تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش كه هر چه بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815291249




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به زندگی و شعر ابوالقاسم شابی بزرگ‌ترین شاعر تونس


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تمامی شاعران رمانتیك، اصلی‌ترین و غنی‌ترین الهام‌های خود را از طبیعت گرفته‌اند. البته این همه‌چیز آنها نیست، ولی آنها بدون آن هیچ نیستند، زیرا از خلال آن به لحظاتی ناب و والا دست یافتند و از...   پیش به سوی نور هرگاه ملتى عزم زندگى كند/سرنوشت ناگزیر است‏ خواسته او را اجابت كند/ و بر شب است كه به صبح ‏انجامد/و بر زنجیرها و قیدهاست كه درهم شكسته شوند/و هر آن‌كه شور و شوق‏ زندگى، او را در بر نمى‏گیرد/در فضاى‏ زندگى فنا و محو مى‌شود. این ابیات، بخشی از معروف‌ترین سروده ابوالقاسم شابی (1934ـ 1909) است، شاعر ملی و ضد استعمار تونس كه عمرش كوتاه بود، اما شور و شعوری كه داشت، عمر شعرش را جاودان كرد، به طوری كه حالا وقتی از ادبیات تونس سخن گفته می‌شود، بی‌شك اولین چهره‌ای كه توجه را جلب می‌كند ابوالقاسم شابی است و شعر او نه تنها مورد استقبال همزبانانش در جهان عرب قرار گرفته، بلكه بیرون از مرزهای كشورهای عربی نیز خواننده دارد.شهرت ابوالقاسم شابی به عوامل مختلفی بازمی‌گردد، از آن جمله، دیدگاه او درباره شعر است. از نظر شابی، شعر تنها ساختار و اسلوب و مجموعه‌ای از الفاظ نیست، بلكه شعر، روح است، حركت و گفت‌وگوی عمیق درونی است، تصاویر زیبا و دلربا است، پاكی و صداقت و ذوق رفیع است و بالاخره شعر، زندگی و تمام هستی است. از این رو سراسر شعر شابی، دارای مفاهیم ژرف و عمیق است و آینه تمام‌نمای زندگی و هستی كه از هیچ دقیقه‌ای در آن فروگذاری نشده است. رمانتیسمبرخی منتقدان ادبی، ابوالقاسم شابی را از پیروان مكتب رمانتیسم می‌دانند، رمانتیسمی كه مهد آن در اروپاست، اما رمانتیسم در اشعار این شاعر بزرگ عرب، صبغه دیگری یافته است، به گونه‌ای كه شابی را می‌توان شاعری رمانتیك از نوع خود دانست. به عبارت دیگر، شابی شاعری فراتر از یك مكتب است و رمانتیسم شابی ویژه اوست و به خوبی توانسته است رمانتیسمی از گونه خاص خود بنا نهد.با ظهور مدرسه «الدیوان» و گرایش ادبای مهجر نسبت به مكتب رمانتیسم، بستر رشد و نمو آن در جهان عرب گسترده‌تر شد تا جایی كه ادبیات و هنر تونس را تحت‌الشعاع خود قرار داد. از پیشگامان این مكتب در تونس ابوالقاسم شابی است. او با مطالعه كتاب‌های رمانتیكی و تاثیرپذیری از ادبای مهجر به مكتب رمانتیسم گرایش پیدا كرد و در آثار منظوم و منثور خود علیه ادبیات كلاسیك كه حالتی خشك و صرفا تقلیدی داشت، شورید و به ترویج مفاهیم رمانتیكی كه با روحیه تجددگرایانه‌اش سنخیت داشت، همت گماشت. خلق تحولات جدید در شعر او تنها منحصر به صورت‌های شعری یا شكل قصیده نیست، بلكه به نوع تعبیر و تحول در معانی هم مرتبط است.برخی نیز معتقدند كه شابی از نظر افكار و مضامین شعری به نحو چشمگیری تحت تاثیر آرا و اندیشه‌های گوته، شاعر آلمانی قرار داشت.