تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
کدام رنگ کاغذ دیواری مناسب فضای شماست؟
چه چیزهایی دیگر در دکوراسیون مد نیست؟!
بررسی قیمت تیرچه + قیمت تیرچه کرومیت + قیمت یونولیت
خرید و قیمت ورق در مشاوران آهن + [مشاوره رایگان]
تی‌وی وال: ایده‌ای نوین برای دکوراسیون داخلی
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1812923431
زندگي به سوي جنون
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگي به سوي جنون
نگاهي به کارنامه سينمايي و فيلم «زندگي واقعي آنجل دورل» (2007) فرانسوا اوزون «هنر بسيار موجز و زندگي بسيار دراز است.» اليزابت تيلور نويسنده انگليسيفيلم هاي فرانسوا اوزون کارگردان و فيلمنامه نويس 41 ساله فرانسوي عموماً با نگاه هزل آميز و لطافت طبع نافذ، و اتخاذ ديدگاهي آزادانه نسبت به جنسيت انساني تعريف و توصيف مي شود. طي سال هاي اخير موفقيت دو فيلم «هشت زن» (2000) و «استخر شنا» (2003)، نام وي را به عنوان نابغه جديد سينماي فرانسه بر سر زبان ها افکنده است. اوزون در ميان کارگردان موسوم به «موج نوي جديد» فرانسه از جمله فيليپ راموس، ايو کامو و ژان پل سيورياک، موفق ترين محسوب مي شود. فرانسوا اوزون 15 نوامبر 1967 در پاريس به دنيا آمد. پس از مطالعه کارگرداني سينما در آموزشگاه «La Femis» چندين فيلم کوتاه ساخت. در فاصله 1988 تا 1998 بالغ بر 18 فيلم کوتاه که از آن ميان مي توان به تريلر کمدي هفت دقيقه يي «عکس خانوادگي» (1988)، «1«2» (1991)، مستند« پوست عليه پوست» (1991)، «Thomas reconstituژ » (1992)، «ويکتور» (1993)، « اکشن وريته» (1994 / برنده بهترين فيلم کوتاه از سنديکاي منتقدين فرانسه)، مستند «ژوسپين مي درخشد» (1995) و کمدي کوتاه پنج دقيقه يي «مرد ايده آل» (1996) را نام برد. دو فيلم کوتاه موفق از اوزون برنده جايزه نخست جشنواره فيلم آويگنون - موجب شناسايي اين چهره جوياي نام سينماي فرانسه شد؛ دو فيلمي که هسته هاي نخستين سبک هنري وي را ارائه مي دادند. سال 1998 آغاز روند موفق اوزون بود. در اين سال علاوه بر فيلم کوتاه «2000 X» - برنده جايزه نخست از دو جشنواره معتبر فيلم کوتاه - و تريلر52 دقيقه يي «دريا را ببين»، فيلم بلند «سيتکام» (به معناي کمدي موقعيت) آماجي از جوايز و تمجيد و تحسين تماشاچيان و منتقدان را براي اين کارگردان به همراه داشت. تريلر جنايي «عشاق جاني» (1999) تداعي کننده «رواني» (1960) هيچکاک فيلم بعدي اوزون بود که جايزه بزرگ هيات داوران و نيز جايزه بهترين فيلم از ديد تماشاگران جشنواره لس آنجلس را تصاحب کرد. اوزون پس از ساخت فيلمي که اقتباسي بود از «آب بر روي صخره هاي آتشين مي چکد» فاسبيندر (کارگردان محبوب اوزون)، به کارگردان مشهور فرانسه بدل شد. داستان نامتعارف فيلم که در آلمان دهه 70 مي گذرد اين فيلم را کانديداي خرس طلايي جشنواره برلين ساخت و جايزه مهمي را از جشنواره فيلم نيويورک از آن اوزون کرد. با اين فيلم درونمايه هاي اصلي و دغدغه هاي ذهني فيلمسازي اوزون بيش از پيش آشکار شد. در همين سال (2000) با بازي خيال انگيز شارلوت رمپلينگ در فيلم «در زير ريگ روان»، اوزون يک بار ديگر ذائقه تواناي خود را در روايت داستان و اتخاذ نظري بديع براي پرداخت به آن به کار گرفت تا مخاطبان را مبهوت و مسحور هنر خود سازد. مقام شامخ کارگرداني طراز اول سينماي روز جهان با فيلم کمدي- جنايي موزيکال «8 زن» (2002) نصيب اوزون شد. استفاده از بازيگران نام آشناي سينماي فرانسه، کاترين دونوو، فاني آردان، ايزابل هوپر، امانوئله بير و... براي فيلمي که در آن همه کساني که در يک خانه اند مي توانند قاتل باشند، در فضايي يادآور ملودرام هاي دهه 50 هاليوود خصوصاً داگلاس سيرک موفقيت تجاري و هنري - جايزه ويژه لومير و نامزدي خرس طلايي برلين- بي سابقه يي را براي آن موجب شد. «استخر شنا» (2003، جايزه بهترين فيلم از جشنواره بانکوک، نامزد نخل طلاي کن و نيز بهترين فيلم سال اروپا) و «2+5» (2004، کانديداي شير طلايي جشنواره ونيز) درام «زمان رفتن» (2005، برنده ميخ نقره يي جشنواره وايادوليد) با بازي ژان مورو و ملويل پوپو، بيش از پيش جايگاه سينماي مستقل و شخصي اوزون را در عرصه بين الملل محکم تر ساخت. اوزون پس از ساخت رومنس کوتاه «پيش پرده» (2006) با بازي لويي گارل ستاره فيلم «رويابين ها»ي (2004) برتولوچي، نخستين فيلم تماماً انگليسي زبان خود «زندگي واقعي آنجل دولر» (2007) را بر اساس نوولي نوشته نويسنده انگليسي متعلق به سال هاي نخستين قرن بيستم، اليزابت تيلور و با بازي رومولا گاراي و شارلوت رمپلينگ ساخت. داستان اين فيلم روايتگر زندگي دختري فقير است، درباره يک نويسنده جوان احساسي و آتشين مزاج، داستان زندگي واقعي نويسنده انگليسي «ماري کورللي» است.... اوزون در ميان کارگردان موسوم به «موج نوي جديد» فرانسه از جمله فيليپ راموس، ايو کامو و ژان پل سيورياک، موفق ترين محسوب مي شود. يک داستان ويکتورياييآنجل دختر باهوشي است از خانواده يي فقير که آرزوي نويسندگي دارد و به دنبال طالع و شانس شهرت خويش است. او با مادر سبزي فروش بيوه اش زندگي مي کند. تمام تلاش و کوشش خود را براي مسجل شدن چنين بلندپروازي به کار مي گيرد. او دائماً مي نويسد و مي نويسد و خود را در بهشت آرماني خود تصور مي کند. او از زندگي ساده مادرش متنفر است و پرواي گير افتادن در چنين زيستني را دارد و خود را بر فراز بال هاي تخيل، ساکن عمارتي اشرافي تصور مي کند. او رسيدن به چنين جهاني را دور از خود نمي داند تا اينکه رمان هاي بي مزه و بي ذائقه وي در صدر فروش آثار ادبي قرار مي گيرد. زندگي وي به شيوه يي نامترقبه زماني متحول مي شود که او با يک برادر و خواهر اشراف زاده آشنا مي شود.
هر دو آنها به شدت در پي جاه طلبي فرهنگي هستند و هر دو آنها عاشق و شيفته اين دختر جوياي نام مي شوند. او با «اسمه» ازدواج مي کند. روزبه روز بر لجام گسيختگي و سرکشي اش افزوده مي شود. در گيرودار جنگ جهاني اول ديگر کسي به آنجل و آثار او توجهي نمي کند. در پايان او متکبرانه در ميان خرده ريزها و خرت و پرت هاي زندگي اش مي ايستد و به «اسمه» مي گويد که «پات رو از دست دادي اما خوبه که زنده يي. تو اينجايي با من، در کنار من، در بهشت.» فرانسوا اوزون براي اقتباس از نوول کم و بيش هزل آميز اليزابت تيلور (1975-1912) درباره زندگي يک رمان نويس رمانتيک، ملودرام را بستر و زمينه ساز تصويرسازي خود کرده است. رومولا گاراي، آنجل است، بسيار خوشگل، باهوش و پرنخوت. او شخصيتي مشحون از خيال پردازي دارد و به واسطه پروازهاي متوحش و ويرانگر قوه مخيله اش، به طور شگفت آوري فريبنده است و خودبيني و خودستايي اش نظير ندارد. حتي در لحظاتي که آنجل به خودخواه ترين و گاه بي تربيت ترين حضور خود نمود پيدا مي کند. واضح است که او زني است با نيرو و توان محرکه بالا. گاراي در هر صحنه از فيلم با چشمان درشت خود و عبارت سازي ها و تغيير لحن هاي خود، تمام و کمال چنين شخصيتي را در تصوير به نمايش مي گذارد. طي سال هاي اخير موفقيت دو فيلم «هشت زن» (2000) و «استخر شنا» (2003)، نام وي را به عنوان نابغه جديد سينماي فرانسه بر سر زبان ها افکنده است. تصاوير فيلم کم و بيش حسي سوررئال را در خود دارند. لباس ها و نوع پوشش جزء به جزء پرزرق و برق و مجلل است خصوصاً در مورد خود آنجل -که به تدريج ستاره بخت اش طلوع مي کند - که به شکلي پيشرونده پوشش اش نامتعارف و عجيب و غريب مي شود. صحنه آرايي و فضاسازي فيلم نيز دوست داشتني و شلوغ و شناور است و تک تک اجزاي آن در جهت تکميل آراسته پرده پس زمينه زندگي دراماتيک آنجل دورل مورد استفاده قرار مي گيرند، يک زندگي پرتلاطم در کنار شخصيت هاي ديگر فيلم؛ مادرش (ژاکلين تانگ) که هرگز او را درک نمي کند، ناشرش تئو و همسرش (سام نيل و شارلوت رمپلينگ)؛ طرفدار پروپاقرص وي (لوسي راسل) و شيفته و عاشق وي برادر نورا «اسمه» (ميشاييل فاسبيندر). راسل به عنوان تاييدکننده آنجل اجرايي ظريف و جالب را به نمايش مي گذارد و اوست که از واقعيت وجودي و شخصيتي احساسات دراماتيک متورم و ظاهرسازي هاي آنجل پرده برمي دارد. کليت داستان فيلم از ميان لنزي مي گذرد تا نياز وسواسانه آنجل به خوب رنگ گرفتن را هويدا سازد. از صحنه هاي تراژيک فقر گرفته تا ابراز دراماتيک عشق در زير باران، ما هرگز اطمينان کامل نداريم که آنچه درحال ديدنش هستيم چه چيز است که بين ديگران و آنجل تفاوت مي اندازد. در کنار هم آوردن توانگري و زياده روي سبک زندگي آنجل و واقعه سهمگين جنگ جهاني اول (و واکنش آنجل به آن، با نوشتن نوول هاي احساسي تر)، در امتداد تاثيرات آن «اسمه» وارد ماجرا مي شود. بازي درخشان فاسبيندر تصويرگر پرتره مرد جواني است با واکنش ها و صداقت پيشگي هايي بيرون از درک و فهم آنجل. درک مهرباني و ابتلاي کاراکتر فاسبيندر و ساير شخصيت هاي فيلم از جمله سام نيل سبيلو نسبت به آنجل و خصايص ناخوشايند کاراکتر وي بسيار بغرنج و دشوار است مگر آنکه بيننده بر آن شود که با نسخه يي عيني از اين داستان مواجه نيست. ما صرفاً آنجل را شاهد هستيم آنچنان که ديده مي شود. آنجل بي قاعده، نابهنجار و استثنايي است. زني عين «اسکارلت اوهارا»ي بربادرفته.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]
-
گوناگون
پربازدیدترینها