واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت. . . دکتر علی پورمحمدی : از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت. . . پیوند مؤمنان شیعهمذهب با راهبران مذهبی از مناسبات عبادی صرف فراتر رفته است. این نوشته کوشیده شده است، از همین منظر به جایگاه مثالزدنی آیتالله العظمی بهجت در میان مردم بپردازد. چگونه یک مرجع تقلید، تا بدین پایه میتواند توجهات و ذهنیت معنوی مردم را برانگیزد.شیعیان، از جمله نحله های اسلامی اند که چنانچه بر مدار ازلی مذهبشان بگردند و بر نسخه اصلی شیعی گری تکیه کنند، با فقه، فقاهت و نهاد روحانیت سخت درآمیخته اند. شاهد مسئله اینکه مهمترین اتفاقات تاریخی و سیاسی سرزمین هایی که اکثریت مردمانشان را شیعیان تشکیل می دهند، همواره از پیشتازی تا همراهی، با تأثیرگذاری روحانیون برجسته شکل گرفته است.از تاریخ که بگذریم، اصولاً فقه شیعی، زندگی روزمره مردم شیعه را خطاب قرار می دهد. اگر چه شیعیان، به زبان خیام «گهگاه»، و فقط برای ادای فرایض عبادی، به احکام فقهی رجوع میکنند، اما آموزههای معاملاتی و اجتماعی، «مدام» محل رجوع و اعتنای مؤمنان شیعه مذهب است. آموزههای فقهی شیعی، آنچه «شریعت» نام گرفته است، در بخش معاملاتی خود، ضوابطی را در برمی گیرد که زیست اقتصادی و معیشتی و نیز ساحات احوال شخصیه مؤمنان را تنظیم میکند. مناسبات برآمده از مفهوم «تقلید» که براساس دو جایگاه نقش مقلد و مرجع در گفتار فقهی شیعه شکل گرفته است، روابطی است که یک مؤمن عادی شیعه را از فقیهی متمایز میکند که سطوح اجتهاد و استنباط احکام الله از منابع شریعت را طی کرده است. اما فراتر از این جنبه درسی و مدرسی، شیعیان ـ و چه بسا مؤمنان ادیان مختلفـ همواره، چشم آن داشتهاند که رهبران و مراجع مذهبی، جز تشخیص و تعیین طرق صلاح و فلاح شرعی و عبادی، تصویری از مرد حق، وارستهای الهی و منبع پالودگی معنوی به نمایش بگذارند؛ چهرهای که اگرچه پایی استوار در زمین شرعیات و آیین پایبندی به ملزومات مذهبی دارد، اما ذهن و زبانش از دنیای معنوی سبکبالتری گواهی میدهد؛ زهدورزانی که طرق کسب رضایت حق را از مدارها و معیارهای مدرسی فراتر میبرند. بیسبب نیست که مرحوم آیتالله العظمی بهجت معتقد بود: «اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود» (1). بهجت سالها در میان شیعیان مقلد زبانزد بود. اما این شهرت عمومی را تنها تسلط او بر فقه دامن نمیزد، بلکه، بهجت، نمادی بود از مردان پارسایی که تعبد را با حیات عرفانی درآمیخته بودند. شیعیان، همواره در آرزوی آن بودهاند که در سیره رهبران مذهبی، شریعتمداری را با مایهای معنوی و عرفانی درآمیخته بینند. مردمی با چنین الگو و افق ذهنیای، نه تنها در کلام بهجت شنیده بودند: «آنان که مثل انبیا (علیهم السلام) مأمور تبلیغ هستند و بدون چشمداشت و منّت، کار آنها را انجام میدهند، خدا میداند چه مقاماتی دارند! البته در صورتی که به آنچه باید عمل یا ترک شود آگاه باشد و به آن چه امر یا نهی میکنند، عمل کند باشد» (2)، بلکه این معنی را در کردار ایشان نیز دریافته بودند. بهجت درست در موقعیتی در گفتار فقهی و شیعی تاریخ ما ایستاده است که در بخشی از تاریخ، جایگاهی خالی قابل اشاره بوده است؛ جایگاه عالمی که منزلت اخلاق و شأن خلوص معنوی را بیش از «قیل و قال مدرسه» جدی گرفته است. مردم از بهجت شنیده بودند: «بارها گفتهام و بار دگر میگویم؛ کسی که بداند (هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین او است)، احتیاج به هیچ وعظی ندارد» (3). بهجت در نظر مؤمنان شیعه ـ آنان که از هر کجا به هنگام نماز، خود را به نمازی با امامت بهجت میرساندند و در عین حال برای یکدیگر سبکبالی اخلاقی و طریق عرفانی بهجت را مثال میزدند ـ نامی بود برای جایگاهی برجسته؛ جایگاه پارسایی: فاولئک هم خیرالبریه. پینوشتهامحمد حسین رخشاد، در محضر بهجت، ج1، ص22همان، ص233 / به سوی محبوب، ص30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]