تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ارزش چهار چيز را جز چهار گروه نمى‏شناسند : جوانى را جز پيران، آسايش را جز گرفتاران...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836021302




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با حسین نوری، هنرمندی كه با دهان نقاشی می‌كشد


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هر كدام از آثارم بافت مخصوص به خود دارند. درست شبیه ژن‌های انسانی. با آن كه می‌توان بی‌نهایت اثر هنری با این طریق خلق كرد، اما هر كدام از آثارم...            آنهایی كه حسین نوری را از نزدیك می‌شناسند، می‌دانند او پیش از آن كه رنگ به بوم بچسباند یك فیلسوف است و تكه تكه فلسفه می‌چسباند به سفیدی بومی كه قرار است بشود مانیفست او. اگر با این توصیف هنوز چهره‌اش را به خاطر نمی‌آورید تنها به این موضوع می‌توان بسنده كرد كه او تنها نقاشی است در جهان كه با دهان فكر می‌كند و اندیشه‌هایش از راه دندان منعكس می‌شود. این هنرمند كه تا چندی دیگر پنجاه و چهارمین سال تولدش را جشن می‌گیرد، یك دغدغه كلی در زندگی این روزهایش دارد. او می‌گوید دوست دارم همه را شاد ببینم. باور كنید دغدغه شاد بودن و شاد كردن برای شخصی كه شاید نتواند مانند ما به سادگی سخن بگوید یا حتی حركت كند، كم چیزی نیست. ● اما اگر بخواهیم او را در یك جمله خلاصه كنیم تنها باید بگویم حسین نوری تنها یك هنرمند نیست، بلكه هنر را وسیله‌ای قرار داده است برای بیان درونیاتش. ▪ این موضوع را اقبال جهانی از نمایشگاه‌های وی و نـظـر عـلاقـه‌مـنـدان و مـنتقدان آثارش نیز تایید می‌كنند. جالب است بدانید چندی پیش یك هنرمند و مجسمه‌ساز برجسته اسپانیایی به نام الیسئوویستنی وقتی از آثار هنرمندان مختلف كه در گنجینه‌ای نگهداری می‌شد بازدید می‌كرد، هنگام مشاهده تابلوهای مختلف، در مقابل نقاشی‌های حسین نوری بیش از دیگر آثار مكث كرد و وقتی مسوولان موزه علت را جویا شدند او اشاره كرد كه همه این كارها كار قلم است، اما این نقاشی‌ها، كار عشق است. ● شما مجموعه آخر كارهایتان را با نام بازتاب هستی به نمایش گذاشتید. بازتاب یعنی چه؟ هنرمند چطور می‌تواند برای آثارش سبك و سیاق بگذارد؟▪ برای پاسخ به این پرسش باید به پیشینه دور انسانی اشاره كنم. وقتی انسان اول نفس می‌كشد حركت می‌كند و این سیر انسانی آنقدر ادامه پیدا می‌كند كه این موجود پس از حرف زدن و مقدمات انسان شدن كارهایی می‌كند كه برداشت‌های مختلفی از آن می‌شود. كارهایی كه بی‌آن كه بـخـواهـد بـازتـابـی از درونش هستند.انسان نمی‌تواند دروغگو به دنیا بیاید در حالی كه شاید بعدتر‌ها هرچند در ظاهر دروغ هم بگوید، اما او ذاتآ دروغگو نیست. همه این مسائل در غرایض انسانی وجود دارد كه بعضی‌ها فطری و پاك و بعضی‌ها متوسط است و بعضی‌ها اشكالاتی دارد. وقتی انسان با محیط بیرون و طبیعت مواجه می‌شود این برخورد باعث مسائل و رویداد‌هایی می‌شود كه متفاوت با خیلی چیزهاست. از این به بعد انسان براساس آن اتفاقات و افـكـاری كه از پیش دارد، خودآگاه یا ناخودآگاه این روبه‌رویی را تعریف می‌كند.