تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):بار الها... باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جاى ده. زيرا كه ترديدها...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804822511




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غزلیات عطار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: غزلیات عطارغزلیات عطار به سه بخش تقسیم می شود:
غزل
1 ــ غزلیات عاشقانه ، با مضامین عاشقانه معمولی؛ که با حرمت و دلنشینی همراه است و سبکسری و خودبینی شاعران پیش از وی (بخصوص شاعران دوره تغزل) را ندارد:جانا، ز مشک زلف دلم چون جگر مسوز                  با من بساز و جانم از این بیشتر مسوزهر روز تا به شب، چو ز عشق تو سوختم              هر شب، چو شمع زار، مرا تا سحر مسوز همزمان با عطار، «انوری» و «خاقانی» هم این نوع غزل را سرودند؛ و بعد از عطار، «سعدی» آن را به کمال رساند. 2 ــ غزلیات قلندری ؛ جنبه های قلندری عرفانی و معنوی است و از اصطلاحات و ترکیبات خاصی سرشار است. در این غزلیات، می و میکده و خرابات و رندی و مستی و بی خویشی محور ابیات و موضوع شعرهاست:  زنار کمر کرده وز دیر برون جسته طرف کله اشکسته از شوخی و رعنایی چون چشم و لبش دیدم، صد گونه مگر دیدم ترسا بچه چون دیدم، بی توش و توانایی آمد بر من سرمست، زنار و می اندر دست اندر بر من بنشست، گفتا اگر از مایی         3 ــ غزلیات عرفانی: هرچند در غزلیات عرفانی ـ قلندری همه جا معشوق ازلی و سوز و ساز در راه وصال او موضوع غزل است، عطار در غزلیات عرفانی  سخن از «مقام» می گوید و در قلندریات از «حال».عطار در غزلیات عرفانی از صفات معشوق ازلی و وصف عاشق و سوختگی و فنا و محو در معشوق سخن می راند و آداب سیر و سلوک را باز می گوید و برای رهایی از نفس و تعلقات دنیوی سخن می گوید. به این ترتیب، غزلیات عطار را از این دیدگاه می توان به دو بخش تقسیم کرد:الف ــ غزلیاتی که در آنها سخن از عاشق و صفات او و احوالی است که بر رهروان وادی عشق حادث می شود، مانند: عاشقانی کز نسیم دوست جان می پرورند جمله وقت سوختن چون عود خام مجمرند فارغ اند از عالم و از کار عالم روز و شب  واله راهی شگرف و غرق بحری منکرند 
معبود
 ب ــ غزلیاتی که در آن وصف معشوق ازلی و صفت و حال عاشق در برابر معشوق مطرح است:               نظری به کار من کن که ز دست رفته کارم                                              به کسم مکن حوالت که بجز تو کس ندارم               منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت                                             همه عمر من برفت و نه برفت هیچ کارم  غزل عطار با اوجی معنوی همراه است، ساده و فهم پذیر و لذتبخش است؛ و به همین سبب، در شاعران پس از وی - بویژه مولانا - بسیار مؤثر می افتد.                                                چند غزل از عطار را می خوانیم :  پیر ما بار دگر روی به خمّار نهاد خط به دین بر زد و سر بر خطِ كفّار نهاد خرقه آتش زد و در حلقه دین بر سر جمع خرقه سوخته در حلقه زنّار نهاد در بُنِ دیرِ مُغان در بر مُشتی اوباش سر فرو برد و سر اندر پی این كار نهاد دُرد خمّار بنوشید و دل از دست بداد می خوران، نعره‌زنان، روی به بازار نهاد گفتم: «ای پیر! چه بود این كه تو كردی آخر؟» گفت كین داغ، مرا، بر دل و جان، یار نهاد من چه كردم؟ چو چنین خواست، چنین باید بود گُلم آن است كه او در ره من خار نهاد» باز گفتم كه «انا الحق زده‌ای، سَر در باز!» گفت: «آری زده‌ام.» روی سوی دار نهاد دل چو بشناخت كه عطار درین راه بسوخت از پی پیر، قدم، در پی عطار نهاد  ***
عالم
یا دست به زیرِ سنگم آید یا زلف تو زیرِ چنگم آید در عشق تو، خرقه درفكندم تا خود پس از این چه رنگم آید هردم ز جهان عشق، سنگی بر شیشه نام و ننگم آید آن دم ز حساب عمر نبود گر بی‌تو، دمی، درنگم آید چون بندیشم ز هستی تو از هستی خویش ننگم آید چون زندگی‌ام به تست، بی‌تو، صحرای دو كَون تنگم آید تا مرغ تو گشت جان عطار عالَم، ز حسد، به جنگم آید  *** در درد عشق یک دل بیدار می نبینم مستند جمله در خود هشیار می نبینم جمله ز خودپرستی مشغول کار خویشند در راه او دلی را بر کار می نبینم عمری بسر دویدم گفتم مگر رسیدم با دست هرچه دیدم چون یار می نبینم گفتم مگر که باشم از خاصگان کویش خود از سگان کویش آثار می نبینم دعوی است جمله دعوی کو عاشقی و کو عشق کز کشتگان عشقش دیار می نبینم گر عاشقی برآور از جان دم اناالحق زیرا که جای عاشق جز دار می نبینم چون مرد دین نبودم کیش مغان گزیدم دین رفت و بر میان جز زنار می نبینم اکنون ز نا تمامی نه مغ نه مؤمنم من اندک ز دست دادم بسیار می نبینم دردا که داد چون گل عطار دل به بادش وز گلبن وصالش یک خار می نبینم منصور رستگار فسایی - برگرفته از: «انواع شعر فارسی»بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن