تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پيشواى منافقان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845213960




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آزادگان نماد صبر و استقامت ملت مسلمان ايران هستند


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: بيست سال پيش در چنين روزهايي نخستين گروه از آزادگان به ميهن اسلامي بازگشتند و ايران را از عطر حضور خود آکنده ساختند. اين روزها ، يادآور خاطره شيرين بازگشت آزادگان به ميهن اسلامي است. روزي مبارک که در آن، صابران راست قامت جمهوري اسلامي ايران، پس از سال ها دوري از وطن به خاک ميهن پاي گذاشتند و به آغوش خانواده و ملت بازگشتند. به ياد آن روز که به قصد جبهه هاي نبرد ، به جماران رفتيم ، تا دعاي پر مهر پير جماران را بدرقه راه خود کنيم و موعظه هاي عرفاني اش را در جاي جاي قلبمان بگنجانيم. افسون و دريغ که هنگام رجعت مرکب آهني ما را نه به سوي جماران ، بلکه به سوي بهشت زهرا هدايت کرد. پس سينه زنان و گريه کنان خود را بر مزار او ـ که در پشت انبوهي خاک خفته بود ـ رسانديم و اندوه تنهايي را با اشک سروديم. اينها سخن دل هزاران آزاده صبر و استقامت بود که سالها رنج دوري و ستم رژيمي فاسد و ظالم را در غربتي به اندازه تمام طول تاريخ تجربه کرده بودند. گويي ديروز بود که صداي کاروان حامل آزادگان ايران اسلامي که از شهر هاي مختلف کشور با شور و نشاط بي سابقه مردم عبور مي کرد و زن و مرد، پير و جوان به استقبال از اين دردانه هاي ايثار و استقامت مي شتافتند، مي آمد. و من کودکي بودم که بلندي قدم حتي هنگامي که دست بالا مي کردم تنها به بدنه اتوبوس هاي حامل آزادگان مي رسيد و در اين ديدار بود که آن آزاده تا کمر خم شد تا من بتوانم دستان رنج کشيده اش را لمس کنم و شوق ديدارش را با دل کودکانه ام جشن بگيرم. روز 26 مرداد 1369 ايران اسلامي شاهد بازگشت آزادگان سرافرازي بود که پس از تحمل سالهاي اسارت خود در اردوگاههاي عراق پاي به ميهن اسلامي گذاشتند و به ‌آغوش خانواده‌هاي خود بازگشتند. اين رويداد بزرگ دو هفته پس از اشغال نظامي کويت توسط ارتش صدام و دو روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه‌اي به هاشمي رفسنجاني رييس جمهوري وقت ايران بار ديگر عهدنامه 1975 الجزيره را پذيرفت و به شرايط ايران براي پايان جنگ تسليم شد و از جمله قول عقب ‌نشيني از مرزهاي ايران و آزادسازي اسيران ايراني را داد. اسراي سرافراز ايراني از چند نقطه مرزي با استقبال مردم وارد کشور شدند و نخستين واکنش آنان بوسه بر خاک ايران و ريختن اشک شوق بود. زيارت مرقد مطهر حضرت امام خميني (ره) و همچنين بيعت با جانشين خلف وي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي از نخستين برنامه‌ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ايراني بود. از جمله اقدامات مهمي که در رابطه با آزادگان پس از بازگشت آنها به ميهن اسلامي صورت گرفته، تشکيل ستاد رسيدگي به امور آزادگان بوده است. ستاد رسيدگي به امور آزادگان در 22 مرداد 1369، براساس قانون حمايت از آزادگان مصوب 23/9/1368 مجلس تشکيل شد و در نخستين گام با تبادل انبوه اسرا مواجه گرديد و براساس همان قانون و با مساعدت و همراهي ديگر دستگاهها مسووليت اين کار عظيم را به دوش گرفت و تبادل بيش از 40 هزار آزاده و به همين تعداد اسير عراقي را انجام داد. اين ستاد با الهام از رهنمودهاي مقام معظم رهبري بيش از 270 واحد ستادي در سراسر کشور تشکيل داد و ارايه خدمات به آزادگان را در زمينه‌هاي گوناگون آغاز نمود و در زمينه اشتغال توانست بيش از 36 هزار نفر از آزادگان را در دستگاههاي دولتي و غير دولتي مشغول به کار کند. در زمينه تحصيل تا سال 1375، بيش از پنج هزار 300 نفر از آزادگان موفق به راهيابي و تحصيل در موسسات عالي کشور شده که از اين عده 365 نفر در رشته پزشکي و دندانپزشکي و داروسازي و 406 نفر در رشته‌هاي مهندسي و ساير رشته‌ها پذيرفته شدند. در اين ميان آذربايجان غربي نيز از جمله استانهاي شاخص در دوران دفاع مقدس بود که به طور مستقيم مورد تهاجم دشمنان بعثي قرار گرفت و عمده تلاش براي دفاع از کيان اسلامي را انجام داد که چه بسا در اين ميان بيش از 12 هزار شهيد همراه هزاران جانباز و ايثارگر و صد البته آزاده را تقديم نمود. رييس سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران آذربايجان غربي در اين خصوص گفت: دو هزار و 27 نفر آزاده سرافراز در سراسر آذربايجان غربي تحت پوشش اين سازمان قرار گرفته اند. سيد هادي ذاکر افزود: اين نهاد تلاش کرده است تا آزاده هاي آذربايجان غربي همچون ساير جامعه هدف مورد حمايت کامل قرار گيرند و از نظر معيشتي، تحصيلي، دريافت تسهيلات، اشتغال و تحصيل مشکلي نداشته باشند. اسرا در دروان دفاع مقدس و پس از آن از جمله ايثارگراني بودند که نه تنها در هشت سال دوران دفاع مقدس بلکه سالها پس از آن به دفاع از ارزشهاي انقلاب پرداختند. تحمل اسارت ، دوري از خانواده و ديار به همراه مرارت ها و شکنجه هاي بعثي هايي که هر يک از ايرانيان براي آنها به منزله دشمني خوني بود در کنار هجران و رحلت امام خميني(ره) در اين دوران جملگي دست در دست هم داد تا اراده پولادين اين دليرمردان را در هم بشکند اما دريغ که اين افراد با مولايشان عهد داشتند و هيچ رخنه اي در ايثارگريشان پديد نمي آمد. يوسف رحيمي يکي از اين دردانه هاي صبر و استقامت است که تلاش او هم اکنون در عرصه اطلاع رساني به عنوان خبرنگار ايرنا ستودني است. او که پس از تحمل رنج بيش از چندين سال اسارت به ميهن بازگشت از روحيه بسيجي وار خود دست نکشيد و تحصيلات خود را سطح عالي ادامه داد. رحيمي اکنون نماد، نمونه و کوهي از مقاومت و ايثار براي نسل هاي بعدي و همکاران خود است با اينکه رنج اسارت هنوز در غبار چهره اش پيداست. اما محمد عليپور نيز يکي ديگر از اين هزاران دلاور است که هشت سال و سه ماه و 13 روز آزادگي نيز در کارنامه ايثارگري او ديده مي شود. محمد عليپور متولد سال 1342 در شهرستان مياندوآب است که در بهمن ماه سال 59 بعد از فرمان تاريخي امام خميني (ره) مبني بر تشکيل بسيج به عضويت اين نيروي مقدس درآمد. در آن مقطع آموزش بسيجيان در مراکز آموزشي سپاه انجام مي گرفت که يک ماه در اين مراکر آموزش هاي مقدماتي و تکميلي را ديد و بعد از طي دوران آموزشي به پادگان هاي منطقه کردستان براي پاکسازي و پشتيباني از شهر اعزام شد. بعد از منطقه کردستان در اوايل سال 61 يک گروه از مياندوآب به منطقه جنوب اعزام مي شد که من نيز در قالب آنها به جنوب اعزام شدم. موقع اعزام ما به جنوب مواجه بود با برگزاري عمليات فتح المبين که يک گروهان از شهرستان مراغه و يک گروهان ديگر از شهرستان مياندوآب با هم به منطقه اعزام شدند. در تاريخ 21 ارديبهشت سال 61 پس از اين عمليات گروهان ما به عنوان گروهان طعمه براي انجام عمليات اصلي اقدام به پدافند کرد که توجه عراق از عمليات اصلي به سمت هاي ديگر معطوف شود. مسووليت او در اين عمليات تک تير انداز