واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: داستانی كه در فیلم خداحافظ سولو تعریف میشود، بسیار محرك، مرموز و درگیركننده است؛ طوریكه حتی پس از اینكه آخرین تصاویر از جلوی چشم محو میشود، هنوز دارید به... «خداحافظ سولو» ساخته رامین بحرانی، كارگردان ایرانی فعال در هالیوود، یكی از ستایششدهترین فیلمهای یك سال اخیر بوده است فیلمی كه پس از درخشش در جشنواره معتبر ونیز و گرفتن چند جایزه اصلی (از جمله جایزه بهترین فیلم) در چندین فستیوال سینمایی دیگر نیز مورد توجه قرار گرفت. منتقدان نیز خداحافظ سولو را دوست داشتند، بهطوری كه تقریبا تمام نقدهایی كه درباره فیلم منتشر شده لحن مثبتی دارند. فیلمهای بحرانی، جزو آثار پیشرو جریان مستقل فیلمسازی آمریكا محسوب میشوند. خداحافظ سولو با مضمون انسانی و داستان متفاوتش توجه زیادی را بهخود جلب كرده. فیلم كوتاه «كیسه پلاستیك» نیز در جشنواره ونیز حضوری موفق را تجربه كرد، همچنان كه «گاریچی» نیز از سوی منتقدان اثری قابل تامل خوانده شد. بحرانی در اواخر دهه 70، به ایران نیز آمد و با فیلم «بیگانگان» در هجدهمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت؛ فیلمسازی كه حالا جزو كارگردانان شاخص سینمای مستقل آمریكا محسوب میشود.خداحافظ سولو فیلمی است مستقل كه به نویسندگی و كارگردانی رامین بحرانی، بهطور رسمی منتخب جشنواره فیلم ونیز در سال 2008 شد. برنده جایزه نقد فیلم فیپرسكی، همچنین جایزه بهترین فیلم را گرفت و بعد در شمال آمریكا در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو در سال 2008 به نمایش درآمد. رابرت ابرت، این فیلم را جبر طبیعت نامیده است. در روزنامه نیویورك تایمز، ای – او اسكات میگوید: توانایی غریبی است كه ادراك شما را از جهان وسیعتر میكند.فیلم در شهر وینستون سالم در شمال كارولینا با سولو (سلیمان سی ساوانه)، راننده تاكسی اهل سنگال شروع میشود. او برای فراهم كردن زندگی بهتر برای خانوادهاش تلاش میكند. ویلیام (رد وست)، پیرمردی با كوله باری از حسرت و اندوه سولو را استخدام میكند تا اینكه او را به منطقه كوهستانی بوئینگ راك ببرد؛ قلهای كه مانند كاربراتور، جریان باد در آن باعث میشود هر چیزی كه در آن میافتد، رو به بالا به پرواز در بیاید. وقتی ویلیام در مورد اینكه او را از آنجا دوباره بازگرداند چیزی نمیگوید سولو متوجه میشود او قصد خودكشی دارد. سولو با ویلیام دوست میشود تا امید تازه به زندگیاش ببخشد. ویلیام او را به خانوادهاش معرفی میكند.داستانی كه در فیلم خداحافظ سولو تعریف میشود، بسیار محرك، مرموز و درگیركننده است؛ طوریكه حتی پس از اینكه آخرین تصاویر از جلوی چشم محو میشود، هنوز دارید به مفهوم فیلم فكر میكنید؛ با وجود اینكه فیلم در فضاهای واقعی و از دو مكالمه ساده یك راننده تاكسی و مسافر آن شروع میشود؛ مسافری كه پیشنهاد یك كار غیرمعمول را به راننده میدهد. سولو راننده تاكسی اهل سنگال، كه در شهر وینستون سالم زندگی میكند و مطابق آمال و آرزوهای یك آمریكایی، او نیز بهدنبال آرزوهای خود سخت تلاش میكند، رفتارش بسیار گرم، صمیمی و دوستانه است و با خندهها و سر به سر گذاشتنها از روی مهربانی، سرسختی و بدگمانی را از پای درآورده است. او مسافران مرد را Big Dog و كاركنان بیحوصله زن در آژانس را Pork Chop صدا میزند. حس خوش بینی مطلق او روحیهای بسیار صمیمی به او بخشیده است. دنیای سولو شب هنگام، در كوچه پس كوچهها و خیابانهای تاریك و غم انگیز شهر میگذرد كه با روحیهاش در تضاد است و البته او همیشه به لحظات خوب زندگی توجه میكند. او همیشه با شخصیتهای مختلفی در تاكسی مواجه میشود. مردی كه در صندلی عقب در تاریكی نشسته است، ویلیام نام دارد؛ مردی سفید پوست جنوبی كه دستكم 30سال از سولو سنش بیشتراست؛ كسی كه سفری را به منطقهای به نام بوئینگ راك برنامهریزی میكند، مسیری طولانی برای رانندگی در منطقه كوهستانی و برای این كار پول زیادی را به سولو پیشنهاد میدهد. سولو با خنده میپرسد: چی كار میخوای بكنی؟ خودتو پرت كنی پایین؟ اما سكوت ویلیام او را دلسرد میكند. فیلم از همان ابتدا از روابط پیچیده بین انسانها صحبت میكند. عمق و شفافسازی فیلم در این زمینه در یك نگاه تكاندهنده است. وقایع فیلم همانطور كه بهصورت خطی اتفاق میافتد كمی نیز گمراهكننده میشود.2فیلم قبلی بحرانی به نامهای Man Push Cart در سال 2005 و Chop Shop درسال 2008 هردو در نیویورك ساخته شده و موضوع سناریوها در مورد تقلای مهاجران برای نگه داشتن چیزی كه دارند و میخواهند به دست بیاورند، است.بحرانی زیاد علاقه ندارد كه احساسات را در فرهنگهای مختلف به هم گره بزند یا مشكلات اجتماعی را به چالش بكشاند یا در مورد برخورد با كهنه پرستان، تمرینهایی انجام دهد یا اینكه سفیدپوستان آمریكایی را به سیاه پوستان برتری دهد. چیزی كه هست، اومستقیم به سمت جلو حركت میكند و بهطور غریبی زیركانه برخورد میكند. انگیزه او حس كنجكاوی ابتدایی در مورد كارهایی است كه آدمها انجام میدهند و طرز زندگی و نوع انتخاب آنهاست.جایگاه بازیگران غیرحرفهای (البته وست با سابقه طولانی در تلویزیون یك استثناست) و صحنهپردازیهای فیلم همه در دنیایی واقعی اتفاق میافتد كه شخصیتها در آن تعبیه شدهاند. به خاطر سناریوی قوی، صحنههای فراوانی از جزئیات زندگی با زبانی ملموس و سینمایی و بدون شعار به مخاطب ارائه میشود. خداحافظ سولو مشخصاً درباره موقعیت و زندگی سولو نیست؛ رابطه گرم او با نادختریاش الكس (دیانا فرانكو گالیندو)، رابطه ستیزه جوی او با مادرش كوئیدا (كارمن لیوا)، همراهی محتاطانه او با توزیع كنندههای موادمخدر كه از آژانس آنها استفاده میكردند و عزم راسخ او برای اینكه مهماندار هواپیما شود است.محیط خشن و زشت شهر وینستون سالم، تنهایی و كمی ناامنی را به تصویر میكشد. اما شخصیت خوب و مهربان سولو با محیط پیرامون او كاملاً درتضاد است. این سیری است كه خلأ بین آدمها حتی نزاع و كشمكشهای آنان را پر میكند. فیلمساز حسی را در ما بهوجود میآورد كه پوچی را بهطور آگاهانه لمس كنیم؛ همان حسی كه ویلیام آن را جستوجو میكرد. صورت خسته و افتاده آقای وست داستانی مجزا را برای ما حكایت میكند. سكوت او و گرما و سخاوتی كه بهصورت اتفاقی از ویلیام مشاهده میشد، سولو را بیشتر برای دلسوزی نسبت به او برمی انگیزاند. سولو نه تنها میخواهد به او كمك كند بلكه میخواهد او را بیشتر بشناسد و این مسئله ویلیام را آتشیكرده و سولو را كه مایل است نجاتدهنده خود باشد را ظاهراًٌ تحت فشار قرار میدهد.اما سولو مصر است. این مسئله از نالایقی او نیست. نجابت او نوعی تخطی به حساب میآید. اصرار او در كمك به ویلیام بیشتر حماقت بهنظر میرسد تا نجابت.بحرانی میگوید در ساخت خداحافظ سولو از فیلم «گلهای فرانسیس مقدس» اثری از روبرتو روسیلینی الهام گرفته است. زمانی كه سولو در فیلم بهشدت بیگناه بهنظر میرسد در آن زمان متصرف یك صفت نیك به نام خوش نیتی است. ویلیام نیز این حالت را دارد اما در یك حالت غریبانه، دو مرد فكر میكنند بهتر است مسیرشان را جدا كنند؛ در حقیقت مسیری متقاطع كه به جهات مخالف ختم میشود. سولو كه بهنظر میرسد زندگی تازه خود را در مكانی تازه و عجیب شروع كرده، برای راحتی خود و خانوادهاش از علایق خود میگذرد. ویلیام از چیزی فرار میكند و روی دیگر یك تجربه را جستوجو میكند و خاطره آن دروغها ماورایی را تجربه میكند. چیزی كه هر یك از آنها از دیگری میگیرد كاملاً مشخص نیست، نیازی هم نیست كه باشد. بخشش وخوش بینی همان چیزی است كه فیلم بحرانی به ما معرفی میكند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]