واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زمانی كه كلید فیلمبرداری «گرگ و میش» زده شد، هیچكس انتظار ویژهای از آن نداشت. همه ما در حال آماده كردن فیلمی معمولی بودیم كه میخواستیم تماشاگران خود را شاد و سرگرم كند؛ اما وقتی فیلم به نمایش عمومی درآمد... تیلور لاتنر بازیگر جوان سینما كه با مجموعه فیلم «گرگ و میش» (و قسمت دوم آن «ماه تازه») به صورت یك چهره سرشناس دنیای سینما درآمده است، متولد سال 1992 است. به این ترتیب، او در شرایطی توانسته به چنین موفقیت زیادی دست پیدا كند كه فقط هفده سال دارد. «ماه تازه» در 2 هفته اول نمایش خود در سطح بینالمللی 481 میلیون دلار فروش كرد و باز هم بیشتر باعث شهرت لاتنر و بقیه بازیگران اصلی آن شد. قصه این اكشن ماجراجویانه درباره نبرد گروهی از خونآشامهای جوان با آدمهای گرگنمای همسن و سال خود است. یك دانشآموز دبیرستانی بین این 2 گروه گیر میافتد و رنگ تازهای به حوادث اصلی فیلم میزند. شخصیت لاتنر در فیلم جاكوب نام دارد و او در گفتگوی خود درباره این كاراكتر، تغییرات آن و روابطش با بقیه شخصیتها حرف میزند. خودت فكر میكنی جاكوب در قصه «ماه تازه» چه تغییراتی میكند؟زمانی كه او تغییر شكل میدهد و تبدیل به موجود تازهای میشود، در وهله اول كار من این بود كه آنچه را كه از «گرگ و میش» (قسمت اول فیلم) شروع كرده بودم، ادامه بدهم. در آن فیلم، جاكوب جوانی شاد، خونگرم و پرجنب و جوش و یكی از صمیمیترین دوستان بلا كاراكتر اصلی قصه (با بازی كریستن استوارت) بود. تا نیمه اول قسمت دوم، من باید همین نقش را بازی میكردم، اما بعد از تغییر و تحولی كه پیدا میكنم، به كلی تبدیل به موجود متفاوتی میشوم. حالا جاكوب هیچ شباهتی به آن آدم قبلی ندارد. من مجبور بودم این تغییر لحن را به شكلی منطقی به نمایش بگذارم و صادقانه بگویم انجام این كار در جلوی دوربین برایم بسیار سخت بود. به همین دلیل قبل از شروع فیلمبرداری رژیم ورزشی سختی را شروع كردی؟دقیقا. نوع نقش طوری بود كه باید از نظر فیزیكی آمادگی كار و حضور در جلوی دوربین را داشته باشم. در «ماه تازه» شخصیت جاكوب با تغییر و تحولات زیادی روبهرو میشود. این تغییرات فقط فیزیكی نیست و درونیات او را نیز در بر میگیرد و او از نظر احساسی و ذهنی هم تغییر میكند. برای درك بهتر و بهتر این نقش، چندین بار كتاب 4 جلدی استفنی مهیرز را مطالعه كردم. میخواستم هنگام بازی در نقش، كاملا او را بشناسم. در قصه كتاب خیلی خوب تغییرات متعدد او كه به اشكال متفاوتی صورت میگیرد تشریح شده است. در «ماه تازه» فرصت خیلی زیادی به دست میآوری تا خودت را نشان دهی. این به نفعت بود؟حتما. تماشاگران سینما حالا مرا خیلی خوب میشناسند. در صحنههای زیادی از فیلم كارهای بدلكاری داری. در مورد این بدلكاریها و سیمهایی كه به تو آویزان بودند صحبت كن. عادت كردن به آنها سخت بود؟بخش فیزیكی كار مفرح بود و كلی خندیدیم. اما خب، اجرای بعضی صحنهها هم سخت و چالشبرانگیز بود. من تا قبل از این هیچ وقت یك موتورسیكلت بسیار كثیف را نرانده بودم. وقت كار در صحنههایی كه سخت میشد، یاد گرفتم كه خونسردیام را حفظ كنم و تا حد امكان به خودم فرصت آرامش بدهم. قبل از شروع فیلمبرداری، مدتی اینجور صحنهها را تمرین كردیم تا سر صحنه با مشكل زیادی روبهرو نشویم. به هر حال، این بدلكاریها به دلیل نوع قصه و نقش همه ما، نقش مهمی در پیشرفت كار داشت. روزهای اولی كه سیم به بدن ما وصل میشد و با آن به این سو و آن سو كشیده میشدیم، همه ما احساس بدی داشتیم، ولی بعد از چند روز همه چیز شكل و حالت عادی پیدا كرد.بازی در صحنههایی كه گرگها و آدمهای گرگنما در كنارتان بودند، چطور بود؟ همبازی شدن با تمام آدمها و موجوداتی كه در فیلم حضور داشتند بانمك بود. آنها هم بخشی از شخصیتهای قصه بودند. اتفاقا همبازی شدن با این موجودات جالبتر بود.موفقیت شهرت میآورد و شهرت باعث میشود مردم و طرفداران بخواهند چیزهایی درباره زندگی خانوادگی و خصوصی بازیگر بدانند.صادقانه بگویم. از حرفها و شایعاتی كه دربارهام زده و نوشته میشود، دوری میكنم. خیلی از این حرفها واقعی نیست و نمیتوان آنها را تكذیب كرد. این جور حرفها حتی ممكن است آدم را به مرز جنون بكشاند. این همان جنبه بد و منفی شهرت است كه من اصلا آن را دوست ندارم. زندگی خانوادگی یك بازیگر به خود او مربوط میشود و كسی نباید در آنها مداخله كند. من به عنوان یك بازیگر در زمانهای معینی در خدمت مردم و هواداران هستم؛ ولی نمیشود كه همه زندگیام را به چنین چیزی اختصاص دهم. خب من هم مثل هر آدم دیگری، یك زندگی عادی دارم و این حق من است كه برای خودم زندگی كنم.«ماه تازه» تو را تبدیل به یك بازیگر موفقتر و سرشناستر كرده است. آیا خودت را برای یك نقش و فیلم برجستهتر هم آماده كردهای؟فكر نمیكنم كسی بتواند راهی برای آماده كردن خود جهت استقبال از یك چنین پدیدهای (مثل «ماه تازه)» پیدا كند. خود من اصلا پیشبینی چنین موفقیت بزرگی را برای فیلم نمیكردم. زمانی كه كلید فیلمبرداری «گرگ و میش» زده شد، هیچكس انتظار ویژهای از آن نداشت. همه ما در حال آماده كردن فیلمی معمولی بودیم كه میخواستیم تماشاگران خود را شاد و سرگرم كند؛ اما وقتی فیلم به نمایش عمومی درآمد، همه تصورات را بههم ریخت. طبیعی است كه این مساله باعث خوشحالی همه ما شد. امیدوارم فیلمهای دیگری هم به من پیشنهاد شود كه شبیه این مجموعه فیلم باشد و مورد رضایت عموم تماشاگران قرار گیرد.احتمالا جشن تولد 18 سالگیات خیلی ویژه و خاص خواهد بود.بله، خودم هم همین طور فكر میكردم. 2 سال قبل اصلا فكر و تصورش را نمیكردم كه در 18 سالگی یك چنین وضعیت خوب و دلچسبی داشته باشم.این روزها مقیم كانادا شدهای، از این اتفاق و همین طور فیلم بعدیات بگو.كانادا عالی و فوقالعاده است. شلوغی آمریكا را ندارد و آرام است. فیلم بعدیام هم قسمت سوم گرگ و میش است كه با نام «كسوف» روی پرده سینماها میرود. فیلمبرداری این فیلم بلافاصله پس از پایان كار فیلمبرداری «ماه تازه» شروع شد. این روزها هم خودم را آماده میكنم تا در قسمت چهارم و آخر این مجموعه فیلم ظاهر شوم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 728]