وقتی انسان با یك مخاطب روبه‌رو می‌شود و شروع به تبادل افكار یا تبادل احساساتش می‌كند حال به صورت فكر و اندیشه یا چه به صورت هنر یا صنعت همه درونیاتش را و احساساتش را در قالب چیزهایی می‌ریزد كه هر انسانی تنها به یك نوع خاص می‌تواند به مخاطب خودش عرضه كند. جالب آن است كه انسان اگر مخاطبی در خارج از وجود خودش نیز نداشته باشد مخاطبی در وجودش دارد كه با آن صحبت می‌كند. از او در مواجهه با بسیاری از مسائل روزمره كمك می‌خواهد. از او حتی سوال می‌پرسد كه آیا من این كار را بكنم یا نكنم و این نظرخواهی درونی یعنی آغاز ارتباط با خویشتن. ارتباطی كه می‌تواند یكی از زیباترین ارتباط‌های انسانی نام گیرد.این ارتباط‌های درونی و محل انعكاس آن در زندگی مادی و روزمره ما زیباست و می‌تواند نوعی بازتاب نام گیرد. به نظر من، تمام اتفاقات بشری زیبا یا حتی نازیبا به این طریق شكل می‌گیرند. تنها باید بلد باشیم در مقابله با این اتفاقات بازتاب‌های خوب را جذب كنیم و حتی آنها را انعكاس دهیم. در نگاهی دیگر همه دنیا بازتاب بقیه دیگرش است. همه رویداد‌ها ظاهر و باطنی دارند و از یك اولی شروع می‌كنیم و به یك آخری ختم می‌شود. در طول تاریخ همیشه این اول و آخر باعث اتفاقات مختلف هنری یا غیر هنری شده است.این موضوع در بحث ظاهر و باطن اتفاقات و رویداد‌ها هم صدق می‌كند. ما چیزی را می‌بینیم كه اگر این ظاهر را كنار بزنیم به باطن می‌رسیم كه شاید مغایر با هستی اولیه آن ظاهر باشد و شاید هم بلعكس. ● شـیـوه كـارتـان با نقاشان دیگر متفاوت نیست؟▪ نه. تنها این اندیشه باعث شده است نام این شیوه و سبكی كه كار می‌كنم را بازتاب بگذارم. این شیوه آن الهام اولیه‌اش كار تازه‌ای نیست. از دیـربـاز بـسـیـاری از هـنـرمـندان در مدارس و دانشگاه‌ها این شیوه را انجام می‌دادند. آب مركب یا رنگ را روی كاغذ می‌ریزند و پس از بستن و باز كردن كاغذ، ابر و باد‌هایی اتفاقی ایجاد می‌شود.این كار از قدیم صورت می‌گرفته است، اما من خواستم این موضوع را كمی متفاوت جلوه دهم و تنها یك كار اتفاقی نباشد، چون این شیوه اصلش از یك اتفاق نشات می‌گیرد. حتی ابتدا قسمت كوچكی از كارهایی كه استادان مختلف در این حوزه انجام می‌دادند را می‌گرفتم ودر رایانه بعد از تغییراتی از روی آن پلات می‌گرفتم و بناگاه تصور می‌كردم كه آیا می‌توان این كار را روی بوم انجام داد یا خیر. بسیاری با این كار مخالفت كردند و حتی این كار را غیرقابل انجام می‌دانستند، اما من این كار را در تكنیك و تركیبی جدید و با رنگ و روغن اكرلیك و غیره و در ابعاد خیلی بزرگ اجرا كردم. خب ابتدا كاری كه روی كاغذ می‌كردم تقریبا حالت ابر و باد داشت.این سری كارهای جدید كه روی بوم صورت گرفت در كنفرانسی تخصصی كه با حضور استادان این حوزه در فرهنگسرای هنر برای آثار من صورت گرفت، مورد نقد قرار گرفت و آنها عقیده داشتند كارهای من ابر و باد نیست. یك چیز دیگری است. ● من از آن همایش تخصصی نقاشی كه صرفا برای آثار شما در این مركز برگزار شد باخبرم؛ اما می‌خواهم این را بدانم كه مرز بین كارهای اتفاقی و غیراتفاقی در هنر كجا تعریف می‌شود. ساده‌تر این كه چطور می‌توان كاری انجام داد كه علاوه بر معناگرا و مفهومی بودن، به طور اتفاقی خلق شده باشد.▪ سوال خوبی است. در این همایش همین موضوع هم مطرح شد. بسیاری در این همایش كارهای ابر و بادی را كارهای اتفاقی می‌نامیدند، اما درباره آثار من عقیده داشتند این كار‌ها اتفاقی نیست. من حتی وقتی نمایشگاه‌هایی در سطح بین‌المللی داشتم مثل نمایشگاه‌هایم در فرانسه، انگلیس یا چین منتقدان نظر داشتند كه این آثار با آن كه اتفاقی خلق می‌شوند، اما مفهوم‌گرا هستند. هر كدام از آثارم بافت مخصوص به خود دارند. درست شبیه ژن‌های انسانی. با آن كه می‌توان بی‌نهایت اثر هنری با این طریق خلق كرد، اما هر كدام از آثارم با ارتباطی خاص كه بازتابی از درونم هستند، شكل می‌گیرند. به عنوان مثال یكی بازتاب جمله‌ای است كه جایی شنیده‌ام و مرا شاد كرده است و دیگری تصویری كه جایی دیده‌ام و آن تصویر می‌خواهد با عبور از فیلتر حس و درونیات من و بازتابی كه از من می‌گیرد به دیگران منعكس شود. به نوعی عشق بازی است با تحولات هستی. می‌خواهم همه چیزهای خوب را منعكس كنم. تمام چیزهایی كه فكر می‌كنم باید برای مانایی‌شان انعكاس یابند. بازتاب می‌یابند و البته این بازتاب روی بومی سفید است كه لحظاتی بعد رنگی خاص، بافتی خاص و در یك جمله، حسی خاص می‌شوند كه برای همیشه ماندگار می‌مانند. برای آن كه اثری خلق شود معناگرا، همین كار كافی است. فقط باید تمام حس‌های خوب در وجود آدمی جمع شود و نیاز به انعكاس و بازتاب آنها نیز حس شود. آن وقت همه این حرف‌های خوب، حس‌های خوب یا تصاویر خوب با اندیشه‌ای متفاوت بازتاب می‌آید. ● آثارتان مفاهیم گوناگون دارند. این مفاهیم از كجا نشات می‌گیرند؟▪ البته این موضوع كه شما می‌گویید صحیح است؛ اما ریشه تمام آثارم را مضامینی در فرهنگ عرفانی و اسلامی ایران دارد. سعی می‌كنم با ادبیات بیشتر آشنا شوم و می‌كوشم با تلفیق المان‌ها و مفاهیم، بازتاب جدیدی داشته باشم. به عنوان مثال حضرت امام در مورد پروانه شعر گفتند و سعی می‌كنم پروانه‌ای را بازتاب دهم كه با خواندن شعری از ایشان در ذهنم خطور كرده است.روزانه سوال‌های مختلفی در ذهنم نقش می‌بندد و وقتی به عنوان مثال روی یك اثر نقاشی مشغول فعالیت هستم ناخودآگاه برای پاسخ گفتن به سوالی دیگر آن اثر را رها می‌كنم و به سوی اثر دیگری می‌روم تا آن سوال را پاسخ گویم. جایی نیز گفته‌ام كه به عقیده من نقاشی، مثل شعر است كه تا وجود پروردگار نباشد، نقش به وجود نخواهد آمد. این موضوع را به واسطه آن گفتم كه وقتی شعر مصوری، شعورم را می‌شوراند، سعی می‌كنم آن را به تصویر بكشم، چون ممكن است دیگر چنین شور و احساسی پیش نیاید. برای همین، تمام وقتم را بر یك تابلو نمی‌گذارم و در زمان‌های مختلف كه آن حس و حال پیش آمد، بازگشتی روی آثار نیمه‌تمام خود دارم. از این روست كه تابلوهایم اكثرا حالت نیمه‌تمام دارند. ● یك سوال صریح؛ در كارهای نقاشی شما تكنیك در خدمت مفهوم است یا مفهوم در خدمت تكنیك. اصلا یك هنرمند برای آن كه بخواهد به انعكاسی كه شما چند سطر بالاتر از آن سخن گفتید از تحولات دور و بر خود برسد باید به دنبال این موضوع برود یا خیر؟▪ سوال خوبی است. به عقیده من این دو هیچ تفاوتی با یكدیگر ندارند. هر دو متمم هم هستند و در این میان شاید یكی لازم و دیگری ملزوم هم باشند. به عقیده من در كار هنر رابطه تكنیك و مفهوم مانند رابطه مثل جسم و روح می‌ماند. ● به نظر شما می‌توان جسم و روح را از هم جدا كرد. اكنون پزشكان پی بردند به بیماری‌های روان جمعی و برگشتند به آن چیزی كه حكمای اسلامی می‌گفتند در مـورد رابـطـه روح و جـسـم. بسیاری از بیماری‌های روان‌شناسی كه امروزه در جوامع مختلف از آن یاد می‌شود به خاطر همین فراموشی ارتباط شیرین روح و جسم است. ▪ به عقیده من تكنیك و محتوا یكی است؛ اما رسیدن به اثری كه برای مخاطب بتواند جلوه‌گر این مفهوم باشد كمی سخت است. باز بر می‌گردیم به این مفهوم كه آیا هنرمند توانسته است انعكاس‌دهنده خوبی از محیط خود یا حتی انعكاس‌دهنده خوبی از درونیات خود باشد؟ باید به دنبال این موضوع باشیم كه همه عناصر در یك اثر هنری در یك راستا حركت كنند. حركتی كه به سوی تعالی است و هنرمند خواسته یا ناخواسته مخاطب را نیز همراه خویش در این مسیر می‌سازد. ● همیشه وقتی درباره كارهای هنری شما فكر می‌كنم، به این موضوع می‌رسم كه اگر این محدودیتی كه اكنون برای خلق یك اثر هنری توسط دست برای شما وجود دارد نبود، باز هم می‌توانستید این آثار را با اندیشه‌ای كه می‌گویید خلق كنید یا خیر؟ ▪ بله، چراكه نه. البته شاید این محدودیت كمك كرد كه خودم را بهتر بشناسم، اما هیچ وقت به این موضوع فكر نكردم. زیرا تصور می‌كنم اكنون در جایی قرار گرفته‌ام كه باید باشم. خلق یك اثر هنری پیش از آن كه به فیزیك انسان‌ها ربط داشته باشد، به ذهنیات و برداشت آنها از محیط بستگی دارد. هنرمند برای آن كه هنرمند باشد ، نیاز دارد به این كه خود را بشناسد. من هم سعی كرده‌ام در این مسیر قدم بردارم. ● دوباره پرسشم را تكرار می‌كنم فكر می‌كنید این مسیر كه طی شده در جهت تعالی شما بوده و آیا اگر دوباره زاده می‌شدید، دوباره دوست داشتید امروز در این مقام و كسوت با شما صحبت می‌شد یا خیر؟▪ وقتی می‌گویید دوباره زاده می‌شدید، چیزی است كه انسان می‌تواند در رویای خود آن را متصور شود. من سعی می‌كنم هر روز زاده شوم. زاده شدن زمینه‌ساز دوباره فكر كردن است. بالاخره انسان از ابتدای هستی تاكنون هر كاری كه كرده و تمام چیزهایی كه بازتاب داده، گاهی با ابزاری مدرن بوده و گاهی با ابزارهای ابتدایی.فقط خواسته است كه مانند دیروزش نباشد و با زایش دوباره ذهن آن را به شیوه جدیدی برای مخاطبش عرضه كـند. به عنوان مثال، به تندیس‌ها و نقاشی‌هایی كه انسان‌های نخستین خلق كرده‌اند، نگاه كنید. ببینید كه در عین آن كه در دوران ابتدایی زندگی بشر خلق شده‌اند، اما چه مدرن هستند. این موضوع را در هنر شرق و غرب و حتی آفریقایی بخوبی می‌بینیم. راه دوری نرویم. نگاهی دوباره به آثاری كه حدود ۵ هزار سال پیش در كشورمان خلق شده‌اند بیندازیم. می‌بینیم كه آنها انگار برای زمان خود خلق نشده‌اند. انگار هنرمندان آن زمان هم می‌خواسته‌اند سال‌های بعد به دنیا بیایند. ببینید كه چقدر گــویــا و مــدرن هـسـتـنــد. انـگـار آنـهـا هـم خواسته‌اند كه لحظه‌ای چشمان خود را ببندند و سال‌ها بعد به دنیا بیایند كه نمونه خوب این كارها را در هنر ایرانی می‌توانیم در هنر ساسانیان اشكانیان و هخامنشایان ببینیم.هـنـرمندانی كه اگر اكنون نیز در دنیای معاصر زندگی می‌كردند، حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند. و این موضوع به عقیده من همان چیزی است كه بالاتر نیز به آن اشاره كردم. هنرمند هر روز زاده می‌شود. هنرمندی در فردایش و هنرمندی در دیروزش. فقط باید توجه داشته باشیم او زاده شده تا هنرش را ارزیابی كنیم. من هم هر روز در رویاهایم زاده می‌شود. رویاهایی كه برخی از آنها مال دیروز هستند و برخی برای فردا. ●من تصور می‌كنم كه كارهای شما از نظر‌های مختلف آثار معناگرا هستند. از نظر شما هنر معناگرا به چه چیزی می‌گویند؟هر كاری یك معنی‌ای دارد، چه برای خود فرد كه آفریننده این كار است و چه برای مخاطب. حتی جالب است بدانید چیزهایی كه به نظر همه بی‌معنا می‌آیند هم یك معنی دارند. فقط به این بستگی دارد كه به از چه منظری به آن نگاه كنیم. ● مـنـظـورم ایـن اسـت كـه بعضی هنرمندان وقتی نمایشگاه هنری می‌گذارند، می‌گویند ما برای دلمان نمایشگاه گذاشتم و معنی ندارد كه دیگران بفهمند ما چه گفته‌ایم. شما با این موضوع موافقید؟▪ نه. بارها در این خصوص از من سوال شده است و من همیشه هم گفته‌ام كه نه. اگر كسی بگوید من برای دل خود كار كردم، او در واقع نمی‌خواهد نظر مخاطب را گوش بدهد. او می‌ترسد از این كه از سوی مخاطب نقد شود. ممكن است حتی تشویق نیز بشود، اما او از این تشویق نیز می‌ترسد.همیشه به این فرزندان گفته‌ام كه اگر برای دل خودتان كار می‌كنید، بهتر است آن آثار را در دل خودتان نگه دارید. حتی اگر وقتی از دلتا ن به ذهنتان آ مد نیز دیگر آن اثر متعلق به شما نیست زیرا دیگر مخاطبی برای آن اثر انتخاب كرده‌اید. همین كه این اثر هنری را خلق كنم یا نكنم، یعنی آن كه آن اثر مخاطب خود را پیدا كرده است. شما در مقابل آن اثر مسوول هستید زیرا دیگر در اجتماعی هنری زندگی را آغاز كرده‌اید كه ذهن و دل در كـنــار هــم قــرار گــرفـتــه‌انــد و ایـن مـی‌شـود آغـاز مخاطب‌پذیری در مقابل یك اثرهنری. آغاز این كه ما نیاز به مخاطب داریم و در مقابل نیاز به نقد و تفسیر. ● برگردیم به آثار هنری شما؛ منتقدان هنری درباره آثار شما معتقدند كه در انتهای تمامی كارهای شما یك جور وصال یا یك نقطه رهایی رهایی وجود دارد. حتی رنگ‌ها به هم می‌رسند و مثل ۲ معشوق می‌مانند. رنگ در زندگی شما و آثارتان چطور تعریف می‌شود؟▪ من معمولا در نمایشگاه‌هایی كه می‌گذارم، همیشه یك نمونه از كارهای پیش از انقلابم را هم می‌گذارم تا همه ببینند رنگ چه تاثیری در زندگی من داشته است.پیش از انقلاب تمامی كارهایم خاكستری افسرده بودند. رنگ افسرده‌ای كه فریاد خاموشی را در بطن خودش دارد، مردانی با چشم‌های وحشتزده و پرنفوذ كه مخاطبانشان را نگاه می‌كنند. كارهای آن موقع در واقع انعكاس‌دهنده تیرگی و خاكستری و خقان آن زمان بود.پس از انقلاب كارهایم رنگ دیگری پیدا كردند. حتی این شادی و شعف رنگی را كه در آثارم پس از انقلاب دیده می‌شود، چیزی نیست كه تنها در ذهن منتقدان خطور كند. بلكه وقتی در دور افتاده ترین نقاط كشورمان كـه شـایـد تـصـور شود هنر كمتر توسعه یافته است، نمایشگاهی می‌گذارم، همه این حس را به من منتقل می‌كنند كه رنگ‌های شاد زمینه ساز اصلی آثارم هستند. من درونم پر از درد است. شاید خیلی‌ها نداند كه من به واسطه كار مدام و گـرفـتـن اشیای مختلف و بویژه قلم مو به وسـیـلـه دنـدان‌هـایـم، هـمـیـشـه تـحـت مـعـالـجـه پزشك هستم .شاید بسیاری ندانند كه هر چند وقت یك بار دندانی از من خرد می‌شود و من مجبورم برای ترمیم آن پیش پزشك بروم و دوباره همان داستان همیشگی ترمیم دندان یا آن كه مشكلات تنفسی باعث می‌شود نتوانم درست نفس بكشم، اما با وجود این كمتر كسی دیده كه من اخم كنم.همیشه در حال گفتگو و شادی هستم، چون شادی دادن به دیگران باعث می‌شود خودم هم شاد بمانم.اگر خاطرتان باشد، سال‌ها پیش صدای من به واسطه شكنجه‌هایی كه در زندان رژیم ستمشاهی دیده بودم بسیار ضعیف بود. پس از شكنجه خیلی آرام می‌توانستم صـحـبت می‌كنم. تنها كسانی می‌توانستند صدایم را بشنوند كه كه گوش خود را به من نزدیك می‌كردند. تمام دكتر‌ها از بازگشت صدا به حنجره من ناامید بودند، اما خواستم حرف بزنم و اكنون با شما صحبت می‌كنم. عقیده دارم انسان هرچه دردهایش را بیشتر بیان كند، دردهایش مضاعف‌تر می‌شود.یكی از دلایل دیگر شاد بودن و جان داشتن آثار من به خاطر وجود همسرم است كه همیشه نه به عنوان یك همسر، بلكه به عنوان یك دوست به او نگاه كردم. همسرم یعنی همراهم، سرورم، همسنگرم.چند سال پیش شما با یك حركت نمادین در مقابل بی‌احترامی كاریكاتوریست‌های دانماركی به مقام پیامبر اكرم، چهره‌ای از حضرت مریم در مقابل سفارت این كشور خلق كردید... از چگونگی شكل‌گیری و سرنوشت این تابلو بگویید. تاكنون هنرمندان بسیاری تصویر چهره حضرت مریم را خلق كرده‌اند. حتی در میان نام این هنرمندان می‌توان به آثار بزرگان نقاشی جهان مثل رافائل، داوینچی و میكلانژ كه این پرتره را طراحی و نقاشی كرده اند اشاره كرد. بعد از آن بی احترامی كه به مقام شامخ پیامبر اكرم شد، بهترین اعتراض را یك اعتراض هنری دانستم و از تركیب تمام پرتره‌هایی كه از حضرت مریم كشیده شده است و البته با توجه به احادیث و آیات قرآنی بسیاری كه در این زمینه وجود دارد، خواستم حضرت مریم را متفاوت به تصویر بكشم؛ تصویری كه بعد از طراحی و نمایش آن در میان بسیاری از مسیحیان كه برای همایشی در سازمان فرهنگ و ارتباطات به ایران آمده بودند، اشك را به دیده‌شان جاری ساخت.اكـنـون نـقـاشـی چـهـره حـضرت مریم، توسط یك آرشیتكت ایرانی مقیم امریكا به این كشور برده شده است و در آنجا نگهداری می‌شود. ● دوباره بر می‌گردم به آن نقاط رهایی كه در تمام تابلو‌های شما هست.▪ این نقاط رهایی كه شما از آنها یاد می‌كنید، نقاطی هستند كه همیشه در نقطه تلاقی ذهن من وجود داشته‌اند. می‌خواهم به همه بگویم كه من راه امید را رفته ام.شما تماشا كنید و ببینید چه قشنگ است. می‌خواهم همه در انتهای آن نقطه را ببینند. در این راه به هیچ كس نمی‌گویم بیایید، مخاطبان خود می‌آیند، من فقط قشنگی‌ها را تصویر می‌كنم. ● و در پایان دوست نداشتید این روزها با دست‌هایتان نقاشی بكشید به جای این كه با دندان نقاشی بكشید، اصلا تا به حال برای یك بار هم به ذهنتان خطور كرده كه كاش با دست‌هایم نقاشی می‌كردم؟▪ نه، اصلا هیچ فرقی نمی‌كند. دست یا دهان. مفهوم مهم است. بگذارید برای انتهای این گفتگو خاطره‌ای را تعریف كنم. وقتی برای اولین بار بعد از شكنجه‌هایی كه در زندان رژیم پهلوی شدم، تصمیم به نقاشی گرفتم و قلم را لای انگشت وسط دست راستم گذاشتم، بسختی و با تلاش فراوان قلم مو را با مچ گرفته بودم و زانوهایم را تا زیر صورتم بالا كشیده بودم. آن زمان تصمیم داشتم به هر طریق یك نقاشی بكشم.لحظه‌ای بعد قلم از دستم افتاد و بعد نمی‌دانم چطور شد كه دیدم دارم نقش می‌زنم كمی كه عقب‌تر آمدم تابلو را ببینم، حس كردم فكم درد گرفته و دیدم آنقدر محو كار نقاشی شدم كه ناخودآگاه قلم را به جای دست با دهانم گرفته‌ام و نقاشی می‌كشم. با همان قوتی كه از قبل كار می‌كردم. حتی حس می‌كردم قوی‌تر این كار را انجام می‌دهم.اكنون هیچ چیز برایم فرق نمی‌كند. الان زندگی خوبی دارم و كار كردن با دست یا پا واقعا برایم فرقی نمی‌كند. من می‌خواهم كار خوب بكنم. قبل از هر چیز، این مهم است. آدم كار خوب بكند و دیگران شاد شوند. ● نظر الیسئو ویسنتی درباره آثار حسین نوری▪ توانستم از طریق هنر، قرون بسیاری را در این سالن بپیمایم. از اینجا می‌خواهم این مطلب را بــیـــان كــنـــم كـــه آنــچـــه بـــرایــم جالب‌ترین بود، فرد نقاشی بود كـه شـایـد مـشهورترین در دنیا نباشد؛ نقاشی كه مبارزه برای او دهانش را باقی گذاشته است و از این طریق احساس، روح و هوش خود را منتقل می‌كند. او هنرمندترین مرد این سالن است. با این كلمات می‌خواهم به تمام دنیا بگویم هنر در درون است.        




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن