واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در قسمت جدید این كمدی ماجراجویانه خانوادگی، لاری دالی دوباره شبها با موضوع زنده شدن حیوانات و موجودات عهد كهن داخل موزه روبهرو شده و یك سری... خانوادهها امسال سهم مهمی از فیلمهای فصل تابستان سینما خواهند داشت. موزهای كه حیوانات عهدكهن آن شبها جان میگیرند، جادوییهایی كه به آرزوهای آدمها رنگ واقعیت میزنند، موجودات بیگانه فضایی كه میخواهند با آدمها دوست باشند و بالاخره حیوانات انیمیشن شدهای كه به آدمها درس زندگی میدهند، بخشی از مجموعه فیلمهایی هستند كه قرار است تابستان امسال خانوادهها را جذب خود كنند. این فیلمها از یك طرف باعث رونق گیشه نمایش و فروش میشوند و از سوی دیگر وظیفه اصلی خود یعنی سرگرم كردن جمع یك خانواده را به عهده گرفته و به خوبی به انجام میرسانند. تهیهكنندگان محصولات سینمایی میگویند برای تابستان امسال جشن باشكوهی را در نظرگرفتهاند و آسمان سینما در این فصل پر از فیلمهای تماشایی است كه مثل یك ستاره میدرخشند. این آسمان، شباهت خیلی زیادی به آسمان یكی از انیمیشنهای پر سر و صدای فصل تابستان امسال دارد كه به جای ستاره پر از بالونهای رنگارنگ است! منتقدین سینمایی میگویند فیلمهای خانوادگی امسال فصل تابستان، فانتزی، ماجراجویی و خنده را در مركز قصههای خود قرار دادهاند. همه چیز در این فصل با نمایش عمومی «شبی در موزه: نبرد اسمیت سونیان» شروع میشود كه قسمت دوم یك فیلم تماشایی است. در این قسمت بناستیلر دوباره نقش قبلی خود به عنوان مامور امنیتی موزه تاریخ طبیعی به نام لاریدالی را تكرار میكند. در قسمت جدید این كمدی ماجراجویانه خانوادگی، لاری دالی دوباره شبها با موضوع زنده شدن حیوانات و موجودات عهد كهن داخل موزه روبهرو شده و یك سری ماجراجویی اكشن تازه را سازمان میدهد. یك دو جین از بازیگران سرشناس سینما- امی آدامز، رابین ویلیامز، اوئن ویلسن، كریستوفرگست، ریكی گراویس، جوناهیل و هنك آزاریا- در نقشهای مختلف این كمدی بزن و بكوب بازی دارند. اینبار لاری دالی باید یك زن وشوهر جوان را كه به اشتباه از موزه تاریخ طبیعی و گذشته با نمك آن سردرآوردهاند، نجات دهد. شاونلوی، كارگردان فیلم عقیده دارد استقبال خیلی خوب خانوادهها از قسمت اول، او و تهیهكنندگان قسمت دوم را وادار كرد كه هم قصه بهتری را برای آن انتخاب كنند و هم تركیب بازیگران فیلم را غنیتر و وسیعتر كنند. به گفته او «در قسمت اول ما كاراكتر لاری دالی را به تماشاچی معرفی كردیم و مشكلات او را در مقام یك پدر مسئول مورد بررسی و بحث قرار دادیم. حالا به كمك این مسئله در قسمت جدید میتوانیم ماجراجوییهای تازهای را برای او رقم بزنیم. محل كار او یعنی موزه تاریخ طبیعی، این اجازه را به ما میدهد كه انواع و اقسام ماجراجوییها را برای او و پسرش و دوستانش خلق كنیم. لوكیشن ما بزرگترین موزه جهان است و این مسئله كمك خیلی زیادی به ما میكند. اما آنچه اینبار برایم اهمیت بیشتری داشت، این بود كه قصه و كاراكترهای عمیقتری داشته باشیم. واقعیت امر این است كه قسمتهای جدید یك فیلم موفق، همیشه بزرگتر، پررنگ و روتر و پر سر و صداتر هستند اما خیلی اوقات این فیلمها جذابیت نسخههای اصلی را ندارند و نمیتوانند علاقه و توجه تماشاچی را جلب كنند. تمام تلاش من این بود كه برای قسمت دوم «شبی در موزه...» این اتفاق نیفتد. خط اصلی قصه فیلمها درباره كاراكتربن استیلر و رابطهاش با پسر و نامزد تازهاش است و در همان حال، او را به جنگ با كاراكتر شرور قصه یعنی هنك آزاریا میفرستیم. به همین دلیل فكر میكنم این قصه در خودش تحرك و پویایی خیلی زیادی دارد.» فانتزی و شوخی روی پرده سینما با انیمیشن رایانهای «بالا» ادامه پیدا میكند. این فیلم، تازهترین همكاری مشترك شركت رایانهای پیكسار با كمپانی والت دیزنی است. دیزنی و پیكسار، انیمیشن تازه خود را به صورت سه بعدی هم روانه بازار سینما میكنند. قصه این فیلم درباره پیرمرد دستفروش (با صدای او آنسر) است كه بزرگترین ماجراجویی زندگیاش را انجام میدهد. او كه سالهاست در كار فروش بالن است، خانهاش را تبدیل به یك بالن كرده و با آن به دل آسمان پرواز میكند. در بالای ابرها، او خیلی اتفاقی متوجه میشود یك پسربچه 8 ساله بسیار خوش بین هم همسفر اوست. این بچه كه از راز پیرمرد خبر داشته، به طور پنهانی وارد منزل (بالن) او شده و به آسمان سفر كرده است. به زودی این 2 مسافر عجیب و غریب آسمان آبی، میفهمند در سفر خود تنها نیستند و صدها بالن رنگارنگ دیگر با سرنشینهای متنوع و متفاوت، در آسمان در حال پرواز هستند. اینبار آدمها قهرمانان اصلی انیمیشن جدید والت دیزنی و پیكسار هستند و حیوانات، نقشهای فرعی و اندكی در آن دارند. تهیهكنندگان فیلم به همان اندازه كه به موفقیت و محبوبیت آن در بین تمامی اعضای خانوادهها (بچهها گرفته تا پدربزرگها و مادربزرگها) امید دارند، چشمشان به مجسمه طلایی اسكار بهترین انیمیشن سال هم هست. «بالا» را پیتر داكتر و باب پترس كارگردانی كردهاند. آنها برای واقعیت بخشیدن به رویای خود از 2 عنصر و المان كلیدی بهره گرفتهاند؛ عشق و علاقه آنها به خانهای كه شبیه بالن است و به آسمان پرواز میكند و تلاش برای خلق یك كاراكتر پیرمرد غرغرو! داكتر میگوید: «طراحیهای این انیمیشن كار خیلی با نمكی بود و همه ما در طول كار خیلی لذت بردیم. برای همه ما جالب بود كه یك پیرمرد غرغروی انیمیشنی داشته باشیم. به او اجازه دادیم كه هر كاری كه میخواهد انجام دهد و به صورت مداوم غر بزند. كار به جایی میرسد كه تمام كاراكترهای قصه میگویند: «دیگر از دست او خسته شدهایم!» ولی این پیرمرد دست بردار نیست. 78سالش است دیگر! خب، شما چه چیزی میتوانید به او بگویید؟ مهمترین عنصری كه باعث ساخت این فیلم شد همین كاراكتر و كارهای اوست. در حقیقت همین كارهای عجیب و غریب و غرغرو بودن اوست كه باعث تفریح و شادی تماشاچی میشود و او را وادار میكند قصه را پیگیری كند.» رابرت رودریگوئز فیلمساز مكزیكی تبار و اسپانیایی زبان سینما را تماشاگران سینما بیشتر به دلیل دوستی و همكاریاش با كوئینتن تارانتینو میشناسند. اما او برای جمع خانوادهها قبل از این «بچه جاسوسها» را ساخته است. این فیلمساز جوان سینما برای فیلم تازهاش «كوتولهها» به سراغ خانواده خودش (و به ویژه فرزندانش) رفته و قصه فیلمش را با الهام از آنها ساخته است. او و بچههایش مدتی را با این ایده زندگی كردند كه اگر یك چوب جادویی داشته باشند، با آن چه خواهند كرد. زمانی كه او مشغول ساختن یكی از فیلمهای قبلیاش بود، بچههایش به وی گفتند اگر چنین چوب جادویی را در اختیار داشت، میتوانست با كمك آن تمام رویاها و آرزوهایش را برآورده كند و فیلمش را همانطور كه دوست داشت بسازد. رودریگوئز میگوید: «ناگهان متوجه شدم كه سوژه فیلم آیندهام را پیدا كردهام.» او در حالی كه لبخندی به لب دارد، اینطور ادامه میدهد: «با خودم گفتم این میتواند ایده خیلی خوبی برای فیلم خانوادگی بعدیام باشد. به كمك این فیلم ما هم خودمان را به تماشاچی نشان میدهیم و هم یك قصه جذاب و سرراست را تعریف میكنیم. این قصه فضای وسیعی برای خلاقیت و انجام كارهای عجیب و غریب خلق میكند و میتواند باعث تفریح و خنده تماشاگران شود. در قصه فیلم ما فقط با یك خانواده سر و كار نداریم. چندین خانواده مختلف كاراكترهای اصلی فیلم هستند و هریك از این خانوادهها، حال و هوای خاص خودشان را دارند. این خانوادهها در برخورد با چوب جادویی قصه فیلم، زندگیشان دستخوش تغییرات اساسی میشود و من مطمئن هستم كه جمع خانواده از تماشای دسته جمعی این فیلم لذت خواهند برد.» رودریگوئز در طول این سالها در همه زمینهها و برای همه نوع تماشاچی فیلم ساخته است از «بچه جاسوسها» تا «سینسیتی» او همیشه تلاش كرده قصه فیلمهایش را به صورتی جذاب برای بینندهاش تعریف میكند. ولی در مورد این فیلم آخری عقیده دارد، چیزی ساخته كه عموم تماشاگران (در هر سن و سالی كه باشند) میتوانند آن را تماشا كنند و لذت ببرند. به گفته او «مضمون اصلی قصه فیلم چیزی است كه همه ما با آن بزرگ شدهایم و حكم آرزویی را دارد كه هیچ وقت دلمان نمیخواهد آن را فراموش كنیم. به اعتقاد من، موفقیت یك فیلم خانوادگی هم در همین است. شما باید چیزی در آن ارائه دهید كه همه تماشاگران نسبت به آن احساس نزدیكی و راحتی كنند. كدام یك از ما در رویاهایمان برای خودمان جادوگری نكردهایم؟ بچهها فكر و احساس میكنند كه میتوانند همه كارها را انجام دهند و این در حالی است كه نیازمند آن هستند تا پدر یا مادرشان آنها را به مدرسه ببرد. آنها نمیتوانند در سن و سالی كه دارند فیلمی بسازند. اما اگر روی پرده سینما بچههای هم سن و سال خود را ببینند كه در حال ساختن فیلم هستند، خیلی از تماشای آن لذت خواهند برد. همین مسئله برای آنها حكم یك جادو و فانتزی را دارد. به این ترتیب، آرزوی آنها روی پرده سینما برآورده میشود.» ادی مورفی بازیگر كمدی سینما كه فیلمهای خانوادگی زیادی بازی كرده، عقیده دارد كه تلفیق شوخ طبعی با یك گروه بازیگران خوب و مستعد، باعث خلق یك فیلم خانوادگی موفق میشود. او میگوید: «بحث اصلی بر سر این است كه برای یك فیلم خانوادگی شما بازیگرانی را انتخاب كنید كه مناسب نقشهای آن هستند. وقتی این اتفاق افتاد، آنوقت قصه و مزهپرانیهای آن حالتی طبیعی پیدا میكنند و تماشاچی از دیدن آن لذت میبرد. اهمیت نوع انتخاب بازیگر برای یك فیلم خانوادگی خیلی زیاد است. ما این درجه از اهمیت را در فیلمهای ژانرهای دیگر نمیبینیم. تماشگران هنگام دیدن فیلمهای خانوادگی، آن را با دقت و توجه ویژهای پیگیری میكنند. از آنجا كه آنها قصه فیلمها را بهواسطه حضور بازیگران دنبال میكنند، اگر انتخاب بازیگران درست نبوده باشد، این موضوع بلافاصله بهچشم میآید و تماشاچی رغبتی برای دنبالكردن بقیه ماجرا نخواهد داشت. این نكته بهویژه زمانی كه یك فیلم خانوادگی حالوهوای درام یا كمدی داشته باشد، اهمیت خیلی زیادی پیدا میكند.» ادی مورفی برای تابستان امسال خودش فیلم خانوادگی «آن را تصور كن» را روی پرده سینماها خواهد داشت. در قصه فیلم او موفق به كشف رازهای تجاری و شغلی موجود در دنیای ذهنی و خیالی دختر كوچكش میشود. ونسا ویلیامز و تامس هدن چرچ هم در این فیلم بازی دارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]