تمامی شاعران رمانتیك، اصلی‌ترین و غنی‌ترین الهام‌های خود را از طبیعت گرفته‌اند. البته این همه‌چیز آنها نیست، ولی آنها بدون آن هیچ نیستند، زیرا از خلال آن به لحظاتی ناب و والا دست یافتند و از دیدن و نظر به بینش و بصیرت رسیدند و آن چنان كه خود به آن معتقد بودند، به اسرار هستی دست یافتند. شابی نیز از این میان مستثنی نبود، او نیز با طبیعت الفتی خاص داشت. (جنبش ادبی كه علیه زبان و شیوه‌های قدیم شعر در جهان عرب شكل گرفت) اراده انسانشابی منادی اختیار و اراده انسان است. او كه در عصر استعمار می‌زیست، در موضوع آزادی‌خواهی ابتدا به بیداری مردم توجه داشت و در نظر او ملت از خواب خود بیدار نمی‌شود مگر زمانی كه عزم و اراده زندگی در وجودش بیدار شود. شابی از سكوت عالمان دینی در برابر استعمار انتقاد می‌كرد و خود را به مانند یك پیشوای اجتماعی موظف می‌دانست كه با زبان شعر مردم را به پیش فرا خواند و ملت را سازنده سرنوشت خویش معرفی كند و اندیشه‌های قضا و قدری را از مغز آنان بیرون كشد.وی شاعری متعهد بود، از این رو مسأله قضا و قدر و جبر و اختیار در باور او جایگاهی حقیقی داشت. به زعم شابی، انسان در دنیای ما نه آزاد مطلق است، نه گرفتار و مجبور محض، بلكه چیزی است میان این دو.اراده از مهم‌ترین مضامین به كار رفته در قصاید و اشعار ابوالقاسم شابی است كه از حیث تقسیم‌بندی در وطنیات یا شعر ملی یا شعر سیاسی ـ اجتماعی او می‌گنجد. این شاعر ایمان دارد كه زندگی و حیات، اصل است و انسان برای كمال زندگی می‌كند. وی معتقد است همان گونه كه در قرآن آمده: خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نخواهد داد مگر آن‌كه در وجود خود تغییر ایجاد كند.‌اراده‏اى كه ابوالقاسم شابی از آن به آزادى تعبیر مى‏كند، همان چیزى است كه وجود انسان را توجیه مى‏كند، تمایل به خلود و جاودانگى را در او زنده مى‏سازد و به وى‏ تحمل و شكیبایى مى‏بخشد. جالب آن است كه بدانیم عصر شابى، عصر حاكمیت افكار منحرف و اشتباهى ‏بود كه رنگى از تقدس داشت. بسیارى از علماى دینى كه مسوولیت ‏سنگین هدایت ‏اجتماع را داشتند تن به سكوت و خفقانى ‏مرگ‏آور سپرده، در سكر عوالم انزواى ‏خویش غوطه‏ور بودند و برخى هم پا را از این فراتر نهاده، در دامن استعمار سقوط كرده بودند و با آن هم‌كاسه شده، منادى ‏صبر سیاه، سازش و تسلیم به قضا بودند. تا جایى كه شابى قصیده‏اى بسیار تلخ، نیشدار، سرزنش‌كننده و در عین حال ‏دلسوزانه را با قلبى بى‏شائبه كه حاوى‏ پیام‌هاى بزرگى است،‏ با این مطلع‏ مى‏سراید:اهل علم در خوابى عمیق غوطه‏ورهستند و آنچه را كه جهان پیرامونشان، براى آنها بازگو مى‏كند، نمى‏شنونداى حامیان دین، شما سكوت پیشه‏كرده‏اید، سكوتى زشت و ناخوشایندخفته‏اید و چشمانتان را مستى و سكرخواب پر كرده است، در حالى كه سیل‏ توفنده سیاهى در راه استشما سكوت كرده‏اید و چشم به ‏تاریكى و ظلمتى دوخته‏اید كه درلایه‏هاى آن، نشانه‏هاى كفر آشوبزده و گستاخ نهفته استدر پایان همین قصیده است كه شاعر با دل‌آزردگى مى‏گوید:خداوند آن قومى‏ را لعنت كند كه به تیرهاى ستمگران و ظالمانى كه به سویش نشانه رفته‏اند، اهمیتى نمى‏دهداز آنجا كه جامعه دینى در زمان شاعر، یك جامعه مرده و پر از خرافات و تقلیدهاى كوركورانه بود و عده‏اى عالم ‏ناآگاه و یا خیانت‌پیشه و منافق كه منادى ‏تسلیم، خفت، ذلت و صبر سیاه و خواستار تحمل رنج‌ها و مشقات به‏ وسیله مردم براى دریافت اجر اخروى‏ بودند و همگام با استعمار بیرحم بیگانه، بر لوح سرنوشت مردمان رقمى دیگر طرح‏ مى‏زدند، افرادى چون شابى مجبور شدند با ترسیم این جنبه زشت از حیات‏ ملت‏ خود، عمق فاجعه را بنمایانند.اراده مورد نظر شابى، اراده عرفى ‏است و اراده عرفى در چارچوب اراده ‏تفویض شده از جانب خداوند به انسان ‏مى‏گنجد و در شوونى چون مرگ، حیات، تولد، تغییر نوامیس و قوانین طبیعى درحالت عادى، دخالت ندارد. پس وقتى كه ‏شابى از اراده انسانى دفاع مى‏كند و با حرارت و ایمان از شدت نفوذ و قدرت ‏عملى آن سخن مى‏گوید به امورى خارج‏ از نیمه جبرى زندگى نظر دارد، زیرا انسان ‏به طور نسبى مختار یا مجبور است و درهیچ‏ یك از این موارد حق تصرف مطلق‏ ندارد.او به قضا و قدر به عنوان‏ ناموس خلقت اعتراف مى‏كند و حقیقت‏ این است كه چنان قضا و قدرى در طول‏ اراده خالق هستى است و اراده انسان ‏متصل به آن است. اگر انسانى اراده‏اش بر خیر باشد و عزم كند، خداوند نیز «یهدى ‏من یشاء» است و او را در جهت ‏خیر و صلاح هدایت مى‏كند و اگر عزم بر كاهلى ‏و سستى و ضعف كند، بر اساس قانون ‏هستى بدان سو سوق داده مى‏شود. آنچه ‏ملت او در آن زمان برگزید، این راه بود. قدرت جابرانه چنین سرنوشتى تا زمانى ‏است كه انسان در برابرش ضعیف و منفعل باشد، ولى اگر انسان عزم زندگى در سر داشت، قدرت سرنوشت و قضا و قدر را به خود منتقل مى‏كند. شابى مى‏گوید:«بگذاریم سرنوشت كار خود را انجام ‏دهد. ما نیز باید كار خویش را بكنیم. اگرقلب ما انباشته از نور باشد، دیگر چه ‏ترسى از تاریكى و سیاهی‌هاست، ما اقیانوسى وسیع با ساحل‌هایى دور خواهیم ‏شد كه سلطه باران‌ها و طوفان‌ها، تنها بررونق و حیات و مواج بودن آن خواهد افزود.» عشقعشق از موضوعاتی است كه فكر شابی را به خود مشغول كرده. او از نگرش سنتی به عشق انتقاد می‌كند و معتقد است كه این نگرش، نگرشی مادی و جسمی بوده و به جنبه‌های روحانی و معنوی عشق و زن توجهی نشده است. شابی عشق را از غم، اندوه، وجود، زندگی و عزت خود می‌داند. مهم‌ترین ثمره زندگی ادبی شابی شعر اوست كه در نوجوانی و با سرودن قصیده «الحب» آغاز شد. همچنین شابی كه شاعر انقلابی و دردمند است، تنهاترین تنهایی‌هایش، غم واندوه اوست و قلبش آكنده از عشق و محبت است. آنچه در وجود او موج می‌زند دوستی او به مردم است. او بیشتر از آن‌كه نگران سرنوشت و آینده خویش باشد، قلبش برای آینده ملت و مردمش می‌تپد. او می‌خواهد كه بر ستمگران بشورد و قلم تنها سلاحی است كه در دست دارد. بنابراین خواسته‌های درونی خویش را با زبان شعر بیان می‌دارد.جدای از این حس میهن‌پرستی و وطن‌دوستی، شابی تعاریف بسیار لطیفی از عشق در دیوان خود بر جای گذاشته است. او سایه عشق را بر سر همه مظاهر هستی مشاهده می‌كند و هرگاه كه به درخشش سپیده‌دم چشم می‌دوزد یا آن‌گاه كه به آوای دلنشین پرنده‌ای خوش‌الحان گوش می‌دهد یا زمانی كه عطر سرمست‌كننده گل‌ها را حس می‌كند، عشق را در درونِ همه آنها جاری و ساری می‌یابد:هرگاه سپیده سرمی‌زند، نور عشق در آن وجود داردهرگاه پرنده‌ای آواز بخواند، پژواك صدایش در آن استاو عشق را دارای قدرتی خارق‌العاده می‌داند كه از آسمان فرود آمده و آن را ودیعه‌ای الهی معرفی می‌كند كه جادویی خارق‌العاده و بی‌مانند دارد. در نگاه شابی، عشق می‌تواند دارای تاثیرات مختلفی باشد و جلوه‌های آن در افراد مختلف، به صورت متناقض ظهور كند، به طوری‌كه در شعر او عشق گاه مایه بدبختی و بیماری و رنج تلقی می‌شود و گاه مایه عزت و سربلندی:ای عشق، تو راز بلای من و غم‌ها و ترس و سختی منیو راز ضعف من و اشك‌ها و بیماری و سوزش عشق و بدبختی منیای عشق، تو راز وجود من و زندگی من و سربلندی و عزت نَفسِ منی.عشق از نظر شابی، به انسان نیرویی می‌دهد كه او را به تحمل انواع سختی‌ها و غصه‌ها قادر می‌سازد و به انسان این توانایی را می‌دهد كه با غم و غصه‌های عالم مبارزه كند و اگر این عشق وجود نداشت، معلوم نبود كه آیا انسان می‌توانست در برابر این همه درد و رنج دوام بیاورد یا نه:ای عشق، من به وسیله تو بود كه غم و اندوه را نوشیدمعشق نهر شرابی است كه هركس از آن بچشد، در دوزخ فرو می‌رود و از سوختن هراسی ندارد، و این‌گونه است كه شاعر عشق را نهایت آرزوهای زندگی می‌نامد و چنین می‌سراید:عشق نهایت آرزوهای زندگی استپس وقتی كه بمیرم از هیچ چیز خوف و هراسی ندارم زندگیدر دنیای ادبیات، شعرایی كه میان شعر و زندگی، پیوند و ارتباط برقرار كرده‌اند و شعر را آینه زندگی قرار داده‌اند، بسیارند، اما از این نظر، هیچ یك بر شابی برتری نمی‌یابند، زیرا او در مدت كوتاه عمر خویش توانست بر پایه پیوندی پراحساس با طبیعت و الهام از آن، نغمه‌های دلنشینی را از زندگی بر تارهای شعرش تصنیف كند و تصاویری بدیع و یكتا از تمامی زوایای مختلف زندگی در دنیای ادبیات، خلق نماید، تصاویری كه زندگی ایده‌آل را در بازگشت به بساطت و سادگی زندگی طبیعی و روستایی ترسیم می‌كند و نغمه‌هایی كه صدای این شاعر زندگی را از تمامی لحظات زندگی، از لحظه‌های غم و اندوه و یاس تا لحظه‌های ناب امید و شوق به زندگی، به گوش می‌رساند. آری در تاریخ شعر عربی، هرگز جوانی را نمی‌یابیم كه این چنین صادقانه از زندگی تعبیر كند. مرگاز مهم‌ترین مسائلی كه فكر بشر را از دیرباز به خود معطوف كرده، مساله مرگ است كه مكاتب فلسفی، ادبی و هنری معاصر نیز از آن غافل نبوده‌اند و تلاش كرده‌اند از زاویه دید خود بدان بپردازند و راز آن را بگشایند.در ادبیات معاصر عرب نیز ابوالقاسم شابی، از جمله كسانی است كه در دیوان كم حجم خود بارها به این مساله پرداخته و به تاثیر از انگیزه‌های مختلفی چون گرایش ادبی، بیماری قلبی، مرگ عزیزان و اعتقادات دینی، اشعاری پیرامون مرگ سروده است.بیشترین بى‏تابى و طغیان‌هاى ‏روحى شابی، زمانى است كه وى انسان را در مواجهه با مرگ مى‏بیند. شابى نیز در مواجهه با مرگ، خروش‏ معترضانه نوع انسان را داشت، به خصوص‏ كه او با تمام وجود، سایه هولناك و مهیب ‏مرگ را همواره بر خویشتن حس مى‏كرد و در طول ابتلا به بیمارى قلبی، بارها در برابر مرگ، خیره، چشم در چشمان سرخ‏ او دوخت و در جهنم سوزانى كه دردهاى‏ جانكاه برایش ساخته بودند، بارها لهیب‏سوزان آن را با جان لمس كرد. آثار ابوالقاسم شابی ابوالقاسم شابی با آن‌كه عمر كوتاهی داشت، آثار شعری و نثری زیادی بر جای گذاشته است.بسیاری از مقالات و اشعار شابی در مجلاتی مثل «آپولو»، «الفكر» و هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌های جهان عرب بویژه مصر منتشر می‌شد. شابی همچنین كتاب‌های مختلفی را به چاپ رساند كه از مهم‌ترین آنها می‌توان به مجموعه «اغانی الحیاه» و تحقیقی با عنوان «الخیال الشعری عند العرب» اشاره كرد.او همچنین نامه‌های خود را با عنوان «رسائل» وهمچنین یادداشت‌های روزانه‌ خود را با نام «یومیات» منتشر كرد.او همچنین در زمانه استعمار می‌زیسته است و به همین دلیل در آثار او به وفور مضمون مبارزه به چشم می‌خورد.    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن