از پس كاری برآمدهاند كه جای تشكر و قدردانی دارد. آرزوی تماشاگر ایرانی برای دیدن فیلمی ایرانی با جلوههای ویژه روز محقق شده است و این خیلی خوب است. كسی قرار نیست آنها را نادیده بگیرد اما یادمان نرود كه این موضوع دلیلی بر این نیست كه از دیالوگهای فیلم به راحتی عبور كنیم، از فیلمنامه بگذریم و از بازیهای ضعیف چشمپوشی كنیم. قبل از اكران «ملك سلیمان» شاهد تمامی هیاهوها و جنجالهای آن بودهایم. از خبر هزینهها و جلوههای ویژه خاصش گرفته تا حضور عوامل خارجی در آن. از داستان دشواری كه ساختش در سینمای ما تا حدودی غیرممكن بود تا تماشای تبلیغات تلویزیونی و دیدن اسلوموشنهای حقیقی و با كیفیت آن كه هر بیننده ایرانی را متعجب و ذوق زده میكند. اما پس از تماشای فیلم تمامی این هیاهوها به یكباره در هم میریزند و اثری در ذهن تماشاگر نقش میبندد كه به هیچ وجه قرار نیست ماندگار باشد. فیلم یك شكست به تمام معناست. شكست البته در مقام یك فیلم. «ملك سلیمان» تاثیرهای مثبتی روی سینمای ما گذاشته و خواهد گذاشت و این را به هیچ وجه نادیده نمیگیریم. مگر تماشاگر ما از تماشاگر روز جهان چه كم دارد كه نباید فیلم پرخرج ببیند؟ فیلمی كه روی آن وقت، وسواس و هزینه گذاشته شده است؟ اما مشكل اینجاست كه این یك طرف قضیه است. طرف دیگر خود فیلم است كه باید به آن هم پرداخته شود. نه اینكه صرف فراهم آمدن این شرایط خوب باعث شود تمام نقصها نادیده گرفته شود. شهریار بحرانی را با فیلم نسبتا خوب «حمله به اچ 3» میشناسیم. فیلمی كه به نسبت هدفی كه داشت (معرفی مختصری از یك عملیات نظامی منحصر به فرد در جهان) موفق بود. بحرانی را تكنسین سینمای ایران میخوانند. این لقب، لقب بدی نیست وای كاش این نگاه در كشور ما جا بیفتد كه هركسی قرار نیست همه فنحریف باشد. در عوض مهارت در یك زمینه میتواند او را به جایگاه قابل احترامی برساند. بحرانی متولد سال 1330 است و در رشته انیمیشن در دانشكده سینمایی لندن نیز تحصیل كرده است. معمولا او را با سینمای دفاع مقدس میشناسند و از لحاظ تكنیكی و فنی نیز تا حدودی در ایران شهره شده است. فیلمهایش فارغ از خوب یا بد بودنشان معمولا از نظر دكوپاژ حتی در سختترین شرایط قابل قبول بودهاند. مثل «حمله به اچ 3» كه اگرچه خیلی به لحاظ فیلمنامه و دنیای درام، قابل قبول نیست اما كارگردانی خوب بحرانی بهخصوص در صحنههای سخت و دشوار نبرد هوایی به هیچ وجه قابل انكار نیست. بحرانی در صحنههایی كه جنگندهها قرار است مسافتی را بپیمایند، دكوپاژ انجام داده و تمام كاتها به هم میخورند. نرم هستند و ریتم كاملا درست و حرفهای است. و این كار هر كسی نیست چرا كه صحنهها به گونهای هستند كه خیلی جای كار وجود ندارد. در فاصله چند مایلی از سطح زمین قطعا كارگردان دستش آنقدر باز نیست كه از چند زاویه فیلمبرداری كند تا بالاخره در تدوین یك طوری كاتها با هم مچ شوند. این در حالی است كه بسیاری از كارگردانهای فیلمهای شاهكار فعلی حتی روی زمین و در فضای آرام و بیاسترس داخل آپارتمانی، از گرفتن دو پلان كه در تدوین با هم مچ باشند و نرم از آب در بیایند عاجزند. از فیلمهای بحرانی میتوان به «پرچمدار» (1363)، «گذرگاه» (1365)، «دنیای وارونه» (1375) كه تنها اثرش در ژانر كمدی است و فیلم «مریم مقدس» (1379) اشاره كرد كه آخرین فیلمش را (قبل از «ملك سلیمان») به نوعی میتوان پرتماشاگرترین و پرمخاطبترین اثرش نامید. ضمن اینكه وی تجربه بازیگری و نیز تدوین را در كارنامهاش دارد. آخرین اثری كه بحرانی آن را تدوین كرده است، سریال «یوسف پیامبر» بود كه در ادامه به شباهتهای آن با «ملك سلیمان» اشاره خواهیم داشت. اما «ملك سلیمان» فیلمی است كاملا بیهدف. از ابتدا جهت گیری كارگردان مشخص نیست. داستان سلیمان نبی به طرزی كاملا شلخته و غیر منظم پرداخت میشود و اساسا پرداخت فیلم از جنس تلویزیونی است. از این رو «ملك سلیمان» را به شدت میتوان با سریال «یوسف پیامبر» همسان دانست. نوع نگاه و منش سینمایی او نیز با فرج الله سلحشور كاملا یكسان است و شباهتهای فراوانی با یكدیگر دارند. بازیگرهای مشتركی در هر دو اثر وجود دارند، دكورها، دیالوگهای نچسب و غیر حرفهای، بازیهای سادهلوحانه و نیز ساختاری غیر سینمایی در هر دوی آنها وجود دارد. با این تفاوت كه در سریال «یوسف پیامبر»، داستان قرآنی حضرت یوسف احسن القصص است و هر ایرادی كه در به تصویر كشیدن آن وجود داشته باشد در پرتو این حسن داستانی خیلی به چشم نمیآید. اما داستان سلیمان نبی احسن القصص نیست و همین كار را برای بحرانی سخت كرده است. بهطوری كه به راحتی و به مانند سلحشور نمیتواند از زیر بار نقصهای اثر فرار كند. «ملك سلیمان» در دقایق ابتدایی خود نه مانند ساختار معمول و كلاسیك این گونه آثار به معرفی موقعیت زمانی و مكانی، شخصیتها و شروع خط داستانی اقدام میكند و نه مانند ساختار مدرن تاكید خاصی روی زاویهای خاص میكند. «ملك سلیمان» در دقایق ابتدایی خود فقط و فقط مجذوب جلوههای ویژهاش است و میخواهد آن را برای تماشاگر نشان دهد. از نمای هلیشات آغازین فیلم گرفته تا دریاچههایی كه به صورت رایانهای خلق شدهاند و هیچگاه معلوم نمیشود فیلمساز چرا اینها را نشان میدهد. بازیها از سطح قابل قبولی برخوردار نیستند و این موضوع وقتی بیش از پیش آزاردهنده میشود كه كاراكتر اصلی فیلم (سلیمان نبی) كه نقش آفرینی آن را امین زندگانی بر عهده دارد نیز بازی به شدت پر نقص و مصنوعی را از خود ارائه میدهد. زندگانی از چهره مناسبی برای ایفای نقش یك پیامبر- قهرمان برخوردار است اما به هیچ وجه نمیتواند دیالوگهای مناسب این كاراكتر را ادا كند. این نقش نیاز به لحن و قدرت كلامی دارد كه به راحتی از اوج قدرت و برندگی به لحنی مهربان و پیامبرگونه تغییر فاز دهد. ضمن اینكه بحرانی به هیچ وجه قواعد این نوع آثار را نمیداند. وقتی امین زندگانی هنگام نبرد فریاد میزند پهنای شمشیر و همه پشت سرش حمله میكنند، باید بداند كه مدیوم شات آن هم از زاویهای تقریبا 45 درجه بیشتر به درد كمدی میخورد. صرف هزینههای فراوان و استفاده از جلوههای ویژه زیاد و تا حدودی به روز به خودی خود خوب است و كار درستی است. مگر ما تماشاگر نداریم؟ مگر تماشاگر ما از این صحنهها خوشش نمیآید و لیاقتش را ندارد؟ اتفاقا خیلی خوب است كه این روند شروع شده است. اما فراموش نكنیم كه برای تزریق به موقع و به جای این هزینه هم باید فكر شود. فیلم «تروآ»، خوب یا بد، دقیق است. كارگردانش از آن همه امكانات هیجان زده نشده و نتیجه كار هم درحد آن هزینه است. سینمای ما هنوز درگیر این سوء تفاهم است كه فیلم پرهزینه، باكیفیت و جذاب یعنی اینكه در آن اسلوموشنهای زیادی وجود داشته باشد. نه اینكه بخواهیم این را نظر بحرانی بدانیم یا «ملك سلیمان» را فیلمی پر از اسلوموشن بدانیم و یا اینكه اساسا استفاده از اسلوموشن را زیر سوال ببریم. كلا این طرز تفكر بین فیلمساز و تماشاگر ایرانی باب شده است كه فیلم پر هزینه و حماسی یعنی فیلمی كه اسلوموشن داشته باشد. این تعریف از پایه اشتباه است و باید اصلاح شود. فیلمساز آنقدر زیاد، بیموقع و بیمنطق از اسلوموشن استفاده میكند كه از موضوع اصلی كاملا دور میشود. در نهایت میتوان گفت كه «ملك سلیمان» نسبت به امكانات ویژهای كه داشت به شكلی هیجان زده ساخته شده و خیلی از خلاقیت بهره نگرفته است. اما این آغاز راه است. قطعا «ملك سلیمان» راه را برای آثار بعدی هموارتر خواهد كرد. ضمن اینكه برخورد بحرانی با نقد اثرش قابل ستایش است. مرد همیشه متبسم سینمای مذهبی ما اگرچه در فیلمسازی رویكردی شبیه به سلحشور دارد اما خیلی بیش از وی قواعد بازی را رعایت میكند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]