واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: گرچه تعامل صحنههای خشونت بار با صحنههایی كه از طنزی كودكانه و حضور «دوقلو»ها برخوردارند یادآور عملكردی مشابه در تریلرهای امریكایی، فرانسوی و آلمانی است اما میتوان... خیلی بهتر از آنكه انتظارش را داشتیم! پرهیز از حواشی غیرلازم فیلمنامه نویسان «گم شده» به اصلی توجه دارند كه در اغلب فیلمنامههای تلویزیونی ایران، مخصوصاً در تریلرها، به آن توجهی نمیشود: جزئیات. در فیلمنامههای دیگر [اكثراً و اغلب] امر پرداختن به جزئیات با «پركردن قصه با حواشی غیرلازم» اشتباه گرفته میشود و گاهی هم كار به جاهای باریك میكشد و «حواشی غیرلازم» از دل ملودرامهای اشك انگیز، وارد یك تریلر میشوند! «گم شده» پرداخت متعادلی دارد و گرچه از «ملودرام» بری نیست اما خوشبختانه آش را آنقدر شور نمیكند كه طعم «تریلر» از ذائقه مخاطب پاك شود. زندگی خانوادگی «مادر»ی كه «كاشف معما»ست ممكن است در بدو امر «تظاهری فمینیستی» به چشم آید ولی واقعیت این است كه ایدهای تازه و جذاب با خود دارد [ایدهای كه تنها در ایران تازه است و البته نمونهاش را در آن مجموعه فرانسوی كه نسخه زنانه مجموعه موفق «ناوارو» است چند سالی است كه از شبكه یك شاهدیم.] كارگردانی هماهنگ با متن به نظر میرسد كه این مجموعه، از آن دست آثاری باشد كه بعدها و در دهههایی كه پیش رو داریم به آن استناد شود از باب تناسب كارگردانی با فیلمنامه و حضور انبوه بازیگران حرفهای و البته جذابیت ماجراهایی كه تازه نیستند اما چگونگی روایتشان تازه است. راما قویدل در این مجموعه به مخاطب ثابت میكند كه كارش را در جذب مخاطب عام [در عین داشتن گوشه چشمی به سوی مخاطب خاص] خوب بلد است. البته بازیگردان فوقالعادهای نیست. با این همه در سهل كردن ارتباط منطقی نماها، عملكردی قابل توجه دارد همچنان كه در ساختن «حال و هوا»ی تصویری هر سكانس، از سادهترین راهها وارد میشود [رویكردی حیاتی برای موفقیت در تریلرهای تلویزیونی] پرهیز او از حركات عجیب و غریب و گرته بردارانه دوربین [امری كه این روزها به اپیدمی مجموعههای تلویزیونی ایرانی بدل شده] ستودنی است. خون بعضی از سكانسها را كم كنید! مجموعه براساس شكل گیری و پایان بخشی یك ماجرا در هر قسمت طراحی شده و گاهی هم به شیوه معمول برخی تریلرهای مشهور تلویزیونی، یك قصه در دو قسمت روایت میشود و نیمه اول آن، با یك «تعلیق» به پایان میرسد. گرچه تعامل صحنههای خشونت بار با صحنههایی كه از طنزی كودكانه و حضور «دوقلو»ها برخوردارند یادآور عملكردی مشابه در تریلرهای امریكایی، فرانسوی و آلمانی است اما میتوان به راحتی از پرداخت پر از «خون» برخی سكانسها ایراد گرفت كه در مقایسه با آن آثار، از «تفنن» كمتر و خشونت بیشتری برخوردارند. به هرحال یك مجموعه ساز ایرانی، وقتی میخواهد اعضای یك خانواده، شاهد اثرش باشند و كودكان هم كمابیش نیمی از حوادث هر قسمت را به خود اختصاص دادهاند، باید از نشان دادن خشونتی عیان و كاملاً تقلیدپذیر توسط فرزندان خانواده، بپرهیزد. تریلرهای تلویزیونی در تاریخ این رسانه، تقریباً عمری به اندازه خود تلویزیون دارند كه ابتدا با گرتهبرداری از آثار ادبی این ژانر، مخاطبان را مجذوب خود ساختند. شرلوك هلمز و آرسن لوپن، نخستین گزینهها بودند، بعدها، مبدأ ساخت باقی آثاری شدند كه در سه چهارم قرن عمر تلویزیون، مخاطبان را پای گیرندههای خانگی میخكوب كردند. تقریباً در همه این تریلرها، میتوان رد پای دو شخصیت یاد شده یا برخی شخصیتهای فرعی قصههای آنها را یافت همانطور كه میشود رد ماجراهاشان را یافت حتی در آثاری كه گمان میكنیم مطلقاً ربطی به آن قصههای سریالی ندارند مثل «24» یا «فرار از زندان». البته فرمولهای ساخت این آثار حالا دیگر خیلی «بسط یافته» و گاهی اوقات، پیچیدهاند اما همیشه، وقتی یك فیلمنامهنویس یا فیلمساز به بن بست میخورد به قول «باستر كیتون» دنبال همان راهحلهای ساده قدیمی میرود. یكی از این راهحل های ساده قدیمی كه خیلی هم «كارآمد» است پرت كردن حواس مخاطب با پرداختن به حواشی است یعنی همان كاری كه تردستها در آن استادند [و البته این شگرد هم از تردستی آمده] از نمونههای خوب دهه هفتاد میلادی میشود به «كوجك» اشاره كرد با آن آب نبات چوبیاش كه همیشه توی دهن اش بود [و پرداختن به حواشی زندگی او] یا به «مردی به نام جونز» كه شخصیت اصلیاش یك پیرمرد مو سفید «بازنشسته» كه دلمشغولی همیشگیاش نوشیدن یك لیوان شیر بعد از هر وعده غذا بود یا «بارتا» كه ایتالیاییالاصل بود و نصف ماجراهای هر قسمت، مربوط میشد به ارتباط او با طوطی سخنگواش یا «راك فورد» كه بزرگترین مشكل زندگیاش خرابی همیشگی اتومبیلاش بود [وسیلهای كه در تریلرها همانند اسب در وسترنها، یكی از عناصر اصلی قصه است] حالا هم در اولین دهه قرن بیست و یكم، شاهد آثار بسیاری از این دست هستیم كه محتملاً شاخصترینشان «راهب» است كه شخصیت اصلیاش آدمی وسواسی است كه همه ترسها را در خود جمع كرده از جمله ترس از مكانهای بسته را اما آمادگی كامل دارد برای حل معماها! «گم شده» [با نامی كه یادآور یكی از سهمجموعه مشهور قرن بیست و یكم است] ساخته راما قویدل، از این شگرد قدیمی بخوبی سود میبرد. محور قصه، یك «كاشف معما» است كه بزرگترین مشكلاش، كنار آمدن با دردسرهای دوقلوهای شلوغی است كه شوهرش [با شغلی مشابه] مسئولیت كنترلشان را به او وا گذاشته. زندگی خانوادگی او، تقریباً نیمی از هر قسمت را به خود اختصاص داده و پرداخت جذاب این «زندگی» در فیلمنامه، فیلمنامهنویسان [عباس نعمتی و طلامعتضد] را از پیچیده كردن ماجراها معاف كرده است. چون شلوغ كاریهای دوقلوها، همان اجرای شگرد پرت كردن حواس مخاطب است. شگردی كه پیش از این، به شكل طنزآلود و پسامدرنیستیاش، در «كارآگاه شمسی» برومند هم اجرا شده و حضور او در جمع بازیگران این مجموعه پرستاره [محتملاً این مجموعه، از زمره معدود مجموعههای كمهزینه تلویزیون ایران است كه میتوانند از یك جمع صاحب نام بازیگران حرفهای استفاده ببرند] میتواند ذهن منتقد را متوجه شباهتهای بینامتنی سازد؛ شباهتهایی كه اغلب، «شگردی» اند تا گرته بردارانه. «گم شده» مجموعه خوش ساختی است با كلاس بازی نه درخشان [گرچه میتوان این صفت را در مورد بازی علیرضا جلالی تبار به كار برد] اما قابل توجه و فیلمنامهای كه در چارچوب شگردهای قدیمی، بومی شده و گرچه گاهی اوقات ملودراماش زیاد است اما همچنان میشود خط سیر منطقی «ظهور معما» تا «كشف آن» را در متن شاهد بود. كارگردانی این مجموعه هم، هماهنگ با فیلمنامه است یعنی نه از آن جلو میزند نه از آن عقب میماند و در مقایسه با نمونههای خارجی مثل «راهب» [كه البته از فیلمنامه خیلی بهتری برخوردار است] چندان كم نمیآورد. به هر حال یادمان باشد كه تریلرسازی تلویزیونی در ایران با یك «قویدل» دیگر شروع شد. [امیر قویدل] و حالا این «قویدل» تازه وارد میدان شده، مسلماً خاطراتی از موفقیتهای آن «قویدل» دهه پنجاه [در آثار تلویزیونیاش] و تریلرهای محبوب تلویزیونی آن دوره را با خود دارد؛ و در آخر... به نظر میرسد كه مجموعه میتواند در قسمتهای آتیاش، به موفقیتهای بیشتری دست یابد. با توجه به ظرفیتهایی كه از آن تا به حال شاهد بودهایم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]