تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817091955




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ساعت شروع کرد به تیک ‌تاک کردن


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ساعت شروع کرد به تیک‌تاک کردن
کار خوب
* امروز صبح چند بار که به ساعت دیواری اتاق نگاه کردم، دیدم ساعت 6 است. فهمیدم باطری ساعت تمام شده است. رفتم و به مامان گفتم. مامان چهارپایه را آورد و زیر ساعت گذاشت. بعد هم از آن بالا رفت و ساعت را پایین آورد. باطری کهنه‌ی ساعت را دور انداخت و یک باطری نو جای آن گذاشت. ساعت شروع کرد به تیک‌تاک کردن. مامان گفت: ساعت چند است؟به ساعت مچی‌ام نگاه کردم و گفتم: 30/11.مامان عقربه‌های ساعت را روی 30/11 گذاشت و گفت: الان وقت چه است؟گفتم: ناهار درست کردن!مامان خندید و لپم را کشید و گفت: ای شکمو!و ساعت را سرجایش گذاشت. * بعدازظهر بابا هنگام گوش دادن به رادیو خوابش برده بود. رادیو بالای سرش روشن بود و موج‌های رادیو با هم قاطی شده بود. تندی رادیو را خاموش کردم تا بابای عزیزم راحت بخوابد.بعد تمام وسایلی را که ریخته بودم زیر تختم سرجایش گذاشتم. کتاب‌ها و مجله‌ها را، لباس‌ها را، اسباب بازی‌ها، مداد رنگی‌ها و... بعد با خیال راحت روی تخت دراز کشیدم. چه‌قدر وقتی آدم مرتب است، احساس آرامش می‌کند.
کار خوب
* با مامان به باشگاه ورزشی کنار مدرسه‌ی‌مان رفتیم. من در رشته‌ی بسکتبال ثبت‌نام کردم و مامان در رشته‌ی بدمینتون. مامان می‌گوید: ورزش مثل غذا برای سلامتی بدن لازم است.از امروز من و مامان برای خودمان یک ورزش کار هستیم.  * بعد وقتی می‌خواستیم برویم پارک از مامان خواستم اجازه بدهد جوجه‌ام، جیک جیکی را هم با خودمان آنجا ببریم؛ چون می‌دانم جیکی‌جیکی هم گاهی وقت‌ها از ماندن توی خانه حوصله‌اش سر می‌رود و دوست دارد با ما به پارک بیاید و با گنجشک‌های توی پارک احوال‌پرسی کند. جای شما خالی! خیلی خوش گذشت. * امروز دوباره یادم رفت در هال را ببندم و گربه خال خالی آمد توی هال. مامان از دست من خیلی ناراحت شد. من هم به گربه خال‌خالی گفتم: اگر دلت برای من تنگ شد، یک میومیوی کوچولو بکن، خودم می‌آیم توی حیاط دیدنت، خوراکی هم برایت می‌آورم.گربه خال‌خالی در جوابم گفت: میو‌میو، یعنی باشد، هر چه تو بگویی! محدثه رضایی***************************مطالب مرتبط یه وقت دروغ نگی! رفتار خوب یک هدیه زیبا گل نرگس چوپان امین  توجه: پاسخ سؤال خود را در این لینک بیابید 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 854]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن