تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866160347
آقای مهربان
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > شکیبا، شهرام - داخل حرم که شدم، اول سلام رساندم. سلام فرزند را و سلام پدر را. گفتم: «آقا شما که در عالم بالا بر سر یک خوان نشسته‌اید. شما ذوات مقدسه صاحبان این عالمید و زمان و مکان قیود ماست نه شما. اما بگذار از منظر این جهانی با شما حرف بزنم، من که تصوراتم در قید این عالم است. بگذار نگاه انسانی کوچکم را برایتان تعریف کنم. آقا سلام آورده‌ام از مشهدالرضا. از آن قطعه بهشت پیام آورده‌ام به اینجا. سلام امام رضا(ع) را آورده‌ام برای شما دو بزرگوار. گفتم و زیارت کردم ابتدا مزار امام موسی کاظم(ع) را. کنار ضریح امام جواد(ع) که رسیدم، بغضم ترکید و چشمه چشم یاری‌ام کرد تا آتش سینه‌ام همه وجودم را خاکستر نکند. یاد مشهد افتادم و نگاه‌هایم به ضریح امام رضا(ع) و واسطه قرار دادن امام جواد(ع) برای عرض خواسته‌هایم. یاد جودی افتادم که سال‌ها ریزه‌خوار خوانش بودم. یاد آن روزها که هنوز به نقل از پیرمرد نشنیده بودم که امام رضا(ع) را به فرزندش امام جواد(ع) قسم ندهید و بارها قسم داده بودم امام رضا(ع) را به حق فرزندش. چه کوتاه فکر می‌کردم آنگاه که آسمانیان و مهر پدر و فرزندی‌شان را واسطه قرار می‌دادم برای خواسته‌های دنیوی و چه بزرگوارانه دستم را گرفته بودند همیشه. یاد زیارت اول و آخرم در کاظمین در کنار یاران همدل و محبوب، حلاوتی عجیب دارد. الان که می‌نویسم انگار ضریح امام جواد(ع) روبه‌رویم است و همان انقلابی را در دل دارم که آنجا داشتم. کاش باز هم چشمه چشم یاری کند... «سیدمحمدسادات اخوی» دوست شاعر و نویسنده‌ام نیز در آن سفر همراه من و دلم بود. این شعر او را برای امام جواد(ع) بخوانید: آقای مهربان من و یاکریمها ای یاد تو پناه دلم از قدیمها بیرون خانه تو شکسته نشستهایم بر شاخههای خشک درختان و سیمها آه ای بهار گمشدة باغ‌های زرد قهرند با خزان گلستان نسیم‌ها در حسرت نگاه تو انبوه خواسته محتاج دست‌های تو دست کریم‌ها لبریز واژه‌ام به زبانم نمی‌رسند بردار از میان من و خود حریم‌ها یک جرعه از نسیم نفس را نثار کن ای زنده مسیح دم تو حکیم‌ها ای آخرین امید دل بی‌قرارها دست مرا بگیر در انبوه بیم‌ها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]
-
گوناگون
پربازدیدترینها