واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: احضارشدگان فيلمي در ژانر وحشت

تماشاي فيلم سينمايي "احضارشدگان" ساخته آرش معيريان اين نکته را به مخاطبان يادآوري ميکند که سينماي ايران براي رسيدن به يک فيلم متعارف و خوشساخت در ژانر وحشت راهي دراز در پيش دارد. به گزارش خبرنگار مهر، اکران "احضارشدگان" بهانهاي است تا به يکي از گونههاي مهجور سينماي ايران و تجربههاي ناکام فيلمسازان در اين حوزه بپردازيم. گونه سينماي وحشت که هنوز در سينماي ايران نمونهاي کامل و قابل استناد ندارد.دشواري فيلمسازي در اين گونه باعث شده حتي تعداد فيلمهايي که در اين زمينه ساخته شده محدود باشد و کمتر فيلمسازي تمايل دارد بختش را با ساختن فيلمنامهاي ترسناک بيازمايد. فيلمسازاني مانند محمدحسين لطيفي (خوابگاه دختران) و معيريان هم نه به دليل تعلق خاطر شخصي که بيشتر به دليل معادلههاي حرفهاي، فيلم ترسناک ساختهاند.

احضارشدگانسالها قبل ساموئل خاچيکيان ميکوشيد گونه وحشت را تجربه کند، اما در دهههاي 60 و 70 هيچکدام از فيلمهاي وي نميتوانست تماشاگر را بترساند. فيلمهاي اين کارگردان فقيد در بهترين حالت تجربهاي براي ساخت آثار پرتعليق و حادثهاي بود. البته او در دهههاي 30 و 40 کارگرداني تاثيرگذار بود و فيلمهايش بر تماشاگري تاثير ميگذاشت که با نمونههاي خارجي کمتر آشنا بود.به همين دليل موفقيتي که او با فيلمهاي "ضربت"، "دلهره" و "چهارراه حوادث" در جذب مخاطب کسب کرد، سالهاي بعد تکرار نشد. در واقع تماشاگري که با نمونههاي خارجي سينماي وحشت آشنا شده بود، سليقهاش تغيير کرده بود و با فيلمهاي خاچيکيان نميترسيد.در فيلم "مردي در آينه" (1372) گره قصه زودتر از آنکه بايد باز ميشود و بيننده از قصه و شخصيتها پيش ميافتد. نه تعليقي در کار است نه برگ برنده تا بيننده در پايان فيلم بهتزده شود. استفاده بيش از حد از موسيقي و نورپردازي قرمز، حرکات عجيب و غريب دوربين و زومهاي متعدد هم فضايي ترسناک خلق نميکنند."بلوف" (1371) نيز شکستي ديگر براي کارگرداني بود که تلاش ميکرد اين ژانر مهجور را زنده نگه دارد، اما تمهيدهايش براي تاثيرگذاري بر مخاطب کهنه شده بود. اما تلاش لطيفي در "خوابگاه دختران" براي ساختن فيلمي که هم تماشاگر را بترساند و هم فضايي ايراني قابل قبول داشته باشد، پذيرفتني است.شخصيت اصلي فيلم دختري دانشجو است که از شهرستان به تهران آمده و درگير مسائلي ميشود که براي بيننده ايراني قابل درک است. در نمونههاي ابتدايي چنين آثاري کارگردان متاثر از فيلمهاي خارجي به سوي فضاسازي لوکس و مجلل ميرفت تا تداعيگر فيلمهاي غربي باشد که آثار خاچيکيان نمونه آن هستند. اما يک امتياز "خوابگاه دختران" بستري ترسناک در فضاي ايراني است.نوع وحشتي که فيلم بر پايه آن پيش ميرود، ميزان ترس و اضطراب شخصيتها و حرکت در مسير طنز و وحشت از امتيازهاي "خوابگاه دختران" است. لطيفي که پيشتر فيلمي در اين گونه نساخته، در سکانسهايي موفق شد بيننده را در ترس شخصيتها سهيم کند؛ اتفاقي که معمولاً در سينماي ايران پيش نميآيد!

