واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گاندی، مردی برای تمام فصول
مهانداس کارامچاند گاندی در 2 اکتبر 1869 به دنیا آمد و در30 ژانویه 1948 میلادی درگذشت.وی رهبر سیاسی و معنوی هندیها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراطوری بریتانیا رهبری کرد. در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد. فلسفه? ضدخشونت گاندی، روی بسیاری از جنبشهای مقاومت ضدخشونت در سراسر جهان و تا امروز تأثیر گذاردهاست. از زمانی که وی مسئولیت رهبری نبرد برای آزادی و کنگره ملی هند در سال 1918(1296) را به عهده گرفت، به عنوان نمادی ملی شناخته شد و میلیونها نفر از مردم او را با لقب ماهاتما یا روح بزرگ یاد میکردند. هر چند که او از القاب افتخارآمیز بیزار بود ولی امروز هم همگی او را با نام ماهاتما گاندی میشناسند. سوای اینکه بسیاری او را به عنوان یکی از بزرگترین رهبران تاریخ تلقی میکنند، مردم هند از او با عنوان «پدر ملت» یا باپو (در هندی به معنای پدر) یاد میکنند. زادروز وی در هند به عنوان یک روز تعطیل ملی است و گاندی جایانتی نام دارد. گاندی توانست با استفاده از شیوه ضدخشونت نافرمانی مدنی، استقلال هند را از بریتانیا بگیرد و در نهایت دست امپراتوری بریتانیا را از هند کوتاه کند. شیوه مقاومت آرام وی به مستعمرات دیگر هم نفوذ کرده و آنها را در راه استقلال میهن خود تشویق میکرد. اصل اعتقادی گاندی روی بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر دکتر مارتین لوترکینگ، تنزین گیاتسو، لخ والسا، استفان بیکو، آنگ سان سو کی و نلسون ماندلا، تأثیر گذاشت. البته همه? این رهبران نتوانستند کاملاً به اصل سخت ضدخشونت و ضدمقاومت وی وفادار بمانند.گاندی همیشه میگفت که اصول او ساده هستند و از باورهای سنتی هندو به نامهایساتیا (حقیقت) و آهیمسا(ضدخشونت) گرفته شدهاند. او میگفت «من چیز جدیدی ندارم که به دنیا یاد بدهم. حقیقت و ضدخشونت بودن، همسن کوهها هستند».هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم گاندی در یک خانواده هندو در گجرات هند، دیده به جهان گشود. گاندی در آغوش مادری فداکار رشد میکرد.او از همان سنین کودکی با مرام آسیب نرساندن به موجودات زنده خوگرفت و به گیاهخواری، روزه داری برای خودسازی و خالص نمودن خویش و زندگی توام با گذشت اعضای فرق ومذاهب مختلف اهتمام ورزید. خانواده اواز طبقه «وایشا» یا تجار هندی بودند.در ماه می 1883 در حالیکه 13 سال داشت با دختری هم سن خود ازدواج نمود؛ والدینش هر دو آنها را اداره میکردند(همسرش کاستوربا یا کاستوربای نام داشت که وی را «با» صدا میزدند).در آن زمان در لندن، پایتخت یک کشور امپریالیستی زندگی سختی را میگذراند، چرا که برای مادرش قسم یاد کرده بود از خوردن گوشت، الکل و لاقیدی جنسی احتراز نماید. اگر چه سعی میکرد آداب وسنن «انگلیسی» را بیاموزد - ولی هرگز خود را به خوردن گوشت راضی نکرد اما سیر کردن خود با کلم و گیاهان دیگر هم، در آن کشور ساده نبود. زن صاحب خانه او را به یک رستوران خام خواری راهنمایی کرد.به انجمن خام خواران پیوست و بعدها این تجربیات گرانبهای خود را در امر سازماندهی موسسات به کار گرفت .گاندی در جستجوی حقیقتگاندی زندگی خویش را وقف آشکار ساختن حقیقت یا ساتیا کرد. اوتلاش میکرد با یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات خود و عملکرد خود به حقیقت دست یابد. وی شرح حال زندگی خویش را تحت عنوان «ماجرای تجربیات من با کشف حقیقت » نوشتهاست.گاندی اعلام کرد که مهمترین نبرد او تلاشی بود که برای شکست شیاطین درونی ترسها و ناامنیهای خود به عمل آوردهاست. گاندی خلاصهای از اعتقادات خویش را درقالب «خداوند، حقیقت است» مطرح نمود وبعدها دیدگاههای خویش را اصلاح کرد وبیان داشت که «حقیقت خداوند است».
ساده زیستی گاندیگاندی مجدانه براین باور پافشاری میکرد که فردی که به جامعه خدمت میکند باید زندگی سادهای داشته باشد و این ساده زیستی را درآیین برهمایی جاری میانگاشت. او با رد زندگی به شیوه غربی به روند ساده زیستی را در آفریقای جنوبی درپیش گرفت و از آن بعنوان تلاش برای رسیدن به نقطه صفر یاد میکرد. اوحتی لباسهایش را خودش میشست. در یک مورد او هدایایی را که به خاطر خدماتش به جامعه به وی اهدا شده بود، باز پس داد.گاندی درهر هفته یک روز را روزه سکوت سپری میکرد. امتناع از حرف زدن رامایه آرامش درونی میانگاشت این آموزه را هم از آیین برهما داشت. در این ایام سکوت با نوشتن برروی کاغذ با دیگران ارتباط برقرار میساخت. گاندی از سن 37 سالگی به مدت سه سال و نیم از خواندن روزنامهها خودداری نمود واظهار میداشت وضعیت نابهنجار جهان وامور جهانی آرامش درونی او را بهم میریزد. او دربازگشت به هند واشتغال به شغل حقوقی از پوشش غربی دست برداشت اگر چه نشان از ثروت و موفقیت داشت. اولباسی برتن کرد که مورد قبول فقیرترین افراددرهند بود واز پارچه تولیدی داخل موسوم به خادی استفاده مینمود. گاندی وپیروانش پارچه لباسهایشان را از نخی که خود میرشتند تهیه میکردند ودیگران را نیز به این کار تشویق مینمودند. گاندی معتقد بود چنانکه هندیها لباسهای خود را خودشان با چرخ نخ ریسی بدوزند بهتر از اینست که از پارچه فاستونی انگلیسی باشد و با اینکار ضربه اقتصادی سنگینی بر پیکره استعمارگران انگلیسی درهند وارد خواهند آورد. متعاقبا علامت چرخ نخ ریسی برروی پرچم کنگره ملی هند نقش بست. ایمان و اعتقادات گاندیگاندی یک هندو بود و تمام عمر براین آیین استوار ماند وبسیاری از اصول خویش را از هندو اقتباس نمود. به عنوان یک هندوی عامی معتقد بود همه ادیان برابرند و در برابر تلاشهایی که برای تغییر دین وی به عمل آمد، مقاومت نشان داد. او شدیدا به خدا اعتقاد داشت و لذا به مطالعه تمام ادیان بزرگ اهتمام ورزید. گاندی معتقد بود که اساس و شالوده هر دین را حقیقت وعشق تشکیل میدهد .برخی از اظهار نظرهای وی درمورد ادیان مختلف به شرح زیر مطرح شدهاند :« لذا اگر میتوانستم مسیحیت را بپذیرم وآنرا بزرگترین و کاملترین دین قبول کنم قطعا هندوئیسم را آنطور که الان هستم قبول نمیداشتم. من اشکالات و نواقص هندو را میشناسم. اگر نجاست در هندو بوده قطعا به گوشت خام مربوط میشده نه گوشت پخته. نمیتوانم سرمنشا اختلاف ادیان را درک کنم معنی اینکه چنین چیزی در قالب وداس یا کلام خدا مطرح میشود چیست؟ اگر چیزی از جانب خداوند الهام شود پس چرا در مورد قرآن و انجیل باید تردید کرد؟ دوستان مسیحی من سعی کردند مرا به مسیحیت سوق دهند و همین طور دوستان مسلمان من. عبداله شیت به شدت مرا به مطالعه اسلام ترغیب میکرد البته همیشه درمورد زیبایی دین اسلام حرفهایی برای گفتن داشت.» « به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلا انسان نمیتواند دروغگو و بیرحم باشد ودرعین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس میکند.» «کلام محمد گنجینه عقل است، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای کل بشریت.»تلاش برای استقلالگاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت.و در راه پیمایی نمک از 12 مارس تا 6 آوریل 1930 به همراه چند صد هزار نفر هندی 400 کیلومتر از احمد آباد تا ساحل داندی راه پیمود تا از آب دریا نمک بگیرد و با این عمل قانون مالیات نمک را بی اعتبار کرد. این مبارزه با دعوت هندی ها برای تحریم کالاهای انگلیسی بود و با بازتاب جهانی روبرو شد و نهایتا" انگلیسی ها مجبور به مذاکره شدند.هندی ها با کمک روح بزرگ(ماهاتما) در سال 1947 توانستند استقلال کشورشان را به دست آورند.براساس اسناد بایگانی شده انگلیس، "وینستون چرچیل" نخست وزیر انگلیس در دوران جنگ دوم جهانی، درصدد كشتن " مهاتما گاندی " رهبر فقید هند بود. به گزارش خبرگزاری فرانسه از لندن ، اسناد یاد شده حاكی از آن است كه چرچیل در دوران جنگ دستور داده بود كه هرگاه گاندی در زندان دست به اعتصاب غذا زد، مانع از مرگ وی نشوند.
بر پایه این گزارش، این اسناد نشان میدهد هنگامی كه گاندی در جریان جنگ دوم جهانی بخاطر مبارزات خود علیه استعمار انگلیس و بنیانگذاری جنبش استقلالطلبی هند بازداشت شد، چرچیل خواستار آن بود كه برخورد زندانبانان انگلیسی با گاندی در زندان باید همان برخوردی باشد كه با دیگر زندانیان یا افراد عادی زندانی دارند و هرگاه گاندی به اعتصاب غذا ادامه داد و از خوردن غذا خودداری كرد، بگذارند تا بمیرد. این منبع افزود:" اسناد بایگانی مربوط به جلسات هیات دولت انگلیس به ریاست چرچیل در دوران جنگ دوم جهانی، افشا میكند كه وی و اعضای كابینهاش در مورد چگونگی رویارویی با محبوبیت گاندی نزد مردم هند، دچار سردرگمی و درماندگی شده بودند ." " محبوبیت گاندی باعث شده بود مردم كشورش با شور و عشق به جنبش استقلال طلبی علیه استعمار انگلیس بپیوندند و راه و روش گاندی را سرلوحه و سرمشق مبارزات خود قرار دهند ." …او سرانجام در راه رسیدن به حقیقت و آزادی در ژانویه 1948 میلادی ترور شد.کلامی از زبان گاندیگاندی شخصیت بزرگی بود که درس های بسیاری را برای جهانیان به ارث گذاشت.جملات بسیاری از وی نقل شده که بسیار آموزنده و تامل برانگیز است.در زیر به چند مورد از آن اشاره شده است."من از محدودیتها و نارساییهای خود آگاهم و این آگاهی تنها مایه قدرتم می باشد. آنچه در زندگی خود انجام داده ام بیش از هر چیز دیگر در نتیجه اطلاع و قبول محدودیتها و نارساییها بوده است .""هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم ." "انسان نمی تواند در حوزه ای از زندگی خود با درستی و صداقت عمل کند در حالی که در سایر حوزه های زندگیش، آلوده نادرستی هاست . زندگی ، واحدی تجزیه ناپذیر است ." "هدف ، همـواره از ما دور می شـود ، هر چه به پیشــرفتهای بزرگـتری نائل آییــم، بیش تر به بی ارزشی خود پی می بریم. شادمانی در تلاش نهفته اسـت نه در دستیابی به هدف. تلاشٍ تمام و کمال، عین پیروزی است . "گرد آوری:فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاستمنبع:دانش نامه آزاد،ویکی پدیا.با تغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1444]