بود . خاکريز دشمن يک خاکريز مثلثي شکل بود که سقوط کرد و دشمن غافلگير شد چون تصور مي کرد از طرف مستقيم حمله خواهد شد که با اين حمله هاي ايذايي نيرو هاي عراقي قيچي شدند و بسياري غنائم و اسير و تجهيزات به دست آمد اما دوستان محمد در اين ميان در بين خاکريزهاي مثلثي گرفتار و در محاصره دشمن قرار گرفتند. عراق پاتک سنگيني را شروع کرد و محمد همراه هشت نفر از دوستان گرفتار شدند. عراقيها به مجروحين تير خلاص مي زندند و همه را مي کشتند تانک هاي عراقي نيز بچه ها را له مي کردند و زير شني هاي خود مي گرفتند. سه روز در منطقه اي در بصره ماندند و از آنجا به استخبارات براي بازجويي هاي مختلف به همراه شکنجه هاي متفاوت منتقل شدند. عليپور در ذکر خاطرات خود مي گويد : پس از طي اين مدت ما به اردوگاه العماره منتقل شديم و در حدود 40 روز در اين منطقه مانديم و پي از آن نيز به اردوگاه موصل منتقل شديم و تا آخر دوران اسارت يعني تا هشت سال در اين منطقه مانديم. خانواده تصور مي کردند من شهيد شده ام و حتي براي من مراسم ترحيم ، هفتم و چهلم هم گرفته بودند که شش ماه بعد پس از آمدن صليب سرخ من توانستم به خانواده اطلاع دهم. خاطرات دوران اسارت بسيار زياد و هر روزش تاريخي بود ، در اين دوران در حدود چهار ماه در خدمت حاج آقا ابوترابي هم بوديم و از وجودش استفاده مي کرديم، وجود ابوترابي باعث وحدت بيشتر بين بچه ها شد. با توجه به اينکه دوران اسارت دوران بسته اي بود و از اطلاعات و اخبار بيرون اطلاعي نداشتيم و هرچه بود از اخبار عراقي ها بود که نمي شد به آنها هم اعتماد کرد. براي همين بچه ها در آسايشگاه يک راديو از عراقيها بلند کرده بودند و يک نفر هم مسوول اين راديو و اطلاع رساني به بچه ها شده بود. فشار ها و سختي ها و مراقبت ها بسيار زياد بود ، به طوريکه اگر از يک نفر يک خودکار مي گرفتند بيش از هشتاد ضربه شلاق مي خورد. براي کاغذ هم کارتن ها را در آب خيس مي کرديم و بعد خشک مي کرديم و اخبار را در آن يادداشت و به اطلاع بچه ها مي رسانديم. در آسايشگاه هاي ما بيش از 160 نفر در يک آسايشگاه به وسعت 20 در 8 متر مي خوابيديم. بيشتر وقت ما به قرآن خواندن ، آموزش زبان ، احکام و معارف صرف مي شد که بچه هايي که داراي مدارکي مانند دکترا و مهندسي و بچه هايي که توانايي داشتند به اسرا درس مي دادند. محدوديت هاي عقيدتي به همراه بهانه جويي هاي عراقيها و وجود برخي عناصر خود فروخته در کنار دوري از خانواده و ميهن از جمله سختيهاي اسارتي بود که در اين ميان درگيري ميان عراقيها و اسرا نيز رخ داد و دو نفر از بچه ها شهيد و 12 نفر مجروح شدند. بهانه اين درگيري برگزاري دعاي کميل و فرج بود که باعث درگيري بين بچه ها و عراقيها شده بود. اولين بار که عراق تصميم گرفت اسرا را به زيارت ببرد اول به اردوگاه ما آمدند. بيش از دو هزار نفر در اردوگاه ما بودند. عليپور بهترين داشته خود از اسرات در عراق را زيارت عتبات و کربلا ذکر کرده و مي گويد: در زمستان سال 68 بود که به صورت 500 نفر 500 نفر با استفاده از اتوبوس ها به عنوان اولين گروه از اسرا به موصل رفتيم و از آنجا سوار قطار شديم و به بغداد رفتيم و از آنجا هم به نجف رسيديم و در هر حرم نيم ساعت فرصت زيارت به ما دادند. بچه ها حال عجيبي داشتند ، کاظمين و کربلا مقاصد بعدي ما بود بچه ها در حرم ابوالفضل(ع) بسيار متحول شده بودند و ظاهرا راحت و آسوده بوديم، غذا ، خرما و راه تقريبا مساعد بود. وي بدترين خاطره خود در دوران اسارت را نيز انتشار خبر رحلت