در واقع از ميان معدود تجربههاي سينماي ايران در گونه وحشت، آثاري موفقترند که ريشه ترس و اضطراب را در فرهنگ، باور و ويژگيهاي جامعه ايراني مورد توجه قرار دادهاند. "شب بيست و نهم" حميد رخشاني هنوز هم از بهترينهاي اين گونه است. شخصيت اصلي يک تازهعروس است و دختري که دلباخته مرد شده و با توطئهاي زن را تا مرز جنون ميترساند.نوع نگاه به قرباني ماجرا (مرجانه گلچين)، فضاسازي، ترسيم مناسبات باورپذير يک جامعه سنتي و خلق موقعيتهاي ترسناک در دل جامعه از ويژگيهاي "شب بيست و نهم" است. قصه فيلم در فضايي سنتي ميگذرد و کارگردان توانسته از کوچههاي تنگ و تاريک محلههاي سنتي، عمارتهاي قديمي و بزرگ و روابط بستري داستاني براي تقويت عنصر ترس و تعليق شکل دهد.در "اقليما" محمدمهدي عسگرپور وحشت و تعليق را با مايههاي ماورايي پيوند ميزند. شخصيت اصلي فيلم زني (پانتهآ بهرام) است که قرباني دسيسه مشترک همسرش و يک زن ميشود. فيلم هم به کليشههاي آشناي اين گونه نزديک شده و هم عناصري تازه به اين مفاهيم و کليشههاي آشنا ميافزايد.حضور يک زن به عنوان طراح و خطدهنده ماجرا از دل کليشهها ميآيد، اما فيلم وجهي تقديري را نيز دنبال ميکند. اين وجه را ميتوان در سکانس آغازين مورد توجه قرار داد که مرد در مسيري با سرعت ميراند گويي سرنوشت براي او راهي را تعيين کرده که گريزي از آن نيست.در "اقليما" مانند اغلب فيلمهاي ژانر وحشت شخصيتهاي منفي نميتوانند به آرامش و خوشبختي برسند، حتي اگر قطب خير قصه را از مقابل خود بردارند. اما جنس اين پايان به گونهاي آشناييزدايي دارد. نيمه اول "اقليما" در خلق موقعيتي پرتعليق موفق است، اما هنگامي که بيننده از قصه پيش ميافتد برگ برنده فيلمساز از دست ميرود.يکي از مهمترين ويژگيهاي کارگرداني که فيلم ترسناک ميسازد اين است که ترس را بشناسد تا در خلق موقعيتهاي پرتعليق موفق باشد. اين موضوع ربطي به شناخت تکنيک و تبحر فيلمساز ندارد و تماشاي "احضارشدگان" ثابت ميکند معيريان ميتواند کمديهاي عامهپسندي بسازد، اما در ساختن فيلم ترسناک که مخاطب را با وحشت شخصيتها همراه کند، موفق نيست.

"احضارشدگان" علاوه بر ضعفهاي آشکار در بازيگري و کارگرداني به هدف اصلي خود که ايجاد موقعيتهاي ترسناک است، نميرسد. معيريان هم مانند اغلب فيلمسازان گمان ميکند نمايش خون و چاقو با نور قرمز و موسيقي پرتنش ميتواند مخاطب را بترساند. اما فيلم نه در خلق هيجان و تعليق موفق است نه ميتواند مخاطب را بترساند.شکست معيريان در تجربه توليد فيلم سينمايي "احضارشدگان" نشان ميدهد فيلمسازان ايراني براي ترساندن مخاطب هنوز متکي بر شيوههايي هستند که براي تماشاگر امروزي پيش پا افتاده و تا حدودي خندهدار است و اين يعني باخت بزرگ کارگردان.در حالي که سينماي شرق آسيا در ساخت فيلمهاي ترسناک به موفقيت رسيده و حتي توانسته بازار جهاني را تحت تاثير الگوهاي خود قرار دهد، سينماي ايران هنوز در اين مسير گامهايي لرزان برميدارد. شايد به اين دليل که زيرساختهاي سينماي وحشت در سينماي ايران وجود ندارد و همين کاستي مانع از آن ميشود که معدود تجربههاي اين حيطه به ثمر بنشيند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]