تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815607058




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هدیه ام را بپذیر!!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هدیه ام را بپذیر!!نوروز و جنگ(قسمت دوم)برای مشاهمده قسمت اول اینجا کلیک کنید.داخل‌ هر سنگر عکس‌ زیبایی‌ از امام‌ آذین‌ شده‌ و به‌ دیواره‌ آویخته‌ شده‌ بود. تصویری‌ شاد و خندان‌ از امام‌. دیده‌ بوسی‌، صلوات‌، ذکر حدیث‌ و تلاوت‌ چند آیه‌ از قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌های‌ کوچکی‌ که‌ تدارکات‌ فرستاده‌ بود، فضای‌ جبهه‌ را عیدی‌ می‌کرد.
بهار
چهارشنبه‌ سوری‌ با آن‌ همه‌ بدی‌ اش‌، کلی‌ تیر و آر پی‌ جی‌ طرف‌ عراقی ها زدیم‌ که‌ بیچاره‌ها هول‌ برشان‌ داشت‌ که‌ نکند ما قصد حمله‌ داریم‌. مگر خود من‌ نبودم‌ که‌ پتویی‌ سیاه‌ روی‌ سرم‌ انداختم‌ و درحالی‌ که‌ با قاشق‌ به‌ پشت ‌کاسه‌ می‌زدم‌، جلو سنگر بچه‌ها رفتم‌ و مثلاً سنت‌ «قاشق‌ زنی‌» را احیا کردم ‌که‌ از شانس‌ بدم‌، برادر نوروزی‌ ـ مسئول‌ محور ـ در سنگر بچه‌ها
بهاربهار
بود و پتو را که‌ زد کنار، کلی‌ کنف‌ شدم‌ و بچه‌ها از خدا خواسته‌، زدند زیر خنده‌. حسین‌ که‌ یک‌ مشت‌ فشنگ‌ ریخته‌ بود توی‌ کاسه‌ام‌، پرید و کاسه‌ را از دستم‌ قاپید و دررفت‌.صبح‌ روز بعد، هوا طراوت‌ خاصی‌ داشت‌. انگار یک‌ شبه‌ همه‌ گیاهان ‌سبز
بهار
شدند. تپه‌ها پر شده‌ بودند از پروانه‌های‌ بازیگوشی‌ که‌ بی‌ توجه‌ به‌ جبهه‌ و این‌ حرف ها میان‌ گل های‌ سفید تازه‌ شکفته‌ چرخ‌ می‌خوردند و دنبال‌ همدیگرمی‌کردند. عطر شبنم‌، سبزه‌های‌ خیس‌ خورده‌، بوی‌ تند باروت‌ نم‌ کشیده‌ که‌ از خمپاره‌ تازه‌ منفجر شده‌ بلند بود، شامه‌ها را پر می‌کرد.عید دیدنی‌ و رفتن‌ به‌ سنگرهای‌ بچه‌ها، لباس هایی‌ که‌ شسته‌ و زیر
بهار
پتوی‌کف‌ سنگر اتو خورده‌ بود، اگر کسی‌ «عطر شاه‌ عبدالعظیمی»‌ داشت‌ به‌ همه‌ می‌زد، حکایت‌ از اولین‌ روز سال‌ نو داشت‌. داخل‌ هر سنگر عکس‌ زیبایی‌ از امام‌ آذین‌ شده‌ و به‌ دیواره‌ آویخته‌ شده‌ بود. تصویری‌ شاد و خندان‌ از امام‌. دیده‌ بوسی‌، صلوات‌، ذکر حدیث‌ و تلاوت‌ چند آیه‌ از قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌های‌ کوچکی‌ که‌ تدارکات‌ فرستاده‌ بود، فضای‌ جبهه‌ را عیدی‌ می‌کرد.
امام خمینی
 نامه‌ بچه‌های‌ کوچک‌ که‌ از کیلومترها آن‌ طرف تر از جبهه‌، از شهرهای‌ مختلف ‌آمده‌ بود. کودکان‌ و نوجوانان‌ خوش‌ سلیقه‌، کارت های‌ تبریک‌ نقاشی‌ شده‌، مقداری‌ شکلات‌ و آجیل‌، یک‌ خودکار، یک‌ دفترچه‌ سفید، و نامه‌ای‌ گذاشته ‌و فرستاده‌ بودند.«برادر عزیز رزمنده‌ سلام‌... من‌ چون‌ سنم‌ به‌ حدی‌ نبود که‌ به‌ جبهه‌ بیایم‌ این‌ عیدی‌ را از پول‌ خودم‌ برای‌ شما تهیه‌ کردم‌ و فرستادم‌ امیدوارم‌ در صفحه ‌اول‌ دفترچه‌، پاسخ‌ نامه‌ام‌ را بنویسی‌ و برایم‌ بفرستی‌ و مرا خوشحال‌ کنی‌ که ‌یک‌ رزمنده‌ هدیه‌ام‌ را پذیرفته‌ است‌....برادر کوچک‌ تو...»تنظیم برای تبیان:فاطمه شریعتمداربرا ی پاسخ به این سؤال به این لینک مراجعه کنید.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن