تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852920949




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دیدار کوچکترین اسیر با وزیر نفت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دیدار کوچکترین اسیر با وزیر نفت
شهید محمد جواد تند گویان
با مطالعه کتاب اسیر کوچک ( خاطرات شفاهی غلامرضا رضا زاده ) به مطلبی برخوردم که توجهم رو جلب کرد. این کتاب در مورد خاطرات خردسالترین اسیر جنگی ایران است(سوم آبان 51 متولد شدند). ایشان به همراه خانواده شان در روزهای اول جنگ در خرمشهر به اسارت نیروهای دشمن در آمدند و بیش از چهارصد روز اسارت در اردوگاههای عراق آزاد شدندو از پشت نیمکت های مدرسه دوباره به جبهه برگشتند و بارها زخمی شدند. جالب اینجاست که ایشان در عملیات انهدام اسکله الامیه عراق شرکت داشته اند. در صفحه 67 این کتاب اینچنین آمده است:سرباز عراقی گفت:« می خوام تو را جایی ببرم و چیز عجیبی نشانت بدهم ». گفتم : « چه چیز عجیبی ؟» گفت : « اول ببین بعد می گویم .»گفتم : « نه اول بگو . » مادرم درباره اینکه گول عراقی ها را نخورم خیلی تاکید داشت من هم بدون اجازه او کاری نمی کردم. سرباز عراقی گفت : « می خواهم وزیر نفت کشورتان را نشانت بدهم .» پرسیدم : « کدام وزیر کشور؟» نمی دانستم وزیر کیست و فقط چیزهایی شنیده بودم . سرباز گفت :« وزیر نفت شما اینجاست .» گفتم دروغ میگویی. وزیر نفت در کشور خودمان است . شاید شما یک پاسدار اسیر کرده اید؟» گفت : « بیا و خودت با او صحبت کن  تا باورت شود؛ ولی چیزی به کسی نگو. » دستشویی ها سمت سوله ما بود بیست متر آن طرف تر از سوله ما اتاقی بود که در آن با قفل و زنجیر بسته شده بود به آنجا رفتیم و سرباز در زد. شخصی پشت پنجره آمد.
مرد کوچک ولی آزاده
خیلی ضعیف و رنجور بود با دیدن من فکر کرد پسر یکی از نگهبانان عراقی هستم چیزی نگفت. سلام کردم . لهجه ام برایش تعجب آور بود. گفت :« سلام پسرم شما کی هستی ؟ » گفتم : « من با خانواده ام اسیر شده ام .» زد زیر گریه نمی دانم چرا ولی من هم ناراحت شدم. خیلی ضعیف بود و لباس هایش تکه پاره شده بود چند دقیقه ای پیش او بودم بدنش زخمی و سوراخ سوراخ بود. در سلول طوری بود که در شبانه روز هیچ نوری به داخل آن نمی تابید سلول اتاقی به طول دو تا سه متر و عرض یک و نیم متر بود. تختی در آن بود. تندگویان در همین اتاق به دستشویی می رفت به او گفتم : « این سرباز می گوید شما وزیر نفت ایران هستی ؛ راست می گوید؟» جواب داد :« من وزیر نفت بودم ولی الان یک اسیرم. عراقی ها حاظر نیستند اسم ومشخصات من را به صلیب سرخ بدهند. حواست باشد به همه بگویی عراقی ها چه انسانهایی هستند و با من چه می کنند ؟» پرسیدم: « اسم و فامیلی شما چیست؟» گفت « من محمد جواد تندگویان هستم » گفتم :« اگر شما به ایران رفتید خبر ما را به ایرانی ها بدهید چون کسی از ما خبر ندارد. حدود 150 نفر در سوله ی کنار شما هستیم و به تازگی اینجا آمده ایم» تنگویان گفت :«چون شما با خانواده هستید، حتما شما را آزاد می کنند؛ ولی مرا به این سادگی ها رها نمی کنند. به پدر و مادرت سفارش کنند از چیزی نترسند و محکم باشند.» در همین حال سرباز عراقی دستم را محکم کشید گفتم : « یک دقیقه صبر کن » تند گویان گفت اسمت چیه پسرم  گفتم « رضا ولی اینجا عبد الرضا صدایم می کنند.» گفت : « آقا رضا به بچه ها سفارش کن از چیزی نترسند به زودی آزاد می شوند.» هنوز صحبت هایم تمام نشده بود که سرباز عراقی با پس گردنی مرا کنار کشید و پنجره سلول را بست ...  گردآوری: محمد مهدی یزدانیبخش هنر مردان خدا با همکاری انجمن دفاع مقدس





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 192]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن