واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هم فروغ و هم الیوت با موضوعهای مربوط به دلهره بشر در یک دنیای بی معنا سر و کار دارند. پوچی، سترونی روحی جهان و احساس تنهایی و انزوای انسان از... و این منم مردی پیر در آستانه ماهی خشک و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد نخستین مصرع از تی.اس. الیوت، شاعر انگلیسی/امریکایی است و مصرع دوم ازفروغ فرخزاد. میان فروغ و تی.اس. الیوت شباهتهای بسیاری است که مهمتر از همه شاید همانندی جهان بینی این دو شاعر است. شادروان دکتر محمدهادی کامیابی، نویسنده رساله "فلسفه یاس و بدبینی در شعر ت. اس. الیوت و فروغ فرخزاد"، این همانندی را بررسی کرده که فشرده ای از آن را در این جا میآوریم: در اشعار تی. اس. الیوت، شاعر معاصر انگلیسی زبان و فروغ فرخزاد، شاعر معاصر ایرانی میتوان دغدغههای عمده مشابه را مشاهده کرد، گو اینکه میان آثار آنها نوعی رابطه فرا فرهنگی وجود دارد. سده ۲۰ میلادی از یک سو، شاهد انقلاب در علم و فن شده و از سوی دیگر، جنگهای جهانی، افسردگی، پوچ گرایی و انزوای افراد بشر اجزائی از واقعیتهای این روزگار بوده است. این قرن همچنین حاوی تجدید جهت یابی کلی در ادبیات و به ویژه در شعر بوده است. الیوت و فرخزاد از چهرههای انقلابی مهم در این تغییر جهت گیری بودند. هم فروغ و هم الیوت با موضوعهای مربوط به دلهره بشر در یک دنیای بی معنا سر و کار دارند. پوچی، سترونی روحی جهان و احساس تنهایی و انزوای انسان از معمولترین موضوعهای شعر الیوت و فرخزاد است. هر دو از تنهایی و ملال و تاریکی چراغهای رابطه میان آدمها رنج میبرند و بر این باوراند که ایجاد ارتباط ناممکن است. دورنمای آدمهای پوشالی زمانه، خراب آباد زمین است. سقوط تمدن و زوال فرهنگ از نشانههای حس فراگیرسردرگمی و نومیدی انسان است. ولی موضوع احیا و باززایی و تولدی دیگر که در آثار اولیه الیوت به آن اشارات مبهمی شده است، در اشعار فروغ به عنوان تنها نشانه امید به روشنی برای آدمهای پوشالی این زمین سترون است. و عشق هم، به جد یا از روی طنز، در شعر هردو هست. الیوت کارنامه شاعرانه اش را با نوشتن "سرود عاشقانه آلفرد پروفراک" آغاز کرد که در باره مشغلههای عاشفانه پروفراک در آستانه ازدواج است. در مراحل بعدی زندگی الیوت دست کم در سطح ذهنی رستگاری اش را در عشق به مسیح مییابد. "چهارشنبه خاکسترپاشان" و منظومه بلند "چهار کوارتت" از جمله آن دسته از آثار الیوت است که در کل بیانگر گرایشهای مذهبی وی و به ویژه عشق او به مسیحیت است. جنبش همسانی را میتوان در زندگی و آثار فروغ فرخزاد مشاهده کرد که زندگی ادبیاش را با دو مجموعه اشعار اعترافی عاشقانه آغاز کرد و در آن اشعار اندوه از دست دادن یک معشوق راستین یا نبود یک چنین معشوق را گریست. هرچند رشته زندگی وی زودهنگام در یک تصادف ترافیک بریده شد و کسی نمیتواند مطمئن باشد که در صورت ادامه زندگی، فروغ چه جهتی را بر میگزید، اما شواهد و دلایل کافی دال بر آن است که فروغ، یک شاعر شبیه به عارف بود. شعر "عاشقانه" او بهترین نمونه تاثیر پذیری فروغ از مثنوی مولاناست که از برترین آثارعارفانه در پهنه ادبیات فارسی به شمار میآید. تلاش برای پیدا کردن همانندیهای زبانی و بیانی میان الیوت و فروغ شاید اندکی بی مورد باشد، به همین دلیل ساده ای که فارسی و انگلیسی از لحاظ معنی شناسی و نحو و ترکیب، تفاوتهای بسیاری دارند. با وجود این، تامل در وسعت شباهتها در نمادها و تمثالهای مورد کاربرد الیوت و فروغ جالب است. برای نمونه، "صدا"، "باد"، "پرنده"، "آب"، "گل سرخ"، "خورشید"، "صخره" و "پنجره" در اشعار فروغ به فراوانی به کار رفته و همین واژگان را میتوان در آثار اولیه الیوت هم دید. بدین گونه، وجوه تشابه اشعار الیوت و فروغ را میتوان در نماد و تصویرها، تشبیهها، شعر آزاد و غزل سرایی بذله گویانه مشاهده کرد. اما بیان مهیج دو شاعر دارای ویژگیهایی هست که بیش از هر چیز دیگری وجه تفاوت میان آنها را آشکار میکند. درحالی که شعر فروغ بیانگر تجربه شخصی خود اوست و او همواره به عنوان اول شخص در خلال اشعارش حضور دارد و معمولا تنها صدای حاضر است، الیوت از بیانی نمایشی کار میگیرد تا با استفاده از صداهای مختلف و متنوع، بی درنگ با خوانندگانش ارتباط برقرار کند. یعنی الیوت، برخلاف فروغ که بطور اساسی قضایا را شخصی و ذهنی میبیند، از شخصیت پرهیز میکند. ذهنی گرایی فروغ، در واقع، ریشه در محیط عرفی وی دارد و همچنین از اسلام ناشی میشود که سنت رایج در جامعه اوست. از این رو فروغ خودش را یک پرنده اسیر میداند که آرزومند پرواز است، اما توان آن را ندارد. از سوی دیگر، عینی گرایی الیوت و گریز وی از شخصی جلوه دادن ماجراهای اشعارش، هم علت و هم معلول تلاش وی در جستجوی سنت است. از این جاست که او سر انجام آمریکا را به قصد انگلستان ترک میکند. بدین گونه، باید روشن باشد که الیوت و فرخزاد از بسیاری جهات مشابهند و از برخی جهات متفاوت. هر دوی آنها در یک جهان پوشالی سرشار از پوچی زیسته اند و هر دو تلاش کرده اند نشانههای عمده بیماری همگانی را بر شناسند. اما هر کدام برای بیان احساسات، واکنشها و پاسخهاشان، راه و روش خود را برگزید، شیوه خاصی را ترجیح داد یا دست کم از نوع خاص همان یک شیوه کار گرفت. هر دو آرزومند دست یافتن به حیاتی نوین و رستگاری روحانی بودند، اما هر کدام راه خود را پیمود. کوتاه سخن، الیوت و فرخزاد باستفاده ازابزارهای بیانی گوناگون، در پی عرضه دیدگاه وبینش واحدی از سرزمینی سترون بودند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]