جانگداز امام خميني (ره) مي داند و در اين مورد مي گويد: وقتي خبر بيماري امام به بچه ها داده شد همگي دعا مي کردند براي سلامتي ايشان . يکي از افرادي که با ما ارتباط داشت ، گفت : امام به شدت مريض شده و بعدا بچه ها همه چيز را فهميدند. بچه ها واقعا مايوس و نااميد شده بودند بچه ها از هوش رفتند و برخي سرشان را به ديوار مي کوبيدند ولي انتخاب مقام معظم رهبري به سرعت موجب آرامش و تسلي بچه ها شد. عراقيها زود تر از ما فهميده بودند که امام فوت کرده است. به همين خاطر رفتارشان آن روز بکلي عوض شده بود و کاري با ما نداشتند. و اما زمان هجرت و غربت به پايان رسيد و خبر آزادي اسرا نشاط دوباره اي در جمع ايرانيان و آزادگان پديد آورد، عليپور از خاطره خود از شنيدن خبر آزادي مي گويد : ما اولين گروه از اسرا بوديم که آزاد شديم. روز چهار شنبه 26 مرداد ماه 69 بود که به ما اطلاع دادند آزاد مي شويد و دو روز بعد يعني روز جمعه هم روز آزادي ما بود که به بغداد آمديم. در اين دو روز ديگر خواب نداشتيم و اين مدت به اندازه تمام دوران اسارت گذشت. همه اسرا آدرس و شماره تلفن خود را به ما که حدود هزار نفر مي شديم مي دادند تا به خانواده هاشان اطلاع دهيم. در آن مقطع عراق در حال حمله به کويت بود و ما باورمان نمي شد که اين تبادل انجام بگيرد و هر لحظه احتمال مي داديم تبادل اسرا بهم بخورد و ما را برگردانند. بالاخره رسيديم به مرز و نيرو هاي ايراني و ارتشي و سپاهي را در مرز ديديم از سيم هاي خاردار که عبور کرديم بچه ها به سجده افتاده و خاک را مي بوسيدند. چون آزادي ما بسرعت انجام شد خانواده ها از اين آزادي مطلع نشدند. از مرز به کرمانشاه آمديم و از آنجا با هواپيما به اصفهان رفتيم و در يک پادگان مستقر شديم مردم به اطراف پادگان آمده بودند و از ما استقبال مي کردند. نگهبانان پادگان شوکه شده بودند چون ما بايد قرنطينه مي شديم اما مگر مردم مي گذاشتند که اين روند انجام شود . در اين ميان يک نفر از مردم داد زد از مياندوآب کسي هست که من رفتم و خودم را بهش معرفي کردم و او هم به خانواده ام در روستا خبر داده بود. از آنجا به تبريز و اروميه آمديم و سپس به سمت مياندوآب راه افتاديم و از آنجا به سمت روستاي خودمان رفتيم که مردم استقبال گسترده اي از من کردند. مردم مرا به مسجد بردند و در آنجا تمام مردم به چشمم ناآشنا مي آمدند تمام جوانان پير شده بودند و بقيه را هم ديگر نمي شناختم. در نبود من اتفاقات فراواني رخ داده بود از جمله اينکه در سال 66 پدر من فوت نموده بود که با ديدن خانواده به من نگفتند و گفتند که به مسافرت مشهد رفته است و من بعد فهميدم و خيلي ناراحت شدم. پس از مدتي از بازگشت و ديد و بازديد ها و ازدواج ، سپاه نامه اي داد مبني بر اينکه اگر مايل به همکاري باشيد مي توانيد استخدام شويد. و من هم در سپاه مياندوآب استخدام شدم و در اين مدت هم در پاکسازي و مقابله با گروهک هاي معاند و اشرار در منطقه مشارکت داشتم. در سال 82 نيز بازنشسته شدم و بعد از دو سال استراحت در صندوق مهر امام رضاي مياندوآب مشغول به فعاليت و همکاري شدم که هم اکنون نيز ادامه دارد. و اين است ياد دليرمرداني از جنس آفتاب که ياد و راهشان جلوه اي از اربابشان سالار شهيدان آزاده ، امام حسين (ع) را در اذهان تداعي مي کند. باشد که با حرمت نگاه داشتن آنان به گوشه اي از ايثارشان لبيک گوييم و راهشان را پررهرو نگاه داريم. گزارش از : علي اضغر شادجو 7130




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن